بر خلاف اراده ما : زن ، مرد و تجاوز

 

سوزان  براونمیلر.ترجمه ناهید ناظمی

 

اغلب زیست شناسان تمایلی نسبت به موضوع تجاوز نداشته اند و این مقوله از نظر آنها از اهمیت علمی برخوردار نبوده است.  اما ما می دانیم که انسانها در این زمینه متفاوتند، رابطه جنسی در نوغ ما می تواند در طول 365 روز سال اتفاق بی افتد که از طریق دوره میل جنسی زن کنترل نمی شود. ما زنان رده انسان شرمسارنیستیم.  جذبه لذت جنسی و اسرار مگو به صورت بصری و بویشی شاید به دلیل تغییر تکاملی از مراحل آمیزش جنسی ما غایبند. در جایگاه خودش ما به عنوان نشانی از تمدن به تدریج یک سیستم پیچیده از نشانها و نیازهای روان شناسانه و ساختار پیچیده ای برای لذت بردن را پرورش داده ایم.

 

نیاز ما به آمیزش جنسی در مغز ما اتفاق می افتد، که این لزوماُ آنچنانکه در طرح طبیعی تولید مثل برای سایر حیوانات وجود دارد به  عمل منجر نمی شود. یک انسان مذکر می تواند تمایل جنسی خود را به یک زن بدون وجود یک فصل به لحاظ زیست شناسی مشخص آمیزش جنسی هر لحظه که بخواهد بروز دهد، بدون اینکه نیاز روانی اش به جزئی ترین خواست و پذیرش بیولوژیکی زن وابسته باشد.  آنچه که از این همه نتیجه می شود این است که انسان مذکر قادر به تجاوز است.

 

توانائی ساختاری فیزیک مرد برای تجاوز و متقابلا ساختار شکننده بدنی زن ،  به همان اندازه در فیزیولوژی دو جنس ما اساسی است که عمل اصلی خود آمیزش جنسی .

 

اگر به خاطر این اتفاق بیولوژیکی یک جای مورد نیاز برای در آمیختگی دو اندام جدا، آلت تناسلی مرد در آلت تناسلی زن ،نبود نه آمیزش جنسی و نه تجاوز به آن صورتی که ما می شناسیم وجود نمی داشت.

علم اندام شناسی ممکن است که بخواهد در طرح طبیعت دست ببرد، اما این تصور در ذهن من غیر واقعی به نظر می آید.   آمیزش جنسی نوع انسان هدف تاریخی اش از تولید مثل هم نوع خود راتکمیل می کند و در عین حال قادر به برقراری رابطه نزدیک و لذت برنده است. من هیچ نوع اختلافی با این پزوسه ندارم.  اما معهذا، ما نمی توانیم  به این امر نزدیک شویم که به دلیل ساختار فیزیکی انسان احتمال نزدیکی جنسی از طریق زور به طرز اجتناب ناپذیری وجود دارد. تنها همین امر ممکن است دلیل کافی بوده باشد برای آفرینش ایدئولوژی تجاوز جنس مذکر.  وقتی مردان دریافتند که می توانند تجاوز کنند، آنها به انجام آن ترغیب شدند.

 

بعدها خیلی بعدتر، تحت بعضی شرایط آنها حتی تجاوز را به عنوان جنایت به حساب آوردند.

 

 

در فضای خشنی  که مرد و زن اولیه دز آن به سر می بردند، بعضی از زنان در بعضی نقاط  یک دید پیشگویانه از حق خودش نسبت  به جامعیت فیزیکی اش داشت ومن با چشم بصیرت ام می توانم نبرد اتشین او را برای خفظ این جامعیت خود ببینم. بعد از جرقه شناخت آنکه این مظهر ویژه پشمالو ، دو پای    آن کسی نبود که آن زن تمایل داشته باشد که آزادانه به او بپیوندد، این ممکن است که آن زن و نه یک مرد بوده است، که اولین سنگ را برداشته و انرا پرتاب کرده است.  او می باید تا چه اندازه متعجب شده باشد ، و چه نبرد عیر قابل انتظاری می بایست رخ داده باشد. تیر پا  و متکی به خود  او ممکن است لگد زده ،کتک زده، هل داده و فرار کرده باشد، امااو نمی توانسته متقابلا تلافی کند.

 

 در مقابل درک مبهمی که  وارد شعور زن ماقبل تاریخ شده است می بایست  عکس العملی در ذهن مرد منجاوزش اما متضاد با آن داشته باشد.  بخاطر این که اگر اولین تجاوز جنسی  یک نبرد نامنتظر بوده که در مورد اولین جواب رد زن صورت گرفته، تجاوز جنسی در بار دوم بدون هیچ شکی با نقشه بوده است.  در واقع، یکی از اولین فرمهای التزام به مردانگی می باید تجاوز جنسی  جمعی  به یک زن توسط یک دسته مرد غارتگر بوده باشد.   با انجام این تجاوز جنسی جمعی  نه تنها به وجه امتیاز مرد تبدیل گردید ، بلکه به بنیادی ترین سلاح قدرت مرد علیه زن ،یعنی عامل اصلی اراده مرد و ترس و هراس زن مبدل شد.   ورود قهر آمیز  او در پیکر زن، علی رغم واکنش فیزیکی و تقلای  زن، سلاح استیلای فاتحانه مرد شد علیه موجودیت زن، آزمون نهائی برتری قدرت او،بعنی پیروزی مردیت.

 

کشف  این که مرد میتواند ار آلت تناسلی خود به عنوان یک سلاح استفاده کند ، همراه با استفاده از آتش و  تبر سنگی اولیه به دئران های ماقبل تاریخ برمی گردد. من بر این اعتقادم که از دوران ماقبل تارخ تا کنون، تجاوز جنسی نقش بسیار حساسی را بازی کرده است.  تجاوز جنسی  فرآیند اگاهانه  ایجاد رعبی است که از طریق آن مرد زن را در یک وضعیت ترس و هراس نگه می دارد.