(یلدای دربار
ِشب سپر)
«تنها»
خیل مردم اند،
نه،
«خدا!»
شب
یلدای ِتنهایان
گذشت!
این
شب ِشرم ِبلند
ِنان آوران ِ
"همیشه"
تهیدست!
اما:
یلدای
دربار شب
پناهان هم
با
روشنی «تن» ها
خواهد
گذشت!
در
این همه خرابه
های آسمان،
ببینید
چه سان،
پیچش
چهچه های هذیانی
"اذان"!
در
قلب زمان،
هنوز
هم ـ
فریاد
ندار را
با
مکر غیب کاران
سخت تر
از پیش
بی
رحمانه تراز
مرگ
در
کام محرومیت ِ
"شب بخت" ـ
در
این شبان بلند
ِ"یلدائی"
درتمارزوئی
اندکک
ها
هر آن
می
شکند!؟
+++
رهبران
رفوزه
اما:
غدارورزترازهمیشه
قتال مختارو
دشمن
فردا و
بستن
پلک پگاه اند!
+++
نه:
با
این همه قبیله
ی جانی ِ حامی،
و،
تنهائی
خدا؟
نه!
باورم
نمی شود.
+++
محرومیت
ودسیسه ها
دوزخ
و بهشت اند؟
ترس ِمرگ
ـ
مادر
ِجداسازی انگاره
های فریب
و
ربودن
نان ز گرسنه هاست،
ودام
ِدین مدار ِمردم
پناه،
تا او
آرام
به
مال و جاه فروخفتن
آید؟
+++
و باوربه
دور:
تخم ِهمه
ی کدورت ِچشم
های ِضعیف گشته
است،
همچنان
ـ
چشمه های
موعود رستاخیز
ـ
که
جملگی
راس
ِلمس ِ تیزی
خنجرند
که در
دل ِحق های گِل
آلوده می روند
تا که
دوای
ِدرد شناس ِ «
تن های ِتنها»
ـ
کوته
دستان گناهکار
ماند،
ورابط ِفردای
ِ بهشت شان باشد.
و کلاه
مهر ِخدا:
ناپدید
سازی ِ سهمی
ست،
برای
اجرت ِحق ِدست
و دید ِ ورزیده
ی شعبده بازان
ِقبایـل
که نان
امروز او می
خورند
و در
نان فردای آخرت
را،
درچشم
نالان
در راه
ِکوری
باز می
گشایند.
وروحانیت:
این
یاور خدای
مکنت،
و حامی
ِسروران ِ ستیز
ـ
او تخدیرگرشعورپندارگراست،
و
ناقل تداوم
قحطی اندیشه.
با این
همه شر
نگ،
اما
او:
رنگ تن های
بی پناهان است!
و
تمام قصه های او:
نزاع ـ
علیه
بیداری ست.
ناگزیر:
غصه ها ی
لطیف
از« تنهائی
خدا»
می بافد.
+++
تنها
تر از خدا ـ
تن
های ِتکیده،
زمینگیران
ِ آسمانجول،
خیل
مردمان درکوره
های جهنمی،
در
کوره راه های اند،
این اسیران
فریب ِوحی ـ
کین
چنین
غریبان
ِ زندگی گشته
اند!
زنجیریانی
که به
نام ِمومن
تابوت
ساز آرزوهای فرزندان
شان شده اند.
نسل
در نسل و
قرن
در قرن
این
مردمان ستم
سهم
هستی
به طوفان بهشت
داده ،
مرارت
کشان شب و
خواب ِ بلند
ِیلدای اعصارـ
که تنهائی
و بیگانی هستی
خویش را
از اولیا
وآسمان
با
فریاد خون
الود ـ
بردر
بارگاه ِ بلند
تزویر،
جاز
می زنند.
رسولان
"دل و دست سیر"،
و شکمباره،
نازل وحی
شان:
چپاول
شور و مهر،
گدائی
رأی،
مصیبت
زور،
تاراج
آبروست،
ورنجبران:
طعمه های
در دام مانده
ی
نمایندگان
خدا بوده اند!
نه، خدا
ـ تنها نیست ـ
این خیل
مردم اند
که
تنهایند.
«تنها»
خیل مردم اند،
نه،
«خدا!»
شب
یلدای ِتنهایان
گذشت!
این
شب ِشرم ِبلند
ِنان آوران ِ
"همیشه"
تهیدست!
اما:
یلدای
دربار شب
پناهان هم
به
همت «تن» های
روشن
خواهد
گذشت!
بهنام
چنگائی ـ یکم
دی 1390