جریمه مناسبی برای همسران ِ مردان ِ مجرم!

                                                برگردان از نشریه اما شماره 295 : لاله حسین پور

 

چرا در کشور آلمان نسبت به تجاوز جنسی به زنان آلمانی در دوره جنگ جهانی دوم  سکوت می شود؟

آیا چون این زنان، همسران، خواهران و دختران نازی هایی بودند که خود عاملین جنایت و فاشیسم در دوران جنگ به شمار می رفتند، خشونت، تجاوز و مرگ حق مسلم شان شمرده می شد؟

 

تجاوزهای گروهی زنان آلمانی در سال های 1944-1945 نه تنها یک جنایت جنگی به شمار می رود، بلکه تجاوز به حقوق خلق ها نیز بود. اما بسیار مهم تر از همه این ها، فاجعه وارد آمدن صدمه روحی و جسمی به زنانی است که یا از بین رفته  و یا هم چنان این رنج را با خود حمل می کنند.

بر اساس آمار حدود 180 هزار زن و دختر آلمانی در این سال ها بر اثر تجاوز جنسی توسط سربازان و اثرات حاصل از آن جان سپرده اند. تنها در خود برلین حدود 10 هزار زن جان خود را به همین علت از دست داده اند. حداقل 2میلیون زن در دوران جنگ در آلمان مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند.

آیا تا کنون درباره چنین تراژدی غیرانسانی در آلمان بحثی صورت گرفته و یا عقیده ای ابراز شده است؟ خیر!

با وجودی که "کمیسیون دانشمندان غیروابسته" در سال 1954 گزارشات و آمارهای مفصلی در همین رابطه منتشر کرده و این جا و آن جا خاطرات و داستان های فجیع تجاوز و خشونت نوشته شده و به گوش رسانده شده، اما تاکنون  افشاگری وبحث و بررسی جدی در این باره انجام نگرفته است. فیلم سازان و داستان نویسان نیز اساسا جنبه های احساسی و شاعرانه رابطه عاشقانه سربازان روسی و دختران آلمانی را برجسته کرده و دل سوزی زنان آلمانی نسبت به سربازانی که هنوز "طفل" به حساب می آمدند و حتی ازدواج میان آنان را به نمایش در آورده اند. حتی مورخان نیز وقتی از تجاوز جنسی در دوران جنگ می نویسند، آن را در هاله ای پوشانده و در غالب فحشاء رسمی و غیررسمی فرموله می کنند که گویا از جانب زنان آلمانی به "سربازان زن ندیده ِ طالب سکس" ارائه می شده است! در این گزارشات نیاز اقتصادی، فقر و بی پولی زنان آلمانی یا اطریشی در دوران جنگ برجسته شده و تسلیم اختیاری یا اجباری این زنان اغلب بسیار محو و ناروشن در گزارشات ترسیم شده است. کتاب هایی که تاکنون نوشته شده، اساسا تلاش هایی در جهت اثبات عدم سوءنیت "سربازان گرسنه زن و سکس" و بی ضرر جلوه دادن اعمال آنها بوده است. بر اساس حدسیات آماری مورخان، حدود 70 تا 200هزار زن در سال 1945 تنها در شهر وین مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند. در این باره کسی داستانی نمی نویسد و فیلمی نمی سازد.

 

چه علتی پشت این همه مخفی کاری و لاپوشانی تجاوزهای جنسی گروهی و وحشیانه سربازان روسی و ارتش سرخ در دوران جنگ در آلمان وجود دارد؟

چرا قربانی شدن این زنان پشت پرده قرار می گیرد؟ آیا چون مردان ِ این زنان، مجرم نازی بوده اند؟ آیا چنین امری می تواند ابعاد فاجعه ای را که بر زنان وکودکان آلمانی رفت، نادیده گرفته و به فراموشی بسپارد؟

واقعیت این است که کشور آلمان و آلمانی ها همواره به مثابه یک "خلق مجرم" نامیده شده اند. خلقی که جریمه رهبران نازی خود را هم چنان باید بپردازد. با اعتراف به این که بسیاری از آلمانی ها درجایگاه مجرم ایفای نقش می کردند. بسیار زیاد. اما با وجود این آیا می توان یک خلق را به این ترتیب مجرم اعلام کرد؟ کسی خلق کامبوج را به علت جنایات پلپوت خلق مجرم نمی نامد و یا روس ها به علت اعمال استالین مجرم محسوب نمی شوند.

تنها علت به فراموشی سپردن فاجعه ای که بر سر زنان آلمانی رفت، در واقع به وجود آوردن تعادلی است میان جنایاتی که نازی ها و سربازانش  مرتکب شدند و جنایاتی که بر سر زنان و کودکان آلمانی وارد آمد. هدف این است که با کم رنگ کردن تجاوزات گروهی جنسی زنان آلمانی، اعمال نازی ها نیز به طور نسبی برخورد شده و ابعاد آن را کم رنگ تر کند. معامله ای در میان قدرت ها. درواقع دست کاری در مدارک و اسناد تاریخی، تا قضاوت تاریخ را مطابق تمایلات سیاسی خود در مسیر دیگری قرار دهند.  سوء استفاده قدرت مداران از تاریخ و واقعیات !

سانسور و خودسانسوری نیز در نگارش وقایع و جنایات مربوط به دوران جنگ به شدت اعمال نفوذ می کرد. برای مثال نامه ای از جانب یک ناشر در تاریخ 28 دسامبر 2003 به نویسنده ای که رمانی در رابطه با جنایات جنگی سال های 1945 نوشته است، گویای چنین سانسوری است. ناشر در نامه خود به نویسنده می نویسد: "احساس بدی به من دست می دهد، وقتی قسمتی را می خوانم که آن قدر منفی نسبت به "متحدین" نوشته ای (درواقع آلمانی ها نسبت به "متحدین" همانند حیوانات خون خوار بودند) لطفا نوشته را از این زاویه بررسی کن و نکات مثبت (به جای وحوشت و اعمال حیوانی) را برجسته کن تا حالت بی طرفی و واقعی بودن خود را حفظ کند.".

هم چنین نویسنده دیگری مجوز نگارش تجاوزات جنسی نسبت به زنان آلمانی در مای 1945 را پیدا نکرد، زیرا "احساس ترحم نسبت به زنان نازی را بر می انگیزد".

چنین سانسوری در آلمان شرقی طبیعتا به طور مطلق اجراء می شد. رابطه ای که آلمان شرقی با کشور اتحاد شوروی داشت و پیمان برادری که این دو کشور با هم بسته بودند، مانع هرگونه افشاگری در این رابطه می شد. به ویژه زنانی که مورد تجاوز جنسی سربازان روسی قرار گرفته و در آلمان شرقی می زیستند، از هیچ گونه معالجه و مرهمی نمی توانستند برخوردار شوند. صحبت کردن از رنجی که آن ها جسما و روحا متحمل شده بودند، به مثابه تابو محسوب می شد.

در آلمان غربی اما، با وجودی که چنین پیمانی نسبت به اتحاد شوروی وجود نداشت،  وجود جنگ سرد، خود مانع بزرگی برای صحبت بی پرده بر سر تجاوزات جنسی سربازان روسی و یا ارتش سرخ و متحدین نسبت به زنان آلمانی به شمار می رفت. با اتمام دوران جنگ سرد، ظاهرا دلیلی برای سکوت وجود نداشت. اما روابط سیاسی میان قدرت ها هم چنان پیچیده باقی ماند و سکوت ادامه پیدا کرد. سال ها گذشت تا این که کم کم از روی جنایات جنگی و وقایعی که در دوران جنگ بر سر شهروندان بی گناه آمده بود، پرده برداشته شد. با وجود این در آلمان به دلیل اتهام "خلق مجرم" هم چنان در بیان سیر واقعی تاریخ محافظه کاری می شود. اما برخی مورخان انگلیسی و آمریکایی و حتی روسی از جنایاتی که بر سر زنان آلمانی وارد آمد، بدون سانسور و مانع پرده برداشتند.

"..... در آخرین روزهای جنگ گروهی از مردان، زندانیان زندان های نازی، سربازان فراری، کارگران اردوهای کار اجباری و شماری دیگر با ملیت های مختلف که خود در واقع قربانیان نازی ها و فاشیسم بودند، بعد از ساعت ها پیاده روی در جنگل ها و گذشتن از روستاهای خالی از مردم، شهرهای سوخته شده و آدم های گرسته ای که درگوشه و کنار پرسه زده و به دنبال غذا، زن، غارت و تجاوز بودند، یک شب به خانه ای که کمتر از باقی خانه ها صدمه دیده بود، وارد شدند. آن ها در آن خانه با دو زن که موفق نشده بودند خود را در مزارع مخفی کنند، روبرو شدند. زنان با دیدن گروه مردان بی اختیار شروع به فریاد زدن کردند و تنها زمانی صدای شان قطع شد که یک سرباز هلندی دستش را با تمام قدرت بر صورت شان فرود آورد. در میان این گروه یک مرد فرانسوی که بسیار قوی بود، وجود داشت. او یکی از زنان را بر درگاه پنجره کوتاهی انداخته، به طوری که بالا تنه زن در بیرون از پنجره آویزان شد و دیگر چهره زن دیده نمی شد. سپس با خشونت هر چه تمام تر تجاوز به زن را آغاز کرد. بعد از او مرد هلندی به سروقت زن رفت و بعد از او مرد اوکرائینی  و بعد از او مرد لهستانی و بعد از او مرد کولی و بعد از او آن یکی و بعد از او آن دیگری و آن قدر این کار ادامه پیدا کرد تا دیگر نفس زن بریده شده و جسم بی جان او روی پنجره باقی ماند. بعد از آن به سراغ زن دوم رفته و تجاوز را ادامه دادند. زن التماس می کرد، دعا می کرد، لعنت می فرستاد، فریاد می زد و در نهایت با چشمان باز و مات در پای پنجره، میخکوب و له شده بر روی زمین پخش شد.........".

آندره چچی پیورسکی  نویسنده یهودی- لهستانی که خود در سال 1944 در ورشو زندانی بود در قسمتی از کتاب خود، خاطرات یک مرد جوان را که در آخرین روزهای جنگ این فاجعه را به چشم خود دیده بود، نقل می کند.