زبان را باید شست...

حسین باقرزاده

اشاره: برای من فرصتی پیش آمد تا در آخر هفته گذشته در بیست و چهارمین کنفرانس بنیاد پژوهشهای زنان ایران در شهر کلن در آلمان شرکت کنم.  بنیاد در سال ۱۹۸۹ تأسیس شده است و به نظر می‌رسد تنها نهاد پژوهشی ایرانی باشد که توانسته است بدون وقفه برای نزدیک به یک ربع قرن کنفرانسهای سالیانه خود را مرتبا برگزار کند.  بنیاد هم‌چنین موفق شده است در کنفرانسهای خود سه مرز عقیدتی، سنّی و جغرافیایی ایرانی را در هم بشکند: شرکت کنندگان در کنفرانس طیف عقیدتی و سیاسی وسیعی از زنانمعدودی از مردان) را تشکیل می‌دهند، بسیاری از مقالات پژوهشی را پژوهشگران جوان عرضه می‌کنند، و شرکت کنندگان و سخنرانان علاوه بر نقاط مختلف جهان از ایران نیز مستقیما به کنفرانس می‌آیند.  در تدارک کنفرانس زنان زیادی سهیم بوده‌اند، ولی این پایداری و فراگیری، بیش از هر چیز و هر کس دیگر، مرهون زحمات گلناز امین است که با پشتکاری خستگی‌ناپذیر و بینشی فراگیر و روحیه‌ای مصمم و مردم‌دار توانسته است این پروژه بی‌نظیر را پیش ببرد.

موضوع کنفرانس امسال «زن، تن، و اختیار» بود.  مقالات و پژوهش‌های متعددی در این زمینه و مقولات مربوط به آن ارائه شد که غالبا از کیفیت نسبتا بالایی برخوردار بود.  از موضوعات تازهای که برای شخص من تازگی داشت، می‌توان از گسترش شکلی از زندگی مشترک بدون ازدواج در ایران نام برد که تحت عنوان «زندگی مجردی» از آن یاد می‌شود و زارا امجدی پژوهش میدانی خود را از آن ارائه داد.  نجمه موسوی و نفیسه آزاد پژوهش‌های تازهای را در مورد «جنسیت و حق انتخاب» و «رابطه میان شرم از تن و اولین تجربه جنسی» عرضه کردند، و شادی امین نمونههایی از تجربیات دردناک دگرباشان جنسی در ایران را به صورت نوشته یا تصویری پخش کرد.  میز گرد «پیکر زن و حجاب در جوامع اسلامی»، با شرکت شهلا شفیق و صدیقه وسمقی و دو سخنران آلمانی (یکی از آنان ترک‌تبار) یکی از پر بارترین جلسات کنفرانس بود، امل رمسیس از مصر از طریق اسکایپ شرکت کنندگان را در جریان «موقعیت زنان» در تحولات مصر گذاشت، و روزها با برنامههای متعدد هنری که سرآمد آن‌ها صدای ملکوتی دریا دادور بود به پایان می‌رسید.

در حاشیه کنفرانس نمایشگاهی از آثار هنرمندان ایرانی ترتیب داده شده بود.  بنیاد هم‌چنین سه برنامه ثابت داشت که در هر کنفرانسی اجرا می‌شود.  گلناز امین «پیام بنیاد» را ارائه داد که در آن بخشی از مشکلات زن ایرانی در جامعه مردسالار با تعابیری زیبا به تصویر کشیده شده بود.  جایزه «حامد شهیدیان در زمینه‌ پژوهش‌های فمینیسم انتقادی» به ساغر غیاثی هدیه شد (حامد شهیدیان دانش‌پژوه و فعال در ارتقای حقوق زنان و فمینیسم بود که در سن ۴۶ سالگی در ۱۳۸۴ درگذشته است.)  و عنوان «زن برگزیده سال» امسال نه به یک تن که به جمع زنانی تعلق گرفت که در دو دهه 1360-70 فصلنامه فمینیستی «نیمه دیگر» را با همت و عمدتا هزینه شخصی خود به راه انداختند و ادامه دادند.  گزارشی تصویری از جریان این امر از زبان پنج تن از آنان که دور هم جمع شده بودند پخش شد، و فتحیه زرکش که به نمایندگی از جمع به کنفرانس دعوت شده بود لوح بنیاد را دریافت کرد.  من به عنوان همسر فتحیه در کنفرانس حضور داشتم، و او در جریان معرفی «نیمه دیگر» و تشکر از «زنان زیادی که همکاری کرده بودند، و مردانی هم»، از جمله از من نام برد و خواست تا خلاصه‌ شعروارهای از مقاله‌ای را که در سال ۱۳۷۴ در آن نشریه نوشته بودم برای جمع بخوانم.  متن مورد استقبال حاضران قرار گرفت و عده زیادی خواستار نشر وسیعتر آن بودند که اکنون در زیر می‌آید.

زبان را باید شست*

زبان را باید شست،
فرهنگ را باید صیقل زد.

زبان مذکر
فرهنگ ارزشهای جنس‌گرایانه
«مرد»، «مردی»، «مردانگی»، «جوانمردی»، «پایمردی»
«زن»، «زن‌صفتی»، «زن‌ذلیلی».
یکی را نماد شجاعت و سخاوت گرفتن
و دیگری را نمود ترس و جبونی و ذلت.
تعبیرات جنس‌گرایانه،
ارزشهای نابرابر.
زبان را باید از تعبیرات جنس‌گرایانه پاک کرد
ذهن را باید از ارزشهای نابرابر پالود

زبان را باید شست
فرهنگ را باید صیقل زد

عشق و ازدواج
چرا زن شوهر «می‌کند» یا به شوهر «داده» می‌شود
و مرد زن «می‌گیرد»؟
و در طلاق نیز،
یکی طلاق «می‌دهد» و دیگری طلاق «می‌گیرد»؟
چرا واژه «باکره» فقط برای دختر ساخته شده
و باکرگی پسر مفهوم ناشناختهای است؟
چرا مرد، همیشه «آقا» است،
ولی زن (بسته به وضع زناشویی یا بکارتش)
«دوشیزه»، «خانم» یا «بانو» خوانده می‌شود؟
(و آیا کاربرد عنوان «بانو» برای یک زن،
برخوردی جنس‌گرایانه نیست؟)
چرا در معرفی یک زن نامجرد،
همسر او نیز (یا فقط) نام برده می‌شود
ولی در معرفی یک مرد،
کسی نمی‌پرسد که او همسر کیست؟

زبان را باید شست
فرهنگ را باید صیقل زد.

زادن،
کاری سترگ از زن
من «باقر» زاده نیستم
(باقر و صادق، زادن نتوانند!)
«معصومه» زاده‌ام.
و تو، ای ناهم‌جنس من،
باقر «پور» نیستی
باقر «دخت» و یا شهین «دخت»ی.
و ای مأمور ثبت
که مشخصات مرا می‌خواهی،
پس از نام من تنها نام پدرم را مپرس،
من مادر نیز داشتهام،
فرزند او نیز هستم
این، از فرزندی پدرم، مسلّم‌تر است).
در زاده شدن، و پور/دخت بودن و هویت من،
مادرم بیشترین سهم را دارد.
چرا مادرم از زندگی من حذف شده است؟

آزادی جنسی
برای مرد مسئلهای عادی است
(از جمله، چند همسری
ولی زن را
«هرزه» و «هرجایی» می‌کند،
و مرد منسوب به او را
«دیّوث» و «بی غیرت».
«غیرت» فقط به مرد تعلق می‌گیرد
و «حسادت» به زن.
و «غیرت ناموسی»،
این صفت «مردانه»،
توجیه خشونت و قتل «ناموسی»
علیه زن (و گاه، مرد).

زبان را باید شست
فرهنگ را باید صیقل زد.

چرا در هم‌خوابگی،
یکی «می‌کند» و دیگری «می‌دهد»
و هر دو با انتساب فعل به مادینه زن؟
چرا وقتی مردی به مردی فحش می‌دهد
«خواهر» و «مادر» او را «می‌جنباند»؟
و چرا واژگانی مانند «جنده» و «قحبه»
معادل مردانه ندارند،
و برای فحش به یک «مرد»،
نثار بستگان «مؤنث» او می‌شوند؟

زبان را باید شست
فرهنگ را باید صیقل زد

زبان جنس‌آلود
فرهنگ مردسالار
پاسداران ارزشهای نابرابر،
تحکیم کننده آن‌ها،
و ابزار بازتولیدشان.

زبان را باید شست
فرهنگ را باید صیقل زد
زبان را باید پالود
دید را باید تغییر داد
ارزش‌ها را باید برابر کرد
(بین زن و مرد)،
ذهن‌ها را باید روفت
زن را باید انسان دید:
انسان مستقل
انسان آزاد
انسان خودمختار.
زن.

http://www.facebook.com/HosseinBagherZadeh

* بر گرفته از «جنس‌گرایی در زبان (و فرهنگ) جامعه مردسالار» به این قلم، شماره 2 دوره دوم فصلنامه فمینیستی «نیمه دیگر» پاییز 1374 (1995)