فرهنگ قساوت
ِ قضا وعدالت
در حکومت
اسلامی
«ازسنگسارو
قصاص»
تاجنون
« تلذذ
تماشای رقص
مرگ بربالای
دار»
بخش سوم ـ
نابرابری قوانین
جنسی اسلام ـ
درحق زن
زن ـ اسلام ـ
عدالت ـ انسان
در مورد این
مقولات بسیار
گفته ونقدهای
جامع ای
نوشته شده و
مقاله ی من هم
نباید بیش از
این
طولانی تر شود . در
نتیجه سعی
خواهم کرد بخش
کمتر
مرسوم گفتمان انسانی ـ
اخلاقی
مضایقه ی
حقوق مقاربت
جنسی زن
در برابر مرد
رابصورت موجز
روشن ـ و بر اساس
موازین یکسویه ی
ـ اسلام« حامی
مرد» را در احکام بدوی
خود با حساب
ساده ی سر انگشتی
بررسی وبه
بی معنی بودن
عدالت جنسی اسلام
تأکید ورزم وبگویم
که [دراین بخش
نیز ـ همچون
دیگرعرصه ها,
بی نتاقض ِ
ذاتی ِ تبعیض و
تضییقات,مورد
ومقوله ای
متصور نیست! ]و
دراین مورد
نیز اسلام,
چند همسری و
صیغه ی ـ زنان
را در عمل به ابزار
سکس ِتفننی
مرد در آورده
و(در ذات امر ,
فرقی بین زن و
یا زنان رسمی
با ـ زن و
یازنان هم
بستر ِمقطی ای
, کوتاه و دراز
مدت برای ـ(
مرد ) هیچ ضمانت
و تعهد عاطفی
و عشق وجود ندارد,
و آن تنها
هرزگیست, صحه
بگذارم .
امکانی زشت و
اصولن
مضرومخل
کرامت انسان
ومهرخانواده ,
که به فرض
محال ِ مفید
بودن آن , خدا و
پیغمبراو..
برخورداری
زنان رااز این
موهبت الهی
وحق داشتن
یکسان ازآن
امکان, برای
نیم جمعیت , که
چشم به عدالت
او
دوخته اند را
تابو دانسته و
رسمن محروم می
کنند . بااین
کار ابتداء
دلایلی
برایشان پیدا
کنم ! وسپس
دست دعوت همکاری
بسوی بشریت برابری
خواه و مخالف
با این
«گناه
آسمانی» دراز
کنم تا باهم
به نقد این بی
قانونی مطلق و
با تمام
توانمان , در
مقابل دوستداران
آن بایسیم آنانرا
بی رحمانه و
در همه حال,
بشدت محکوم
کنم!
پژوهشگران
اجتماعی
ومحققین
روابط جنسی بر
این باور
هستند که
فراروئی
آمیزش بازو
گسترده ی جند
همسری در حال
فازی چرخشی
بسمت تک همسری
وارزشگذاری
مجدد به ایجاد
فضای عشق در
خاندواده
هستند!
تا جائی که
به عرصه ها ی
حقوقی و قضائی
مربوط میشود,
مردان
درفرهنگ و دید
قوانین اسلام
ـ بویژه شیعوی
آن , براساس تعلقات
مذهبی وقومی
دسته بندی شده
و با هم برابر
نبوده وحقوق
مساوی هم
ندارند , درست
مثل زنانشان
باهم.
حالا بماند :
چگونگی این
قوانین در
مورد برخورد
با دیگر
ادیان و
مردمان آنها !
آما زنان
نیز درمقایسه با
هم,
بعنوان
مسلمان و غیر
مسلمان تفاوت فاحش داشته و
برابری حقوقی
ندارند و این تلخ شرینکاری شده,
همچنان که در
مورد مردان
گفته شد در
بین زنان نیز
حکم رانده
وبیداد می کند
و الا آخر...
اینک اگر متوجه نفس این تفاوت
حقوقی شویم
, دیگر جایز
نیست تره هات
معممین را در
مورد این پدیده و
تبعیض و بی
عدالتی عمومی آنرا امری تصادفی
و یا انتقاد
به آنرا تحریک
و تحمیل
وبیگانه ی دشمن پنداشته وبرایش
آنها"آخوند
ها" بیش از این تئوری
توطئه و یا
دروغ ِمسخره ی
بیشتر
جسته وبسازند.
حالا اگر
بیائیم به این
تفاوت و تبعیض
در بین همان بخش
اول یعنی
(زنان و مردان
مسلمان شیعه )
بپردازیم و
فقط آنجا
مانده و
متمرکز شویم .
باز هم خواهیم
دید در بین
این جماعت هم
همان بی
عدالتی و
تبعیض و
تضییقات و
تفاوت های
براستی بی
معنی وجود
دارد.از حق
برابر پوشش ,
مسافرت,طلاق,دیه
, ارث, تحصیل,
سرپرستی
فرزند بعد از
متارکه, کار و
مزد مساوی و..
تاحضور در راس
قدرت سیاسی واعمال
سلیقه ی
رهبری ومدیریت
دخالت کلان ِ
این زنان در
تمام امور
دربرابر
مردان هم
عقیده و ضاهرن
متحد باهم , که زن برای کسب
ارزش یابی های
عام در عرصه
های متنوع , اندک
شانسی برای
زنان همراه و
معتقد به این
فرقه هم در
اسلا م ِ
سیاسی شان
متصور نیست
واصلن وجود خارجی
ندارند.
تحمیل دو سه
وزیر بی وزرات
به کابینه
جدید , ناشی از
این "بی
آبروئی جهانی
"بود!
تبیعیض
بیشرمانه در
روابط جنسی
و
حالاهنگام آن
است : که
با قصدی اخلاقی
برای کشف و
درک این تفاوت
سهم ودلایل نا
عادلانه آن , در
ادامه به
تبعیض جنسی که
وقیح ترین نا
برابری است
نیزبپردازیم .
به باور من با
هیچ معیار
شناخته شده و
انسانی نمی
توان ,
امکانات هرج
رابطه ی جنسی
شرعی ومجاز
مرد مسلمان را
در مقایسه با
محرومیت صرف
زن مسلمان از
این بی حقی عمیق توضیح
داده ونص
شرافتمندانه
ای درآن یافت
وبتبع
آن آرام
گرفت .
میدانید
صحبت برسر
عدالت
قوانین الهی
ـ اسلامی است ,
که باید این
موازین برای
همه بقول
مدعیانش
یکسان باشد تا
حقی از هیچ
فردی ضایع و
ناحق نشود . من
اثری
ازراهبری
منطقی در
این مسئله ی
ساده ودر عین
حال پیچیده که
ارکان ارزش
خانواده
وتعمیق عاطفه
ی و مهرو محبت
زن و مرد را[
البته
دراشکال
متعهدموانست] نابود می
کند را قبول
ندارم .مگر آخر در روابط
جنسی تنها سکس
خالی یست که
لذت می آفریند
؟
نه ـ بلکه
روابط
پاک
وصادقانه و
عاری از خشونت
وخودخواهی
واز خود
گذشتگی نیز
هست , که باید
بدون انتظارسهم بیشتر
و هر گونه حق
کشی و زیاده
خواهی طرفین باشد .
واین وحدت ِ همبستگی وپیوندِ پیمان و
تداوم ِ وصلت مشترک
ازدواج و یا" زندگی باهم" که
از دید من , هیچ
تفاوت اخلاقی
در برابر
ازدواج رسمی و
غیر رسمی در
تعهد به مونس ندارد,
و حتاباید در
مورد
همجنسگرایان
و شاخه ی دیگر آن
نیز صادق باشد
, واین
مسئولیت
پذیری هرطرف
در برابرثبوت
مهر و حفظ آن ـ باید
دو جانبه باشد
! تا
باوربه هم و
نیاز به
صیانت
حیاتی " زندگی
ما" رابا حضور
و وجود
اعتماد
متقابل به هم ساحت
ودر
صادقانه ترین
روش قابل دید
ولمس طلبد و
ساخت .
وجود واقعی
چنین وحدت و
انسجامی ,
لذتی را در طرفین
سیراب می کند ,
که به مراتب
لذیذتر از مقاربت
جنسی یا بهتر
است بگویم , مکمل آن
است , و تنها هم
اوست که تداوم
زندگی گرم را
با وجود این
همه ناگواری
ها ی زندگی
امروز میسر
می سازد . و من
جدان برای آن
دسته از مردان
که برای لذت
بیشتر,
دچارگرداب
این انحراف
انسانی شده و
تاکنون پی به
راز زیبای
زناشوئی و یا
زندگی مشترک
نبرده و ازعشق
بی بهره مانده
وطعم و لذت
آنرا کشف
نکرده اند ,
عمیقن متاسفم
.
اگراین حق کشی صریح نیست , پس
چیست؟ مگر می
شود:
مگر
می شود
باور کرد, زنی
از روی میل با
مردی بی وفا
ونااهل ـ که
اودر روابط
جنسی دیگری
است , این زن در
زندگی با او
احساس رضایت ,
آرامش و لذت
کند؟ نه
متصور نیست !
آیا این چنین
وضع و شرایطی
را مردان برای
زنان خود جایز
و بعنوان حق
برابردر داشتن
رابطه ی چند
مردی می
پذیرند وبرآن
همچون این همه
زن مظلوم گردن
می نهند ؟ بی
شک نه !
پس چرا زنان
باید درچنین
فرهنگی که
بسیاری از
آنها قرنهاست
ناگزیربه این
تبعیض جنسی
شده و امروز
هم در این
حاکمیت زن
ستیز میشوند , بیش
ار این
زیربارمحنت
سازمان داده
شده ی قوانین
مرد گرای آن
وامانده و این
همه تعهد و
پاکی را, که
براستی کوه
ارزش است ,
هنوز هم نثاربه مردان
خودبین خود کرده
و هچنان
وفادارآنان باشند و
بمانند .
در شرایطی که
مرد او این
حرمت را برای
مونس خود قائل
نیست ومدام او
"زن" بازیچه و
بازنده ی هوسبازی
مرد منفوروخدمتگذار
نفس هار وخود خواه
خود است ,می
شود ؟ و تازه
در صورت «استیصال
و نافرمانی چند
زن
ازاین بی
قانونی ,
بنام قانون»
,
حدـ
تاوان مرگ با
شیوه ی دهشتناک سنگسار
را دارد , که
اغلب
قربانیان آن یا "رجیم"
زنانی هستند
,در چنین
شرایط نفرت انگیزو
نا هماهنگ
جنسی ـ که در
صورت سرپیچی
از این بی
عدالتی , طعم
عدالت ضربات
سنگ های کشنده
ی جهالت با
حکم بخشی
ازهمان مردان
خدا راـ که
مرزی در
داشتن سکس
بمیزان تمول و
بی اخلاقی
ندارند رادر مراسم
حیوانی
سنگسار می چشند.
آن هم به
همراه و
توسط افراد
مظلوم ساده ای
که خود
نیز محصول
تبعیض و عقب
ماندگی فرهنگ
فقرند !
آیا این ظلم
صریح نیست ؟
من که
درآن کمترین
توان و نشان
اخلاقی نمی
بینم که حجتی
باشد بر تعهد
پاک روابط زن"
عاقل" در چنین
خانواده هائی
. همچنین
دلیلی نمی
یابم برای حفظ
آبروی قلم و
بردباری آن ,
هیچ بهانه ای
برای پرهیز از
تشریح زشت این
تابوو تناقض
حقوقی وعدم تصریح این
نابرابری
بیمار ,
تحقیرمنزلت این
قوانین سمی
وخانمان
برانداز .
بایستی احساس
ننگ و
شرم کرد به
این رجحان
یکسویه ی
مردسالار !
البته من
واقف هستم که
این
ناسازگاری ها
وعدم استعداد
انطباق ادیان مردسالار
با حقوق نیم
جمعیت جهان و
بیگانگی هنوز
آنهادر برابر
حق مسلم زن و
حمایت ازمرد و
بویژه در این
مورد مشخص
"تبعیض جنسیی وجنسی
وگریزو نبود
عدالت ارزش
دهی و گذاری"تنهاشامل
اسلام نیست!
بلکه دردیگر
ادیان و بخصوص
با تفاوت هائی
در ادیان ابراهیمی
, یهودیت و
مسیحیت
نیزاین
تناقضتات حقوقی
بین زن و مرد
وجود دارند و
حتا دریهودیت
بخش هائی از
حقوق زن نسبت
به مرد ,
شدیدترزیر
ضرب واجحاف از
مسیحیان تند
روکاتولیک
قراردارد . با
این وجود یقین
بدانیم که این
قوانین بد و مطلقن
مردسالار,
آن هم در این
ابعاد گسترده
و قانونی , فقط
در انحصار
"جهان اسلام و
برای مرد
مسلمان است [[ البته ـ
منهای
استثناء
بازار پررونق
اقتصاد آزاد
سکس , که پوشش
درآمد خصوصی
وحمایت دولت در اقتصاد
خدمات ِ
سود ده
هنگفت بازار
را دارد, و نه
برخلاف این چرخه ی
تائید سکس
دینی! ]], در عرضه
خدمت
وتامین وتعمین هر چه
بیشتر و متنوع
تر وبی عقوبت
قوانین جزای
سکس و" خیانت
به
همسر"وتفریح
و تطوردر
دریای سکس ,حتا
بنا به شنیده , حرمسرائی
شدن دنیای
مردان متمول و
زنباره ی مسلمان
ِ هرزه وبی
حیاست که
توسط
نوعی های خود
آنها , این
قوانین رجم و... تدوین و
بدون تساوی
نگاشته شده
است.
این اشخاص:
باتوان ثروت
وحکم آزاد
دولت و حمایت
قوانین الهی ,
مجاز به حق
خرید
ناجوانمردانه
ی جسم واحساس
و آمال و
آرزوهای
دختران
فقیرجوان می
شوند , که هر
کدام ار آنها,
در رویا ها ی
خود ملکه ی
شهسواران کاخ
های رقیع عشق
و شیفتگی
هستند که :
به ناگاه, و
روزی با نا
باوری تمام به
تصاحب یک مرد
هرزه واغلب
پیر که نص
صریح قرآن
داشتن چند
همسری را رسمی
وحق اینگونه مردان
می داند , بر
ویرانه ی آن
خیال های
معصوم , به
بستر دیوان و
دزدان مقاربان جنسی پرتاب
می شوند . و این
شرایط وامکان در
ولایت اوست و در
صورت
دوری از زوجه
ودیار حق نا
محدود صیغه را
تیز به میزان
توان مالی و
طمع جنسی می
تواند داشته
باشد. بطور
کلی فحشا و
صیغه پدیده
های تشریفاتی
پروپا قرص
مردان مرفه
جهان است و
مشتریان این
دکان ها اغلب
مردانی هستند
که تعهد
اخلاقی و
باوربه تربیت
جنسی مرد
ندارند , وزن
رااز بعد
زنانگی او می
بینند ونه
بیشتر.
هیتلر
می گفت :
«هرآنگاه
و آنجا که
زنان ارزش
پیدا کنند ـ
مردان بی ارزش
می شوند»
مناسبات غلط
فرهنگ تبعیض
جنسی و جنسیتی
اسلامی, از
این دوگرایش
منحرف و
بسیاربیمار
«تعددزوجه و
صیغه»
در مقابل
خواست بحق و
شرافت مندانه
تک همسری دفاع
می کند . اما
درد برزگ در اینجاست
که
شعورمنادیان
اخلاق ِ سیرت
و صورت پاک و
معنویات
اسلام برابری
خواه و رهائی
بخش,هنوز که هنوز
است نمی
پذیرند که این
روش, پست و
مزاحم انسان
وکرامت والای
زن است.
ببینید
دردوره حکومت
اسلام شیعه در
ایران خودمان
, چقدر بازار
صادرات و فروش
دختران نگون
بخت جوان به
کشور های
حاشیه ای و
شیخ نشین های
ثروتمند عرب
رواج و نسبت
به اغلب کشور
های غربی ,
دختران این
دیار ناچار به
قبول این
تجارت بی
شرمانه ی تن
فروشی شده و
عوامل نیرو
های دولتی
وهمکاری آنها
با سازمان های
قاچاق سکس,
فعال شده اند.
این شرم و
سرشکستگی بر
چهره ملوث
ایران
ناشی از چیست؟
مگر نه از
قوانین عصر
صحرا نشینی
رژیم وفقرفرهنگ
فسیل شده ی
قوانین قضا و
عدم عدالت
اقتصادی
موجودوهمه
جانبانه آن
است , که
منابع تولید
و بازتولید
سرشار بخش
اصلی لطمات و
فساد ِ گسترده
ی امروزایران
را شده است.
نجات و
رهائی از این
زندگی سخت و
ناهمگون که ساخته
و پرداخته ی
یک مشت آدم از
دنیا بی
خبراست , تنها
یک راه دارد و
آن به زیر
کشیدن این
رژیم با اقدام
متحد وکنار
گذاردن دین
واحکام آن از
دولت و همزمان
بیرون کشیدن
دین رسمی از
قانون اساسی
کشور"به
عنوان عامل
تبعیض" آن هم
درکشوری که آن
سرزمین
گسترده ی تنوع
قومی و مذهبی وزن
بسیار
برجسته دارد ,
وتامین فضای
فدراتیوی
سالم و آزاد
ودادن حق
برابر به
تمامی اقوام
برای ایجاد
حکومت های خود
مختارمحلی و...
که در آن
مساوات , نه
فقط در برابری
زن و مرد ـ که در و
برتمام
منویات شریف و
عادلانه
انسانی حکم رانده و
برای همگان نه
با خشم کور ـ
که با چشم
بسته عدالت را شناخته
ودرست تعدیل
کند؟!
بهنام ـ
هفتم اگوست 10