گزیده هایی از کتاب جنبش اجتماعی زنان- آندره میشل (2)

 

ترجمه: دکتر هما زنجانی زاده

 

توضیح: کتاب بسیار قدیمی ست، اما مطالب آن، هم چنان از جذابیت برخوردار هستند. گزیده هایی که انتخاب شده اند، به معنی غیر جذاب بودن باقی قسمت ها نیستند. هدف، خلاصه کردن و نگاهی کوتاه به نکات اصلی است که نویسنده تلاش کرده به خواننده بگوید. امید است که صدمه ای بر این هدف نویسنده وارد نکرده باشم.                       لاله حسین پور

 

 

وضعیت زنان از سقوط امپراتوری روم تا پایان رنسانس

"سقوط امپراتوری روم، نهادهایی را که به طور سنتی با آزادی زنان سر دشمنی داشتند بر هم زد. وجود دولت متمرکز کننده، شهر نشینی و پیامدهای آن یعنی وجود طبقات متوسطی که محصورکردن زنان برایشان نشانه رفاه و تحرک اجتماعی است، از این جمله بود."

"راهبان و راهبه ها به یک اندازه پاسدار دانش بوده ...... زمین هایی  که توسط راهبه های زن اداره می شد و جمعیت هایی که به حکومت آنان درآمده بودند به رؤسای زن دیرها قدرتی برابر با رؤسای مرد مسئول دیر می داد که گاهی برابر قدرت یک اسقف بود. "

"باوجودی که حکومت شارلمانی برای حفظ امپراتوری خود هیئتی از کارمندان مرد به وجود آورد و بدین ترتیب دست زنان را از مشاغل دولتی کوتاه کرد، اما در عوض سنت پیش از شارلمانی را حفظ و به ملکه ها وزارت مالیه و اداره قلمرو سلطنتی را واگذار نمود."

"زنان در دوران آرامش و صلح قرون دهم و یازدهم، فرصت های طلایی زیادی به دست آوردند. تجزیه قلمرو سلطنتی و سلسله شارلمانی، سبب تقسیم مملکت شد و به دنبال آن موجبات اقتدار سیاسی واقتصادی تعداد زیادی از زنان کوتوال را فراهم آورد و آن ها را حاکم بر قصرها و زمین های شان کرد. "

"در این دوره ( پایان قرن 12)،....  زنان از آزادی بسیاری برخوردارند که به آن ها امکان ایفای نقش هایی را می دهد که بعدها برای جنس آن ها ممنوع می شود. با این همه آنتی فمینیسم وجود داشته و بعضی از مردان به خصوص خلیفه های کشورهای مسلمان در صدد محدود کردن این آزادی ها برآمده اند."

 

 

 

دوره قرن 12 تا رنسانس(قرون 12 تا 14 میلادی)

"در پایان قرن 11، انقلاب پاپ گرگوار اصلاحاتی را در امور کلیسا پدید آورد. ... زنان را از مقام های والایی که داشتند برکنار کرد.... ورود به مدارس عالی برای دخترانی که تحصیلات خود را در صومعه ادامه می دادند، ممنوع اعلام شده بود. این شکاف فرهنگی توسط مردان ایجاد شد تا زنان را از مشاغل آزاد (مثل طبابت و....) حذف نماید. و بدین سان در قرن 14 اشتغال به حرفه جراحی و آرایش که زنان در آن ها جایی برای خود باز کرده بودند برای آن ها ممنوع اعلام می شود."

"زنان بازرگان شهرها همانند مردان در اصنافی که به منظور سازمان بخشیدن بین کارگران یک حرفه و حمایت از آنان در برابر بیماری و مرگ به وجود آمده بود، بسیار فعال بودند. .... اما از قرن یازدهم به بعد اصناف بازرگان مدیریت امور را در شهرهای کوچک در اختیار گرفتند و بیگانگان و مذهبیون را کنار گذاشتند و کم کم زنان را از تصمیمات مهم محروم کردند. هرچند که آن ها حقوق تجاری خود را هم چنان حفظ کرده بودند."

"درتمامی حوزه های زندگی سیاسی، مذهبی، اقتصادی، زنان تنزلی فاحش را در نقش های قدیمی خود متحمل شدند اما شجاعانه در مقابل تلاش برای ایجاد یک ضد فرهنگ و دیگر اعمال اجتماعی جدا از فعالیت های پذیرفته شده مقاومت می کردند."

"زنان که مریدان، شهیدان، ملکه و زنان کشیش بزرگی مؤمن به احیای مسیحیت در غرب تقدیم داشته بودند، چون مسیحیت منادی پیامی بود که برابری زن و مرد را در عزت و شرف بیان می داشت، دیگر نمی توانستند آن را در دستگاهی که شدیدا مذکر و متکی بر سلسله مراتب شده و همراه با پادشاهان و بورژوازی در حال ارتقاء سعی داشت زنان را به تدریج از کلیه مسئولیت های شان بری سازد و در عرصه خانواده به انزوا بکشاند، باز شناسند."

"کلیسا و بورژوازی که از این مقاومت شدید زنان سخت به خشم آمده بودند، انتقام خود را از طریق ایجاد دو نهاد می گیرند که منجر به "عادی شدن" وضعیت زنان می شود و اکثریت آنان را مجبور به پذیرفتن اسارت در خانه می کند. این دو نهاد عبارتند از انکیزیسیون (تفتیش عقاید) و حقوق جدید خانواده که زنان را از نظر حقوقی مهجور می شناسد".

"در بطن کلیسا انکیزیسیون با فرستادن ده ها هزار زن به جایگاه سوزاندن، به اتهام جادوگری خود را شهره آفاق می کند.....جادوگران زن متهم بودند که به قدرت جنسی مردان و قدرت تولید مثل زنان حمله می کنند و در امحاء مذهب می کوشند..... علمای مذهبی که نقش زنان را صرفا به تولید مثل منحصر می دانستند سقط جنین را جنایت می شمردند..... در آلمان در قرن پانزدهم زنان قابله ای که جان کودک را برای نجات جان مادر فدا می کردند، محکوم به زنده سوختن در آتش می شدند."

"مورد زنان قابله امکان می دهد که جادوگران را قبل از هر چیز معترضانی بشناسیم که از طبقات فرودست برخاسته بودند که نمی خواستند خود را تابع هنجارهای نوین اخلاقی، حقوقی، اقتصادی و اجتماعی طبقه بورژوای در حال رشد بدانند که نقش زنان را در خانواده، شغل و جامعه به طور قابل ملاحظه ای محدود می کند."

"نهاد دیگری که عوامل بورژوازی به منظور "عادی ساختن" زنان در نقش های وابسته شان به کار می بردند، نظام حقوقی بود که منجر به مرگ مدنی زن در خانواده و جامعه شد. ....باید زن را از حق اداره اموال خانوادگی محروم سازد و دست او را از همه کارها کوتاه کند و همه این امور را به شوهر اختصاص دهد. بدین جهت قانون دانان از حقوق روم فکر جنس ضعیف را گرفتند، فکری که در قرون وسطی علیا وجود نداشت."

"در قرن 15 در فرانسه شاهد انحطاط تدریجی و کند وضعیت زنان در خانواده هستیم. زن حق جانشینی شوهر  غایب یا دیوانه اش را از دست می دهد.... از قرن 14 دولت به منظور سهولت بخشیدن به کار پلیس و ادارات انتقال نام پدر را اجباری می سازد."

"علیرغم تعدد وسایل تضییق و سرکوب، که هم از طریق کلیسا و هم از طریق حکومت اعمال می شد، فریاد اعتراض زنان بلند شد و مشهورترین این اعتراض ها، فریاد کریستین دوپیزا(1430- 1364) است. او خواهان آموزش واقعی زنان بود تا بدین وسیله به آنان امکان دهد به خصوص به هنگام بیوه گی مسئولیت هایی را برعهده بگیرند."

"در قرون 15 و 16 میلادی با پشتیبانی سلطنت برای محصور کردن زنان در خانواده و محروم نمودن آنان از نقش های پیشین، ماشین سرکوب گر کلیسا و بورژوازی تکمیل شد...... زن متأهل بدل به موجودی ناتوان می گردد که هرگاه عملی را بدون اجازه همسر و یا دادگاه  انجام دهد، هیچ انگاشته می شود. این تحول، شوهر را تقویت کرد تا آن جا که این قدرت منجر به نوعی سلطنت خانگی شد...... از پایان قرن پانزدهم......دختران باید برای نقش های خانه داری آماده شوند، جایی که در آن همه چیز به منظور رفاه شوهران صورت می پذیرد."

"رفتار تهاجمی جامعه نسبت به زنان، سبب خشونت مادران نسبت به دختران شد. در این دوره اشاره می شود به پیدایی رسم کتک زدن دختران توسط مادران شان. ناکامی، خشونت به دنبال دارد و این مکانیسمی کاملا شناخته شده  است."

"درفرانسه زنان بورژوا که در پاسخ به پیام "رنسانس" که بشارت دهنده حقوق فردی بود حساس بودند به شدت تمام علیه هنجارهای نوین محصور و محدود کردن زنان به اعتراض برخاستند.....بدین سان فمینیسم با پیدایی رنسانس پیش رفت می کند."

 

وضعیت زنان در قرون هفدهم و هیجدهم

عصر انتقال از اقتصاد فئودالی به اقتصاد صنعتی

"تاریخ نوین سرمایه از قرن 16 با پیدایش تجارتی که در سراسر جهان گسترده می شود و بازاری  به وسعت جهان را در اختیار می گیرد، آغاز می شود..... درواقع روش های انباشت ابتدایی سرمایه به هیچ وجه کاملا ایده آل نبوده.... و در تاریخ نوین این نکته بسیار روشن است که فتوحات، به بردگی کشاندن، غارت، قتل و به طور خلاصه زور نقش عمده ای را ایفا کرده است".

"در غرب نیز وضعیت زنان بهبود چندانی نیافت. تفاوت وضعیت زنان طبقه بورژوا و متوسط که از تولید تجارتی با ارزش دور نگه داشته شده بودند، با وضعیت همسران شان بسیار افزایش یافت. "

"در طبقات پایین ، رقابت بین دو جنس با از بین رفتن تولید خانگی شدت یافت و بسیاری از مشاغل زنان را از دست شان گرفت. ... تقسیم کار با اختراع ماشین های جدید سرعت بیشتری گرفت و مشاغلی با دست مزد ناچیز به زنان اختصاص یافت. فاصله بین مزد مردان و زنان از قرن چهاردهم رو به افزایش گذاشت و در قرن هیجدهم زنان 50 درصد مزد مردان را دریافت می کردند."

"ماری ول استون کرافت (1797- 1759) در 1792....علیه آیین روسو و ایستار انقلابیون فرانسه و بورژوازی همه کشورها که دختران را از برابری آموزش و پرورش با پسران محروم می کنند، شورید. او به شدتی هرچه تمام تر از نقش آموزش و پرورش که دختر خردسال را به وابستگی و طنازی سوق می داد، پرده برداشت. کاری که سیمون دوبووار یک قرن و نیم بعد انجام داد."

"درقرن هیجدهم بازار کار برای زنان باز هم محدودتر شد..... زنان خانه دار و هم چنین بیوه گان  با فرزندان شان و زنان بیکار در طغیان بر ضد کمبود مواد غذایی و شورش های شهری شرکت جستند. تخمین زده می شود که نیمی از تظاهر کنندگان در انگلستان زن بودند. مع ذالک همان گونه که الیزابت بولدینگ اشاره می کند، در بیان مناسبت رویدادهای تاریخی واژه "انسان" واقعیت مشارکت زنان را پنهان نگاه می دارد".

" در 1788...... تقریبا در همه جا درخواست هایی نوشته و راجع به وضعیت زنان افشاگری شد: "دختران طبقه سوم" تقریبا همگی فقیر به دنیا می آمدند و تربیت آن ها بسیار نامساعد و یا کاملا فراموش شده بود. آن ها خواهان آزادی، حق انتخاب و نمایندگی بودند. از آن جا که نمایندگان باید منافع یک سان با موکلین خود داشته باشند، تنها زنان می توانند نماینده واقعی زنان باشند."

"زنان قرن هیجدهم به درخواست هایی که قبلا در قرن پانزدهم راجع به حق آموزش و حقوق اقتصادی بیان شده بود، طرد دوگانگی اخلاق جنسی و مطالبه حقوق سیاسی را می افزایند و بالاخره این تفکر را که آزادی زنان یعنی آزادی تمامی جامعه."

"زنان فرانسوی که برای اهداف انقلابی مبارزه می کنند و زنان آمریکایی که در مبارزه برای استقلال مشارکت می ورزند، این نکته را تجربه می کنند که اصول عالی انقلابی که در قوانین اساسی و اعلامیه های حقوق بشر نوشته می شدند در مرزهای جنسی متوقف می شوند...... آن ها با مشارکت در این شورش هاست که فرا می گیرند  به شیوه جنبش های اجتماعی به تفکر بپردازند و از جنس خود به عنوان گروه مورد تبعیض و نه سرنوشت فردی خود، دفاع کنند."          ادامه دارد.