زنان، قدرتی در زیر پوست جامعه!

 

                                                                                     لاله حسین پور

 

زنان، قدرتی که خود را زیر پوست جامعه گسترده تر می کنند. وسیع و پهناور. آثار این قدرت را از طرح ها و لایحه های طاق و جفت رژیم جمهوری اسلامی می بینیم که حتی در مهم ترین بحران های جناحی خود، از کابوس آن رهایی ندارد و در هر فرصتی تلاش می کند تا زنان را با قوانین ریز و درشت به خیال خود مهار کرده و در خانه و خانواده محبوس کند. آن ها را مشغول بارداری و بچه داری می کند و کار ِ خانه را نیز یکی از وظایف مقدس زنان می داند. در عین حال برای این که چرخ اقتصاد بهتر بچرخد، دورکاری را رواج داده و زنان را تشویق به انجام شغل خود در خانه می کند.  با توسل به استعاره تسهیلات مشاغل خانگی، خانواده کارآفرین و زنان فناور، ستم مضاعف را چند برابر کرده و سوءاستفاده استثماری را کادوپیچ کرده و به زنان به مثابه یک برده خانگی تقدیم می کند. به این ترتیب زن را جدا از جامعه و جمع، در خانه ایزوله کرده و به خیال خود خطر متمرکز شدن این انرژی جوشان و سرباز کردن آن را خنثی می کند.

 

هرقانون، هر لایحه و هر طرحی که ارائه می شود و هر اقدامی که حکومت بر علیه زنان انجام می دهد، نشان از حرکتی در زیر پوست جامعه دارد. حرکتی بالفعل که ترس و لرزه را بر اندام این حکومت ِ تکیه داده بر سرنیزه هرچه بیشتر می کند.

آیا رژیم جمهوری اسلامی با چنین ایده هایی توان به زانودرآوردن زنان را دارد؟ مبارزه ای که زنان در این 34 سال، در عمل به پیش برده اند، می توان با جرأت گفت که هیچ قشر دیگری به این میزان آن را به پیش نبرده است. از تاکتیک های مبتکرانه در مبارزه با حجاب اجباری گرفته تا تحصیلات عالیه، کار در بیرون از خانه، آگاهی و آزادی بیشتر و..و...و

اکنون روز به روز بیشتر شاهد روی آوری دختران برای تحصیل در دانشگاه ها تا مدارج عالیه هستیم. از این رو دانشگاه دیگر متعلق به یک قشر نجبه و سطح بالای جامعه نیست. بلکه به شدت توده ای شده و می توان دخترانی از خانواده های رو به پایین جامعه و یا روستایی را نیز در دانشگاه ها دید. در واقع نباید دانشگاه و دانشجویان را مثل سابق تنها در چهارچوب روشنفکری بررسی کرد. هر حادثه ای در دانشگاه به سرعت در میان اقشار متوسط و پایین جامعه رسوخ می کند و کار در میان دانشجویان تنها منحصر به یک قشر باقی نمی ماند. بنابراین محدودیت سهمیه جنسیتی و ممنوعیت ورود دختران به رشته های معین، تاکتیک های ست که رژیم جمهوری اسلامی بسیار آگاهانه و آینده نگرانه انتخاب کرده و به پیش می برد. حکومت می داند که تحصیلات مقدمه ای ست برای شغل یابی، فرزند کمتر، خانه داری حداقل و ..... که بعدها نمی تواند آن را کنترل کند. در نتیجه تلاش می کند به هر ترتیب دختران و زنان را در خانه نگاه دارد. خانه و خانواده مکانی ست که می تواند دختران را در پشت دیوارهای آن محبوس کند، زندانی دیگر برای دختران!

اما این رودخانه خروشان مسیر خود را یافته است و بازگرداندن آن به جای اولیه دیگر ناممکن است.

یکی دیگر از تلاش های بی فایده رژیم ، لایحه پیشنهادی دولت در مورد محدودیت گذرنامه و سفر دختران به خارج از کشور و اکنون پس گرفتن و اصلاح آن است. اصلاحاتی از قبیل: درصورت کار خلاف (لابد برداشتن روسری در هواپیما!) قرار است گذرنامه لغو شود. چنین اقداماتی تنها افشاگر ترس حکومت از افزایش روزافزون سفر و مهاجرت دختران به خارج از کشور است. روندی که دیگر با هیچ لایحه ای قابل جلوگیری نیست.

34 سال حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی با توسل به خشونت، زور و اجبار نشان داد که هرچه قوانین محدودکننده تری وضع می شود، زنان عاصی تر شده و تاکتیک های بدل می زنند. ورشکستگی چنین لوایح و قوانینی از هم اکنون به اثبات رسیده است.

اما باید اعتراف کرد، تنها موفقیتی که  این رژیم داشت و هنوز دارد، نهادی کردن سرکوب، زندان، اعدام و خشونت در قانون، عرف و در کلیه آحاد جامعه از محیط کار، در خیابان ها  تا خانه ها است.

چه می توان کرد؟

سرمایه گذاری بلندمدت، درآمد بالا با هزینه پایین!

خیر، صحبت از یک طرح اقتصادی نیست. هدف حرکت جنبش های زنان به پیش است.  زنان چه کنند تا هر حرکتی از این جنبش تبدیل به سرمایه ای با درآمد بالا برای آینده و آینده گان گردد، اما هزینه پایین تری بپردازند؟ هرچند تاریخ نشان داده، هر هزینه ای خود سرمایه ایست که منافعش را نسل های آینده خواهند چشید. هر کنشی چه به نتیجه درستی برسد و چه ره به جایی نبرد، خود تجربه گران بهایی خواهد بود که در حرکت های آتی به کار می آید. در جریان پراتیک، اگر اشتباه هم کنیم، درسی خواهیم گرفت که در هیچ مکتبی آموزش داده نمی شود.

یکی از این اشتباهات که از آن درس ارزش مندی گرفته ایم، این است که نمی توان و نباید کنش را یا تنها شرکت در تظاهرات و شعارهای مرده باد، زنده باد دانست و یا تنها کار مطالعاتی، اندیشه سازی و نظری . با وجودی که هردوی این ها بسیار لازم بوده و در جای خود کارکرد تعیین کننده ای دارند، اما در شرایطی که سرکوب بیداد می کند و هر حرکتی، بدون این که بازدهی متناسب داشته باشد، هزینه ای جبران ناپذیر از خود بر جای می گذارد،  دیگر نمی توان و نمی بایست به تاکتیک های گذشته روی آورد و به انتظار شرایطی نشست که از آن گذر کرده ایم. از بی عملی و انتظار تنها رخوت و سکون زاده می شود و بدون حرکت، کنش و پراتیک، اندیشه نیز زاده نمی شود.

 

درسی ارزنده از جنبش زنان!

جنبش زنان اما در دو دهه گذشته تلاش های بی شماری را سازمان گری نمود. از خود گذشتگی، جرأت و قاطعیتی که در حوزه های مختلف علیه تبعیض جنسیتی از خود نشان داد، می توان گفت در تاریخ جنبش زنان ایران بی همتا بود. جنبش زنان توانست این جنبش را از چهارچوب صرفا روشن فکری برون آورده و آن را در میان اقشار متوسط جامعه گسترش دهد.

یکی از پراهمیت ترین وجه فعالیت جنبش زنان، تشکیل شبکه های افقی و مبارزه علیه سازمان دهی هیرارشیک و از بالا به پایین بود. شیوه ای بکر و پیشرو که تا آن زمان هیچ یک از سازمان ها و جنبش های موجود در ایران، آن را تجربه نکرده بودند. هرچند که دقیقا به همین دلیل که اولین تجربه بود، در عمل با نشانه هایی از سازماندهی عمودی تداخل پیدا می کرد و مشکلاتی به وجود می آورد. اما چنین امری نیز طبیعی ست و هیچ گاه نمی توان یک مدل سازمان گری را ضربتی اجراء کرد، بدون آن که شیوه گذشته مدام مانند دم خروس از آن سر در نیاورد. مهم روشن کردن نواقص و کمبودهای این نوع سازمان گری در عمل و رفع آن ها در یک پروسه گذار است. طبیعتا بدون پراتیک و تجربه نمی توان اصول و آگاهی را بر واقعیت های موجود و جاری منطبق کرد.

 

آیا وحدت کلمه در یک جنبش ضروری ست؟

یکی از اشتباهات جنبش زنان را می توان در اصرار به ایجاد وحدت کلمه برای سازمان دادن یک جنبش دانست.

زنان وسیع ترین و پرجمعیت ترین قشر معترض به جمهوری اسلامی بودند و هستند. گسترده در سطح جامعه و طبقات، با مطالبات مختلف، با ویژگی های متفاوت و با توانایی های متنوع. چنین خصلتی می تواند یک راه نمای جدی برای جنبش های زنان باشد.

جنبش زنان اما در دو دهه گذشته با تمام قوا تلاش کرد تا در مطالبات خود با برخی گروه های زنان وحدت کلمه به وجود آورد. در حالی که  به وحدت رساندن همه اقشار زنان نه تنها ناممکن، بلکه خطای فاحشی است. نتیجه آن شد که مطالبات گروهی از زنان نادیده گرفته شد و مطالبات گروهی دیگر به کف خود رسید تا مثلا گروه سوم با سقف مطالباتش در این جنبش معین حضور پیدا کند. با همین هدف و استدلال، مطالبه آزادی پوشش امری فرعی و متعلق به اقشار مرفه جامعه تلقی شد، بحث درباره لایحه گذرنامه، تجملی و بی اهمیت به حساب آمد، تبعیض طبقاتی و ستم مضاعفی که بر زنان زحمت کش می رود، اصلا بررسی نشد، کار بین پرستاران یا معلمین که اساسا بین زنان تقسیم شده، کار صنفی به شمار آمد، دورکاری در خانه و کم کردن ساعات کار زنان در بیرون از خانه، تبعیض مثبت اعلام شد و .......

مسئله این نیست که گروه های زنان حق ندارند در حرکت های مختلف به کف مطالبات شان برسند. اتفاقا آن جا که یک حرکت همگانی مطرح است، گروه های زنان می بایست حداقل های شان را مشخص کرده و در حد امکان حرکت های بزرگ را سازمان دهند. اما زمانی که به گروه خود وبه جمع خود بازمی گردند، دیگر نباید از مطالبات حداکثری شان فاکتور گرفته وبرای آن که جمع خود را بزرگ تر کنند، از سقف درخواست های خود کوتاه بیایند.

گروه های مختلف زنان می توانند هریک مطالبات اقشار مختلف زنان در گستره جامعه را بیان کرده و با کار اجتماعی و ریشه ای میان آنان، سرمایه ای را به کار اندازند که نتیجه اش را احتمالا نه ما، بلکه دختران ما یا دختران دختران ما به ثمر می رسانند. باید بذری بیافشانیم و بگذاریم تا نسل و نسل های آینده بتوانند از میوه های درخت بارورشده اش بچینند.

جمع های کوچک و بزرگ زنان می توانند جداگانه حول انواع مطالبات گرد آیند. لازم نیست مطالبات را اولویت بندی کرد و برخی را دور انداخت. لازم نیست این مطالبات را از پیش تعیین کرد و یا برای ایجاد چنین جمعی نقشه کشید و آئین نامه تهیه نمود. این امر می بایست از بطن زندگی زنان و مشکلات و خواسته های شان به در آید. اگر ما به عنوان کنشگر در نقطه ای از جامعه حضور فیزیکی، شغلی و یا معنوی داریم، می توانیم از همان نقطه شروع کنیم. راه و چگونگی آن تنها در عمل تعیین خواهد شد. چنین جمع هایی می توانند کاملا صنفی باشند و یا مبنای خیریه ای داشته باشند. می توانند جنبه حقوقی داشته و یا نقش آموزشی، نظری، فکری و یا هنری بازی کنند. می توانند دلایل متنوع دیگری داشته باشند. مهم حضور زنان به علت پی گیری حل مشکلات روزمره شان، رسیدن به اهداف و آرزوهای شان و یا ارتقای آگاهی و سطح زندگی شان است. جمع هایی با مضمون و مطالبه  مشخص که برای رسیدن به آن همواره در تلاشند. اما نباید عجله ای داشته باشیم و تصور کنیم که به این ترتیب یک جنبش اعتراضی را سازمان داده ایم و می توانیم اکنون به عنوان یک جمع فمینیست، برای مثال در مقابل مجلس تحصن کنیم!

درواقع ما فعالیت نهادی و ریشه ای را آغاز می کنیم و بذر را می پاشیم تا نسل های دیگر آن را ادامه دهند. کاری که اگر 50 سال پیش انجام شده بود، اکنون ما می توانستیم آن را ادامه دهیم. متأسفانه ما هرگز با سرمایه اجتماعی دم خور نبودیم و با وجودی که فعالیت های درخشانی در تاریخ جنبش زنان در ایران انجام شد و هزینه های بسیار بالایی نیز دادیم، آن چیزی که باقی مانده، هرچند با ارزش، اما بسیار اندک است.

http://lalehhoseynpour.wordpress.com