اعتراض
علیه فیلم « بیگناهی
مسلمانان » یا
شورش سرخوردگان
و بی آیندگان
اعتراضات
متعصبین
مذهبی علیه
فیلم بیمحتوای
« بیگناهی
مسلمانان » در
اغلب کشورهای
جهان در گیری
های گسترده ای
را موجب شد , قربانیان
بسیاری به
همراه داشت و
همچنان در حال
قربانی گرفتن
است. گر چه از
شدت این
درگیری ها
کاسته شده است
اما ویژگیها
و پیچیدگی های
آن را نباید
از نظر دور
داشت، چرا که
۱ ــ
هنوز روشن
نیست چه کسی
یا گروهی نام « محمد
» یا « اسلام » را
در این فیلم
گنجانده و
دامنه ی
نیروهای دست
اندر کارتهیه
ی این فیلم چه
اندازه
گسترده است. روز
چهارده
سپتامبر ده تن
از بازی گران این
فیلم طی نامهای
به کانال
تلویزیونی سی.
ان. ان. ( CNN ) تولید
کننده فیلم را
متهم کردند که
آنها را گول
زده است. استدلال
آنها این
بوده که عنوان
فیلم نامه ی
اصلی « جنگجویان
بیابانی » و
فیلمی تاریخی
و ماجراجویی
بوده و در هیچ
جای آن نه از « اسلام
» و نه از « محمد » ذکری
به میان رفته
است. شخصی که
اکنون بر او
نام « محمد » گذاشتهاند،
در فیلم نامه
ی اصلی « جورج » نام
داشته است. هنر
پیشه های این
فیلم مدعی اند
که گفت و گوها را
بعداً روی
فیلم گذاشته اند.
همزمانی
نمایش این
فیلم با
تبلیغات
انتخاباتی
امریکا و
سالگرد یازده
سپتامبر،
اهمیت ویژه ای
به آن داده
است، از همین
رو در روزهای
اخیر به یکی
از موضوعات
مهم رسانه
های جهان از
جمله امریکا
تبدیل شده است
.
نتیجه
ی تحقیقات
روزنامه ی وال
استریت ژورنال
برای شناخت
مسئول تهیه ی
این فیلم، که
در اخبار رسانه
های مهم جهان،
سم باسیل ذکر
شده و از روز چهارشنبه
گذشته مخفی
شده بود، دست
یابی به شخصی است که ۵۵ سال
سن دارد و
نامش نکولا ( نقولا
) باِسلی
نکولا است، یک
قبطی ی مسیحی
ی اهل مصر. او
خود گفته است
که مدیر شرکت
تهیه این فیلم
است و اسمش سم
باسیل نیست. او
کسی است که در
سال ۲۰۱۰ به
اتهام
کلاهبرداری
بانکی به بیست
و یک ماه زندان
محکوم شده بود.
اما شخص دیگری
خود را در یو
تیوب سم باسیل
معرفی کرده و
نوشته است که
اهل اسرائیل و
کارگردان و
تولید کننده ی
فیلم « بیگناهی
مسلمانان » است.
در عین حال،
در مطبوعات
آمده است که
نکولا باسلی
نکولا سابقه ی
جنایی دارد و
در تهیه مواد
مخدر دست
داشته و
در سال ۱۹۹۷
محکوم شده است.
او کسی است که
چندین بار اسم
خود را تغییر
داده است.
فیلم
« بی گناهی ی
مسلمانان » در
سال ۲۰۱۱ با هدف
تحریک احساسات
مذهبی تولید
شده بود. این
فیلم را در
همان سال در
سینمایی نشان
داده بودند
ولی چون تاثیر
مورد نظر را
نداشته ، فراموش
شده بود. در
عین حال، در
اغلب مطبوعات
غربی گزارش
شده است که یک
فعال راست
افراطی و
ملوان سابق
نیروی دریایی
امریکا، در
ساخت این فیلم
همکاری کرده
است. و با
میلیشیای
راست افراطی و
محافل مسیحی ی
افراطی رابطه
دارد.
۲ ـ
نمایش این
فیلم در
اینترنت برای
گروههای اسلامی
افراطی چون
شبکه ی
القاعده، سلفیست
ها، طالبان،
احزاب اسلامی
تند رو و کشورهای
اسلامی ای چون
جمهوری
اسلامی
ایران، مائده
ی آسمانی بود
و برای هر یک
زمینه ی مناسب
تبلیغات گسترده
تر ضد غربی،
مخصوصاً ضد
آمریکایی و
اسرائیلی، را
فراهم ساخت. گروه
های افراطی
فعالیتهای
تروریستی خود
را وسعت
بخشیدند. در
این رابطه
شبکه ی
القاعده در
یمن روز شنبه گذشته
از مردم خواست
که به سفارت
آمریکا حمله و
امریکائیان
را بکشند. این
شبکه برای
ترور زکریا
بوترس هیناین
که گفته شده
یک قبطی مبلغ
نفرت علیه
مسلمانان
است، شصت
ملیون دلار
جایزه تعیین
کرد و از
قرائنی که پس
از قتل سفیر
آمریکا، سه
آمریکایی
دیگر و ده
لبنانی در بنغازی
بدست آمده،
انگشت های
اتهام بیشتر
به سوی القاعده
بعنوان مجری
این حمله
نشانه رفته
است.
دولت
های اسلامی
نیز بار دیگر
فرصت مناسبی
بدست آوردند
تا با تحریک
احساسات
مذهبی مردم آنها
را به خیابانها
بیاورند و از
این طریق بار
گناه همه ی بیکفایتی
و استیصال خود
در حل مسائل
اجتماعی را به
گردن غرب،
آمریکا و
اسرائیل
بیاندازند و
گفتمان های
مترقی، آزادیخواهانه
و برابری
طلبانه را زیر
آوار تبلیغات
ارتجاعی و
ترهات
عوامفریبانه
و تکراری
چندین چند
ساله خود دفن
کنند .
۳ ـ در
عین حالی که
دامنه ی
اعتراضات
علیه نمایش
ویدئویی ی
فیلم « بیگناهی
ی مسلمانان » ابعاد
جدیدی یافت،
به دلیل بوجود
آمدن دو وضعیت
متفاوت، این
اعتراضات شکل
جدیدی پیدا
کرد و دو نوع
موضع گیری در
پی داشت ، به
این ترتیب که :
الف
: نمایش پیش
پرده آن در یو
تیوب موجب شد
که گروه های
تروریست
افراطی که
برنامه ی حمله
به مراکز حساس
آمریکا در
آستانه ی سالگرد
یازده ی
سپتامبر را
داشتند، با
موضعی حق به
جانب وارد عمل
شوند و سعی
کنند هر کجا
که بتوانند
رهبری این
اعتراضات را
بعهده بگیرند.
ب : این
وضعیت جدید
موجب شد که
اغلب مردم و
حکومت های
اسلامی با
اتخاذ شیوه ای
محتاطانه،
موضعی متفاوت
با گروه های
افراطی اسلامی
داشته باشند. این
حکومت ها به
دلیل روابطی
که با غرب از
جمله آمریکا
دارند و نیاز
ها و وابستگیهای
سیاسی و
اقتصادی سعی
میکنند موضع
مستقلی از گروه
های تروریست
داشته باشند،
تا بتوانند
روابط عادی
خود با را آنها
ادامه دهند. در
مصر برای
نمونه ابتدا
رهبران مذهبی
دعوت به
تظاهرات
گسترده کرده
بودند ولی
وقتی حرکتهای
افراطیون
مذهبی و زد و
خورد ها را
مشاهده کردند،
دعوت خود را
پس گرفتند و
مرسی، رئیس جمهور
مصر، حرکت
مسالمت آمیز
اعتراضی با
حدود چند صد
نفر را ترجیح
داد. حتی
جمهوری
اسلامی در عین
اعلان آمریکا
و اسرائل
بعنوان
مسببین پشت
پرده ،
با فرستادن
چند صد بسیجی
برای تظاهرات
بدون خشونت
مساله را
خاتمه داد.
ج
: کشتارها و
بمب گذاری ها
با تهیه چنین
فیلمهای بیمحتوای
سطحی که هدفش
تحریک احساسات
مذهبی است،
شدت میگیرد. تکرار
توهین به
اعتقادات
مذهبی
مسلمانان، بیشتر
خوراک
تبلیغاتی ی
گروه های
افراطی است. ماموریت
تمدن بخش با
ناتو و
هواپیماهای
بی سرنشین که
هر روزه همراه
با کشتن یک
دشمن دهها تن
از مردم بیگناه
را نیز به خاک
و خون می
کشند، امری
پیچیدهای
نیست که توده
ی مردم از درک
آن عاجز باشند.
تجربه سرکوب
های خشن دول
امپریالیستی
به آنها
آموخته است که
خون را با خون
باید پاسخ داد
و گروه های
تروریست که
امپریالیسم
زمانی از
احساسات
مذهبی آنها
برای مبارزه
با شوروی سابق
استفاده کرد،
امروزه از
همین سلاح
مذهبی برای
بسیج نیرو علیه
آنها بهره می
گیرند. بنابر
این نباید
تعجب کرد که
قتل بن لادن
نه تنها
هواخواهان او
را دل سرد
نکرد بلکه از
او قهرمانی
ساخت که
امروزه گروه
های زیادی از
مسلمانان
متعصب او را
رهبر شهید خود
می نامند.
چشم
بستن دول
امپریالسیتی
به مسائل
اساسی این
کشورها و تلاش
آنها برای
سرکوب تحولات
آزادیخواهانه
و برابری
طلبانه مردم و
جلوگیری از
گسترش انقلاباتی
که هدف آن
دمکراسی و رهایی
مردم از نا
آگاهی، فقر،
بیکاری و بیعدالتی
است، بستر ساز
اصلی رشد
بنیاد گرایی و
تروریسم است. پس
از قتل بن
لادن
جانشینان او
استراتژی
مبارزاتی خود
را تغییر
دادند و
سازمان هرمی و
متمرکز خود را
به شبکه ای
غیر متمرکز با
گروه های
کوچک مستقل
تبدیل کردند. درگیری
های چند روزه
ی این گروه در
صحرای سینا،
یمن، لیبی،
افغانستان و
پاکستان همگی
نشاندهنده ی
این تغییر
استراتژی است
که بی تردید
بر دامنه ی
درگیریها
علیه نیروهای
خارجی در
کشورهای با
اکثریت
مسلمان تأثیر
خواهد گذاشت.
ابهامات
در مورد
چگونگی ی تهیه
فیلم « بیگناهی
مسلمانان » و
افراد شرکت
کننده در
تولید آن هرچه
باشد، در بی
کیفیتی و
تحریک آمیز
بودن آن
تردیدی نمیتوان
داشت. شکی هم
نمیتوان
داشت که این
روش در گیری ی
مذهبی سیاست جدیدی
نیست. گفتمان
برخورد تمدنها
که طی سه دهه
دنبال شده و
در شعار « هر که
باما نیست
برماست » جرج د. بوش
به اوج خود
رسید، با حمله
به عراق و
لشگر کشی به
افغانستان
فاجعه ببار
آورد و تا
کنون به
ویرانی ی دو
کشور و ملیون
ها کشته و
زخمی منتهی
شده است. این
سیاست به
اصطلاح صدور
دمکراسی ولی
در حقیقت صدور
تروریسم دولتی،
در سطح کلان،
روی دیگر سکه
ی تروریسم
دولتی حکومت
های اسلامی و
گروههای
تروریست دست
پرورد
امپریالیسم
است، منتهی در
سطح خرد. شکست
این گفتمان
امروزه بر هیچ
کس پوشیده
نیست.
محتوای
حقوق بشر و
دمکراسی
صادراتی امپریالیسم
مداخله ی
نظامی، جنگ ،
کشتار، ویرانی
و غارت
کشورهای
پیرامونی است.
محتوای حقوق
بشر اسلامی ی
جهان « اسلام » در
مقابل « جهان
کفر ! » که
۵۷
کشور اسلامی
منجمله ایران
آنرا امضا
کردهاند،
همان « منشور
حقوق بشر
قاهره » است که
در سال ۱۹۹۰ به
تأیید این کشورها
رسید، منشوری
که در آن همه
مفاد
« اعلامیه
حقوق بشر » را
به کاروان
قبیلهای
هزار و چهار
صد سال پیش
شریعت گره زده
اند. مردم ما،
دست کم، در
کشور ایران
تحقق عملی این
حقوق بشر
شریعت مبداء
را در تروریسم
دولتی، سرکوب
ها، تجاوزات و
بی حقی های
گسترده در
مورد اکثریت
آحاد جامعه در
سطح داخل و
جهان با
پوست و
استخوان
تجربه کرده
اند.
در
مقابل این دو
گفتمان
ارتجاعی
اسلامی و ارتجاعی
ی
امپریالیستی
باید گفتمان
دفاع از زندگی
ی با کرامت
توأم با آزادیهای
بی قید و شرط
بیان و قلم و
اندیشه و
جامعهای
خالی از ترور،
شکنجه،
اعدام، تبعیض
و نابرابریهای
سیاسی،
اجتماعی،
اقتصادی و
فرهنگی را قرار
داد. جامعه
مدنی لائیکی
که هدفش
شکوفایی هر چه
کسترده تر
استعدادها و
شخصیت انسانی
است. دستیابی
به چنین جامعه
ای بدون
مبارزه با خرافات
و فرهنگ
سنگسار،
اعدام،
تجاوز، قمه
کشی، سینه
زنی، فال
بینی، جادو و
جمبل و شست و
شوی مغزی
جوانان با خزعبلات
دینی و دین
فروشی ممکن
نیست. در این
راستا
تلاش همه
افراد و
نیروهای آگاه
و مسئول ضروری
است.
در
جوامعی که
دمکراسی
نهادینه شده
است، آزادی
تبلیغ مذهبی
یا تبلیغ علیه
مذهب امری
عادی محسوب می
شود. در این
جوامع آزادی
بیان و قلم و
اندیشه نقش
اساسی در
شکوفایی
فرهنگی این
جوامع داشته و
طبیعی است که
اشکال هنری
طنز،
کاریکاتور و ….. نمیتواند
به موضوع
مساله ساز
تبدیل شود. توجه
به مراحلی که
در رشد فکری و
بسط آزادیهای
اولیه ی هر
جامعهای نقش
اساسی دارد و
کشورهای استبداد
زده از آن
محروم بوده
اند، نیز از
جمله وظائف
اساسی هر
انسان آگاه
است.
فیلمهایی
چون « بیگناهی
مسلمانان » همانند
قرآن سوزی
سربازان
آمریکایی در
افغانستان یا
قرآن سوزی تری
جونز، کشیش
افراطی در آمریکا،
نه کار هنری
بلکه نشانگر
ساده اندیشی و
کینه توزی
افراد سود جو
و نا آگاهی
است که همیشه
نتیجه عکس
داشته است و
باید آنها را
از مقوله ی
هنر و آزادی
ها جدا و
همواره مقاصد
سیاسی تهیه
کنندگان و گروههای
حامی آنان را
افشا کرد.
تحریریه
سایت ۱۹
سپتامبر ۲۰۱۲