به مناسبت صدمین سال روز زن

حمایت از خانواده وظیفه هر نظام طبقاتی- مردسالار است!

 

                                                                                         لاله حسین پور

 

روزی، فردی، از نهاد خانواده به مثابه سرمایه اخلاقی (!) جامعه نام برد. او خانواده را به عنوان مهم ترین واحد اجتماعی مطرح کرد که فمینیست ها می بایست از آن حمایت کنند. زیرا خانواده دیگر قابل سرکوب نیست.

 شاید منظور این بود که فمینیست ها، یعنی زنان و دختران باید بروند در خانه های شان و خود را پشت درهای بسته و دیوارهای بلند، زیر سایه پدران، برادران و همسران شان پنهان کنند تا از دستگیری و زندان در امان بمانند!

چه راحت رنج دختران و زنان در پشت همین دیوارها به فراموشی سپرده می شود. چه آسان تبعیضی که به درازای تاریخ و به گستردگی یک جامعه است و در همین خانه ها و خانواده ها بر زنان می رود، نادیده گرفته می شود. سالیان سال است که جنبش های زنان در سراسر دنیا با رازهای پشت پرده همین خانه ها در جنگند. اسراری که به نام خصوصی فاش نمی شوند و "تقدس" خانواده را تابو می کنند تا در بر همان پاشنه بچرخد که تاکنون چرخیده است.

اکنون که لایحه خانواده تمام منظور و هدف خود را عریان به نمایش گذاشته است، آیا می توان هم چنان از خانواده به مثابه مرکز و مأوای حمایت از دختران و زنان صحبت کرد؟ روشن است که این لایحه تنها می خواهد نواقص و کمبودهای خود را برطرف کند تا موانع موجود را از جلوی پای بسیاری از مردان که از موقعیت خود در یک جامعه مردسالار نهایت استفاده را می کنند، بردارد. چه انتظاری از این لایحه که بیاید و به نفع زنان قدمی بردارد؟  از لایحه ای که وظیفه خود را حمایت از نهاد خانواده، به معنایی که در تاریخ وجود داشت و هم اکنون نیز عرض اندام می کند، اعلام کرده است، نمی توان توقعی غیر از این داشت که بر ماده چند همسری متمرکز شده و موانع غیرضروری را از این ماده حذف کند. اگر قرار بر حمایت از زنان است و قرار از ایجاد یک نهاد انسانی بر مبنای کرامت، حیثیت و احترام متقابل انسان ها، پس بیایید مختصات خانواده را تغییر دهیم. هر چند چنین تغییری بدون تغییر در مناسبات پر از تبعیض انسان ها در جامعه توفیقی نخواهد داشت، اما می توان شروع کرد. هر تغییری قبل از این که به سرانجام برسد، آغازی داشته است. پس می توان آغاز کرد.

 

 

 

خشونت خانگی

یکی از مهم ترین مختصات خانواده در یک جامعه  طبقاتی- مردسالار، خشونت خانگی است. نمی خواهم اینجا وارد بحث خشونت خانگی که بسیار مفصل است، بشوم. بحث پراهمیتی که هیچ گاه نمی بایست به فراموشی سپرده شود. اما آیا خانواده بدون خشونت خانگی به شکلی که امروزه در جریان است، پابرجا خواهد ماند؟ تار و پود خانواده به مثابه "سرمایه اخلاقی جامعه" اساسا بر خشونت خانگی استوار است. "اخلاق" در اینجا یعنی ابزار اجرای خشونت!

سرکوب زنان و کودکان به اشکال مختلف فیزیکی و روحی – روانی- عاطفی در درون همین  خانواده ها حاکم است. هر چند خشونت فیزیکی- جسمی هم چنان به طور گسترده عمل می کند،  با این وجود  امروزه خشونت درخانه  به شکل مدرن تر و پنهان تری در جریان بوده، در نتیجه مبارزه با آن نیز بسیار پیچیده تر شده و اثبات وقوع خشونت در خانه با مشکلات جدیدی روبرو است.  موانع موجود در برابر شکوفایی یک زن که از درون خانه شروع می شود، غالبا به خود سانسوری که یکی از پدیده های خشونت است، منجر شده و فنومن انسان- زن- ابزار را که با ابقای "خانواده" امکان پذیر است، متحقق می کند.

در این جا قصد بررسی پدیده انسان- زن- مرد- ابزار را که در هر جامعه طبقاتی می توان مشاهده کرد، ندارم .

 

کارخانگی

یکی دیگر از مختصات و پایه های حضور و بقای خانواده در یک جامعه طبقاتی- مردسالار، کارخانگی با تمام ابعاد آن است. کارخانگی، کار بی مزد و مواجبی است که بر اساس نظام برده داری عمل می کند و با وجودی که این نظام قرن هاست برچیده شده و اکنون نظام طبقاتی خود را در قالبی بسیار مدرن در تمام عرصه های جامعه به نمایش می گذارد، بربریت  اولیه آن را اما، در خانه ها حفظ کرده و به آن به دیده یک امر خصوصی که به حاکمیت، دولت و جامعه هیچ ربطی ندارد، می نگرد. اگر زن در یک خانواده از کار خانگی سرباز زند، شیرازه چنین خانواده ای از هم می گسلد. بپذیریم که کار بی مزد زنان در خانه و کار کم مزد زنان در جامعه ای با تبعیض جنسیتی یکی از عناصر استقامت نظام سرمایه داری است. بنابراین حمایت از نقش زنان در خانه و جامعه از وظایف مقدس این نظام به شمار می رود و لایحه حمایت از خانواده نیز دقیقا همین وظیفه را متحقق می کند.

 

 

 

زن، انسان درجه 2

زن به عنوان انسان درجه 2 و ابزار سکس وتولید مثل، مظهر خود را در خانواده نشان می دهد. تبدیل انسان به ابژه  که پایه  ابقای هر قدرتی است، در خانه، خود را عریان و با وضوح و صراحت بیشتری نشان می دهد. بنا به تعالیم مذهبی زن بعد از آدم- انسان- مرد و تنها به منظور رفع کسالت و بی حوصلگی وی آفریده شد و در نهایت نیز آدم را اغوا می کند و باعث و بانی گناهان آدم- مرد شمرده شده و بر روی زمین می بایست کفاره گناهان خود را پس دهد. نظام طبقاتی- مردسالار با تمام توان خود این تعالیم را بر روی کره زمین اجراء کرده و زن را با نقشی که برایش درنظر گرفته شده، به جایگاه یک ابژه سکسی- جنسی هدایت می کند.زنی که از این وظایف سرباز زند، گرفتار شیطان بوده و باید سرکوب شود. در نتیجه خانواده مناسب ترین مکان برای سرکوب چنین وسوسه های شیطانی است که زنان را گرفتار خود کرده و با تمام توان جایگاه فرودست و درجه دو را برای زنان در خانواده و جامعه حفظ می کند.

 

حال می بینیم لایحه حمایت از خانواده الحق  وظیفه خود را به نحو احسن انجام می دهد. و طبیعی است که خانواده با مختصات و ویژگی هایی که دارد، می بایست از جانب حکومت های طبقاتی- مردسالار و به ویژه مذهبی مورد حمایت قرار گیرد و روشن است که این حکومت ها در صدد رفع نواقص آن برمی آیند. اما نه در حمایت از زنان، بلکه در حمایت از خانواده ای که هر چه صریح تر، هر چه خشن تر و هرچه پایدارتر ابقای نظام یک جامعه طبقاتی- مردسالار- مذهبی را تضمین کند!