در نقد بیانیه کمیته مرکزی درباره اوضاع سیاسی ایران  و دفاع از سند مقابل آن !

 

  توضیح مقدماتی  : به دنبال رویدادهای انقلابی اخیر منطقه  و تظاهرات بدون مجوز 25 بهمن، کمیته مرکزی لازم دید که تحلیلی از وضعیت سیاسی تازه  ارایه کند. در این رابطه دو سند به کمیته مرکزی ارایه شد که یک سند با اکثریت آرا مبنا قرار گرفت و با اصلاحاتی در آن و وارد کردن بخش هایی از سند دیگر به عنوان بیانیه مصوب کمیته مرکزی  اکنون در سایت منعکس است. من لازم دیدم که به دلیل ایرادات این بیانیه و جنبه های مثبت سندی که مورد دفاع اقلیت کمیته مرکزی بود ، این سند را با تاکید بر چند نکته  در اینجا بیاورم .

الف ــ در ماده 1 سند اولیه که  با رای اکثریت کمیته مرکزی مبنا قرار گرفت ، به جای عبارت " پاسخ مناسبی به الزامات مداخله نیروهای مدافع سوسیالیسم فراهم آورد "  که اکنون در بیانیه موجود است " عبارت " پاسخ مناسبی به الزامات مداخله نیروهای مدافع دموکراسی فراهم آورد " قرار داشت . این تغییری مثبت بود که اگر انجام نمیشد ، در همان مطلع بیانیه کمیته مرکزی ، جهت گیری خلاف مواضع پایه ای سازمان و سند سیاسی کنگره را که بر  گفتمان سوسیالیستی تاکید داشت، بر آن تحمیل  میکرد.

ب ــ در سند مبنا ،  بند کاملی   به صورت زیر وجود داشت :   

"ـ تا آن­جا که به نیروهای مدافع آزادی بر می­گردد، آن­ها می­بایست به نیاز سوزان تشکیل یک قطب مدافع ارزش­های دموکراتیک پاسخ درخور ارائه کنند. قطبی که بتواند پیرامون مبانی عام دموکراسی بیش­ترین نیروهای سیاسی را گرد آورد، تا از یک سو پروژه­ی بازسازی جمهوری اسلامی با رفرم­های جزیی را خنثی سازد، از سوی دیگر مانع فرداستی نیروهای ارتجاعی دیگر نظیر سلطنت­طلبان و مجاهدین یا هر نیروی مخالف دموکراسی گردد."

 و در ادامه بند دیگری وجود داشت که چنین آغاز میشد  :

"ـ مبارزه برای آزادی­ها و حقوق بنیادین دموکراتیک تحت هیچ شرایطی نباید وظیفه اساسی چپ یعنی مبارزه برای سوسیالیسم از همین امروز را تحت الشعاع خود قرار دهد. این دو سطح از مبارزه از دو منطق و دو هدف و دو نیروهای اجتماعی مختلف برخوردار است........."

در این دو  بند متوالی اولا ایجاد یک بلوک دموکراتیک مرکز توجه قرار میگرفت که خلاف سند سیاسی  کنگره ومواضع رسمی و شناخته شده سازمان است  که تبلیغ وترویج وسازماندهی گفتمان سوسیالیستی ( و پیوند نان و آزادی ) مرکز توجه آن بود و در عین حال  در مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی  ، از همگامی با نیروهای دیگر تا حدی که از آزادیها دفاع میکردند ، استقبال میکرد.

 ثانیا این دوبند دو سطح از میارزه برای آزادی و سوسیالیسم را از هم تفکیک میکرد  و  مبارزه برای آزادی و مبارزه برای سوسیالیسم را دارای دو منطق و دو هدف مختلف میدانست . در حالیکه در سند سیاسی کنگره ، گفتمان سوسیالیستی و به عبارت دیگر   مبارزه برای سوسیالیسم از همین امروز به معنای مبارزه درهم تنیده برای آزادی و سوسیالیسم  ، برای نان و آزادی از همین امروز و شکل گیری  گام به گام نیروی اجتماعی پیش برنده آن در بطن پراتیک مبارزه طبقاتی از همین امروز است. در این باره اشاره به توضیحی از هال  در یپر در مقاله " دو تعریف از سوسیالیسم " میتواند مفید باشد  :

" این مارکس بود که در نهایت ایده سوسیالیسم و دموکراسی را به یکدیگر پیوند زد . چرا که او نظریه ای را پروراند که برای نحستین بار این تلفیق را ممکن می ساخت. جوهر این نظریه این گزاره است : اینکه اکثریتی اجتماعی وجود دارد که نفع و انگیزه تغییر این نظام را دارد. و هدف سوسیالیسم می تواند آموزش این اکثریت اجتماعی باشد. این اکثریت اجتماعی طبقه استثمار شده ،  طبقه کارگر است که تدریجا از دل آن نیروی محرکه انقلاب بیرون می آید. در نتیجه بر اساس نظریه ای که توان های بالقوه انقلابی را در توده های وسیع میبیند،سوسیالیسم از پائین ممکن است،   حتی اگر در زمان و مکانی معین آن ها عقب مانده به نظر برسند. "

البته  خوشبختانه کمیته مرکزی این دو بند را حذف کرد و به جای آنها ، بند آخر سند دیگر را که بر  پاراگراف آخر سند سیاسی کنگره تاکید کرده بود  قرار داد.   اما متاسفانه در این بند دست برد و در مقدمه  بر نقل قول سند سیاسی کنگره ، توضیحی اضافه کرد که تفسیر نادرستی از سند سیاسی کنگره ارایه میکند. این توضیح چنین است :

 " همانطورکه دراسنادگوناگون سازمان بکرات مورد تأکید قرارگرفته است، سوسیالیسم ودموکراسی جدا ازهم نیستند و چپ در حالی که نمی باید نسبت به ذره ای از اصلاحات در شرایط زندگی مردم بی تفاوت بماند ، موظف است چرائی ضرورت در هم شکستن ساختارهای مسلط و عبور از نظام سرمایه داری را برای تکوین دمکراسی رادیکال یا سوسیا لیسم البته نه با منطق چوبی ، بلکه با استفاده از منطق دمکراتیک نشان دهد. ما برای چنین بدیلی مبارزه می کنیم."

در این قسمت از بیانیه کمیته مرکزی  اولا " منطق دموکراتیک " ، واژه بی ربطی به نظر میرسد . ثانیا معلوم نیست چگونه با منطق دموکراتیک  میتوان ساختارهای مسلط را درهم شکست و از نظام سرمایه داری عبور کرد. چرا که عبور از  سرمایه داری توسط یک نیروی اجتماعی که بر بستر پراتیک اجتماعی به  گفتمان آزادی و سوسیالیسم دست یافته است ممکن است نه با منطق دموکراتیک. واقعیت این است که در این توضیح اضافه شده توسط کمیته مرکزی به بند آخز سند دیگر ، به نوعی  تفکیک انقلاب دموکراتیک و سوسیالیستی تداعی میشود. بنا براین مناسب آن بود که بدون این توضیح و تفسیر اضافی ، به نقل  همان عبارت سند سیاسی کنگره که در ادامه آمده است  اکتفا میشد. کاری که در سند دیگر به درستی انجام شده است .

ج ـ نکته آخر اینکه  در بیانیه کمیته مرکزی از استفاده از بند 5  سند  دیگر به ویژه آنجا که به شکل گیری کانون های هم آهنگ کننده و فراخوان دهنده و بر آمده از دل جنبش و به تقویت شبکه های واقعی و مجازی . بخصوص شبکه ها و تشکلهای مستقل کارگری و سایر لایه های مزد و حقوق بگیر ، بیکاران ، زنان ، مردمان تحت ستم ملی ، ..... اشاره شده ، اجتناب  شده است . در حالیکه برای ایجاد پایه های در هم شکستن نظم موجود و برپایی  آلترناتیو سوسیالیستی از پائین  این تاکید ضروری است . بویژه که این اشکال زائیده خود جنبش های اجتماعی موجود است. در این باره نیز نه بیانیه کمیته مرکزی بلکه  این سند دیگر است که پای بئدی پیگیر به اسناد کنگره را  نشان میدهد. ( در سند سیاسی مصوبه کنگر14 در پایان بند 5 به طور روشن در باره اهمیت سازمان یابی شبکه ای توضیح داده  شده است ) .

 د ــ در بیانیه کمیته مرکزی از پاراگراف دوم بند 5 سند دیگر نیز استفاده شده است . اما در این قسمت نیز دست برده شده و عبارت " این سخن به معنای نفی رهبری سیاسی ــ دموکراتیک نیست " اضافه شده است. به نظر من آوردن این جمله معترضه مبهم و دوپهلو درباره رهبری، در جایی که نفی یک نوع رهبری مشخص مورد نظر است، ضرورتی نداشت. اما اگر تاکیدی نیز لازم بود باید بر اصل خودرهانی طبقه کارگر تاکید میشد.

حال پس  از این مقدمه  واجتناب از پرداختن به سایر اشکالات کم اهمیت تر ، متن سند ی را که مورد پذیرش اکثریت  کمیته مرکزی قرار نگرفت ( هر چند قسمتهایی از آن در بیانیه کمیته مرکزی وارد شد،اما متأسفانه  نتوانست  ازالتقاط  به  دور ماند) به طور کامل می آورم.  

                                                                                          حسین قاضی ، 12 فروردین 1390

 

 

 

                                              درباره اوضاع سیاسی ووظایف ما

 

1-تحولات منطقه  برزمینه تحولات وتجربه های مردم ایران،تأثیرمحسوسی  بررادیکالیزه شدن جنبش ضداستبدادی-مطالباتی ایران گذاشته است. مهمترین نشانه های آن را می توان در رویکرد مثبت به مفهوم انقلاب،تقویت وزن شعارهای ساختارشکن ومعطوف به کلیت نظام درتظاهرات،تقویت پیوند مطالبات اقتصادی وسیاسی(نان وآزادی) وروی آوردن به اشکال جدید مبارزاتی رادیکال تر وازجمله شروع تظاهرات خیابانی علیرغم فضای سنگین سرکوب مشاهده کرد. واگردرنظربگیریم که حربه سرکوب مهمترین اهرم رژیم برای بقاء خوداست، کندشدن نسبی تیغ سرکوب را باید یکی از مهمترین دست آوردهای اوضاع واحوال جدید دانست.

2-به موازات تشدید تضاد وشکاف بین مردم وحاکمیت، مصاف های درونی حاکمیت تشدید شده    وفشاربرنیروهای بینابینی افزایش پیداکرده است.تنگ ترکردن دامنه خودی ها به بهانه عدم مرزبندی قاطع با فتنه ودشمنان ، تضاد بالائیها را وارد فازجدیدی کرده است. اکنون حتی دولتمردان بیش ازدودهه گذشته نظام ازنخست وزیرورئیس جمهور و رئیس مجلس ونمایندگان ادوارمجلس شورای اسلامی تا رئیس مجلس خبرگان وروحانیون نزدیک به آنها نیز دیگرتحمل نمی شوند. یکدست کردن خود ازطریق تصفیه های درونی بدون آنکه یک دستی هم بدست آید،همچون خوره ای به پیکر بیمار حاکمیت افتاده است.

3- وجه دیگری ازتشدید منازعات حاکمیت ناظربرگسترش شکاف بین جناحها  وباندهای حاکم(مرکب ازخامنه ای واحمدی نژاد واصول گرایان سنتی)  با اصلاح طلبان،بخصوص موسوی وکروبی وآنچه که خود جنبش سبزمی نامند،است.این کشمکش ها پس ازتظاهرات بدون مجوز25 بهمن ماه  وارد فاز انفجاری جدیدی شده است. دستگیری وزندانی کردن رهبران جنبش سبزوقطع هرگونه ارتباط آنها با جنبش  وجامعه و"گذرازفازفتنه به فاز ضدانقلاب"  ومفسد فی الارض اعلام شدن سران جنبش توسط اکثریت نمایندگان مجلس و سایرارگانها وتریبونهای رژیم، و لزوم  مرزبندی قاطع با آنها درمیان صفوف حاکمیت به عنوان  معیار وفاداری به نظام ورهبری  ،گویای  واقعیت تشدید  بحران درمیان صفوف حاکمیت است.

4-تجدید سازماندهی اصلاح طلبان وشرایط سیاسی جدید

پس ازقیام مردم درعاشورای سال گذشته وآتش زدن تصاویرخمینی وخامنه ای وآشکارشدن ماهیت انقلابی وساختارشکن جنبش ،که فراترازحد مجاز ومورد نظر اصلاح طلبان سبز بود، آنها  ازیکسو به شدت زیرفشارحاکمیت و نیزعقبه خود درصفوف حاکمیت  برای مرزبندی با به اصطلاح ضدانقلاب وابرازانزجار وبرائت ازتظاهرات ومطالبات ساختارشکن مردم قرارگرفتند وازسوی دیگر تحت فشارجنبش ازپائین برای رادیکالیزه شدن.درنتیجه چنین کشاکشی آنها برای مدت طولانی دچاربی عملی وانفعال گشتند وسرانجام درگذرزمان و درپی جمع بندی ازاوضاع واحوال باین نتیجه  رسیدندکه باید برای کنترل جنبش وتقویت موقعیت هژمونیک خود برآن وتقویت قدرت چانه زنی شان  دربرابرحاکمیت یکدنده وهم چنین مقابله با بهره برداری قدرت های خارجی  وجریانات وابسته به آنها ازوضعیت موجود،به تجدید سازماندهی بپردازند .بهمین دلیل تجدید آرایش صفوف خودرا -درشرایطی که بخشی مهمی ازکادرها وفعالین آن دستگیروزندانی شده بودند-دردستورکارخود قراردادند.

عناصراصلی این تجدید سازمان عبارت بودند از: تدوین یک منشوربرای روشن کردن اهداف وراهبردها، یک نهاد هدایت کننده پیرامون رهبری موسوی وکروبی ،تلاش برای ایجاد رسانه های فراگیر،انتقال بخشی ازرهبری به خارج ازکشور،ایجاد تشکل هائی هم چون اتحادیه دانشجویان،تشکل های زنان و جوانان وکارگران سبز.

تدوین منشورسبز همانطورکه  ازقبل هم روشن بود،براساس مشی موسوی وکروبی ورویکرد کلی اصلاح طلبان وبا امضای آندو، به دورازمداخله فعالین جنبش وحتی دیگرگرایشاتی که خود را سبزمی خواندند صورت گرفت ونهایتا انتشاریافت. خط اصلی هم چنان راهبرد اصلاح درون سیستمی وپرهیزاز انقلاب واقدامات ساختارشکن است که در راستای اجرای بی تنازل  قانون اساسی وانتخابات آزاد( بدون نظارت استصوابی)، موردتأکید قرارگرفته است . بدیهی است درشرایطی که سرنگونی جمهوری اسلامی وشعارنفی اصل ولایت فقیه،جدائی دین ازدولت و.... به مطالبات اصلی جنبش تبدیل شده است،منشورمزبورآشکارا درتضاد با خواستهای مشهود ومطرح شده  مردم درخیابان ها وپشت بام ها قرار دارد.هم چنین علیرغم ادعای باوربه چندصدائی و تکثر، منشوردروجه اصلی خود بیان گرتنها یک صدا ویک گفتمان معین است. بنابراین حتی گرایشات دیگری  که خود را سبزمی دانند،اما درعین حال  مدافع سکولاریسم و سرنگونی و برخی مطالبات دیگرهستند،احساس می کنند که سرشان بی کلاه مانده است.

5-مهمترین چالش درونی جنبش وراههای برون رفت

-شکاف بین محتوای رادیکال جنبش(جهت گیری علیه کلیت نظام) با گفتمان ورهبری اصلاح طلبان وگرایشات همسو با آن مهمترین تناقض وچالش صفوف  درونی جنبش را تشکیل می دهد. موج سواری برروی جنبش ساختارشکن وانقلابی ،حتی اگرمستلزم اندکی فراتررفتن ازظرفیت رسمی این جریان جهت کنترل جنبش وهدایت آن در چهارچوب نظام وقانون اساسی آن باشد،امری ضروری تلقی می شود.با چنین رویکردی است  که  اصلاح طلبان به فکربهره برداری ازوضعیت جدید ناشی از افزایش روحیه مبارزه جوئی مردم  پس ازیک افت موقت افتادند و تحت تأثیرفضای مبارزاتی مردم منطقه بویژه تأثیرمثبت تحولات مصرو تونس برروحیه مردم و جوانان ایرانی و امکان بروز حرکات اعتراضی خودجوش بااستفاده ازتاکتیک نافرمانی مدنی ودادن فراخوان های بدون مجوزبرای راه پیمائی وتنظیم تقویمی از اعتراضات،به فعالیت مجدد روی آوردند.نوع شعارها وپوسترها وتاکتیکهابخوبی اهداف آنها را به نمایش می گذارد.

ــ همانگونه که تجربه شکست انقلاب بهمن نشان داده است، مهمترین خطردرونی برای یک جنبش انقلابی،غلبه روحیه "همه باهم" یعنی تجمع توده وارمردم حول یک رهبر و گفتمان بیگانه با ماهیت پیشرونده جنبش  وادغام ومنفعل ساختن سایرگرایشات درزیرچتر وهژمونی آن گفتمان است .برای فایق آمدن بر این خطر ،لازم است جریانات وجنبش های مدافع آزادی و برابری اجتماعی در صفی مستقل ومتمایزدرمتن  جنبش عمومی ضد استبدادی حضورداشته  و مطالبات ضد استبدادی را با مطالبات پایه ای خود پیوند بزنند. تنها از این طریق است که میتوان موقعیت گفتمان سوسیالیسم ومبارزه برای آزادی وبرابری اجتماعی ، نان و آزادی را  دربرابر گفتمان اصلاح طلبی و  لیبرالی، تقویت کرد.

-درشرایط کنونی مهمترین مساله، سازمان یابی  پایگاه اجتماعی متعلق به این گفتمان وایجاد هماهنگی بین تمامی نیروها وعناصرپراکنده آن است. با توجه به تجارب گذشته جنبش ایران وهم چنین تجارب ودستاورهای جنبش های منطقه،مهمترین گام های ضروری  پیشاروی این گفتمان عبارتند از:اولا شکل گیری کانون ویا کانون های  هم آهنگ کننده وفراخوان دهنده وبرآمده ازدل جنبش واز جوانان  وفعالان حاضردرصحنه مبارزه. ثانیا تقویت شبکه های واقعی ومجازی وبخصوص شبکه ها  و تشکل های مستقل  کارگری وسایرلایه های مزد و حقوق بگیر، وبیکاران و دانشجویان وجوانان وزنان ومردمان تحت ستم ملی وهنرمندان وخانواده ها وهسته ها وشبکه های محلات. ثالثا تلاش برای هم آهنگی و همسویی همه محافل و نیروهای سیاسی مدافع آزادی و سوسیالیسم در جهت پیوند با جنبش اکثریت بزرگ کارگران و زحمتکشان برای دست یابی به  آزادی و نان. و رابعا   تقویت رسانه های مستقل وکلان دردرداخل وخارج کشور وبالأخره تلاش برای تنظیم مهمترین مطالبات پایه ای هم اکنون موجود فراگیر واهداف وجهت گیری کلی بطوری که بتواند ازطریق رسانه ها و شبکه های اجتماعی وسایرامکانات دروسیع ترین سطح ممکنه  مطرح شده ومورد بحث وگفتگو قرارگیرد

 6- مقاومت فعال

بی شک رویکرد به ضرورت واهمیت انقلاب یکی ازنکات جالب ومثبت تحولات جاری است. با این همه درطی بیش ازسه دهه ماشاهد سم پاشی مداوم توسط اصلاح طلبان اعم ازحکومتی وغیرحکومتی علیه انقلاب وترویج وتبلیغ درکی نادرست وانحرافی ازمبارزه مسالمت آمیزومبارزاتی مدنی بوده ایم که درآن هرگونه مقاومت وایستادگی دربرابرتعرض رژیم به معنی خشونت طلبی وعدول ازپرنسیپ های مبارزه مسالمت آمیزمذموم تلقی شده است. واین درحالی است که  تجارب ونمونه های فراوانی نشان میدهندکه خشونت اساسا ازسوی رژیم وحکومت ها  برمردمی که بااشکال  مسالمت آمیزبه مبارزه پرداخته اند صورت گرفته وتا مادامیکه راه های مسالمت گشوده باشند، توده های مردم رغبتی به استفاده از  شیوه های رادیکال ترو انقلابی تر مبارزه  نشان نمی دهند.

ازهمین رو ما ضمن دفاع ازآرمان انسانی جهانی بدون خشونت واعلام انزجار خویش علیه خشونت ورزی وتأکید براینکه همواره این حکومت ها و دشمنان مردم هستند که مدافع کاربرد خشونت وتحمیل آن به مردم هستند ،مقاومت فعال دربرابرآن را باهدف دفع خشونت و پیشبرد مطالبات به حق خود را   مغایردفاع ازمبارزات مسالمت آمیز نمیدانیم.بدیهی است که تأکید اصولی برمقاومت فعال دربرابراعمال خشونت ودفع آن، به معنی نادیده گرفتن موازنه قوا ویا افتادن به دام خشونت متقابل وعکس العمل های کور وانتقام گیرانه نیست. انقلاب برای سرنگونی نظام هائی که حاضر به شنیدن صدای مردم ومطالبات به حق آنها نیستند حق مردم است.

 

7-ضرورت تبلیغ  وپیشبرد گفتمان سوسیالیستی  وپیوند نان وآزادی

همانطورکه دراسنادگوناگون سازمان بکرات مورد تأکید قرارگرفته است، سوسیالیسم ودموکراسی دومقوله جدا ازهم نیستند و ما برای چنین بدیلی مبارزه می کنیم .ازهمین رو دراینجا یک باردیگرمصوبه کنگره چهاردهم  را به عنوان راهنمای عمل خود مورد تأکید قرارمی دهیم:

 

برای سازمان ما که خود را جزیی از جنبش بزرگ و متنوع نیروی کار و زحمت می­ داند و برای خودرهانی و ساختن دنیای دیگر از همین امروز مبارزه می­ کند، و در شرایطی که گفتمان سوسیالیستی در جنبش عمومی از موقعیت درخوری برخوردار نیست، اهمیت مبارزه برای تقویت گفتمان سوسیالیستی و شکل­ گیری بلوک طبقاتی معطوف به سوسیالیسم روزافزون می­شود. ازاین­رو:

الف- برای پیش­ برد این مبارزه، هم کاری و هم راهی همه ی مبارزان ضد سرمایه­داری و مدافعان مبارزه برای سوسیالیسم از همین امروز، یک ضرورت حیاتی و غیرقابل چشم پوشی است و ما بیش از هر زمان دیگر برآن پای می فشریم.

ب- در مسیر این مبارزه، و برای سرنگون کردن حکومت اسلامی و دفاع از حقوق و آزادی های مردم، با همه ی نیروهای آزادی­ خواه هم ­راه و هم­ گام می ­شویم.

 

                                                          سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی !

                                                         زنده باد آزادی ، زنده  باد سوسیالیسم !