به مناسبت25 نوامبر روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان

25 نوامبر، سالگرد قتل خواهران میرابل توسط حکومت دیکتاتور دومینیکن، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان نام گرفته است.در 25 نوامبر سال1960 خواهران میرابلاتریسیا،مینروا و ماریا )-معروف به پروانه ها- که از پیشگامان جنبش ضد دیکتاتوری دومینیکن  بودند توسط عوامل ژنرال تروخیلو به شکل فجیعی به قتل رسیدند .اما این فاجعه نه تنها در این مبارزه وقفه ای ایجاد نکردبلکه خودتبدیل به نقطه عطفی در مبارزات ضد دیکتاتوری مردم دومینیکن شد ومنجر به سقوط ژنرال ترو خیلو-معروف به بز!- گردید. در سال1981 زنان امریکای لاتین روز 25 نوامبر را روز جهانی مبارزه علیه خشونت وارده بر زنان اعلام کردندودر سال 1999 سازمان ملل آن را به رسمیت شناخت.

وجود وتداوم چنین روزی نشان از واقعیتی تلخ دارد و حكايت از خشونتی مي كند که همه روزه در همه نقاط دنیا به اشکال مختلف علیه زنان صورت می گیرد.

 بررسی های سازمان بهداشت جهانی در این خصوص نشان می دهد که در هر 18 ثانیه یک زن مورد حمله یا بدرفتاری قرار می گیرد. و یا30 تا 35 درصد زنان آمریکایی و 63 درصد زنان شیلیایی مورد آزار جسمی قرار می گیرند. این خشونتها در کشور هندوستان به حدی است که طبق آمارهاي موجود 41 در صد زنان هندی بر اثر  آزار جسمی همسرانشان دست به خود کشی می زنند و در بنگلادش 50 درصد قتلهای زنان، مستقیم یا غیر مستقیم از خشونت مردان علیه زنان نسأت می گیرد. بنا به آمارهایی که توسط دولت روسیه تهیه و ارائه گردیده در سال 1999 حدود 14000زن توسط اقوام خود به قتل رسیده اند و در آفریقای جنوبی تعداد زنانی که در خانه و توسط اقوامشان به قتل می رسند بیشتر از آنهایی است که در بیرون ازخانه و توسط افراد غریبه کشته می شوند. به گفته سازمان عفو بين الملل خشونت در خانواده بيش از ابتلا به سرطان و تصادفات جاده ای عامل مرگ يا معلوليت جسمانی زنان اروپايی در گروه سنی ۱۶ تا ۴۴ سال است و این ها تماماً در شرایطی است که بسیاری از خشونت های خانگی اساسا گزارش نمی شوند و لذا نمی توان آمار دقیقی از آن ها به دست داد. لذا نمونه های مورد اشاره تنها گوشه هایی بسیار کوچک از خشونت گسترده و بی شماری است که همه روزه در سرتاسر دنیا و در کشور های مختلف علیه زنان صورت می گیرند.

*

در ایران نیز به عنوان نمونه بر طبق گزارشی که سازمان بهزیستی در سال 84 ارائه داد تنها ظرف ششماه، هشت هزار مورد خشونت خانگی گزارش شده است. یعنی هر روز به طور متوسط 44 مورد. طبق همین گزارش60 در صد از زنان ایرانی حداقل یک بار در زندگی خود قربانی خشونت خانگی بوده اند.البته این آمار تنها شامل مواردی است که گزارش شده اند.

متأسفانه در مورد ايران هرگز آمار درست و مشخصی در مورد خشونتی كه بر زنان اعمال می شود منتشر نمی شود و آنچه در این مورد وجود دارد بیش تر موضوع پژوهش بسیاری از پژوهشگران و پایان نامه های دانشگاهی بوده اند. در همین رابطه در سال80 تحقیق گسترده ای نیز به منظور بررسی خشونت علیه زنان، با نام "طرح ملی" در 28 استان کشور انجام گرفته که نتایج آن ها البته هرگز به طور رسمی انتشار نیافته است. اما نمونه ها و اشاراتی از نتایج این گزارش 28 جلدی ــ که حاصل سه سال تحقیق و بررسی   100.000پرونده می باشد و هر مجلد آن حدود 200 صفخه را شامل می شود ــ در بعضی از سخنرانی ها و محافل مطرح شده اند که از جمله ی آن ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

- 66 درصد زنان ایرانی حداقل یک بار در طول زندگی مشترک خود خشونت را تجربه کرده اند.

 

- در30درصد از خانوارها خشونتهای فیزیکی و در 10درصد آن ها خشونتهای منجر به صدمات موقت یا ماندگار و جدی گزارش شده است.

- به موجب همین تحقیق زنان بندر عباس و زاهدان بیشتر از زنان دیگر شهرها و زنان سمنان،یاسوج،گرگان و رشت کمتر از سایرشهرها در معرض خشونت قرار داشته اند.

- نخستین سال ازدواج، وهمچنین دوران تنگنای مالی و تولد فرزندان و دوره ی میانسالی در ردیف خشونت بار ترین دوره زندگی زنان ایرانی است.

- در خانواده هايی كه اعتياد به مواد مخدر و الكل، بيكاری و تنش وجود دارد خشونت نيز بيشتر به چشم می خورد.

- زنانی كه از جانب همسرانشان مورد خشونت قرار می گيرند پنج برابر بيشتر از ساير زنان در معرض آسيبهای روانی و خطر خودكشی و شش برابر بيشتر در معرض اختلالات روانی قرار دارند.

این ها تنها چند نمونه از نتایج این پژوهش می باشد البته لازم به توضیح است که این تحقیق تنها در مراکز استانها انجام گرفته و عمدتا به خشونت خانگی پرداخته است، در حالیکه می دانیم زنان هرروز در خیابان،محل کارو به خصوص در زندانها مورد خشونت و بدرفتاری قرار می گیرند.هنوز در بسیاری از نقاط ایران مسئله ناقص سازی زنان رواج دارد واگر بخواهیم خشونت را درهمه سطوح بررسی کنیم احتمالا آمار زنانی که در ایران در معرض خشونت قرار گرفته اند بسیار بالاتر از آمارهای اعلام شده می باشند. به هرحال پژوهشهایی از این  دست که نتایج بسیار ارزشمند و قابل تاملی در اختیار ما قرار می دهند چرا نباید در اختیار همه قرار بگیرند؟

از اشکال مختلف خشونت و نتایج آن که بگذریم این سئوال برای ما مطرح میشود که ریشه خشونت علیه زنان که تا این حد گسترده اعمال می شود چیست و  این پدیده شوم چگونه توضیح داده می شود؟ خشونت برخاسته از فرهنگ مردسالاری به نفع چه کسانی عمل میکند؟ آیا این مسئله صرفا فرهنگی،خانوادگی و یا قومی است؟ چند نفر از ما وقتی صدای فریاد زنی به ستوه آمده از ستم همسر را از خانه همسایه شنیده ایم راجع به این مسئله فکر کرده و عکس العمل مناسب نشان داده ایم ؟ آیا احیاناً با همه اندوهی که به دل راه داده ایم با خود نگفته ایم که مسئله خانوادگی است و به من ربطی ندارد؟ به راستی چرا؟

آیا این خشونت ناشی از پرخاشگری ذاتی مردان است؟ آیا فرهنگی اکتسابی است؟ و اگر اکتسابی است چگونه همه عوامل دست به دست هم داده و در چنین سطح وسیعی آن را اشاعه داده اند؟ آیا دستهای پنهانی در این قضیه نقش دارند؟ آیا منافعی در پشت این خشونتها پنهان شده اند؟

تبعیض و تمایز قومی،جنسی و غیره البته از ملزومات و اجزای جدایی ناپذیر سیستمهای مبتنی بر سلسله مراتب ثروت و قدرت (نظامهای طبقاتی) می باشند و فرادستی و فرودستی در واقع جزء ساختاری چنین نظامهایی هستند.

موقعیت فرودست زن که بعد از پیدایش نظامهای طبقاتی اتفاق افتاده و در هر نظام و ساختار اجتماعی  شکل ویژه  خود را داشته است در سیستم کنونی اقتصادی ــ اجتماعی جهان از اهمیت ویژه ای برخور داراست. سیستم سرمایه داری به کمک انواع قوانین و همچنین اشاعه مستقیم و غیر مستقیم فرهنگ مرد سالاری تلاش دارد موقعیت فرودست زنان را که از نظامهای پیشین به او به ارث رسیده تحکیم کند تا بتواند موجبات بهره کشی از زن راهرچه بیشتر فراهم سازد.

کاررایگان زنان در خانه و کار ارزان زنان در کارگاهها و مزارع و . . . منبعی پر سود برای سرمایه داری، به ویژه در دوره  های مقابله با بحرانهای اقتصادی است. بدیهی است، این بهره کشی تنها زمانی به حد اکثر خود می رسد و بیش تر و بیش تر می شود که زنان به عنوان جنس دوم، در موقعیت فرودست نگاهداشته شوند.

زنی که در موقعیت برابر با مردان قرار داشته باشد هرگز حاضر نخواهد شد با دستمزدی پایین تر از مرد مشغول به کار شود و یا از فرط تنگدستی تن به خود فروشی و مصائبی از این دست بدهد. بسیار شنیده ایم که کارگران زن گوش به فرمان تر ،کم توقع تر ومطیع تر از مردان هستند. وجود چنین روحیاتی تنها به کمک خشونتهایی که در زندگی ِ لحظه به لحظه زنان اتفاق می افتد در وجود آنان نهادینه شده و می شود.

هرچند ستم و استثمار و خشونت ناشی از آن ریشه در منافع طبقاتی طبقات دارا دارد، اما همیشه به طور مستقیم نمی توان آن را به مسائل اقتصادی ارتباط داد. به عنوان مثال وقتی مرد زحمتکشی که خود مورد استثمار می شود نسبت به همسر،دختر و یا خواهرش خشونت به خرج می دهد این سئوال برای ما به وجود می آید که این موضوع چه ربطی به مسائل طبقاتی و منافع اقتصادی دارد؟ واقعیت اینست که عوامل چندگانه  و پیچیده ای در جامعه طبقاتی و مرد سالار، زمینه ساز چنین خشونتهایی می باشند. به ویژه در جوامعی که شدت استثمار بیشتراست اعمال خشونت به منظور حفظ و تداوم استثمار نیز شدیدتر است. چنین خشونتی که از بالا به پایین اعمال می شود بین فرودستان نیز به نحوی توزیع می گردد. این خشونت وقتی با مرد سالاری حاکم بر جامعه که از طریق قانون به رسمیت شناخته  شده و به اشکال مختلف تبلیغ می شود ادغام گردد نتیجه، چیزی جز وضعیت نا بسامان حاضر چیز دیگری نمی شود. به عنوان مثال تخصیص دیه نابرابر به زنان و مردان، زمینه را برای بسیاری از قتلهای ناموسی فراهم می کند و یا حق طلاق برای مردان، آنهم در شرایطی که زن هیچ مامن و سر پناهی ندارد زمینه را برای تحمیل انواع خشونت خانگی مهیا می کند.

همانطور که پیشتر اشاره شد (نتایج پژوهش سال80) تنگنای مالی و بیکاری را از عوامل تشدیدکننده خشونت در خانواده ها می داند. معمولا در چنین شرایطی مرد که زندگی خود و خانواده اش را در معرض خطر می بیند، خشم خود را نثار همسر و فرزندان  می کند و به اصطلاح دیواری کوتاه تر از دیوار آنها پیدا نمی کند . این پدیده هنگامی بیشتر قابل درک می شود که به یاد بیاوریم چگونه از کودکی پرخاشگری و خشونت برای پسران امری طبیعی تلقی می شود. همچنین مردان از کودکی آموخته اند که زن مایملک آنها است. چنین دیدگاهی به ویژه در بین مردانی که همسرانشان از نظر اقتصادی به آنها وابسته اند بیشتر وجود دارد.

پدیده خشونت علیه زنان که ریشه در منافع اساسی جامعه مبتنی برسود دارد را نمی توان تنها با نصیحت و توصیه به مردان حل کرد. این پدیده نیز همچون بسیاری از پیامد های نا میمون جامعه سرمایه داری به شکل موردی و به طور انفرادی قابل حل شدن نیست. زنان با ایجاد تشکلهای واقعی خود می توانندعلاوه بر ارتقاءاگاهی خود و جامعه بااقداماتی نظیر ایجاد خانه های امن برای زنان آسیب دیده و در معرض خشونت، ایجاد مشاغلی که زنان به طور دسته جمعی و با کمک یکدیگر انجام دهند ،گامهایی در جهت رفع مسائل و مشکلات خود برداشته خود را برای گامهایی بزرگتر و آینده ای بهتر که در آن نشانی از استثمار و تبعیض جنسیتی نباشد فراهم سازند.

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری

04 /09/92