من رای نمی دهم! - زنانی دیگر

 

مضحکه انتخابات فرمایشی، انتصابات رهبر فرموده
من رای نمی دهم!
تحریم انتخابات یک « نه» بزرگ به دیکتاتوری اسلامی


زمان زیادی به برگزاری انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری باقی نمانده، فضای سنگین یاس و مردگی برکشورحاکم شده است. گویی باور دیکتاتوریای چنین لجام گسیخته، برای کسانی که هنوز اندک امیدی به رحمت جمهوری اسلامی داشتند، سخت است. اما شفاف شدن ماهیت سیاه استبداد نظامی- امنیتی - مذهبی ولایت فقیه دیگرهر گونه توهمی رادر مورد ماهیت رژیم ازبین برده است.
این انتخابات و چگونگی واکنش به آن، مدتهاست ذهن مردم را درگیر کرده است. تا قبل از تایید صلاحیت کاندیداها از جانب شورای نگهبان، حضور کاندیداهایی از سه جبهه‌ی اصولگرا، اصلاح طلب و دولت، رنگ و لعابی به انتخابات داده و ذوق و شوق کاذبی ایجاد کرده بود ولی با تصمیم یک پارچه کننده‌ی شورای نگهبان بار دیگر ماهیت نظام آشکارشده و بی معنا بودن انتخابات دراین سیستم عیان شد. رهبری دست در دست سپاه واطلاعات فضا را کاملا بسته و امنیتی می خواست و حتی اجازه‌ی ورود چهره‌ای چون رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظامش را هم نداد. اینک صحنه ی سیاسی کشور یکبارچه شده و کاملا به دست ولی فقیه و اعوان و انصارش افتاده است و تنها هشت مهره سرسپرده رهبری اجازه پیدا کرده اند درگود باقی بمانند. رهبری، خواهان رئیس جمهوری مطیع و کم حاشیه ودولتی مرکب ازطیف های اصول گراست وبرای اجرای نمایش آرام انتخاباتش، ضمن سرکوب گسترده داخلی از اهرم دیپلماسی برای کاهش فشارهای خارجی استفاده می کند. دراین دوره با توجه به بحران های بزرگ موجود و آگاهی حاکمیت بر فاصله بیشترش با مردم، شکاف غیر قابل جبرانی بین مردم و حاکمیت ایجاد شده و حاکمیت به خوبی می داند که ادامه این وضعیت فاجعه بار اقتصادی سیاسی به فروپاشی وحشتناکی خواهد انجامید، از این روی سعی می کند انتخابات را بدون مسئله و مشکل و بدور از هر گونه تنشی که چون جرقه ای به اعتراضات مردم به جان آمده دامن خواهد زد، به انجام برساند. مردمی که مطالباتشان بیشتر و رادیکال تر از گذشته شده واز چارچوب نظام بسی فراتر رفته است.
انتخابات این دوره در شرایطی بحرانی انجام می شود. بحران اقتصادی وحشتناک، تورم، گرانی و بیکاری از یک سو و سرکوب وحشیانه، کشتار، اعدام، دستگیری های گسترده و زندان، از سویی دیگر. شرایطی که هیچ صدای مخالفی، حتی از درون حکومت را تاب نمی آورد. گسترش خط فقر، تشدید نفرت مردم از ر‍ژیم به دلیل تشدید وخامت در همه حوزه های زندگی، تکه تکه شدن حاکمیت، تداوم سیاست های تنش آفرین خارجی، تشدید سرکوب در عرصه های گوناگون، قرار گرفتن رژیم در سرازیری انحطاط، بحرانهای همه جانبه و فراگیری که زاییده‌ی ماهیت سرمایه داری اسلامی است؛ چه احمدی نژاد رئیس جمهور باشد چه رفسنجانی و یا هر کدام از این هشت نفر سیاهی لشکری که امروز در میدان مانده اند. در هر صورت مشکلات مردم تعویض مهره ها حل نخواهد شد.
این انتخابات فرمایشی، انتصاباتی است که طبق روال همه این سال ها، با بیرون آمدن مهره مورد نظررهبر پایان خواهد یافت. انتصاباتی که در آن به آگاهی و نظرات مردم توهین شده و درنهایت رئیس جمهور، رئیس جمهور رهبری خواهد بود. می دانیم که شیوه انتخابات و نمایندگی سرمایه داری اساسا یک شیوه‌ی غیردموکراتیک است و تنها مسئله ای که در آن مطرح نیست خواست و نظرات مردم می‌باشد. انتخابات بخشی از چرخه بازتولید نظام های دیکتاتوری برای فریب مردم و کشاندن آنان به درون ساز و کارهای سیستم ومناسبات درونی عناصر قدرت است. مسئله ی قدرت، عدم شناخت ماهیت آن، عدم آگاهی از کارکرد و بروزات آن، آشکار نبودن منابع قدرت، روشن نبودن چگونگی نقش قدرت در کنترل افکار و احساسات مردم، نابرابریهای فاحش توزیع قدرت سیاسی، بی قدرتی مردم، عدم آگاهی به چگونگی نقش و توزیع قدرت در رابطه با نهادهای رسمی تصمیم گیری، و عدم درک این نکته که بین قدرت اقتصادی و سیاسی تمایزی وجود ندارد از عوامل مهمی هستند که در توهم مردم و کشیده شدن آنان به عرصه‌ی انتخابات نقش دارند. قدرت اگر از پایین و از میان مردم سرچشمه نگرفته باشد برای مردم کارآیی ندارد و تنها درجهت حفظ سیستم کهنه به کار می رود.
شیوه انتخابات بویژه در جمهوری اسلامی با توجه به قوانین ارتجاعی حاکم بر آن، تایید شورای نگهبان و رهبری و حتی شرایطی که برای کاندیدا شدن گذاشته شده تنها نمایشی فرمایشی است که چند تن از افراد مورد تایید و از فیلتر گذشته‌ی نظارت استصوابی که به اسلام، قانون اساسی، ولایت فقیه اعتقاد داشته باشند، به عرصه می آیند و کسی انتخاب خواهد شد که سرسپرده ترباشد. وقتی که آزادی نیست ، عدالت اجتماعی نیست، آزادی بیان و اجتماعات نیست، سرکوب هست، اعدام هست، زندان هست، سانسور هست ، چگونه می‌تواند انتخابات دمکراتیک برگزار شود؟ این مسئله بارها و بارها در تاریخ انتخابات ایران و جهان به اثبات رسیده است. آزادی در رای دادن بر مبنای برابری اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی استوار است. نابرابری در قدرت اقتصادی، شکلی از نابرابری سیاسی ایجاد می کند. نابرابری و در نتیجه عدم وجود آزادی و بی قدرتی مردم همواره مانع تحقق اراده‌ی اکثریت می شود. فراتر از آن یکسان دانستن اراده ی مردم با رای اکثریت غالبا توجیهی برای محدودیت حقوق سیاسی است. مردم را نمی توان تنها با اکثریتی از آنها معادل دانست گروه های اقلیت نیز بخشی از مردم هستند، گروه‌های اقلیت و در حاشیه که هیچگاه در گفتمان غالب شرکت داده نمی شوند و خارج از روند مسلط حاکم جای دارند.
راهکار انتخاباتی و اساسا دمکراسی انتخاباتی در نظام سرمایه داری یکی از ابزارهای ایدئولوژیک برای حفظ و باز تولید نظام سرمایه داری است و ماهیتی بورژوایی دارد. چهره‌ی نخ نمای دمکراسی انتخاباتی دیگر نه تنها در دیکتاتوری اسلامی که دیگر در هیچ کجای جهان رنگ و لعابی، هر چند دروغین ندارد. دیگر زمان این گونه انتخابات فرمایشی و فریب مردم به سر رسیده است. مردم می خواهند مستقیما در تعیین وضعیت خود حضور داشته باشند و این امر اساسا با ماهیت دیکتاتوری اسلامی در تناقض است.
قبل از رد صلاحیت ها، این نگاه مطرح بود که از فضای ایجاد شده ناشی از اختلافات جناح های رژیم، می‌توان در جهت فعال کردن جنبش اعتراضی مطالباتی استفاده کرد، اکنون دیگر امکان استفاده از اختلافات درونی رژیم بسیار کم رنگ شده، در واقع با توجه به بسته شدن و یکسره کردن فضای انتخاباتی دیگر صف آرایی و حرکات مردم نباید بر اساس اختلافات درون حکومت انجام شود بلکه زمان آن است که مردم بر اساس مطالبات خود اعم از معیشتی و سیاسی و اجتماعی و در پیوند با هم حرکت کنند. اکنون که شکاف طبقاتی تشدید شده، پیوند تنگاتنگ مطالبات سیاسی با مطالبات اقتصادی عاملی است برای پیش بردن مبارزات.
شرایط زیستی – معیشتی - سیاسی آنچنان نا به سامان و بحرانی است که دیگر کمتر کسی به جمهوری اسلامی و کاندیداهایش امید بسته است، مگر برخی از متوهمین و یا آنانی که از این نمد کلاهی خواهند ساخت. مردم در انتخابات برنامه ریزی شده جمهوری اسلامی شرکت نمی کنند چرا که می‌دانند با این کار به رژیم مشروعیتی دوباره می بخشند مشروعیتی که اکنون آن را در داخل و خارج از کشور از دست داده است. مردم می دانند که با شرکت در این انتخابات در واقع جانی دو باره به کالبد بی‌جان جمهوری اسلامی می‌دمند، در حالیکه می توانند فرصت را غنیمت شمرده ، معترضانه وارد میدان شده و خواهان مطالبات خود گردند . در این شرایط، حداقل کنش اعتراضی، رای ندادن است تا بدین وسیله عدم مشروعیت رژیم و انزجار مردم از آن در پیش روی جهانیان به نمایش گذاشته شود .
تاریخ درستی آنچه را که تا کنون تفکر رادیکال مطرح می‌کرد، تحریم انتخابات، به اثبات رسانده است. شرکت در انتخابات با هر بهانهای به معنی نادیده گرفتن مقاومت و مبارزه مردم طی این سالهاست. شرکت در انتخابات با هر توجیهی به معنی به رسمیت شناختن رژیم منفور اسلامی است، آن هم در شرایطی که حتی اصلاح طلب های درون حکومتی نیز از تحریم سخن می گویند. هر رای در این انتخابات، چماقی خواهد شد برای سرکوب بیشترمردم و عاملی برای به تاخیر انداختن سرنگونی رژیم، هر رای به معنی «آری» است به کلیت جمهوری اسلامی.
ما رای نمی دهیم و تحریم فعال انتخابات کنش انتخابی ماست. تحریم فعال انتخابات یعنی افشاگری در مورد ماهیت این در واقع انتصابات، استفاده ازتقابل های درونی حاکمیت برای پیشبرد جنبش های مردمی، تمرکز بر روی مشکلات توان فرسای مردم و ارائه راهکار، هشیاری و آگاهی در تحلیل تحولات و آمادگی برای بهره برداری از موقعیت ها و حتی فراتر رفتن از تحریم انتخابات وبالا بردن سطح مبارزه. تحریم فعال انتخابات یعنی مقابله با توهمات و استفاده از زمینه های مناسب برای شکل گیری جنبش های مستقل مردمی. تشکل و گردهم جمع شدن مردم و ایجاد شوراهایی از پایین ، مستقل از حاکمیت و دولت تا بتوانند مستقیما مطالبات خود را مطرح نمایند .تحریم فعال انتخابات یعنی به جای شرکت در انتخابات فرمایشی به دنبال کسب خواسته های اقتصادی سیاسی خود بودن. ما باور داریم که در هر شرایطی خود ما هستیم که تعیین می کنیم چه می خواهیم، چه باید بکنیم و چگونه به اهداف و رویاهای خود دسترسی خواهیم یافت.

زنانی دیگر
خرداد
۱٣۹۲