دوستان عزیز راه کارگر 

 

از ارسال این مقاله) مروری بر سرکوب" خلق عرب" در سال گرد واقعه 16 خرداد ماه 1358  فریبا مرزبان ) ممنونم.

 

من این خانم ناسیونالیست را یک بار در لندن دیده ام و با حساسیت های ضد عربی اش آشنا هستم. به اصل مقاله یعنی رخدادهای 9 خرداد 58 ونه 16 خرداد - آن گونه که ایشان نوشته - یعنی سرکوب خونین مردم عرب در شهر محمره (خرمشهر) در نخستین فرصت پاسخی خواهم نوشت ، گرچه این خانم در این نوشته برخی حقایق را بازگو کرده اما متاسفانه از آن حساسیت ها دور نبوده است. علی الحساب مقاله ای را می فرستم که چندی پیش در پاسخ ترهات وزیر خارجه پیشین یعنی علی اکبر ولایتی در مجله دیلماج چاپ تبریز منتشر کرده ام خواهش می کنم آن را منتشر کنید تا هم پاسخی باشد به این خانم در باره نام تاریخی عربستان و هم سایر هموطنان خارج از کشور از این مساله آگاه شوند. باسپاس

 

 عزیزی بنی طرف

لطفا مقاله را بخوانید

 

 

عربستان وخوزستان

 

(توضیحی درباره دو واژه عربستان وخوزستان)

جناب آقای دکتر علی اکبر ولایتی مشاورمحترم مقام رهبری:

روز چهارشنبه 4/9/1383 گفتگوی شما را با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران خواندم که در برخی مطبوعات کشور نیز چاپ شده بود. من این مقاله توضیحی را فقط به این دلیل برای شما می فرستم که صرفا یک مسأله تاریخی را برای شما باز کرده باشم ومعتقدم که مسایل تاریخی را فقط با گفتگو وبحث و جدل می توان شکافت و به حقیقت آنها پی برد و نه با پیشداوری سیاسی و قومی.

شما در مصاحبه خود گفته اید:" تمامیت أرضی کشورها فقط مربوط به تغییرات جغرافیایی نمی شود بلکه شامل أسامی نیز می شود. أستان خوزستان درجنوب غربی کشور، نامی فارسی به معنای محل زندگی قوم "خوز" است اما در دهه های أخیر بعثی ها و ناسیونالیست های عرب از این استان به عنوان "عربستان" یاد می کنند!". ( کیهان مورخ5/9/1383).

آقای ولایتی شما علاوه بر تخصص پزشکی و مسایل سیاسی وبین المللی، ظاهرا متخصص مسایل تاریخی هم هستید اما إظهار چنین گفته هایی از یک متخصص یا حتی علاقمند به تاریخ بعید است. به ویژه آن که شما مدت 16 سال پست وزارت خارجه کشورمان را به عهده داشتید و به آرشیو عظیمی از تاریخ ایران دسترسی داشتید.

آقای ولایتی، حتی اگر گذرتان به آن آرشیو نیفتاده باشد کافی بود به همان نمایشگاه های أسناد ومدارک تاریخی ایران - که گاه به گاه افتتاح می کردید- نگاهی می انداختید و می دیدید که تا پیش از سلطنت رضاخان در همه مدارک واسناد وزارت خارجه نام منطقه ای که اکنون خوزستان نامیده می شود

"عربستان" ذکر شده است.

برخلاف تصور شما یادآوری نام "عربستان" مربوط به نامگذاری توسط " بعثی ها و ناسیونالیست های عرب" ودر" دهه های اخیر" نیست. زیرا وجود اسناد و مدارک در وزارت خارجه ایران که از این منطقه باعنوان "عربستان" یاد می کنند خلاف گفته های شما را ثابت می کند، مگر این که همه مسؤولان حکومتی و دست اندرکاران امورخارجه و همه تاریخنگاران ایرانی قبل از عهد رضاشاه را" بعثی و ناسیونالیست عرب" به شمار آوریم.

اکنون هیچ اثری از قوم خوزی دراستان خوزستان وجود ندارد و بنا به گواهی لغتنامه دهخدا و دایره المعارف بریتانیکا بیش از 50 درصد مردم این استان عرب هستند. آری اینان عرب وهموطنان ایرانی من وشما هستند. ضمنا عربستان نیز واژه ای فارسی است و اصولا فارس ها به مدت پانصد سال آن را بر استان خوزستان کنونی اطلاق می کردند. لذا این نام – بر خلاف ادعای برخی افراد - نه ساخته وپرداخته ذهن جمال عبدالناصر است ونه حافظ اسد و صدام حسین، بلکه به دلایلی که خواهم گفت از دوران کهن بر منطقه ای در جنوب غرب ایران اطلاق شده است که عرب ها در آن زندگی می کنند.

در این جا فقط به عنوان نمونه به چند منبع تاریخی فارسی استناد می کنم که در چند قرن اخیر توسط هم میهنان ما نوشته شده اند.

سید احمد کسروی در فصل " والیان عربستان" از کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان می نویسد:" گویا در زمان شاه اسماعیل یا در دوره پسر او شاه طهماسب بوده که بخش غربی خوزستان را که به دست مشعشعیان بود عربستان نامیدند تا از بخش شرقی که شامل شوشتر و رامهرمز و به دست گماشتگان صفوی می بود بازشناخته شود".

کسروی سپس در پانوشت همین فصل ودر توضیح بیشتر مطلب می گوید:" ما نخست این نام [عربستان] را در کتاب قاضی نورالله می یابیم که تألیف آن را در زمان شاه طهماسب آغاز کرده و پس از مرگ او به انجام رسانیده. ولی چنان که در متن گفته ایم آن زمان این نام را جز بر بخش غربی خوزستان نمی گفته اند وتا آن جا که ما سراغ داریم تا آخر پادشاهی صفویان بلکه تا زمان تادرشاه همگی خوزستان را"عربستان" نمی خوانده اند وپس از زمان نادربود که کلمه خوزستان فراموش گردیده وسراسر آن سرزمین به نام عربستان خوانده شد واین نام معروف بود تا درسال 1302 شمسی دولت آن را برانداخته نام خوزستان را دوباره مشهور گردانید"(سید احمد کسروی تبریزی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران انتشارات خواجو، 1362).

والبته این همان دولت شاهنشاهی پهلوی است که مردمان ایران اعم از فارس وعرب و ترک و کرد وبلوچ و ترکمن در بهمن 1357 دودمانش برباد دادند تا دیگر اثری از گفتمان عرب ستیز و ضد قومیت های ایرانی برجای نماند.

محیط طباطبایی در مقاله ای با عنوان " خوزستان وعرب ها" بحث مبسوطی در باره نام کهن این استان دارد. وی می نویسد:

" آن چه در این میان تحت عنوان عربستان از آن یاد می شود نیز از دوره هخامنشی بانام ارابیا یا عربیه، یکی از ساتراپ های آن حکومت بود ودر طول تاریخ محل جغرافیایی آن تغییر می کرد. زمان کمبوجیه هخامنشی، این ساتراپ در مشرق مصر و مطابق با فلسطین و شبه جزیره سینای کنونی بود. دوره اشکانیان که راه ورود قبایل عرب به شرق جزیرة العرب وسواحل خليج فارس گشوده شد وبه ویژه از دوره ساسانیان، که آن ها در غرب خلیج فارس وبادیه مجاورسواد بین النهرین ساکن شدند، زمینه تشکیل امارت های عربی به وجود آمد که مهم ترین آن بنی لحم در حیره بود. در این دوره در کتیبه شاهپورنام "عربستان" موجود است و در غرب خوزستان ومیشان قرار دارد. بدین ترتیب عربستان از شرق مصربه جوار مرزهای ایران در بین النهرین آمد وحتی زمینه اختلاط نژادی در حاکمیت آن ها نیز ممکن شد؛ در همسایگی این عربستان، مردم خوزستان وپارس سکونت داشتند که عنصر پارسی از حیث زبان و اصالت، به کردها نزدیک تربود تا خوزستانی ها"(مجله گوهر شماره دوم اسفند 1352).

جهانگیر قائم مقامی در مقاله ای با عنوان " خوزستان، تطورات این منطقه ووجوه تسمیه آن چنین می نویسد:

" خوزستان نخستین بار توسط مؤلف حدود العالم من المشرق الی المغرب (تالیف 372 ق.) به کار رفت وهم زمان از" مملکت اهواز" نیز استفاده می شد. با قدرت گیری مشعشعیان واقامت اعراب همراه سید محمد بن فلاح در حویزه، اهواز، شوش وتا حدود دزفول، این منطقه عرب نشین شد وتحت حکومت مشعشعیان عربستان نام گرفت"( مجله یغما، سال سوم شماره 8 آبان 1329).

نیز محمد علی رنجبر پژوهشگر معاصر و عضو هیأت علمی دانشگاه یزد در کتاب مشعشعیان، ماهیت فکری – اجتماعی وفرآیند تحولات تاریخی، چندین بار از عربستان به عنوان نام تاریخی خوزستان یاد کرده است ( صفحات 11، 123-127، 130، 145، 238-239، 301-302، 316-317، 322، 324، 327-328، 331-334، 340-345، 352، 355).

رنجبردر کتاب خود می نویسد:" باقدرت گیری مشعشعیان وجذب قبایل عرب حوزه میان رود کرخه و دجله وفرات واراضی میان شهرهای بصره، واسط، حویزه، تا جنوب حله ونجف، زمینه امارتی عربی فراهم شد که نسبت به عربستان دوره ساسانی کمی پیش آمده تربود. البته خود مشعشعیان پیش از آن که به وجهه قومی آن توجه کنند به خصلت اعتقادی آن توجه داشتند وبه این مناسبت درنامیدن دولت مشعشعی از تعابیری چون دولت مهدیه استفاده می کردند.

هنگامی که اسماعیل یکم صفوی حکومت مستقل مشعشعیان را ساقط کرد(914 ق.) وبه تبعیت حکومت صفوی درآورد تمام متصرفات آن نیز جزو قلمرو صفویان محسوب شد. از این پس سلطان مشعشعی نام فرمانروا وحاکم عربستان گرفت که بخشی از حوزه آن در سرزمین عراق عرب بود وحویزه مرکزآن، در خوزستان قرارداشت.

با توجه به آن چه گفته شد، قلمرو حکومت مشعشعی وسپس والی نشین مشعشعی نه کاملا منطبق با عربستان قدیم (ساسانی) بود ونه به آن محدود می شد، بلکه بخش هایی از خوزستان چون شهرهای حویزه، دزفول، شوش، وشوشتر را که معمولا ترکیبی ازعناصر نژاد ایرانی وعرب بودند در بر می گرفت" (محمد علی رنجبر، مشعشعیان، ماهیت فکری- اجتماعی وفرایند تحولات تاریخی، تهران انتشارات آگه، 1382).


رنجبر در صفحه 301 کتاب خود می نویسد:" در دوره دوم حکومت صفوی وبر اساس تذکره الملوک، امیران ایران" دونوع" بودند 1." امرای غیر دولت خانه" یا " امرای سرحد" که شامل چهار گروه می شدند: 1. ولات (والیان)، 2. بیکلر بیکیان، 3. خوانین، 4. سلاطین. والیان که در"مرتبه منصب و اعتبار" برسایرین تقدم داشتند چهارتن بودند: 1. والی عربستان، 2. لرستان فیلی، 3. گرجستانات و4. کردستان. اما درمیان این چهارتن، والی عربستان " به اعتبار سیادت و شجاعت وزیادتی ایل و عشیرت از والی های دیگر بزرگ تر و عظیم الشأن تر بود" ( همان ).

همو در صص 301-302 می نویسد:" اکنون این پرسش مطرح است که چرا صفویان از وجود بعضی خاندان های محلی برای اداره برخی از ایالات استفاده می کردند؟ برای پاسخ به این پرسش باید ملاحظات خاصی را مورد توجه قرار داد. برای نمونه [کلاوس میشائل]رهربرن از سهل الوصول نبودن یا مقتضیات سخت اقلیمی یک ناحیه ویا ناهمسانی مذهبی، زبانی وفرهنگی ویا حتی طرز زندگی ونوع معیشت مناطق والی نشین یاد می کند که به درستی شامل تمان مناطق مرزی والی نشین می شود. برای نمونه گرجستان، کردستان، خوزستان (عربستان) افزون بر دور ازدسترسی، تمایزات مذهبی، زبان و فرهنگی خاص داشتند" (همان).

اسکندر بیک منشی که معاصر شاه عباس اول بود در کتاب تاریخ عالم آرای عباسی به حکم سید فرج الله خان یکی از والیان مشعشعی اشاره می کند که درسال 1097 ق ازشاه سلطان حسین دریافت کرده است. بخشی از حکم چنین است:

" حکم جهان مطاع شد آن که سیادت و ایالت و شوکت پناه حشمت و جلالت دستگاه عالیجاه عمدة الولاة العظام نظاما للسیادة... سید فرج الله خان والی عربستان به شفقت شاهان سرافراز گشته".

هم چنین در حکم این شاه که به سال 1112 ق به سید علی خان داده شد، آمده است: " به علت وضوح اخلاص و صوفی گری ورشد وکاردانی و حسن سلوک آن عالیجاه[سید علی خان] واقدام به خدمات محافظت بصره... ایالت عظیم المرتبه عربستان را به آن عالیجناب مفوض گردید" (همان).

خود سید علی خان که دوره والی گری اش مصادف با اواخر حکومت صفویه است درباره ایالت عربستان وقلمرو مشعشعیان چنین می نویسد:

" اختلال اوضاع وبرهم خوردگی الکاء حویزه به اعتبار شورش وآشوب اعراب، وآمدن اعراب مخالف غریب مثل منتفج وباوی و فضول به این ولایت، اکثر رعایای حویزه به اطراف ولایات فرار نموده اند وولایت ومحال عربستان از خیر معموری عاطل واکثر طوایف اعراب محال مذبور خصوصا از رعایا، بالکلیه در معرض نهب و تاراج درآمده به نحوی که الحال درتمامی رعایای باقی مانده از مواشی و مراعی موازی یکصد رأس یافت نمی شود واصل حویزه نیز به سبب یغمای اعراب خراب و اموال واسباب اکثری سکنه و متوطنین بلاد عربستان، سیماّ تجار غارت وتاراج شده"( تاریخ مشعشعیان – ترجمه فارسی موجود در کتابخانه شهید مطهری).

جان ر. پری یکی از ایران شناسان از دو بدعت نادرشاه یاد می کند: نخست این که دزفول وشوشتر را جزء ایالت عربستان (منطقه غرب خوزستان) منظور کرد ودوم این که والی مشعشعی را از حویزه به دورق کوچاند. (نگاه کنید به جان ر. پری کریم خان زند (تاریخ ایران بین سال های 1471-1779) ترجمه محمد علی ساکی، تهران، نشرنو، 1368 صص 50-49.

در واقع درعهد ایلخانان مغول، آل مشعشع که یک خاندان عرب تبار بود، کل منطقه خوزستان کنونی، کهلکیلویه وبویراحمد، کرمانشاه و جنوب عراق و شرق شبه جزیره عرب را زیر سلطه خود گرفت واز آن پس این مملکت بزرگ به نام عربستان معروف شد.

نیز در کتاب های تاریخی زیرکه توسط نویسندگان - اغلب فارس زبان- ایرانی نگاشته شده، همه جا از"عربستان" به معنای یاد شده یا به معنای خوزستان کنونی یا بخشی از آن یاد شده است: حبیب السیر- خواندمیر، عالم آرای صفوی، تذکره شوشتر- قاضی نورالله شوشتری، عالم آرای عباسی- اسکندربیک، عالم آرای نادری(دوره صفویه وزندیه)، فارسنامه ناصری،تاریخ گیتی گشا- میرزا محمد تقی سپهر، حقایق الاخبار ناصری، سفرنامه عربستان- نجم الملک ( مربوط به دوره قاجاریه)، سفرنامه لرستان وعربستان- باران دوبد، سفرنامه نیپور، سفرنامه لایارد، سفرنامه لوریمر سفرنامه دیالوفوا، مردم شناسی ایران- هنری فیلد، تاریخ ایران – سرپرسی سایکس، شیخ خزعل وپادشاهی رضاخان- سرپرسی لورین، ایران وقضیه ایران- لردکرزن. همه کتاب ها و سفرنامه های یادشده که مربوط به دوران های صفویه، افشار، زند وقاجاراست به فارسی ترجمه و چاپ شده.

همچنین می توان در این زمینه به کتاب " قبایل و عشایر عرب خوزستان" یوسف عزیزی بنی طرف، " تاریخ خوزستان از دوره افشاریه تا دوره معاصر" موسی سیادت و " تاریخ خوزستان" مصطفی انصاری مراجعه کرد.

لذا می بینیم که عنوان "عربستان" درآثار فارسی اوایل دوره پهلوی، قاجار، افشار، زندیه وصفویه و حتی قبل از اسلام (در کتیبه شاپور) وجود داشته است اما درسال 1302 رضاخان به واسطه دولت سید ضیاء الدین طباطبایی وبا اصرار اردشیر جی این نام را تغییر داد. واین اردشیرجی معرف حضور همگان هست. او از پارسیان هند و در اسلام ستیزی و عرب ستیزی گوی سبقت را از معاصران خود ربوده بود.

ما واژه عربستان را اکنون نیز در ترانه ها وگفتگوهای روزمره مردم بختیاری

- که همسایگان عرب ها هستند - می بینیم. در این جا بیت شعری را می آورم که بختیاری ها برای "مندلی خان" سروده اند:

کاشکی مو بیدمی جا مندلی خان خاک تهرون بکشم به " عربستون".

مندلی خان برادر علی مردان خان است که علیه رضاشاه قیام کرد واین دو از قهرمانان قوم بختیاری به شمار می روند. بختیاری های شهرهای ایذه و باغ ملک، هنوز که هنوز است وقتی که می خواهند به اهواز مسافرت کنند می گویند:"می خوایم بریم عربستون". این بدان معناست که این نام هنوز بین توده ها و عامه مردم بختیاری رواج دارد.

درحقیقت تنها استانی که پس از سرنگونی خاندان قاجار توسط رضاشاه تغییرنام یافت، عربستان بود که به منظور پاکسازی فرهنگی وقومی عرب های ایرانی انجام شد. ما اکنون درکشورمان، استان چهارمحال بختیاری را داریم که نشانگر وجود بختیاری هاست، استان لرستان را داریم که بیانگر وجود لرهاست، آذربایجان نشانگر وجود ترک های آذری است، استان کردستان نشانگر وجود کردهاست، بلوچستان نشاندهنده وجود بلوچ ها وترکمن صحرا حاکی از وجود هموطنان ترکمن ما در شمال شرق ایران است.

فراگرد نژادگرایانه وعرب ستیزانه پس از آن نیز ادامه یافت و تغییر نامهای تاریخی و عربی (ایرانی) مکان های جغرافیایی نظیر شهرها، بخش ها، روستاها، محله ها و خیابان ها را در برگرفت.

بار دیگر تأکید می کنم واژه عربستان هیچ ربطی به بعثی ها، ناسیونالیست ها، نظریه پردازان و رهبران کنونی و پیشین کشورهای عربی یا هیچ بیگانه دیگری ندارد وتنها و تنها ریشه در تاریخ این سرزمین دارد ونامی بومی، تاریخی و عربی - ایرانی است.

نقل از ماهنامه دیلماج، شماره 5 چاپ تبریز