نگاهی به جنبش کارگری وفعالین آن

                                                                                    

 ازجمله مباحثی که اکنون در جنبش کارگری ایران مطرح است، موضوع سطح جنبش کارگری و در این رابطه موقعیت فعالین این جنبش در کشور می باشد. البته در این موارد نظرات متفاوتی در بین بعضی از کارگران و فعالین کارگری وجود دارد.

من هم به عنوان یک کارگر می خواهم نظرم را در این مورد بگویم.

در مورد کلیت جنبش بر خلاف نظرات بعضی از دوستان که بر این باورند که جنبش کارگری در مرحله تعرضی قرار دارد، باید بگویم نه تنها به این مرحله نرسیده بلکه یک جنبش تدافعی میباشد. بعضی از دوستان سطح جنبش کارگری رابا حرکتهای فعالین کارگری و تعدادی کارگر آگاه و پیشرومی سنجند وبه اشتباه آن را به حرکت کل کارگران به عنوان یک طبقۀ اجتماعی تعمیم می دهند. البته به هیچ وجه نباید رزمندگی طبقه کارگر و پتانسیل نبرد طبقاتی ای که نهفته در آن است را نفی کرد، اما موضوع بحث مربوط به فضای حال حاضر حاکم بر جامعه است و باید شرایط آگاهی طبقاتی و توازن قوای کارگران را در این برهه از زمان مورد بررسی قرار داد. اگر حرکتهایی هرچند گسترده ولی به طور پراکنده  از سوی کارگران صورت میگیرد صرفاً خواستهای معیشتی که جزو حداقل حقوق این کارگران است را دنبال می کند و ما در اکثریت قریب به اتفاق این تحرکات، مطالبات فراتر از این که گواهی به تعرضی بودن این جنبش باشد را نمی بینیم.  امروز کارگران(لا اقل بخش وسیعی از آنان) در شرایطی قرار ندارند که در کنار مطالبات اقتصادی و حداقلی خود، خواستهای سیاسی و انقلابی را دنبال کنند. جنبش کارگران امروز برای دفاع از حقوقی است که هر روز به شکلهای مختلف از آنها سلب می شود و اگر اعتراضاتی به صورت پراکنده از آنها می بینیم صرفاً بر اثر فشار بیش از اندازه ای است که وارد می شود. اما چون کارگران هنوز خودرا به مثابه یک طبقه متشکل نکرده واز طرفی توازن قوا در جامعه به آنان اجازه وتوان مقابله را نمی دهد،عمدتاً اعتراضات خود را در قالب مسائل معیشتی و اقتصادی وبه اشکال پراکنده انجام می دهند. برای مثال به تحرکات کارگری ای که  صورت می گیرد و امروزه در رأس اخبار کارگری است نگاه می کنیم؛کارگران هفت تپه برای عدم پرداخت حقوق معوقه دست به اعتصاب و اعتراض زدند نه برای افزایش حقوق ویا کم شدن ساعت کار، کارگران چینی البرز به دلیل اخراج سازی  و بیکاری 150 نفر از کارگران  دست به تجمع میزنند، کارگران کیان تایر برای دریافت حقوق چند ماه به تعویق افتاده اعتصاب میکنند و تازه بعد از قول کارفرما نسبت به پرداخت نیمی از آن دست از اعتصاب می کشند و یا کارگران کشتی سازی فرا ساحل بندرعباس به علت تعدیل نیرو و کسر تقریباً نصف حقوق به  تحصن مقابل استانداری می پردازند و بسیاری از کارگران در کارخانه ها حتی بعد از چندین ماه نگرفتن حقوق و انواع و اقسام اخراج سازی و تعدیل نیرو هنوز با شک و تردید نسبت به اعتصاب و اعتراض فکر می کنند و چه بسا که از ترس اخراج و بیکاری هیچگاه به پای عمل نمی رسند. و هیچ خبری مبنی بر اعتراضات گسترده نسبت به تغییر قوانین ضد کارگری، کم شدن ساعات کار، افزایش دستمزدها وحتی قانون حذف یارانه ها که گامی در راه فقیر تر شدن و فلاکت بیشتر طبقه کارگر است، وجود ندارد. به عنوان مثال اشاره ای به بیانیه اول ماه مه سال 89 که از طرف تشکلهای کارگری صادر شده می نماییم؛ باید بگویم اگرچه این بیانیه اساسی ترین خواستهای کارگران ایران را مطرح می نماید اما باید با تأسف عنوان کرد که این بیانیه فقط در سطح پیشروان این طبقه مطرح می باشد و طبقه کارگر در کلیت فعلاًَ توان فریاد همۀ این خواستها را ندارد و تلاشش در چند بند این قطعنامه خلاصه می شود آن هم اگر سرنیزه و تفنگ حامیان سرمایه اجازه بدهد. در این شرایط چگونه این جنبش یک جنبش تعرضی نام می گیرد. 

 

اما رابطه جنبش کارگری با جنبشی که در سطح جامعه جریان دارد:

 

به نظر من کارگران به شکل متشکلی در متن این جنبش قرار نداشته و هنوز هم ندارند. جنبشی که در سطح جامعه در جریان است از آغازبه نحوی مطرح شد که کمتر با خواستها و مطالبات  اساسی و ریشه ای کارگران که همه روزه با آن درگیرند، ارتباط داشت و عمدتاً برای کسب آزادی سیاسی و مدنی توده های مردم بود. کارگران رهبری هر یک از این جناحها را در آینده خود بی تاثیر می دیدند، در نتیجه در حاشیۀ آن قرار داشته وتا حدودی با آن بیگانه بودند. اما جامعه ایران و طبقات محروم که تقریباً جان به لب شده اند، در این کار زار عرصه را برای ایجاد یک تغییر اساسی فراهم دیده و رفته رفته با پیشروی حرکات اعتراضی و رادیکال تر شدن شعارها و خواستها، صفوف مردم به هم پیوسته میشود، اما همچنان کارگر در متن حرکت قرار ندارد و جنبش حول محور خواستهای او نمی چرخد. لذا افراد سرشناس این جنبش بیانیه هایی داده اند که کمتر با منافع و عقاید آنها همگون می باشد و می خواهند خود را به هر طریق ممکن به جنبش توده های مردم و جنبش کارگری تحمیل کنند. به طور مثال بیانیه هایی که برای روز اول ماه مه صادر کردند. اما کارگران و فعالین کارگری باید هوشیارانه در این جنبش اعتراضی حضور پیدا کرده و برای اعتلای بیشتر سطح شعارها وخواستهای این جنبش تلاش نمایند. و حتی در موقعیت مناسب رهبری آن را به دست گیرند.

 

اما وظیفه فعالین جنبش کارگری در این میان چیست:

 

همانطور که می دانید مبارزه طبقاتی یک روند بسیار بغرنج وپیچیده است که فعالین وکارگران پیشرو نقش مهمی در آن ایفا می کنند. به نظرمن در شرایط کنونی انحرافاتی جنبش را تهدید می کند که از دو ریشه متفاوت نشأت می گیرد: 1- تندروی بیش از اندازه به قدری که جنبش را در حد تعرض و جامعه را در آستانه یک انقلاب اجتماعی دیده، در نتیجه اراده گرایانه با طرح شعار ها وخواستهایی که دغدغه کارگران امروز نیست به یک  حرکت روشن فکری و جدا از توده تبدیل شده و نتیجه ای در بر نخواهد داشت. مثلاً زمانی که کارگران برای گرفتن حداقل حقوق خود که از آنها سلب شده در حال مبارزه میباشند و هنوز به ارتباطی گسترده و تشکل های طبقاتی خود  دست نیافته اند، از آنان انتظار حضوریکپارچه در خیابانها وطرح شعارهایی در حذف و نابودی نظام سرمایه داری را داشته باشیم. 2- نظرات انحرافی ای که صرفاً سرچشمه درحرکتهای اصلاح طلبانه دارد و با یک نگاه رفرمیستی نسبت به آینده جنبش دچار توهم است. از آن جمله است طرح بحثهایی همچون سه جانبه گرایی و اتکا به طبقات و جریانات سرمایه داری برای پیشبرد اهداف کارگران و طبقات محروم جامعه.

وظیفه ای که در شرایط کنونی بر دوش کارگران پیشرو و فعالان صادق کارگری  گذاشته شده چیزی نیست جز تکیه به بدنه طبقه کارگر از همه لحاظ ، و کمک به امر تشکل یابی کارگران و اعتلای آگاهی طبقاتی آنان و سازماندهی کارگران برای ایجاد صندوقهای کمک مالی. این فعالین کارگری آگاهند که با حضور در جمع کارگران و دنبال کردن مطالبات اصلی این طبقه میتوانند با بوجود آوردن یک پیوند ریشه ای بین آنها، به سهم خود سطح مطالباتشان را بالا برده و برای تشکل یابی کارگران در سطح وسیع تلاش کنند. تشکلی که با اتکا به نیروی کارگران و اعمال ارادۀ مستقیم آنان ایجاد می  شود. زیرا تنها در این صورت است که جنبش کارگری به سرانجام رسیده و به اهداف دور و نزدیک خود خواهد رسید.

خرداد 1389

امیر قهرمان