نیمه
شب نوشته
ها – 51 – کتابی
که شاید
رکوردها را
بشکند!
بهروز
سورن
نهم
اکتبر سال 2012 یک
خبر بشکل
انفجاری و
گسترده در سطح
جهان منتشر
شد. باورش سخت
بود اما حقیقت
داشت. مردان
مسلح طالبان
خشمگین و کف
بر دهان
دخترکی مبارز
را تعقیب و در
اتوبوس به
جستجوی او
پرداخته و پس
از یافتنش به
سر او شلیک می
کنند. بدین
ترتیب در صدد
بر می آیند تا
صدای حق طلبانه
وی را خاموش
کنند, قلم
برابری
طلبانه او را
بشکنند و
اسلام شان را
از گزند! این
دختر مبارز و
آگاه دور نگه
دارند. مغز او
را که
خواستگاه
مخالفت با
فرهنگ
متحجرانه حاکم
بر زندگی
دخترکان
منطقه بود هدف
قرار داده و
نابودی او را
آرزو کردند.
دخترک
به قلب دشمن
زده بود
ومیدانست که
بنیان حاکمان
فرهنگی و سنتی
را در آن خطه
خراش میدهد.
با اینحال خطر
کرد ومیخواست
که همه
دخترکان هم سن
و هم قواره اش
امکان تحصیل
داشته باشند تا
بتوانند از
حقوق انسانی
خود دفاع
کنند. قصد
بیداری و
آگاهی
میلیونها
دختر بچه دیگر
را داشت که
تحجر حاکمه در
مخیله خود نیز
جا نداده بود.
ملاله مسلح
بود. مسلح به
علم و آگاهی و
پیشرفت های
تمدن زمان که
در بخش بزرگی
از این کره
خاکی حقوق
برابر زنان با
مردان را برسمیت
شناخته است.
ملاله
میدانست که
این خواست و آرزوی
دیرینه
میتواند
زمینی شود و در
آنسوی
روستاهای محل
سکونت خود
نهادینه شده
است.
ملاله
میدانست که
تلاش های
وبلاگی اش به
قبای مردسالاران
و متحجران خوش
نخواهد آمد و
انتظار واکنش
های وحشیانه
آنها در برابر
خود و خانواده
و بستگانش را
می کشید.
ملاله اما
سخنگوی نیمه
دیگر انسان شد
و اینچنین درد
و رنج روزگار
را بجان خرید.
لحظه موعود سر
رسید و قداره
بندان سنت و
تحجر صورتش را
متلاشی کردند.
با تصور اینکه
مرده است
رهایش ساختند
و معجزه ای را
قرنهاست در
انتظارش
هستند به یکباره و پس از
گذشت ماهها
برای ملاله
دیدند که از
این اقدام
وحشیانه و بر
بر منشانه آنها
جان سالم بدر
برده است.
آیا
فرهنگ
ارتجاعی
طالبانی در
منطقه حد و
مرزی می شناسد
وقتی میگویند:
(
دختران و زنان
از خانه ها
نباید بیرون
بروند و
چنانچه لازم
بود میبایستی
یک ( محرم )
همراه آنها
باشد ) .
مدتی
پیش زن جوانی
را بدون اینکه
حتی دادگاه و
محاکمه کنند
بجرم همخوابی
با یک مرد
غریبه با سلاح
گرم کشتند. دو
گلوله به
اطراف بدنش و
سپس شلیکی به سر
تا به ارتجاع
مذهبی شان
آسیبی نرسد.
ملاله
اما استوار
بود تحرک و
شادابی اش را
به اختیار
گرفت و سراسر
در روشن گری و
آگاهی افکنی
در میان هم سن
و سال های
خودش در منطقه
کوشید. ملاله
در یک مصاحبه
قبل از این
واقعه گفته
بود که:
"دختران در زمان تسلط طالبان میترسیدند به صورتشان اسید پاشیده شود یا توسط این شبه نظامیان دزدیده شوند
."."
ملاله
اما پس از
بهبودی معجزه
آسایش! همچنان
می رزمد و در
صدد انتشار
کتابش با
همیاری برخی از
مراکز
انتشاراتی
بین المللی
است. این
مراکز هر چه
باشند و با هر
انگیزه و هدفی
ولی کتاب
خاطرات و
نظرات او را
منتشر خواهند
کرد و با
امکانات خود
این مبارزه
اجتماعی او را
در اختیار میلیونها
انسان دیگر
قرار خواهند
داد. قطعا پس
از انتشار
بیرونی این
کتاب نقدهای
بسیاری زینت
بخش رسانه ها
و مجامع بین
المللی دفاع از
حقوق کودکان و
زنان در آن
خطه خواهد شد.
با
ارزوی سلامتی
و شادابی
بیشتر برای
ملاله و بهروزی
همکلاسی های او
بهروز
سورن
29.03.2013
گزارشگران