آزادی امروز زن                        

                                                  قسمت اول

 

                                                                                 لیندزی جرمن

                                                                   برگردان: نسرین ابراهیمی

 

زنان بیشترازهرزمان دیگر در تاریخ قابل مشاهده هستند.  بیشتر کار با دستمزد و اکثر کار بدون دستمزد را انجام میدهند.  از مجموعه  کل ساعات کار انجام شده در جهان، زنان  اکثر آنرا انجام میدهند.، اما خیلی کمتر از مردان برای دستمزد کار میکنند-  و در صورت   پرداخت، مزد کمتری دریافت میکنند.1  مشخصات  رل زنان در کار بیرون از خانه  در اشکال گوناگونی ترفیع یافته است، آنها در کارخانه ها،  در ادارات کار میکنند، راندن اتوبوسها و تاکسیها را بعهده میگیرند.  خارج از خانه وخانواده در محیط اجتماعی میجوشند . با وسایل نقلیه جمعی مسافرت میکنند.  به اتحادیه ها می پیوندند و اعتصاب میکنند.  جائیکه اعتراض وجود دارد احتمال وجود زنان است. در بریتانیا  زنان جوان بسیاری در اعتصابات شرکت میکنند و در تظاهرات عظیم ضد جنگ و ضد سرمایه داری شرکت کرده اند.  زنان پوشیده  با حجاب اسلامی  با زنان با دامن کوتاه و بالا تنه  با مارک فیوک قاطی شده اند. صفوف اعتصاب کارکنان مهد کودک و کارگران شهرداری، و همچنین آتش نشانیها و اداره پست با  حضور مقتدر  زنان همراه بوده.  کارکنان شرکت هواپیمائی انگلیس در فرودگاه هیترو هنگامی  اعتصاب کردند، نشان دادند  که زنان میتوانند یونیفورم پوشیده و آرایش کنند و هنوز رزمنده باشند.  دانشجویانی که بر علیه جنگ ایستادند،  معمولأ توسط زنانی هدایت میشدند که خود نمونه هائی از ماهرترین سخنرانان  و با هوش ترین  زنان نسل جدید هستند.  جنبشهای جدیدی را که شاهدش هستیم همچنین جنبش های زنان می باشند. آنها  برخلاف ادعای زنان مسن تر برای نمایندگی آنان،  در موضع قوی ای ایستاده اند . زنان کابینه، همچون پاتریشیا هویت ، زنان عضو هیئت مدیره و متخصصین حرفه ای که ادعا ی پیشبرد  فمینیسم را دارند، هیچ چیزی ندارند که به این زنان بدهند و معمولأ  با آرمانها و دیدگاه های سیاسی آنها کاملأ  خصمانه برخورد میکنند.

 

اما مشخصات عمومی زنان، آنها را به برابری یا خاتمه ستم هدایت نکرده است. آزادی بیشتر در رابطه جنسی در بیشتر مواقع  به معنای استثمار بوده تا آزادی.  وسواس در مورد اندام که بر جامعه غالب است زنان را به گرسنگی کشیدن و سپس خوردن بی رویه  یا پرداختن پول زیادی برای بزرگ کردن پستان، راست کردن بینی واز بین بردن موقت چروکها هدایت کرده. کلوپهای لپ دانسینگ ومجلات پسران جوان،  سمبلهای جدید شونیسم مردانه میباشند.  شناخت و آگاهی در رابطه با  تجاوز جنسی  بوسیله جنبش زنان در سال 1970 رشد کرد  و بالاخره درکی را ایجاد کرد که   ما زنان  جدا از اینکه  چه میگوئیم، کجا میرویم، آری ، آری و نه، نه  معنی میدهد.  اکنون دوباره در نمونه های مخوف تجاوز با دیدی مواجهه میشویم  که  گویا رفتار زنان به این  معنی بوده که آنها خواستار آن بودند. در شرایطی که اکنون  نسبت به اواخر 1970 تعداد بسیار بیشری از زنان، تجاوز را گزارش میدهند، اما   درجه محکومیت از بیست و سه در صد به ده در صد کاهش یافته است. 2   به زنان مداومأ  گفته میشود که نمیتوانند همه چیز را باهم داشته باشند اما از آنها انتظار میرود که همه  کار را انجام دهند :  از نظر شغلی زنی موفق، مادر فداکار ، آشپز خبره،  خوش صحبت با هوش و معشوقه ای خارق العاه ای باشد. از آنجائیکه  زنان لااقل یک پنجم کمتر از مردان برای کار مشابه دستمزد دریافت میکنند، استقلال مالی  یک خیال باطل باقی میماند. و تا برابری سیاسی فاصله زیاد است: زنان در کانون هدایت جنبش ضد جنگ در بریتانیا بودند، اما در بسیاری از کمپینها،  مردها بیش از آنچه که بودند نمایندگی میکردند.  در جریاناتی مثل فوروم اجتماعی اروپا هنوز ایجاد پلاتفرمها بطور فراوانی بوسیله مردان مسن تر سفید  تفوق دارد.  در حالیکه  در حوزه هائی  ممکن است که جامعه ، مساوی بنظر برسد، اما هر چه بیشتر به موسسات قدرتمند سرمایه داری مثل پارلمان و مراکز بانکی لندن نزدیک تر میشویم ،  تفوق مردانه بیشتری  وجود دارد.

 

از زنان در انگلیس دیگر انتظار نمیرود که از نظر جنسی مطیع و رام باشند. آنان از طریق تبلیغات تجاری  و یکسری از تصاویر  فریبنده تشویق میشوند که زندگی جنسی شان را عجیب وغریب و پر ماجرا کنند. از آنها انتظار میرود در مرحله ای از زندگیشان دارای فرزند شوند، اما اگر نداشتند خم بر ابرو نیآورند. احتمال زیاد است که رابطه جنسی قبل از ازدواج را تجربه نکنند، و همچنین احتمال طلاق وجود دارد. آنها دیرتر ازدواج کرده و وفرزندان کمتری به نسبت به مادر و پدر بزرگ هایشان و مادر وپدرآنها دارند. دختران  مثل پسرها و بر همان اساس تشویق میشوند که خود را برای اشتغال آماده کنند. اما آنها  در درون روابط اجتماعی و جنسی تغییر یافته همچنان  سرکوب را  حمل میکنند. مردها اگر نه از نظر فیزیکی، اما هنوز  بطور استعاره ای در راس قرار دارند. آزادی بیشتر جنسی قدم بزرگی بجلو است،  اما تا آزادی و برابری واقعی هنوز  خیلی فاصله داریم.

 

ما اکنون به مرحله ای از رشد اجتماعی زنان رسیده ایم که درپنجاه سال پیش غیر قابل تصور بود. اما آزادی، هنوز بهمان اندازه و به آن معنی  که بعنوان تئوری و استراتژی در بیش از سی  سال پیش رشد کرد، دور است .  جنبش اولیه زنان اساسأ وحتی اصلأ نگران  کسب مقام  ریاست و یا عضویت پارلمان برای زنان نبود. هدفش درعوض بدست آوردن برابری جنسی  بیشتری بود، که  با آنچه که  وسیعأ بعنوان ملزومات تغییر اجتماعی شناخته میشد، و میتوانست  رشد آزادی زن را اجازه دهد، ارتباط داشت.

 

جنبش زنان از ایالات متحده شروع شد واز رشد  جنبش عظیمی که در سالهای 1960 برای عدالت اجتماعی تسلط داشت،  بیرون آمد. زنان در جنبش حقوق مدنی،  در جنبش بر علیه جنگ ویتنام،  در ً چپ جدیدً ، و در جنبش دانشجویان در گیر بودند. آنها در صورتی میتوانستند کمکی  به خود کنند که  ستم بر خود را به همان شکلی که در مورد دیگر جنبشها استدلال میکردند ببینند.  ً کارگاه آزادی زنان ً  که در ژوئن  1967   تشکیل شد ، با تشبیه موقعیت زنان  با ویتنامیها یا سیاهان در آفریقا، آ نرا چون   ً یک رابطه  استعمار گرانه  مردان  ً  دید، و نتیجه گرفت که بنابر این، زنان برای استقلال خود باید بجنگند:  ً تنها زنان مستقل، میتوانند  در مبارزه بزرگتر انقلابی بطور واقعی مو ثر باشندً. 3  جنبش زنان همچون بخشی از آوردن تغییرات وسیعتر اجتماعی  دیده میشد.

 

این مسئله حتی در بریتانیا واقعی تر  بود.  چرا که اعضائی که برای آزادی زنان در انگلیس مبارزه میکردند رابطه نزدیکی با جنبش طبقه کارگر وبا اعتصاب داشتند.  جدال زنان کارگر کمپانی  فورد برای دستمزد مساوی و نظافتگران شب کار بخوبی شناخته شده است، وازآنها بعنوان نمونه هائی از حرکات زنان برای دستیابی به برابری، تجلیل شده است.  اعتصابات بسیار دیگری وجود داشت که در آنها زنان درگیر بودند: معلمان در 1969 ، تلفن چی های اداره پست در 1971 ،  و کارگران نساجی لیدز در 1970 ،  زمان،  دوره رشد و رزمندگی جنبش طبقه کارگر بود، وهر چند که  مبارزات عظیم این جنبش مانند معدن چیان و بار اندازان بنادر، بطور واقعی، عمدتأ  مردان را درگیر میکرد، اما  رزمندگی تازه پیدا شده زنان نمیتوانست مورد بی توجهی قرار گیرد.4

 

جنبش زنان در بریتانیا، بر خلاف جنبش مشابه بسیار بزرگترش در ایالات متحده، بوسیله این سطح از مبارزه طبقاتی و جنبش طبقه کارگر نفوذ داشت.  نفوذ ایده سوسیالیسم و اتحادیه ها در جنبش، بطور کلی خیلی بیشتر از ایالات متحده نمایان و مسلط  بود. همچنین در پشت صحنه، این جنبش  در اواخر 1960 و اوایل 1970 تغییرات قابل توجهی  در قوانین ایجاد کرد :  قانونی کردن سقط جنین،  آسان کردن طلاق، جرم ندانستن رابطه جنسی  مورد توافق بین بالغین همجنس، و معرفی کردن  قانونی  برای اجرای دستمزد برابر وخاتمه به  تبعیض جنسی .

 

 چرا بسیاری از وعده های اولیه، آنگونه  که بسیاری انتظار داشتند  تحقق نیافت ؟  درست است که ورود زنان به درون نیروی کار و دستآورد آزادی جنسی بیشتر، بعنوان ضربه بزرگ قابل توجهی بر ضد ستم بر زنان  دیده میشود. اما شرایطی  که  درآن،  در جامعه سرمایه داری این تغییرات بدست آمد و تغییراتی که بعد ها  در کل  جامعه رشد کرد، همه چیز را در باره  فاصله گرفتن از آن وعده و وعید ها میگوید.  تغییرات عظیمی در کار زنان بطور سراسری بوجود آمده است: در کشورهائی مثل چین، تایلند و اندونزی، صنعتی شدن سریع،  زنان را به کارگران  کارخانه ها و کارگاههای عرق ریزان تبدل کرده است که مشابه  با آنچیزی است  که  200 سال پیش بریتانیا در یک انقلاب صنعتی  مدرن به آن تبدیل شد.  زنان زیادی از کشورهای فقیرتر مجبورند،  بسیار بیشتر از مسافرت از بخش  به شهر، سفر کنند. علاوه بر اینکه آنها نسبت بالائی از طبقه کارگر را در کشور خودشان  میسازند، اغلب همگی  مجبورند که  در پهنه جهان برای گذران زندگی  مسافرت کنند. نیروی کار مهاجر، که اکثرأ زن هستند، زنان را به کارهای نظافتگری خانه ها، مراقبت از کودکان ویا خدمات جنسی طبقات متوسط غربی کشانده است.  کشیده شدن زنان به کارهای دفتری، و خرده فروشی با مقیاس غیر مترقبه در ثروتمند ترین کشورها، بازتاب دهنده  رشد خدمات صنایع در این کشورها در طی نیمه قرن گذشته می باشد.5  همه این  موقعیتها ممکن است به درآمد بالاتر ویا استقلال بیشتر ( هر چند که همیشه به هیچ وجه به اینمعنی نیست ) منتهی شود، اماآنها همگی فشار بر زنان را افزایش داده، زندگیشان را از برخی جهات باتمام  فشارها به مردان نزدیکتر میکند.

 

کار زنان

 

 در 30 سال گذشته کار زنان  تغییری دائمی کرده است  وبنظر میرسد که دیگر بازگشتی به عقب وجود ندارد. زنان  دیگر بعنوان بخش جانبی نیروی کار دیده نمیشوند. در طی سالهای 1970 و اوایل 1980 عمومأ ادعا میشد که زنان  در دوره شکوفائی به درون نیروی کار آورده شده  بودند، ودر دوره رکود کارگران زن اولین  کسانی میباشند که اخراج میشوند. گفته میشد که زنان کارگر نه مثل مردان ، بلکه  یکبار مصرف و دور انداختنی هستند، و بداخل  خانه ها  فرستاده میشوند.  رل آنها بعنوان  گارگر خانگی ، سرشت نیمه وقت کار زنان و قانع از ماندن در بیرون بازار کار در زمان رکود،  اطمینان میداد  که از آنها بعنوان ارتش ذخیره کار استفاده میشود.  از اینرو بود که آنا کوته و بئاتریس کمپبل میتوانست در سال 1982 بنویسد که :  ً شکوفائی بزرگ  در استخدام زنان پس از جنگ ، ناگهان متوقف و وارونه  شده است. ً آنها استدلال میکردند، که  زنان  ً هنوز ارتش ذخیره کار هستند ً، که مطابق شرایط اقتصادی و سیاسی، گاهأ  برای کار  صدایشان میزنند و دوباره بیرونشان میکنند. ً  برای کوته و کمپبل،  ً مردان بعنوان  کارگران  ً واقعی ً مشخص شده اند نه زنان. از نظر آنها   ً حق ً زنان  برای کار نه فقط  گمراه کننده، بلکه جای پای آنها در بازار کار بمراتب بیشتر ازآنچه آنها فرض میکردند غیر قابل اتکا است. 6

 

 در حالیکه  اثبات شد که این تجزیه وتحلیل اشتباه است،  هم اکنون مشخصه  نیروی کاری زنان  دستمزد کم  شده است.  شرایط کار زنان و مردان، پاره  وقت و تمام وقت ، در طی سالهای 1990  بطور قابل توجهی خراب شده است. بازار کار نشان داد که  کور جنس است ، به این معنی که در حالیکه  کشیدن زنان به درون نیروی کار با سرعت بالائی ادامه داشت، از دست دادن مشاغل در جاهائی که بشدت تحت سلطه مرد بود، به میزان بالائی اتفاق افتاد.  واین به  دو دلیل بود : اول اینکه تغییرات ساختاری در استخدام در بریتانیا به  کاهش اشتغال در زمینه تولیدات و رشد اشکال گوناگون صنعت خدمات منتهی شد.  به دلیل جدا سازی  مشاغل  در بریتانیا، شغلهای جدید به  احتمال زیاد به زنان داده میشد. اما  دلیل دوم، این بود که کارفرماها زنان را بعنوان نیروی کار کم توقع  و قابل انعطاف می دیدند.

 

تا پیش از شروع قرن بیست و یک ،  70 در صد از زنان بریتانیائی  کار با دستمزد میکردند، بالاترین نسبت ممکن،  که بالغ بر 12.5 میلیون نفر میشد، افزایشی حدود یک میلیون در ده سال گذشته.7  این افزایش کار زنان تنها از طریق  به سر کاررفتن تعداد بیشتر وبیشتری  از مادران در کارهای با دستمزد بجای ماندن در خانه و نگهداری از فرزندانشان امکانپذیر شده است. لذا اکنون اکثر زنان با فرزندان زیر پنجسال سال،  خارج از خانه کار میکنند، و شصت و پنج در صد زنان با فرزندان تحت تکفل همچنین کار میکنند.  حدودأ نیمه  مادران تنها، کار میکنند و تقریبأ یک سوم مادران تنها با فرزندان زیر پنجسال به نوعی کار با دستمزد  دارند.8  درحالیکه از میان زنانی که در اولین دهه قرن بیستم بدنیا آمدند ،  تنها سی در صد از آنانی که فرزند داشتند  در سن سی سالگی  کار میکردند. البته زنانی  که در سالهای 1960 و 1963 بدنیا آمدند،  پنجاه و چهار در صد شان  دارای فرزند بودند. در سال 1993،  شصت و هفت در صد همه  زنان سی ساله کار میکردند. ( مقایسه شود با 48 در صد در سال 1963 ).

 

هر چند تاریخأ بزرگترین محدودیت و فشار بر  زنان در تمام طول زندگیشان مسئله مادری بوده، این مسئله امروزه کمتر وکمتر مورد دارد.  حفظ  الگوی کار تمام وقت برای تعداد زیادی از مادران یکی از بزرگترین تغییراتی است که صورت گرفته است:  ً  تعداد زنانی که در طول ح ملگی کار میکنند و پس از نه تا یازده ماه پس از تولد فرزندشان  بر سر کار بر میگردند بطور چشمگیری در سالهای اخیر افزایش یافته است. ً 10 . زنان دارای فرزند،  نسبت به قبل، ساعت های طولانی تری کار میکنند، و نرخ افزایش ساعات کار  برای زنان با فرزندان تحت تکفل سریعتراز زنان  بدون فرزند رشد کرده است، با چهار ساعت افزایش کار  متوسط هفتگی برای  مادران دارای فرزندان زیر پنج سال بین  سالهای 1984 و 1994. 11  دلایل متعددی برای  بوجود آمدن این تغییرات -  که کاملأ  هیچ نشانی از برگشت نمی دهد - است.  دسترسی و پذیرش بیشتر مرخصی زایمان  بوسیله کارفرما،  میل یا نیاز زنان به استخدام مستمر بخصوص در  کارهای ویژه،  رقابت  و میل  برگشت  به کار به  دلایل شخصی و اجتماعی ، بخشی از این  دلایل هستند.  اما  دلیل اصلی ای که مادران برای کار بیرون میروند، اقتصادی است.  اهمیت درآمد زنان برای خانواده  بطور قابل ملاحظه ای در شکوفائی پس از جنگ افزایش یافت.12  این افزایش وابستگی به دستمزد زنان،  افزایش کار تمام وقت مادران را  تا حدی  توضیح میدهد.

 

زنانی که  در رده  با در آمد پائین تر هستند  برای جبران درآمد پائین و برخی  اوقات پائین افتادن  در آمد بسیاری از  مردان طبقه کارگر،  برای کار بیرون رفته اند.  درحالیکه  قبل از 1980  ما شاهد سریعترین افزایش  در استخدام همسران  مردان با در آمد بالا   بودیم.  از سال 1980 به بعد این همسران مردان با در آمد پائین تر  بودند که استخدامشان با سرعت بیشتری افزایش یافت. سهم  شرکت زنان در  در آمد خانوادگی ،  جائیکه مردان در آمد پائین ویا متوسطی داشتند سریعترین  رشد را میان خانواده ها کرد.  بدون  دستمزد زنان، نرخ فقر در اوایل سالهای 1990  میان زوجهای ازدواج کرده و یا آنهائی که با هم زندگی میکردند بایستی بیشتر از 50 در صد از آنچیزی که بود میشد. 13

 

سالهای 1980 و 1990 با  افزایش  نرخ استثمار برای تعداد بسیار زیاد افراد شاغل مشخص میشود.  شرایط بطور چشمگیری در بعضی مناطق  بدتر شد:  مردم ساعات بیشتری کار کردند و یا مجبور می شدند شیفت های متعددی  را  قبول کنند  که بخش زیادی از آنچه را که  بایستی وقت تفریح در یک روز کاری میبود را میگرفت .  ابداع   ً انعطاف پذیری  ً   در محل کار به لغو حقوق مشخصی  همچون استراحت برای چای منتهی شد. در بعضی صنایع،  دستمزدها بطور واقعی کاهش یافتند (  بعنوان مثال در نتیجه خصوصی سازی،  در  جائیکه مشاغل بخش خصوصی  با نرخ پائین تر، دو باره ابقا میشدند،  ویا صنایعی  مثل چاپ و روزنامه نگاری جائیکه عملیات زدن اتحادیه های روپرت مردوخ وادی شاه  منجر به کاهش عمومی دستمزدها و خرابی شرایط در کل آن  بخش شد).  زنان   دقیقأ  در زمانیکه اتحادیه ها ضعیف شده بودند  و شرایط  و موافقتنامه های موجود به زیر رفتند، به سوی کار کشیده شدند.  چشم انداز جهانی و مقرون به صرفه برای  نگهداری از کودکان، برای شرایط  خوب و واقعی وبهبود در زندگی زنان،  حتی با آنچه   که در یک یا دو دهه قبل انجام گرفته بود، فاصله داشت .  در حالیکه  اکنون  به زنان گفته میشد که  بایستی کار کنند، که  وقتیکه کار میکنند، مراقبت از اطفال از وظایف خودشان است ، و نیز  تجهیز  خود  برای ورود  به بازار کار همچنین  یکی دیگر از مسئولیت هایشان است. سوای  همه اینها، آنان هنوز مسئولیت خانواده را داشتند.  واژه  ً  فشار دو برابر ً  برای توصیف این موقعیت هنوز شروع نشده بود .

 

مراقبت از کودکان

 

اگر خدمات سلامتی در بریتانیا بهمان طریقی که  مهد کودکها اداره میشد، می بود،  مردم در حال خونریزی  به حالت مرگ در خیابانها می افتادند و اکثریت عظیمی از بیماران می بایستی یا به بستگانشان تکیه کنند یا باید  به داوطلبانی که  خود از پیش  مجبور به مراقبت از دیگر بیماران  بودند، برای مراقبت  پول  بپردازند.  ما هنوز انتظار داریم که میلیونها کودک  مادران شاغل بوسیله مادر بزرگ و پدر بزرگ و سایر بستگان، دوستان و سایر مراقبت کنندگان بدون دستمزد،  مواظبت شوند.  بخش عمده دستمزد پرداخت شده  برای مراقبت از کودکان،  توسط  مراقبت کنندگان ثبت نام شده  صورت میگیرد، که  خودشان ،اغلب  مادرانی هستند که نمیتوانند بیرون  از خانه کار کنند.  تنها از اقلیت کوچکی از کودکان  در مهد کودکها یا سایر موسسات مراقبت کننده از کودکان، مراقبت میشود. عقب نشینی پس از جنگ از  قانون تسهیلی  مهد کودکها  و سهولتی که در نتیجه آن  کار نیمه وقت میتوانست  با مراقبت از کودک بگنجد، به معنای این بود که  بودجه دولتی  اختصاص داده شده  در قانون مراقبت از کودک ، هرگز با شکوفائی پس از جنگ  همخوانی نداشت . تلاشهای مداوم از اواسط 1970  برای تقلیل مخارج دولتی، همچنین به این  معنی است که ارائه هر گونه سیستم  سراسری و عمومی مراقبت از کودک برای میلیونها مادر شاغل که بتوانند از ان سود ببرند، رد شده است.

 

دلیل عمده برای مادرانی که کار نمیکنند  فقدان مهد کودک  مقرون به صرفه  است.  یک مطالعه نشان میدهد که یک سوم زنانی که پس از بدنیا آوردن کودک، به سر کار برنگشتند، بدلیل عدم امکان بدست آوردن دستمزد کافی برای پرداختن نگهداری از کودکان بود.  از مادرانی که کار نمیکردند، تقریبأ یک چهارم گفتند که در صورت بودن مهد کودک  مورد قبولشان، کار میکردند و 55  در صد گفته اند که  نیمه وقت کار میکردند.  تنها نوزده در صد از مادرانی که کار نمیکردند گفتند که حتی، در صورت وجود  مهد کودک  مورد انتخابشان  کار نمیکردند. 14   ً بنگاه  مراقبت  روزانه ً ، در  محاسبه  فاصله میان عرصه وتقاضا، نشان داده که  برای هر  7.5  طفل زیرهشت سال در انگلستان یک مهد کودک ثبت شده وجود دارد. 15  با وجود اینکه اکنون اکثریت زیادی از کودکان سه و چهار ساله دارای نوعی از تعلیمات  در شیرخوارگاه هستند،  اما غالبأ تمام وقت نیست.  بازار بر مراقبت از کودکان، حکمروائی میکند.  با توجه به  سطح نازل امکان  تمام وقت  دولتی برای مراقبت از کودکان  وبا توجه به  افتادن بار آن بر دوش  والدین  که برای پیدا کردن منابع – هم خانواده و هم مالی -  و پرداخت  آن،  هزینه مراقبت از طفل در بریتانیا، بالاترین دراروپا است.  در اواسط  1990  میزان  برآورد شده  هزینه مراقبت از دو کودک، یکی قبل از مدرسه و دیگری بزرگتر، 6000 پوند در سال بود. ارزیابی بر این است که والدین،  نود و سه  در صد از  هزینه های مراقبت از کودکان را برعهده میگیرند.  مادران تنهائی که در اوایل 1990  کار میکردند ،  تقریبأ یک چهارم  از درآمدشان را برای مراقبت از کودکان مصرف میکردند. 16  یک  شیرخوارگاه معمولی  اکنون 6200  پوند در سال هزینه دارد.

 

قول داده شده برای افزایش  چشمگیر میزان و کیفیت مراقبت از کودکان توسط  دولت حزب کارگر متحقق نشده است.  کاستی در مراقبت از کودکان در بریتانیا یکی از بدترین  ها در میان کشورهای اروپائی است؛  و هزینه امکانات قابل دسترس نیز بار سنگینی را بر دوش مادران شاغل میگذارد،  بعضی ها  یک  چهارم  دستمزدشان را هزینه  میکنند. برای هر 100 کودک زیر پنج سال،  تنها برای هشت   روز شیرخوارگاه  وجود دارد.   والدین شصت و دو در صد از  کودکان در سن  پیش از دبستان وهفتادوهفت  در صد کودکان در سن مدرسه، از مراقبت غیر رسمی ، توسط همسایه ها ، دوستان و بستگان استفاده میکنند. 18  کلوپهای پس از دبستان، از هر چهارده  نفر فقط برای یک کودک  در سن دبستان  قابل دسترس است. 19  بنا به نظر  فایننشیال تایمز راه حل برای این مشکل 20  این بود که ً   طبق برنامه ای آورده شده توسط  وزرا ، برای برگرداندن  والدین تنها به کار  به مادر بزرگها برای نگهداری از نوه هایشان  دستمزد  پرداخت شود.  یکی از نتایج درماندگی و قصور در مراقبت از کودکان،  شرکت بسیار پائین تر نیروی کار مادران تنها در بازار کار در مقایسه با مادران دارای  ذوج  بوده است. در حالیکه همانگونه که در بالا  دیدیم، مادران دارای ذوج،  مشارکتشان در کار بطور قابل توجهی افزایش یافته. اما این مسئله  برای مادران تنها متحقق نشده است. دلیل عمده آن  فقدان مهد کودک آزاد وارزان است.  لذا  داشتن شغل ، برای زنان تنها که نتوانند  بالای سطح  متوسط  دستمزد کار کنند،  براحتی ارزش انجام آنرا ندارد. از اینرو شصت در صد مادران تنها،  کار نمیکنند،  واین مشکل هنگامیکه کودکان  ابتدا به مدرسه میروند بسختی تغییر میکند، برای اینکه  مادران هنوز  برای مراقبت از کودکان قبل و بعد از  دبستان  مسئول هستند و نمیتوانند تمام وقت کار کنند. 21   با توجه به اینکه  یک سوم مادران تنها،  کاربا دستمزد انجام میدهند، هنوز مراقبت از کودک بخصوص برای مادران  دارای کودک  زیر پنج ساله  حیاتی است. 22  اختصاص بودجه  برای مراقبت از کودکان، مشکل کمیابی ، بی کفایتی و هزینه بالا را نشان میدهد: منابع اکثرأ  بیشتر از شرکتهای خصوصی است، پنجاه میلیون از منابع متفرقه، صد و پنجاه میلیون مستقیمأ از دولت، و مبلغ عظیم  1655 میلیون از طرف افراد خصوصی ( که صد و ده میلیون آن از یارانه های غیرمستقیم دولتی ) میآیند. 23  از اینرو مراقبت از کودک،  مالیاتی بر دوش مردان و زنان شاغل  شده، که اغلب  پرداخت آن برای آنان  بسیار طاقت فرسا است.

 

مراقبت  حرفه ای درست و حسابی از کودکان برای ساعتهای طولانی خیلی گران است،  حتی پرداخت آن،  برای بسیاری از متخصصین  مشکل شده است.  مراقبت از کودک  در محل زندگی در میان ثروتمندان، رایج است.  ً کمیابی  پرستار بچه، حقوق و تقاضای آنرا بالا برده است، و آنها را حافظ افراد بسیار ثروتمند کرده است. 24   در مطالعه انجام شده  در سال 1990 این نتیجه بدست آمد که  همه پرستاران کودک و یا مادران ، ًعملأ  در مراقبت از کودکان  افراد متخصص، کارفرماها و مدیران نقش دارند. ً 25  در فایننشیال تایمز نقل قول شده است که  مدیر یک سازمان خیریه،  با در آمد خود و  شریک زندگیش که بیش از 58000  پوند بود، و به آنها اجازه  استفاده از کمکهای مالیاتی را میدهد،  هفته ای دویست و پنجاه پوند برای نگهداری تمام وقت از دو کودکشان به پرستار کودک  می پردازد. برای والدینی که در لندن زندگی میکنند ارزیابی شده است که بایستی 35000 پوند از در آمد ناخالص خود  را برای پرداختن به پرستار حرفه ای کودک  کنار بگذارند – یعنی  بیش از مجموع  درآمد یک ذوج  شاغل. 26   (ننی ها)   به مراقبت از کودکان قبل از سن مدرسه برای ساعتهای  طولانی و در هر روز که لازم باشد تمایل دارند، بعد آن  ( بیبی سیترها) یا مراقبت کنندگان  ثبت نام شده هستند.  ننی ها  به احتمال زیاد  زود شروع بکار کرده و دیر تمام میکنند، وپنج  روز هفته را کار میکنند.  ً  مراقبت غیر رسمی  کودکان ( بدون دستمزد) توسط همسایه ها و یا دوستان ،  احتمالأ  برای ساعتهای کوتاه تر در طول روز و برای یک و یا دو روز در هفته است. 27  در آمد، نقش بزرگی  در تامین  مراقبت از کودکان بازی میکند  و برای بسیاری از زنان ، مراقبت از فرزندانشان،  تعیین نوع کاری است که انجام میدهند:  بدیهی است که  رفت و آمد و  ساعات طولانی کار  برای زنان با اطفال خردسال خیلی مشکلتر است، مگراینکه آنها در آمد کافی برای پرداخت مرافبت حرفه ای از کودکشان  برای زمان طولانی را  در طول  روز داشته  باشند. ازاینرو  فقدان مراقبت از اطفال اغلب به معنای اتکا به منابع غیر مالی ویا بودجه  محدود است، که  به نوبه خود به معنای پیدا کردن کاری نسبتأ نزدیک خانه واغلب پاره وقت می باشد.  برای بسیاری از خانواده های  طبقه کارگر اغللب  مراقبت از کودکان بدون پرداخت پول، تنها انتخاب است. اکثر کودکان در سن قبل از دبستان بطورغیر رسمی اغلب بوسیله پدرها و مادربزرگها، وقتیکه مادران  نیستند نگهداری میشود. وقتی مسئله مادران شاغل به پیش کشیده میشود، سرشت مراقبت از کودکان تا حد زیادی بر اساس طبقه متفاوت میشود.  نسبت استفاده از پدران و مادر بزرگها وپدر بزرگها در بین کارگران یدی بسیار بالاتراز متخصصین و مدیران است. بیست ونه  در صد از فرزندان  متخصصین  وبیست و هفت  در صد از فرزندان  مدیران  بوسیله پدرانشان مراقبت میشوند، در حالیکه چهل و پنج  در صد از فرزندان از خانواده های با مهارت یدی و پنجاه در صد از کودکان خانواده های نیمه ماهر یدی  بوسیله خود والدین مواظبت میشود.  هجده درصد از کودکان متخصصین و  بیست و پنج  در صد از کودکان  مدیران بوسیله مادربزرگها  و پدر بزرگها مراقبت میشوند. که در میان  کارگران  متوسط  و پائین غیر یدی این نسبت  تا چهل و چهار در صد،  و بهمین نسبت برای فرزندان کارگران ماهر یدی افزایش یافته است. 28

 

 هنوز هم  خانواده و کارگر غیر ماهر در درون آن جایگاهی است که بیشترین مراقبت از کودکان انجام می گیرد.  نسبت  هزینه مراقبت از اطفال که یا مستقیمأ بوسیله طبقه کارگر پرداخته شده، یا مجانی بوسیله خدمات خودشان در خانه ارائه میشود، نشان میدهد  طبقه سرمایه دار چه اندازه در تحمیل هزینه های روز افزون  مراقبت از کودکان بر دوش  کارگران شاغل و استفاده  از چنین  نیروی کار وسیعی استفاده کرده است.

 

قطبهای از هم جدا شده:

 

تقسیم طبقاتی  در مراقبت از اطفال، انعکاس تقسیم وسیع تر طبقاتی در درون نیروی کار زنان است. بسیاری از زنان اکنون ، زندگیشان را همانگونه که در رابطه با بازار تعریف  شده،  می بینند، اما همه آنها به یک طریق وارد  بازار کار نمیشوند. این  کاملأ  مفروض استکه  قطبی شدن کار، میان آنهائی که حرفه ومقام  تمام وقت دارند با آنهائی که کار موردی ، با در آمد پائین و پاره  وقت دارند، وجود دارد. این یک تقسیم کار است،اما  مهمتر از آن در کار زنان  صورت گرفته است.  اقلیتی از زنان در دو دهه گذشته از نردبان ترقی بالا رفته اند، که اکنون شامل تعداد در حال رشدی از متخصصین بالا، مدیران میانه و ارشد، و هیئت روسا ی شرکتها میشود. آنها حقوقی را دریافت میکنند که اکثر زنان و مردان طبقه کارگر خوابش راهم نمی بینند، آنها خود را در مرکز تضاد و درگیری  رو به افزایش و مستقیم اغلب  با آنهائی که استخدام کرده اند یا بر آنها نظارت میکنند –  که اغلب زنان هستند – می یابند. از طرف دیگر توده زنان کارگر در حالیکه  بیشتر از هر زمان دیگر  وارد بازار کار میشوند،  فشار کار را تشدید شده می یابند. این فشار در سوپر مارکتها و مراکز تلفن ،  همچنین در حرفه های بیشتر سنتی زنان  همچون پرستاری و معلمی  روی میدهد.  زنانی که  کار تمام وقت روتین دارند  به آنهائی که در کار پاره وقت و کار با حقوق پائین می باشند بیشتر تزدیکترند تا آنهائی که  در مدیریتهای بالا یا مشاغل تخصصی هستند.  این مسئله چه از نظر دستمزد وچه شرایط،  واقعیت دارد ،  بعلاوه این  واقعی است که زنان بسیاری در جریان زندگی کاری خود میان این دو در نوسان خواهند بود.

 

این الگو تقریبأ از نزدیک به دو دهه قبل وجود داشت.  در آن موقع یک تفسیر هوشمندانه از سرشت دو لبه استخدام زنان در 1988 سخن میراند:   ً استخدام زنان نه  بدلیل اینکه آنها  به تدریج  بر نقطه ضعف  نسبی خود  در بازار کار غلبه میکنند، حفظ  شده  و توسعه یافته؛  بلکه دلیل تداوم آن  وجود  نقطه ضعفی است  که سبب میشود آنها منبع جذاب عرصه کار در کارهای ویژه  برای کارفرما  باشند . ً  ً  زنان  از طریق ثبات بیشتر و شرکت  مداوم  در نیروی کار از طریق افزایش فعالانه  سطوح  مدارک تحصیلیشان قبل و بعد از ورود به بازار کار ، شروع به حفظ  موقعیت خود در بازار کار کرده اند . اما فقط اقلیتی از آن سود می بردند،  در حالیکه شرایط کار برای اکثرت زنان رو به وخامت  میرود  اقلیت  رو به افزایشی  کارهائی  را که از نظر سنتی  مشخصأ برای مردان  رزرو شده است را بدست می آورد.  ً  29

 

اقلیتی از زنان  پاداش قابل توجهی از نظر  در آمد ، موقعیت و توانائی اینکه به دیگران برای انجام خدمات شخصی همچون مراقبت از اطفال و تمیز کردن خانه بپردازند،  بدست آورده اند. این اقلیت،  پیشروی واقعی  همچون،  باز شدن  حوزه های سنتأ مردانه بر روی زنان ، را دیده اند. امروزه یک زن مسئول  بازار ارز لندن است  و یک سوم مدیران و سرپرستان زنان می باشند. 30  در 1997 ، پنجاه و دو در صد از وکلای جدید ، سی و دو در صد از مدیران و سرپرستان ، سی و چهار در صد از متخصصین سلامتی و بیست و هفت  در صد از خریداران، دلالان ، و نمایندگان فروش زن  بودند. 31  که  افزایش قابل توجه ای  را نسبت به  دو دهه نشان میدهد. در حالیکه در 1974  فقط  دو در صد از مدیران و کارفرماها زن بودند ، اما  قبل از 2000  به بیست و دو در صد رسید. 32  هر چند این زنان تمایل به قبول ایدئولوژی سنتی ای داشتند که هیچ جنبه ای از زن بودن خود  را که ممکن بود  به ضررآنها  باشد نمیتوانستند بحساب آورند.  یک  بررسی از زنان هیئت مدیره در سراسر اروپا نشان داد که مزایای عمومی برای مراقبت از اطفال در آخرین اولویتهای این زنان  بود برای اینکه  ًآنها به سادگی میخواستند درآمد خوبی داشته باشند و در باره چگونگی حل مسئله مراقبت از اطفال خود  تصمیم  بگیرند.33   در رابطه با مردان هم طبقه ایشان هر چقدر هم  برایشان اوضاع  نامساعد باشد، اما رابطه این زنان با اکثر زنان طبقه کارگر، رابطه  کارفرما با کارگر  و اغلب  خصمانه است. اکنون زنان مدیر با لباسهای طراحی شده که ماشینهای گرانقیمت میرانند ، بخشی از زندگی کاری  شده اند – و اکثر زنان طبقه کارگر دریافته اند که آنها هیچ التفات و خدمتی از زنان کارفرما نمیگیرند.

 

 در مرحله بعد، دیگر زنان با کت وشلوار یا یونیفورم -  این بار از ساخته های تولید انبوه- نکست ، بی اچ اس- هستند، اینها توده  کارگران دفتری ، منشی های یونیفورم پوش  بانکها ، موسسات مالی ،  پرستاران، کارگران سینسبوری یا تزکو ( شرکتهای زنجیره ای ) هستند. اگر  به آنها  معلمان ، مراقبت کنندگان از کودکان ،  کارگران اداره بیمه ، و نیروی کار زنان خیلی جوان  را در مراکز  تلفن، نیزا ضافه کنید، می بینید که  امروزه بیشتر  طبقه کارگر را زنان تشکیل میدهند.  بیش از 400000  کارگر در مراکز  تلفن، وجود دارد، که تعداد زیادی از آنها زنان هستند.  یکی از مشاغل بسرعت در حال رشد در سراسر سالهای 1990 که متمایل به استخدام زنان به نسبت بالائی دارد :  فروشندگان دستیار ، مسئولین پذیرش ( رسسپشنیست)، کارکنان  بخش آموزشی وسلامتی ، دستیاران مراقبت، کارگران بیمه های اجتماعی و پرستاران مهد کودک ها می باشد .  یکی از  سریعترین مشاغل در حال رشد آرایشگری  بود.

 

 زنان  با در آمد پائین دراکثریت هستند ، آنها اغلب به  کارهای عادی و تکراری مشغول می باشند، و کنترلهای سنتی فراوان بر کار ، که زمانی  به کارگران  یدی محدود میشد، اغلب به آنها نیز اعمال میشود.  کامپیوتریزه شدن به این معنا استکه کارفرماها دقیقأ میدانند که کارگران  در هر لحظه چه میکنند.  معرفی ماشین آلات به دفاتر کاری ، سرشت کار را تغییر داده است،  فتوکپی رل  ماشین چاپ را میکند و نرم افزار  ورد، بر کار نظارت میکند، و تقریبأ تمام کار به ماشین گره خورده است. در مغاره ها تحویل صندوق، سرعت حاصل کار را اندازه میگیرد و از آنجائی که نشان میدهد  چه فروخته شده است و دستور جنس جدید را میدهد ،  کار تحویل گیرنده انبار را بازی میکند.  حتی کارهائی که زمانی تخصصی در نظر گرفته میشدند – مثل پرستاری ، درس دادن در دانشگاه و معلمی – امروزه در معرض کنترل بیشتر مدیریت با  انظباطی  مشابه با مشاغل سنتی کارخانه  قرار دارند.

 

تفاوت اساسی  در توصیف مشاغل  وجود  ندارد و کنترل میان این کارگران و آنهائی که پاره وقت کار میکنند نیز نیست.  همانطور که مشاهده کردیم، آنجائی که زنان  قادر به کار تمام وقت شوند، تعدادشان  اقزایش می یابد ، اما برای انجام همیشگی آن، سدهای واقعی در برابرشان  قرار دارد. در آمد  پائین، مراقبت از کودکان، و سایر مسئولیتهای مراقبتی به این معنی است که بسیاری از زنان، حداقل برای بخشی از زندگی کاریشان، بطور پاره وقت کار میکنند.  کاترین حکیم ، جامعه شناس، استدلال کرده است  که اغلب زنان علاقه ای به حرفه یا شغل ندارند و ترجیح میدهند زندگیشان را حول مراقبت از کودکان و مسئولیتهای خانه تمرکز دهند. او میگوید  تنها اقلیتی از زنان، میخواهند تمام وقت در شغل با رده بالا  کار کنند. 34  این استدلال فقط  در توجیه  وضع موجود، با شکاف موجود میان زنان با در آمد بالا و زنان پاره وقت که احتمالأ  با دستمزد پائین و وضعیت شغلی پائین  خود راضی هستند، خدمت میکند. اما رابطه میان کار پاره وقت و مسئولیت خانواده  کاملأ مشهود است. در حالتی که کار مراقبت، در خانه خصوصی باقی  میماند، میلیونها زن بدلیل نداشتن آلترناتیو،  صرف نظر از  امیال وآرزوهایشان  به کار پاره وقت ادامه خواهند داد.  بررسی  تاریخی  استخدام زنان در سال 1980 – بزرگترین ارزیابی از وضعیت زنان و کار – نشان داد که زنانی که پاره وقت کار میکنند، احتمالأ بیشتر در مشاغل  ً  فقط زنان ً  می مانند. بیش از نیمی از زنان کارگر پاره وقت قبل از ساعت 4  کار را تمام میکنند تا کودکان  را از دبستان  بردارند. 35   از میان  ذوجهائی  دارای فرزند، زنانی که  پاره و قت کار میکردند احتمالأ بیشتر از آنانی که تمام وقت بودند شب کار میکردند.  تقریبأ از هر بیست زن دارای فرزند که پاره وقت کار میکند یکنفر شب کار می باشد، این نشان میدهد  مادرانی  که کار پاره وقت میگیرند، موقعی کار میکنند که پدر یا دیگر اعضای خانواده بتواند از فرزندان مراقبت کند. 36  خشنودی از کار پاره وقت کاملأ نسبی است : مطالعه  سال 1990  نشان داد که کارکنان  زن  پاره  وقت برای شغلی که انجام میدهند  مدارک  بالاتری داشتند.  بیش از نیمی از زنان پاره  وقت گفتند که با توجه به مدارک و تجربیاتشان،  انتظار شغل بهتری را داشتند. و به نسبت به زنان  تمام  وقت، احتمال اینکه  که شغل اخیرشان آن چیزی باشد که بیشتر از همه دوست داشتند کمتر بود. 37  در سالهای اخیر  تعداد کارکنان پاره وقت که شغل تمام وقت را ترجیح میدهند افزایش یافته است. 38   در مورد رضایت زنان از کار پاره وقت بسیار گفته شده و بی شک بسیاری خشنود هستند. اما همانطور که مارتین و روبرت ، مولف بررسی  توضیح دادند،  ً از طرفی هم  تعجب ندارد که چنین نسبت بالائی از کارگران پاره وقت از ساعات کارشان خشنود هستند؛ چرا که  در غیر این صورت تنها میتوانستند شغلی با ساعات کاری مناسب  پیدا کنند که احتمالأ بهیچ وجه قادر به انجام آن نبودند. 39

 

دستمزد زنان -  با وجود بیش از 30 سال قانون مزد برابر-  هنوز با دستمزد مردان فاصله دارد. در سال 1998 زنان بطور متوسط 6.67 پوند در ساعت دریافت میکردند،  در حالیکه هفتاد و پنج در صد از مردان بطور متوسط هر ساعت 8.94   پوند دریافت میکردند.  40  توزیع درآمد زنان در بریتانیا  نشان میدهد که  با وجود بهبود واقعی برای اقلیت  قابل توجهی  که این امکان برایشان فراهم شده  که بهمان اندازه مردها یا حتی بیشتر از آنان دریافت کنند، هنوز توده زنان  چقدر تا دستمزد مساوی فاصله دارند.  یک پنجم زنان اکنون بیش از شرکای زندگیشان در آمد دارند،   مقایسه کنید در سال 1970  که از هر  چهارده  زن یکنفر بود.  41  این مسئله به رشد بخشی از زنان که قادرند به همان ا ندازه مردان ، یا بیشتراز لااقل برخی از آنان در آمد داشته باشند، گواهی میدهد.  اما این تصویر اصلی نیست. حتی تا قبل از اواسط 1990 ، بیست  در صد از زنان در آمدی  کمتر یا مساوی با درآمد ده  در صد  پائین  مردان داشتند.  بیش از بیست در صد دیگر از زنان در آمدشان مساوی با  درآمد دومین پائین ترین در صد مردان بود. فقط  سه در صد از زنان درآمدی مساوی با بالاترین ده درصد نان آوران، داشتند.  حدود سه چهارم زنان  در  نیمه پائین  توزیع دستمزد مردان قرار میگرفتند.42

 

کار کلید رهائی زنان را در دست نداشته است، بلکه  به معنی استثمار بر همان اساس مشابه  مردان، همراه  با بار اضافه کار در  خانه.  در حالیکه اقلیتی از شرایط  دو دهه گذشته  سود بردند، اکثرت عظیمی از زنان در  فقیرین مشاغل و بدترترین شرایط کاری تمرکز داشتند. سطحح نابرابری رشد گسترده تری دارد، و این شامل نابرابری در میان خود زنان نیز است.

 

خیزش بزرگ به جلو

 

تاثیرات  تغییر در الگوی کار  بر زندگی شخصی زنان بسیار بوده است.   در همین نیم قرن پیش ، ازدواج بعنوان تنها مسئولیت  زنان  در نظر گرفته  میشد.  فرزندی که  خارج از رابطه  ازدواج بدنیا میآمد، همچون باری شرم آور برای بسیاری از خانواده ها نگریسته میشد. تک همسری در مجلات زنان ، بوسیله کلیسا، دولت وحکومت  ترویج میشد.  جفری گورر، مولف بررسی اوایل سالهای 1950 ، رفتار جنسی انگلیسی ها را قابل توجه  تلقی کرد. او مینویسد  ً  من  خیلی شک دارم که مطالعه  دیگر ساکنان  شهری چنین ارقام قابل مقایسه ای از عفت و فداکاری نشان دهد. 43  با این وجود  در سال 1997، تعداد  310000  ازدواج وجود داشت، یکی از پائین ترین ارقام در قرن بیستم، که از بین آنان فقط 181000  اولین ازدواجشان بود  -  که از سال 1970  کاهشی بیش از نصف را نشان میدهد. 44  نسبت زنان  هجده  تا چهل و نه  سال که در رابطه خارج ازدواج با کسی زندگی میکنند در دو دهه گذشته از یازده در صد به بیست و نه در صد رسیده، یعنی  دو برابر شده است. 45   میزان طلاق در انگلیس دو برابر بیشتر از دیگر کشورهای اروپائی است. 46 از نظر حاملگی نوجوانان ، در اروپا بالاترین رتبه را دارد – دو برابر بیش از آلمان ، سه برابر بیشتر از فرانسه و شش برابر هلند می باشد. 47

 

چه اتفاقی این تغییر را بوجود آورد؟  دو پیشرفت بزرگ در رفتار جنسی زنان در طول قرن بیستم  بوجود آمد.  یکی در طی جنگ جهانی دوم  بود، در شرایطی که  خدمت اجباری صنعتی و نظامی به زنان فرصت جنسی ای را داد که پیش از آن موجود نبود، وخطر جنگ فوریت بیشتری به روابط داد. هر چند این تغییر، تاثیر قابل توجهی  در نرخ طلاق و تعداد کودکانی  که در بیرون از ازدواج بدنیا میآمدند داشت،  اما اخلاقیات غالب، هنوز پس از جنگ  بطور چشمگیری بر زندگی خانوادگی  و مرکزیت خانه تاکید داشت.  در سال

1960 که از  نظر رفتار جنسی و روابط جنسی یک جهش واقعی  به جلو را  نشان داد،  کاملأ آشکار شد  که ایدئولوژی کهنه  بطور روز افزونی در تقابل با واقعیت بود، و  تغییر این بار دائمی بود و تنها با گذشت زمان عمیق تر میشد.

 

جنبشها  و برخوردهای  سالهای 1960 -  که در مرکز آن انقلاب جنسی قرار داشت-  شورش و عصیان جوانان بر علیه بزرگترها بود آنهم در جامعه ای که بزرگترها برای نسل ها بر جوانان  چیرگی داشتند.  اکنون تمامی نگرشها  از جمله -  اخلاق کار، میهن پرستی، تمکین و البته محافظه کاری جنسی از درون  واژگون شدند.  جوانان در موقعیتی بودند که  فقط مجبور به تسلیم به  خواسته های بزرگترها نبودند.

 

[ در اوایل 1960 ]   نسبت به ده سال ،  جوانان ازدواج نکرده  در ردیف سنی پانزده تا بیست و چهار ساله یک میلیون بیشتر بودند-  بیست در صد افزایش. و آنها یک قدرت اقتصادی جدیدی را تشکیل میدادند.  دستمزد متوسط واقعی  بین 1938 و 1958  تابیست و پنج  در صد افزایش یافت، اما دستمزد  نوجوانان تا دو برابر این میزان.  هر چند که آنها  تنها پنج در صد کل هزینه های مصرف کننده گان را تشکیل میدادند، اما بزرگترین خریداران کالاهای مشخصی  – چهل و دو  در صد رکورد پلی یرها ،بیست و نه در صد لوازم آرایشی و بهداشتی ،  بیست و هشت در صد ورودیه ها به سینما بودند. 48

 

درهمان زمان بواسطه بالا رفتن سن ترک مدرسه و گسترش آموزش عالی، گرایش به وابستگی به والدین برای مدت طولانی تری  وجود داشت. این به تنش بیشتر بین والدین و فرزندان منتهی میشد.  همین طور  بخش زیادی از جامعه  ً مجازً  دانستن  برخورد باز به رابطه جنسی را  تقبیح میکردند، و این مسئله  مورد مباحثه و مناظره  مداوم بود.  برای بسیاری از جوانان هنوز  محدودیتهای زیادی در رابطه با سکس  وجود داشت. با این وجود رابطه جنسی در سنین خیلی جوانتر صورت میگرفت.  لذا در حالیکه برای زنان متولد شده بین سالهای 1931 و 1935  سن متوسط برای اولین رابطه جنسی  بیست و یک  سال بود، برای زنانی که بین 1941 و 1945 بدنیا آمده بودند به  نوزده سال کاهش یافت. 49  اما بنظر نمیرسید که برای بسیاری  تجربه جنسی،  خیلی زیاد  تغییر کرده باشد.  همانگونه که بررسی انجام شده در اواسط  1960 نشان داد، برای بیشتر مردم تجربه زود جنسی اغلب بوسیله تجربه وخطا انجام شد. سکس  ً فقط اتفاق افتاده  ً : برای چهار پنجم دختران وپسران  وقتی که آمیزش جنسی برای اولین با ر اتقاق میافتاد، غیر عمدی بود. تا قبل از سن  پانزده ، فقط از هر پنجاه  دختر یکی  واز هر  بیست  پسر یکی آمیزش جنسی را انجام داده بودند.  برای نیمی از پسران و دو سوم  دختران اولین مقاربت بدون لذت بود. 50  اما حقیقت این بود که تا قبل از سال 1960  بسیاری از تابوها برداشته شده بود. گرایش به ازدواج در سنین جوان تر بود،  تا قبل از 1972 یک سوم از آنهائی که برای بار اول  ازدواج میکردند  نوجوان  بودند. ارقام سالهای 970 1–1969 نشان می داد که یک سوم از عروس های نوجوان حامله بودند و چهل و سه در صد از  حاملگی های  قبل از ازدواج  نو جوان بودند. بعلاوه  در طی 1970-1964  فقط  پنجاه و چهار  در صد از  حاملگی هائی که  قبل از ازدواج صورت گرفته، از طریق ازدواج،  مشروع/ قانونی شدند.   کودکان متولد شده  نامشروع در سال 1961 ، 5.6 بودند ( بعد از سال 1951  پنج در صد بود) – این رقم  تا قبل از سال 1976 ، به  نه در صد  رسید. 51  لزومأ این مسئله آگاهی بیشتر از تمایلات جنسی یا کنترل زنان  بر روی بدن خودشان را نشان نمیدهد، اما تمایل بیشتر برای رد  ً اخلاقیات کهنه ً  را نشان میدهد.

 

 در زندگی زنان سه تغییر بزرگ بوجود آمده بود که شروع به  تاثیر گذاری در رفتار آنان کرد. اول  اقلیت کوچکی به تحصیلات عالیه دسترسی پیدا کردند.  در آنجا  از یکسو با  طیف وسیعی از موضوعات  با برخورد آزادانه ای  مواجه می شدند که آنها را تشویق  میکرد که  در رابطه با رل خود بعنوان زن  بطور متفاوتی  فکر کنند. آیا  مجبور بودند که آینده خود را در ازدواج و مادری ببینند یا شق دیگری لااقل برای زنان تحصیل کرده و مستقل وجود داشت؟  از طرف دیگر  در رابطه با شیوه زندگی و زندگی جنسیشان  با محدودیتهای جزئی مواجه میشدند  که نا امیدی و خشم زیادی ایجاد میکرد. زنان دانشجوی کارشناسی اگر با مردی در اتاقشان گرفته میشدند، ممکن بود از دانشگاه اخراج شوند. در فرانسه محدودیت مردان در ورود به اتاق دختران یکی از موضوعاتی بود که مستقیمأ به انفجار عظیم دانشجویان در مه 1968 منجر شد. 52  موضوع دوم کنترل بیشتر زنان بر بدن خود بود، که برای اولین بار در تاریخ، جدا کردن بار آوری از لذت جنسی را ممکن ساخت.  سومین تغییر بزرگ استقلال مالی و اجتماعی بیشتر زنان  بود.

 

 در سال 1960  همچنین جنبشهای عظیم اجتماعی  برای تغییر بوجود آمدند که بعنوان اولین چالش بزرگ بدنبال  وفاق عمومی پس از جنگ در غرب مشخص شد.  جنبشهای آزادی زنان و آزادی همجنسگرا ها از میان این جنبشها بیرون آمدند، که کمک کردند تا مورد سئوال قرار دادن نظم  کهن  با خود رادیکالیسم جدید جنسی را بوجود آورد.  برخورد اخلاقی  علنی غالب  در این رابطه  در سالهای 1970  بیشتر با واکنش شدید همراه  بود.  نیمه دوم 1970 با  تلاشهای پی در پی برای محدود کردن سقط جنین روبرو شد.  حکومت  حزب کارگر جیمز کالاهان  نیاز به خانواده مستحکم  و برگشت به آموزش  معمولی مطابق آئین و رسوم را  تاکید  میکرد. از اپیدمی ایدز که در اوایل 1980 شروع شد، بعنوان وسیله ای برای حمله به  همجنس گرایان استفاده شد.

 

 تقابل  رو به رشدی بین نگرشی  که توسط  اولیا امور در جامعه  ابراز میشد و موقعیت واقعی مردم ، مشاغل شان  و چگونگی زندگی کردنشان  وجود داشت.  مردم رابطه  باز جنسی را  تجربه کرده بودند و مصمم بودند که آنرا از دست ندهند.  لذا تا قبل از 1990  اقدامات متعصبانه  و سر سختی مانند لایحه 28  قانون دولت محلی، که  ً ترویج همجنسگرائی  ً  را در مدارس  قدغن میکرد، توانست  در کنارایجاد  جامعه بسیار بزرگتر و بیشتر باز همجنس گرایان، لااقل در شهرهای بزرگی مثل لندن و منچستر به همزیستی ادامه بدهد.  در حالیکه  رکورد ازدواج  پائین افتاده بود  و مردم بیشتری با هم در رابطه خارج از ازدواج زندگی میکردند. . وزرای دولتی  مدعی تقوای خانواده  بودند .

 

احساسات و تمایلات جنسی از زایش جدا شده بود ، لذا مردم  کاملأ بدرستی می پرسیدند، چرا نمیتوانیم از راهی که میخواهیم  لذت جنسی را بدست آوریم-  و این مسئله بجز به خود فرد چه ربطی به دیگران دارد؟  در حالیکه برای نسل پیشین همه نوع فشارهای عملی در رابطه با تجربه جنسی  وجود داشت، اما از  پیش از سالهای 1980 و1990 خیلی کمتر شد.  جوانان  وقت ، پول و استقلال  بیشتری نسبت به پدر بزرگها و مادر بزرگها و والدینشان  داشتند.  مسئله مهم در اینجا بخصوص زنان جوان بود. علاقه ای که زنان  به  رابطه جنسی ابراز داشته اند  بسیاری را شوکه کرده است، که مطمئنأ نتیجه برخورد  طبیعی  نسل جوان به علاقه معمولی به رابطه جنسی است،  در شرایطی که اکنون میتوانستند آنرا ابراز کنند.  در چنین شرایطی،  خواست  زنان  پافشاری  در  داشتن حق  برابر  با مردان از نظر جنسی،  قانونی و  مالی  می باشد.

 

تا پیش از آغاز قرن بیست و یک، نشانه های  کاملأ  روشنی وجود داشت که  به  وجود یک  روند تازه  در عشق، ازدواج و رابطه جنسی اشاره داشت.  اکنون  دیگر برای مردم  خودداری از برقراری رابطه جنسی قبل از ازدواج هنجار و قاعده نبود – آنهائی  ً که خودشان را برای ازدواج  نگه می داشتند  اقلیت کوچکتر و کوچکتری شدند. 53  خودازدواج بطور قابل توجهی تغییر کرده بود،  در حالیکه در بخشی از قرن  نوزده و بیشتر قرن بیستم رابطه جنسی قبل از ازدواج تابو بود، حالا  قاعده یک فرم از ً ازدواج آزمایشی ً  بود که  در صورت گسستن رابطه – بخصوص اگر هنوز پای فرزند در میان نبود،  با تحریم اجتماعی  بسیار کمی برای هر دو طرف روبرو میشد. در حالیکه در 1950 فقط  یک در صد زنان در بریتانیا که برای اولین بار ازدواج میکردند، برای دوره طولانی با همسرانشان قبل از ازدواج زندگی میکردند، تا پیش از اوایل 1980 این رقم به  بیست و یک  در صد افزایش یافت. 54  از میان کسانی که بین سالهای 1933 و1942 در آمریکا متولد شدند، 84.5 در صد مردان و 93.8 در صد زنان اظهار داشتند که  بدون داشتن زندگی مشترک پیش از ازدواج با همسرشان،  با وی ازدواج کردند؛   سی سال بعد  از بین کسانی که بین سالهای 1963 و 1974 بدنیا آمدند این عدد تا  سی وسه  در صد برای مردان و 35.3 در صد برای زنان  رسیده بود. 55  همانطور که جان گیلیان اشاره کرده است،  داشتن شریک زندگی بدون ازدواج، دارای بسیاری از خصوصیات   نامزدی های  سابق است. یعنی مطول شدن  تشریفات انتقال -  یک دوره آستانی -  زمانی  که زوج تصمیم میگرفتند که  خود را در دنیای بزرگترها، پدر ها ومادرها ادغام کنند، آنوقت همراه  خود تشریفات مذهبی را به بار میآورد. 56 

 

 صحبت کردن  در مورد  رابطه جنسی  و جنسیت ، تمایل به باز شدن دارد،  برقراری رابطه جنسی  متداولتر و متنوع شده است. میان نسلها تفاوتهای قابل توجهی  وجود دارد.  از زنانی که در سالهای 1950 رابطه جنسی را شروع کردند  فقط  سه در صد ، دارای ده یا تعداد بیشتر شریک زندگی در زندگی خود بودند، در حالیکه در شرایط سالهای 1970 ،  این رقم به  ده در صد زنان میرسید. 57  در اوایل سالهای 1990  نیمی ازآ زمونهای چهل و پنج تا پنجاه ونه  ساله  گفتند که اولین رابطه جنسی شان بدلیل  ً عاشق بودن  ً بود، اما در میان  گروههای سنی زنان بین  شانزده تا  بیست و چهار ساله، این دلیل تا 37.5  در صد کاهش یافت. 58   نگرش به سکس دهانی  به تغییراتی  که صورت پذیرفته است اشاره دارد.  بررسی در اوایل  1990 نشان داد که در حالیکه 76.7 در صد از  هجده تا بیست و چهار ساله ها تجربه سکس دهانی را دارند، برای بیست و پنج تا سی و چهار ساله ها این میزان به 87.8  در صد افزایش یافت،  برای  چهل و پنج تا پنجاه و نه  ساله ها به 61.8  در صد میرسید. در میان  شانزده تا بیست و چهار ساله ها آنانی که رابطه جنسی از طریق واژن را تجربه کرده بودند، 85 در صد آنان تجربه سکس دهانی داشتند. در آمریکا به نظر میرسد که  سکس دهانی در میان باکره ها در حال افزایش است، با  بیست و پنج در صد پسران باکره  و پانزده  در صد دختران باکره محرکهای دهانی-تناسلی داده یا  دریافت کرده اند. 59  بنظر میرسد که اعمال رابطه جنسی دهانی  دراکثریت قریب به اتفاق یک عمل دو طرفه است  تا یک تحریک آلت  تناسلی مرد  که معمولأ  در فیلمهای هالیوود  از آن  صحبت میشود. 60

 

آنهائی که خواهان برابری زنان هستند باید  به این رشد خوشآمد بگویند، هر چند  نمود های جنسیتی را  که امروزه بسیار شایع میباشد نمیتوان  به آزادی جنسی اضافه کرد. بر خلاف مجلات زنانه سالهای 1950 ، که به مشکلات جنسی  بطور مبهم و دوپهلو در صفحه مشکلات اشاره میشد، مجلات امروزه با بوق وکرنا نصیحت میکنند که مردتان را خوشحال نگه دارید، وچگونه رابطه جنسی تان را بهبود دهید و غیره،  و فرض بر این است که بیشتر مردم دراکثر اوقات  زندگی جنسی فعالی دارند. هر چند این  بسیار دور از واقعیت است. 61  به ما تصویر ویژه ای از رابطه جنسی و جنسیت فروخته میشود که کلیشه های معینی را در مورد مردان و زنان  تایید کرده،  رفتارهای نابرابر را تقویت میکند، و یا رابطه ستمگرانه را  تحکیم میبخشد: تصاویری از خشونت، از سلطه و تسلیم ، انقیاد، از تجاوز.  تصویری که از سکس ارائه میشود  با  برابری و باز بودن خیلی فاصله دارد. سکس با همه  تجلیات آن بعنوان یک کالا دیده میشود که در بازار خرید و فروش میشود، فیلمها ، ویئوها، مجلات، کلوپهای رقص لختی ( لپ دانسینگ)، سکس تلفنی، مجلات پسرها با محتویات نیمه پرونوگرافیک، مردانی که رقص برهنه میکنند (استریپرز)، سرگرمی جداگانه شبانه برای دختر  و پسر قبل از ازدواج، ً  بازیهای جنسی، و بستنی موند بالا... اینها  فقط  بعضی از کالاهای هستند که  در بیست  سال گذشته میلیونها نمونه آن برای شرکتهای بزرگ ساخته شده اند.  سود اینها از باز بودن بیشتر آزادیهای جنسی ساخته شده است:  ً آمریکائیها  در 1996،  هشت بیلیون دلار به، ویدوئیهای سکسی، شوهای سکسی، برنامه های سکسی زنده ،  برنامه های ماهواره ای سکسی، اعمال شنیع جنسی، پرونو از طریق کامپیوتر و مجلات سکسی  پرداخته اند – میزانی خیلی بیشتراز فروش داخلی فیلمهای هالیوود وبیشتر از کل درآمدی که بوسیله موزیک راک و محلی ( کانتری ) ساخته شده است. ً  62   

 

جهانی شدن به ایجاد تجارت  سکس و مشخص کردن آن  کمک کرد. گردشگری جنسی بخش عمده اقتصاد در شماری از کشورها است. در تایلند  ورود گردشگران بین المللی  از دو میلیون در سال 1981 به  چهار میلیون در سال 1988 و تا هفت  میلیون  در سال 1996  صعود کرد. دو سوم گردشگران،  مردهای بدون همراه  بودند...  در سال 1997  درآمد  سالانه تولید شده غیر قانونی  بوسیله کارگران جنسی در تایلند،  تقریبأ ده  بیلیون دلار بود.  63  تخمین  تعداد زنان تن فروش در تایلند از بیش از هشتاد هزار ، که رقم حکومتی است سکس اینترنتی  ً   لیست آدرسهای ، تا  دویست هزار  و حتی یک تا  دو میلیون متفاوت است. 64  در جمهوری دومنیکن، محبوب مردان  ً گردشگر جنسی  ً اروپائی  ً ، از پنجاه  زنی که بعنواان تن فروش کار میکردند و مصاحبه شدند، بغیر از دو نفر،همه مادران تنهائی بودند که بدلیل فقر به این کار سوق داده شده بودند. 65

 

انهدام صنایع قدیمی و ساختار خانواه در سراسر جهان تاثیر عمده ای بر رشد این مسئله گذاشته است.  نابرابری جهانی به این معنی استکه مردان غربی بتوانند فاحشه خیلی ارزان بخرند و اینکه زنان برای زنده ماندن  بایستی  بدنشان را بفروشند. دولت در اغلب اوقات، به گرفتاری آنها بی توجهی میکند. کسانیکه  مداومأ رشد وتوسعه بازار آزاد را تشویق میکنند،  و از کسانی که این نوع رشد را قبول ندارند  نتیجه اخلاقی میگیرند،  براحتی به این عواقب بازار چشم پوشی میکنند.

 

آزادی جنسی بایستی یک  حق بنیادی ای باشد، که مردم بتوانند بدون در نظر گرفتن فشارهای اقتصادی و مذهبی  از رابطه جنسی  لذت ببرند. با اینحال افزایش آزادی جنسی در دهه های اخیر،  که بایستی به نفع اکثریت قریب به اتفاق مردان و زنان باشد،  قانون کالا یعنی خرید و فروش را به رابطه ای که باید شخصی ترین و محرمانه و خصوصی ترین روابط باشد، آورده است.   زنان و مردان مستقیمأ  در تولید وعرصه نمایش این کالاها درگیر هستند و اغلب در این پروسه تحقیر میشوند، همینطور بقیه ما هم ، چرا که تمایلات جنسی  به جای بیان طبیعی روابط انسانی،  به یک سری  کالا و اشیا و روابط تجاری تبدیل شده است.