قطعنامه در باره جنبش کارگری

 

جنبش کارگری برای درهم شکستن ساختار سلطه­ی سرمایه­داری باید در سه عرصه­ی نظری، سیاسی و اقتصادی دست به مبارزه بزند. در حوزه­ی نظری باید یک گفتمان بدیل یا "خرده فرهنگ" را در برابر فرهنگ مسلط بنیان نهد. در قلم­روی سیاسی باید موانع مداخله و مشارکت فعال و موثرِ اكثريت استثمارشوندگان را در عرصه­ی قدرت دولتی درهم بشکند. و در حوزه­ی اقتصادی برای بهبود شرایط  كار و زندگی و علیه بنیاد کارمزدی مبارزه کند.

 پيش­روى و پيروزى  كارگران در پيكار طبقاتى عليه بورژوازى در گرو آن است كه اين مبارزه در هر سه سطح ياد شده هم زمان و به طور موازی به پیش رود؛ و سیاست اولویت یا تئوری "آسیاب به نوبت" سم مهلکی است که جنبش کارگری را در برابر سرمایه به زانو در می­آورد و شرایط فرودستی آن را هر دم تولید و بازتولید می­کند.

این سه سطح از مبارزه را دیوار چین یا مرز عبورناپذیری از یک دیگر جدا نمی­کند و مبارزه در یک سطح، در مرحله­ی معینی، می­تواند به سطحى دیگر فرا بروید یا در آن واحد به نحوى ترکیبی به پیش رود. معهذا هر سطح از سطوح سه گانه اين مبارزه از استقلال و الزام­هاى معینی برخوردار است که نادیده گرفتن منطق آن می­تواند ضربه­های جبران ناپذیری بر جنبش کارگری وارد کند. ما در این قطعنامه در پیوند با مبارزه­ی اقتصادی و منطق سازمانیابی اتحادیه­ای نکاتی را مطرح می­کنیم و مختصات سطوح دیگر را به  قطعنامه و فرصت دیگر می­سپاریم:

1)   مبارزه در سطح اقتصادی مبارزه­ای است که برای بهبود موقعیت نیروی کار چه در سطح تولید و چه برای فروش آن صورت می­گیرد و از این طریق شالوده­ی تشکل طبقاتی را پایه­ریزی می­کند. این سطح از مبارزه در تداوم و در متن پیکار طبقاتی می­تواند کارگران را هم­چون تولید کننده و نیرویی متشکل سازد که علیه بنیاد کارمزدی مبارزه کند. معهذا نقطه عزیمت اين مبارزه،  در تلاش و مبارزه­ى زنده و بی واسطه­ای است كه برای بهبود شرایط کار و زندگى كارگران جریان دارد. مبارزه اقتصادی می­تواند به مبارزه­ی سیاسی یا مبارزه علیه کارمزدی فرا بروید. اما تحت هیچ شرایطی نباید نفس مبارزه­ی رفاهی کارگران تخطئه شود.

۲) کارگران نه همه یک نظر و ایدئولوژی دارند و نه به یک حزب سیاسی تعلق دارند و نه غالب آن­ها اصلا در حزبی مستقیم یا غیر مستقیم شرکت دارند. کارگران چه از حیث­ توانایی­های مبارزاتی، و چه به لحاظ فكرى گوناگون­تر از آن­اند كه در یک حزب واحد جای بگیرند. اما به رغم همه­ی این تنوع و گوناگونی و ناموزونى رشد آگاهى طبقاتى در ميان كارگران، در سطح خواست­های بی­واسطه و رفاهی به نحو روشنی اشتراک دارند.

۳) مبارزه برای بهبود شرایط كار و زندگى کارگران اگر چه ضرورتی است تردیدناپذیر، معهذا برای سازمان­یابی کارگران در مبارزه علیه سرمایه­داری ناکافی است. فراتر از آن، این مبارزه در معرض خطر ادغام در نظام سرمایه­داری قرار دارد. اما لزوم هشیاری در برابر خطر ادغام مبارزات جارى كارگران در درون سیستم، نباید بهانه­ای برای نفی همین مبارزه درچارچوب نظام موجود تلقی شود.

۴) تشکل اقتصادی کارگران برای این که در نظمِ مستقر ادغام نشود باید از دولت، سرمایه و احزاب سیاسی مستقل باشد. تشکل مستقل کارگری به تشکلی اطلاق می­شود كه اولا، با شرکت داوطلبانه، آزادانه و آگاهانه­ى خود کارگران شکل گرفته باشد؛ ثانيا، تشکلی است که به اعضاى خود حساب پس می­دهد و در برابر آن­ها پاسخ­گو است و اقتدار خود را از اراده آن­ها به دست می­آورد؛ ثالثا، تشکلی است که كارگران خود آن را ایجاد کرده، هدایت و رهبری آن را به دست دارند و خود سرنوشت­اش را رقم مى­زنند؛ رابعا، سازوکار درونی آن، از اتوریته­ى سیاسی- حقوقی این یا آن دولت مستقل بوده و تنها اراده کارگران را بیان می­کند. به عبارت ديگر، تشکلی است که کارگران را به مثابه­ی کارگران سازمان می­دهد و "تسمه نقاله"ی هیچ حزب سیاسی، چه چپ و چه راست، به شمار نمی­رود. هر چند اين امر مانع از فعاليت كارگران وابسته به اين يا آن حزب سياسى در درون تشكل مستقل كارگرى نيست. متاسفانه هنوز- با وجود تجربه شوروی- هستند  کسانی در جنبش کارگری که استقلال تشكل كارگرى از دولت و سرمایه را می­پذیرند اما استقلال آن را از حزب سیاسی خود برنمى­تابند. 

5)   اتحادیه کارگری نظیر سایر تشکل­های جنبش کارگری نه به یک نوع خاص منحصر می­شود و نه صرفا در قالب اين يا آن شكل يا ساختار تشکیلاتی معين مى­گنجد. برخی از اتحادیه­هاى موجود کاملا در سیستم ادغام شده­اند، برخی به احزاب سیاسی معینی وابسته اند، و برخی نيز از استقلال معینی نسبت به احزاب سیاسی برخوردارند. کسانی که همه­ى انواع و شكل­هاى اتحادیه­هاى كارگرى را به يك چوب مى­رانند، در عمل بر ضرورت حياتى پيكار اقتصادى كارگران و الزام­هاى سازمان­يابى آن چشم فرو مى­بندند. تشریح منطق فعاليت اتحادیه کارگری امری است ضروری و تردیدناپذیر؛

6)  از منظر ما مهم­ترين خصلت­های اتحادیه­ عبارت­اند از: اول، اتحادیه­ها ابزار مبارزه طبقاتی كارگران عليه سرمايه­اند و تمایز منافع کار از سرمایه را بیان می­کنند. به اين اعتبار، آن­ها در مقابل فرآيند ادغام اتحاديه­ها در نظام مسلط قرار دارند. دوم، آن چه اتحادیه­های طبقاتی را از سندیکاهای زرد جدا می­کند، قبل از هر چیز ساختار و تركيب نیروی آن­ها است. اگر سندیکاهای متعارف، صرفا کارگران را در محل تولید و يا کار سازمان می­دهند، اتحادیه­های استوار بر مبارزه طبقاتی باید از نقطه­ی تولید و محل کار فراتر می­روند و محیط زیست کارگران را هم­چون سكويى برای سازمان­یابی آن­ها در بر بگیرند. سوم، ساختار اتحادیه­ها برای این که به ساختار منجمد سندیکاهای رایج استحاله نشود، باید متکی بر پایه و فعالیت توده­ی کارگران استوار شود.

7) سازمان­يابى اتحادیه­ای نيروى كار در محل کار و زیست، در شرايط حاكميت يك رژيم پليسى و سركوب­گر از يك سو٬ و ويژگى­هاى ساختار نيروى كار در ايران از سوى ديگر، ظرفيت بيش­ترى براى انطباق با شرايط موجود و تضمين بقا و ادامه كارى تشكل كارگرى در كشور ما دارد. اين سخن البته به معناى تلقى اين شكل از سازمان­يابى اتحاديه­اى هم­چون تشکلی فراتاريخى و مطلق نيست، و انعطاف  شكل­هاى سازمانى و تنوع و تغيير آن را نباید در لحظه­هاى مختلف پيكار طبقاتى ناديده ­گرفت.

8) کسانی که مبارزه سیاسی را در برابر مبارزه اقتصادی، و یا مبارزه­ی علیه کارمزدی را در برابر مبارزه­ی برای بهبود شرایط طبقه کارگر، یا شورا را در برابر اتحادیه قرارمی­دهند؛ یا برعکس کسانی که دفاع از خواست­های اقتصادی را در برابر سیاسی شدن اتحادیه یا مبارزه­ی قانونی را در تقابل با مبارزه فراقانونی قرار می­دهند هر يك به یک­سان به جنبش کارگری آسيب مى­رسانند و منافع اين يا آن بخش از طبقه كارگر را نسبت به منافع کل طبقه ترجیح می­دهند.

9) اصول ناظر بر رویکرد ما پیرامون سازمانیابی کارگران نمی­تواند جایگزین تحلیل شرایط مشخص جنبش کارگری شود. از این رو یک نگاهی کلی بر مختصات این جنبش امری ضروی به شمار می­رود. نگاهی به 3 محور مختصات جنبش کارگری این تصویر عمومی را به ما نشان می­دهد:

  الف- جنبش کارگری در محور مطالبات، کماکان در شرایط تدافعی به پیکار خود ادامه میدهد، آنها  اساسا برای بهبود شرایط خود نمی­جنگند، بلکه کماکان برای بدتر نشدن وضعیت خود مبارزه میکنند.

ب- در محور اشکال مبارزه شرایط جنبش کارگری موقعیت عمومی جنبش امیدوارکننده­تر است و تنوع اشکال مبارزه درجه­ی معینی از تجربه و ظرفیت درونی آن را منعکس میکند. در این محور مبارزه قانونی در پیوند با مبارزه فراقانونی ، مبارزه در سطح واحد اقتصادی با مبارزه در سطح فراتر از آن گره میخورد و ترکیب و تاثیر بالاتری را نشان میدهد.

ج- در محور سازمانیابی، جنبش کارگری به کندی پیش میرود و ضرباهنگ آن با نیازهای پیکار طبقاتی متناسب نیست.

10) پرسش مرکزی این است که چگونه و از کجا سازمانیابی کارگری می­تواند پیش برود؟ و از کجا می­تواند آغاز شود؟این هدف از طریق اتکا به اهرم­های قانونی به دست می­آید یا با توجه به مختصات رژیم اسلامی عمدتا از طریق اهرم­های فراقانونی؟ بخشهایی مختلف طبقه از منطق سازمانیابی واحدی تبعیت می­کنند یا از طریق تنوع در امر سازمانیابی به هدف خود دست می­یابند به سخن دیگر این هدف الزاما از طریق تجمع در محل کار دست یافتنی است یا بخش­هایی از طبقه اساسا در محل زیست­شان(کدام بخش) متشکل میشوند؟ آیا سازمانیابی بخش­های کلیدی در ابتدا متحقق میشود یا باید بشود یا این که ما به حرکت همزمان بخشهای مختلف نیاز داریم که از یک دیگر حمایت کنند؟ آیا امر سازمانیابی بخشهایی مختلف طبقه بر بستر خواست­های بیواسطه آنان متحقق میشود یا  مقدمتا باید برای حق تشکل و برپایی آن مبارزه کند و از طریق آن به خواستهای بیواسطه خود دست یابد ؟

11) برای دستیابی به پاسخ­های مناسب و اصولی در این باره ما نیاز داریم: الف-  گفتگوهایی بین فعالان چپ و فعالان کارگری سازماندهی شود و از درون این دیالوگ منطق سازمانیابی به طور عام، تجربه جنبش کارگری کشورهای دیگر، با تجربه و امکانات نیروهای مشخص جنبش کارگری ایران در یک دادستد فکری و عملی تلفیق شود. در این مبادله فکری، ضمن انتقال تجربه عملی و نظری، باید راه­ها و نیروهای مشخصی از بخش­های مختلف جنبش کارگری تعیین شوند که از شرایط مساعدتری برای تحقق این هدف برخوردارند و بار امانت سازمان­یابی در شرایط استبدادی کشورمان را بر دوش دارند. تنها از دل این مبادله فکری است که راهبردها و راهکارهای دور آتی حرکت جنبش کارگری می­تواند روشن­تر شوند ب- برای تحقق این هدف، سازماندهی یک رسانه عمومی کارگری می­بایست همچون یک نیاز عاجل در پیش روی فعالان جنبش کارگری قرار گیرد. رسانه­ای که سخن­گوی منافع عام کارگران، بلندگوی اعتراض آنان و مکانی برای تبادل نظر بین بخش­های مختلف جنبش کارگری باشد ج- تقویت همکاری­های انترناسیونالیستی با جنبش کارگری سایر کشورها با هدف جلب پشتیبانی از مبارزات یک دیگر و انتقال تجربه­های کارگری. تردیدی نیست که تکوین این رابطه نمی­تواند یک طرفه و با رویکردی ابزاری باشد؛ تنها بر بستر همکاری دو جانبه یا چند جانبه می­تواند این مهم محقق گردد.

12-  سازمان ما بر این باور است که جنبش کارگری برای دستیابی به اهداف خود میبایست در نبرد علیه ساختارهای خودکامگی و بهره­کشی مشارکت فعال داشته باشد که بدون درهم شکستن این ساختارها هیچ نوع سازمانیابی نمی­تواند دوام داشته باشد و پایدار بماند. سازمان ما بر این باور است که در عین دفاع از نوع سازماندهی اتحادیه­ای همچون تشکل پایدار طبقاتی، آن را در برابر و رقیب انواع دیگر تشکلهای کارگری قرار نمی­دهد و پیوند آنها را مورد تاکید قرار می­دهد. اختلاف بر سر نوع تشکل، اختلافی است در درون جنبش کارگری؛ و مرزهای آن تحت هیچ شرایطی نباید با نیروهایی مخدوش شود که با نفس تشکل کارگری به خصومت می­پردازند. 

گروه کارگری