تعادل
شکسته ی قدرت
ِ اسلام ِسیاسی
در
"ایران"
سرآنجام
: شاهدعلائم
باورو
بارورشدن
ظهور ِصریح ِشکست
ِقدرت ِاسلام ِسیاسی
در ایران گشته
و هر روزاین
سرنوشت قطعی
رژیم و کله
گندگانش به روزترمی
شوند .این
نشانه ها ونا
توانائی های
متعدد رژیم , چه
درراس ویا در
داخل سیستم
مرکزی وبنیان ِدر
هم ریخته اوـ
با این همه
شکست های
سیاسی ,
فرهنگی و
اقتصادی وچه حتا
در بین خودی
های اصول گرای
افراطی متمرد
و متعهدآنان
نیز , این گواه
اضمحلال
واشکالش هرچه
بهتروبیشترقابل
رویت شده است .
مخصوصن بعد ازآنکه
احمدی نژاد به
خاطر حفظ
مشائی ,تره هم
برای فرمان
رهبردر طرد او
از دولت خود,
خورد نکرد ـ چهره
ی این تحول آشکارترشد.
در
کنار این روند
طولانی مدت
سیر نزول ریزش
اهداف اخلاقی
ـ آرمانی و سرشکستگی
معنوی رژیم ورهبران
جنگ طلب و دروغ
گوی آن بعد از
جنگ 8 ساله
ایران و عراق(خمینی
وخامنه ای)توام
باافشای ابعاد
بزرگ شقاوت و بی
رحمی آنان در
کشتار و
قتلعام 60 ـ 67 و
ترور های
زنجیره ای داخل
و خارج وهمزمان
بابرملا شدن دامنه
ی سرقت و دزدی
کلان سرمایه
های ملیاردی
مردم توسط
سران ویاوابستگان
,ابعادآلودگی
تمام ارکان
رژیم و شیوع این
همه فساد
وسجایای زشت دستگاه
دین در بطن و
متن حیات
بیمارو ملتهب
کشور و دلخونی
ودلزدگی ویاس میلیون
ها انسان گرسنه
ی عاصی و
طغیانزده از
این بساط مکار
ورسوا
ومسخرگی صرف
دعاوی این
جماعت در نگاه
و تجربه ی
خشمناک مردم
زجرکشیده , نخواستن
, ندادن و
نیافتن
کوچکترین و کمترین
پاسخ و راه حل
و نرمش به
مردم به جان
آمده از طرف دولت
های خائن هردوجناح
, از
آغازفاجعه ی
اسلام سیاسی
تا به امروز ـ
همه وهمه وضعیت
امروزی اینان رادربرابرزندگی
ناگوار مردم قرارداده
ونا ممکنی
ادامه حضور
آنان را درذهن
و عمل حیات
سیاسی کشورمیسر
کرده است .
به
اعتبار همین
بی اعتباری و بی
آبروی رژیم از
بالا تا پائین
آن در انظارهمگان
است که: جسارت نامه
ی آقای کروبی موجودیت
یافته وبه دست
سردار و شیر
سازندگی بی
یال وکوپال
حکومت ـ آقای
رفسنجانی ـ به
عنوان رئیس
مجلس خبرگان
فعلی رسید . با این
اقدام
جسورانه ,
روایت واقعن
زشت ولایت
فقیه برجسته
تراز گذشته حکم
ناتوانی و عدم
صلاحیت گرفت و
به تبع آن
نالایقی و در
هم ریختگی این
بساط را برای
مردم آزادی
خواه وبویژه
در چشم تمام"
گول خوردگان"
ساده لوح ایران
و جهان, بیش از
پیش عیان ترساخته
وضربات
حیثیتی ناشی
ازآن ,کمک می
کند به دم گرم
مبارزات از
پائین توده ای
و امکان واقعی
عبور ازاسلام
سیاسی , که فروریزی
آنرا در آینده
ای نچندان دورباورمند
تر کرده است.
تحلیل
,ارزیابی
واثرات این
واقعه بر رژیم
و آینده ی
ایران چندان
ساده نیست
,اما ضربه ای
به اسلام
سیاسی خورده
که بازسازی و
باز گرداندن چهره
ی ملوث آن
بجای اولش ـ
حتا اگر خود
آقای خمینی هم
زنده می بود
متصور نمی شد. چراکه
این اقدام
ناشی از یک
ماجراجوئی
قهرمانانه
شخص کروبی
نیست که با
گوشمالی و
یاکشتن او
بشود که آبروی
به باد رفته ی
دستگاه را دوباره
به او
بازگرداند,بلکه
این سرنوشت
دین دولتی ,
متاثر از سی و
یکسال زندگی
دردناک مردمی
است که شرایط
امروزی آنان,
پایه ی این
فرجام ِ دروغ
ِاسلام پناهی
را ساخته و
نابودی آنرا
چاره نا پذیرکرده
است. درنتیجه
می توان به
جرأت گفت که
جدائی دین از
دولت امری
قطعی شده است
وهمرزمان
ضددیکتاتوری وسکولارما
در مبارزات
آتی خود , چه در
حرف و یا عمل ـ کمتر
در همگامی و
همراهی با"جنبش
همگانی سبز"دچار
تردید در سمت
و سوی رو ی به
جلو و سازنده
ی آن شده
ونگرانی های
گذشته را
خواهند داشت!
اما
سوال جدی این
است که
باشکستن بت
ولی فقیه ,
دولت سرکش او
هم
متاثر از این
ضربه خواهد
شد؟ آینده و
رابطه ی این
دو با هم کدام
مسیری را طی
خواهد کرد؟
ومسئله ی
تحریم های
گسترده که هر
لحظه گلوی
مردم را فشرده
تر خواهد گرفت
, در معادله
پیچیده آتی چه
نقشی رادر این
میان خواهند داشت.
آیا
همانطوریکه
نگرانی اش می
رود وبعضی ها
نیز می گویند , نیروی
سپاه وبسیج
خود را در
خدمت دولت و
سرکوب مردم
قرار خواهند
داد؟ آیا رفتن
احمدی نژاد به
امریکا ,
روابط پشت پرده
ای هم خواهد
داشت که توسط
آن بشود : با
رفرم از بالا
و جابجائی
مهره ها و
تغیرنسبی
درساختار
دولت دینی ,
مانع ازاقدام
براندازی
رژیم توسط
مردم شد ؟آیا
نزاع حاکمان
برای کسب قدرت
وثروت بیشتروارتجاع
دین حامی اوـ
هر دو با هم و
موازی درچشم
اندازه
نابودی اند یا
نه ـ ایران
ویران از آن
به بعد شاهد
یک دیکتاتوری
عریان نظامی
خواهد شد؟
حفظ
صیانت نفس و
تلاش برای بقا
, هراقدامی را
برای خود امری
طبیعی می داند
و تردید نباید
داشت که این
عزم در پیش
روی این
حاکمان رو به
مرگ هست وآنها
از اعمال هر
جنایتی آبا و
یا کوتاهی نخواهند
کرد. یادمان
نرود که بخشی
ازسران سپاه
و بسیج
صاحبان
بزرگترین
منابع مالی و
سرمایه گذاری
در کشور و از سارقان
اساسی اموال
مردم می باشند
که بسادگی تن
به نابودی گنج
های باد آورده
و قدرت
بلامنازع خود
نخواهند داد.
هیچ عذرو
بهانه ای
براهمال
وکنار آمدن با
پاسیفیسم ,از هیچ
فرد و یا
سازمانی
پذیرفتنی نیست
و دلیلی هم برایش
وجود ندارد که
بویژه
امروز در راه
تعمیق و
همبستگی جنبش
همگانی سنگ
اندازی کند و
نسبت به این
مهم آرامش
گیرد.
بزرگترین
مانع
سوسیالیزم و
مدنیت آگاه ,
برابری وبرادری
ودشمن انسان و
آزادی او, این
حکومت پلید
است که باید توسط
همه ی مصدومین
و متضررین آن
یعنی قریب به
اتفاق مردم
سرنگون شود .
عزم جزم
جریانهای
متنوع سیاسی
مایه ی وحدت و
همبستگی و
دلگرمی توده
ای برای پیروزی
نهائی پیشرو
خواهد شد.
بهنام
ـ بیستم
سپتامبر 2010