از ميدان
آزادی در تهران تا
ميدان آزادی
در
قاهره.زنانی ديگر
من
ستارهای
هستم در ميانۀ تاريکی
من خاری
هستم در
گلوی ظالم
من
بادی هستم
که آتش آن را گزيد
من روح
کسانی هستم که فراموش
نميشوند
من
صدای کسانی
هستم که
نميميرند
من آفريده
شدهام از گلهای
آهن
با شعور
و شعفی بيکران
اين ترانه
که اينروزها در
تونس به ترانه آزادی
شهرت يا فته،
توسط زن هنرمند
ِ مترقی «عامل مثلوثی» در
جريان
تظاهرات تونس بازخوانی
شد.
از ميدان
آزادی در تهران تا
ميدان آزادی
در قاهره
جهان بپا
ميخيزد،
درود بر توده های
مبارز مصر و
تونس!
به جرات
می توان گفت
که نسل امروزي،
شکوهمندترين
دوران تاريخ
مبارزات خود
بر ضد قدرتهای فاشيستی
و ديکتاتوری
را تجربه
می کند. چرا
که اين برهه از
تاريخ، يکی از معدود برهههايی
است که حکومتهای
ظلم و ستم تا اين
حد آماج فريادهای آزاديخواهانه و برابری طلبانهی انبوه مردم
قرار گرفتهاند.
خروش بی
امان مردم
از درون
و بيرون، نظامهای بحرانزدهی
سرمايهداری
را به
چالشی
عميق فراخوانده
است.
مردم بهويژه جوانان
مصری و تونسی از خروش
همرزمان خود در پاريس،
لندن و آتن
می آموزند،
مردم ايران
دست ياری بهسوی همسنگران
خود در
گوشهگوشهی
دنيا دراز ميکنند
و هر آن حمايت
بيشائبهی
آنان را
در کنار دارند
تا در
مبارزه بر ضد ديکتاتوری
اسلامی پيروز شوند.
خروج
مبارک از
قدرت گام بلندی در جنبش مردم
مصر بود، ولی تا پايان
راه نفس بايد داشت،
و هشيار و
آگاه بايد
بود.
ارتجاع
و سرمايهداری
آموخته است/ ما بايد
بيشتر بياموزيم!
نظام سرمايه
داری ِ
ارتجاعی آموخته
است که استفاده از عناصر به ظاهر دموکراتيک
و با تکيه به برنامههای بانک جهانی و سازمان
ملل و حضور
نظامي، در لوای
مبارزه با
تروريسم،
به هرشکل
ممکن از خيزش مردم
جلوگيری
کند. در صورت
عدم موفقيت
و پاگرفتن خيزشهای
مردمی آنها
را کنترل
کرده و يا به
بيراهه کشاند. آنان
آموختهاند
که از دست دادن يک يا
چنده مهره بهتر
از فدا
کردن کل نظام
و ساختار است. آنان
آموخته
اند در مواقع لزوم
ژست «دمکراسی خواهی» بگيرند، اما
زيرکانه مهرههای جديد خود را
وارد بازی
کنند. مهرههايی که پاسدار ِ
منافع
اقتصادی -
سياسی آنان
باشند.
معادن،
چاههای
نفت، آبراههای
حياتي، نقاط
حساس ِ جغرافيايي،
بازارهای
پرمصرف کالاهای مانده در انبار سيستم
سرمايهداري،
ميلياردها
دلاری که از جيب ملتهای محروم برای خريد
اسلحه و
تجهيزات
نظامی هزينه
می شود و
نهايتا خونی
که از رگ و
زندگی انبوه
مردم
کشيده شده و به حساب مولتی ميلياردرهای
وطنی و غير
وطنی تزريق
می شود، برای آنان
آسان بدست
آمده. اما
آسان از
دست نخواهند
داد.
ما بيشتر
بياموزيم!
انقلاب
سال 57 و جنبش
سال 88 آزمون
تاريخی عظيمی برای زنان،
جوانان و
ساير اقشار
و طبقات مردم
بود. خمينی
با چهرهای کاريزماتيک
از راه
رسيد و در
عين ناباوری
پيشروان راه آزادي،
سوار بر موج
انقلاب مردم
شد و مهر
ننگين جمهوری اسلامی را بر آن حک
کرد. استثمار،
سرکوب، سانسور،
خرافههای
ديني، شکنجه و
اعدام جانمايهی
اين نظام
شد و ارتجاعی
ترين قانون اساسی به
مردم
تحميل گرديد.
اما در
تمامی اين
سه دهه، اينجا
و آنجا، جوش و خروش
مردم از
زير خاکستر
دوباره و چند
باره شعله
کشيد. بايد
بيشتر می آموختيم!
در جنبش
88 همين سناريو
تکرار شد.
فقط نورپردازی
و صحنهآرايی
تغيير کرد.
بازيگران
اصلی همان
اکثريت مردم
بودند. اينبار رفسنجانيها
و موسوی ها و
کروبی ها با
نقشهايی
متفاوت سعی در
کنترل و مهار جنبش
نمودند. آنان
هراسان از
انفجار ميليونی
و تعميق
شعارها زبون و
بيچاره
فرياد زدند: «ما
جمهوری اسلامی
می خواهيم.
نه يک کلمه بيشتر
نه يک کلمه
کمتر!». حفظ ساختار
غارتگرانه
و فاسد سرمايه
داری در لباس اسلامي،
حالا نه با
مهرهی سوخته
اش « احمدی
نژاد» (بخوانيد
مبارک)، بلکه با موسوی و امثالهم (بخوانيد البرادعی
و اخوان
المسلمين)، پايان نمايشنامهی
اصلاح
طلبان بيرون و
درون
نظام ميباشد.
آنان آموختند
که نميتوان از خيزشهای عمومی
در مصر و ايران
و تونس و يمن و...جلوگيری
کرد. اما
ميتوان آن را به بيراهه کشاند، به
گونهای
که آب از
آب تکان نخورد. ميتوان
فقط مهرهای
را جابهجا کرد، تا مبادا
مسير بشکهای نفت
جابهجا شود. البرادعی
ساعتی پس از
برکناری
مبارک گفت:
«مصر آزاد
شد»! آيا واقعا
مصر آزاد
شده است؟
آيا اين پايان
مبارزهی
انقلابی مصر است؟
اوباما در اظهار
نظری دستپاچه
گفت: «حسنی
مبارک رفت. ما
ضمن تبريک به
مردم مصر اميدواريم
ارتش با
حفظ امنيت
شرايط را برای
انتقال قدرت
آماده کند».
همان ارتشی که
بابت ايجاد
«نظم نوين جهانی»
در منطقه سالانه
يک و نيم ميليارد
دلار کمک بلاعوض از امريکا
دريافت
ميکند.
آيا مردم مصر قادرند از پس ترفندهای
مزورانهای که
دنيای ارتجاع برای آنان
ترسيم ميکند،
بر بيايند؟
آيا مردم
مصر قادرند
از پس راهکارهای
جهنمی که دولتهای مرتجع
منطقه (مانند
اسرائيل،
جمهوری اسلامی
ايران و
ترکيه) برای آنان
پيشنهاد
می دهند،
بر بيايند؟
آيا زنان
مصر مبارزهی خود عليه
مناسبات
ارتجاعی حاکم
را، که با سنتهای
پوسيده، پدرسالارانه
و مردسالارانه
مانع ِ فعاليت
تودهای و
انقلابی آنان
ميشود، به پيش
خواهند
برد؟ آيا مردم
مصر در برابر
نيروهای
مرتجع و ضد مردمي،
همچون «اخوان
المسلمين»، که
فرصت طلبانه
تلاش ميکند تا خيزش
مردم را
مصادره به
مطلوب کند، هشيار خواهند
بود؟ آيا جنبش
مصر اتحاد خود
را با
مردم
منطقه، بهخصوص
مردم
فلسطين حفظ خواهد کرد؟
هنوز شب به
پايان نرسيده است. مردم
مصر آزاديشان
را از
کسانی
چون ارتش
ارتجاعي، اخوان
المسلين و يا
مهرههای
دست پروردهای چون البرادعي،
که همگی بخشهايی از
تاريخ ِ خونين
سرکوب و
ارتجاع هستند،
مطالبه نخواهند
کرد. مصر بايد
بيشتر بياموزد،
همانگونه که
ما آموختيم.
به اميد
آن که تودههای
انقلابی مصر پيشتاز ساختن
نخستين
جامعهی
انقلابی در خاورميانه
باشند و
نقشهی جهانخواران را با
مبارزهای
هوشمندانه
و انقلابی
تغيير دهند.
زنانی ديگر 22 بهمن
1389