سالروز
درگذشت کارل
مارکس بنیانگذار
سوسیالیسم
علمی!
بهرام
رحمانی
جمعه ۱۴
مارس، یکصد و
سی و یکمین
سالروز
درگذشت «کارل
مارکس» است.
مارکس در ۵
ماه مه سال ۱۸۱۸
در شهر تروز Treves در ایالت
راین آلمان
متولد شد و پس
از تحصیل
فلسفه تاریخ
در دانشگاه های
بن، برلن و ینا
و اخذ دکترا
در سال ۱۸۴۱،
همه اندیشه و
نیروی خود را
به فعالیت های
سیاسی - طبقاتی
و سازماندهی
جنبش بین
المللی طبقه
کارگر و در هم
شکستن سیستم
سرمایه داری
ستم گر و
استثمارگر
کرد.
«شبحی در اروپا
می چرخد، شبح
کمونیسم» این
نخستین جملهمانیفست
کمونیست است،
کتابی به قلم
کارل مارکس و
فریدریش
انگلس که در
فوریه ۱۸۴۸ در
لندن انتشار یافت
و تا امروز کم
و بیش به تمام
زبان های دنیا
ترجمه شده
است. مایهشگفتی
است که پس از
گذشتن بیش از
صد و اندی سال
از مرگ مارکس (۱۸۸۳
- ۱۸۱۸) و انگلس (۱۸۹۵-
۱۸۲۰) دو اندیشمندی
که چهرهجهان
را دگرگون
کرده اند،
هنوز مجموعهکامل
آثار این دو
منتشر نشده
است.
مارکس،
سراسر زندگی
مبارزاتی خود
را صرف تبیین
نظری کمونیسم
علمی و هم
پراتیکی صرف
کرو.وی، نه
تنها یک تئوریسن
برجسته، بلکه
سازمانده
مبارزه
انقلابی بین
المللی طبقه
کارگر بود.
فعالیت
مارکس و رفیق
دایمی اش
انگلس در
اتحادیه کمونیست
ها و تدوین
مانیفست حزب
کمونیست از
اساسی ترین
فعالیت هایی
بود که در
جنبش بین
المللی کمونیستی
برداشته شد.
اصول اساسی
جهان بینی
پرولتری،
برنامه و تاکتیک
های کمونیستی
برای تاسیس
جامعه طبقاتی
در مانیفست
کمونیست تدوین
شده است.
مارکس،
در هنگام نقد
تاریخ به این
نتیجه رسید که
در حقیقت تاریخ
چیزی جز
مبارزات
طبقاتی نیست.
لنین،
درباره مارکس
نوشته است:
کارل مارکس،
سه ایدهآل
اساسی قرن
نوزدهم، یعنی
فلسفه کلاسیک
آلمان،
اقتصاد سیاسی
کلاسیک انگلیس
و تئوری
انقلاب سوسیالیستی
فرانسه را
«ادامه داد و
داهیانه» بهکمال
رساند. توضیح
ماتریالیسم دیالکتیک
بر مبنای آنها،
سطح آگاهی کلی
از جهان پیرامون
و از جمله در
جامعهٔ بشری
را ارتقاء بخشید.
درک
ماتریالیستی
تاریخ به کشف
نیروی محرک
رشد بشریت
منجر گردید.
آموزههای
اقتصادی
مارکس، مکانیزم
استثمار سرمایه
داری را افشا
کرد و سنگ بنای
علم کمونیسم
بهعنوان
تئوری و
برنامه جنبش
کارگری در
جهان گردید.
شکست
انقلاب سالهای
۱۸۴۸ ـ ۱۸۴۹
اروپا و به
خاک و خون کشیده
شدن مدافعان
کمون پاریس به
وسیله نیروهای
ارتجاعی در
سال ١٨٧١،
نتوانست از
اطمینان راسخ
و آگاهانه
کارل مارکس به
پیروزی
انقلاب سوسیالیستی
بکاهد.
اندیشه
مارکس، محصول
تکامل سه جریان
عمده فکری قرن
نوزدهم یعنی
فلسفه کلاسیک
آلمان،
اقتصاد سیاسی
و کلاسیک
انگلستان و
سوسیالیسم
فرانسه بود.
اندیشه مارکس،
در روند تکامل
خود و در بطن
مبارزه طبقاتی
و در نقد
انواع سوسیالیسم
خرده بورژوائی
و آنارشیسم،
به صورت عمیق
و منسجم در زمینه
اقتصاد سیاسی،
ماتریالیسم
فلسفی و سوسیالیسم
علمی تدوین
شد. این اندیشه
که مارکسیسم
نام دارد تئوری
و برنامه و هم
پراتیک جنبش
کارگری همه
کشورهای سرمایه
داری جهان
است.
در سال
های آغازین
قرن بیستم
تلاش هایی
برای انتشار
مجموعه آثار
مارکس و انگلس
انجام گرفت.
به این ترتیب
که ابتدا در
موسسهمارکس -
انگلس در مسکو
نشر ۴۲ جلدی
آثار این دو
شروع شد و ۱۴
جلد آن انتشار
یافت. اما این
پروژه در سال ۱۹۳۵
به دستور
استالین
متوقف شد، مدیر
مسئول آن را
به جوخهاعدام
سپردند و
همکاران او در
اردوگاه های
کار اجباری
ناپدید شدند.
سال ۱۹۵۳،
دو نهاد حزبی
به نام «موسسهمارکسیسم
– لنینسیم» در
برلین شرقی و
مسکو تاسیس
شدند و انتشار
آثار مارکس و
انگلس را از
سرگرفتند. اما
از آن جا که
مقامات بالای
حزب کمونیست
شوروی علاقه ای
به انتشار
نسخه های تاریخی
- انتقادی
نداشتند، این
پروژه نیز از
ادامهکار
باز ماند. سال ۱۹۶۴،
خروشچف راه را
برای انتشار
مجموعه آثار
مارکس و انگلس
باز کرد و نخستین
جلد آزمایشی
در سال ۱۹۷۲
منتشر شد. تا سال
۱۹۹۰، سال
اتحاد دو
آلمان، در
مجموع ۳۶ جلد
متن و تعلیقات
انتشار یافت.
گرچه قرار بود
آثار مارکس و
انگلس بدون سانسور
و کاملا
وفادار به متن
اصلی همراه با
توضیحات و تعلیقات
انتشار یابد
اما پیشگفتارها
و تعلیقات این
کتاب ها
متاثر از اصول
«مارکسیسم – لنینیسم»
بود و با توجه
انگیزه های سیاسی
حزب کمونیست
شوروی خود متن
ها نیز کامل
نبودند.
در سال ۱۹۹۰
به ابتکار
«انستیتوی بین
المللی تاریخ
اجتماعی» در
آمستردام، بنیادی
متشکل از
مارکس شناسان
اروپایی، آمریکایی
و ژاپنی به
نام «بنیاد بین
المللی
مارکس – انگلس»
تشکیل شد تا
برای نخستین
بار کار نشر
مجموعهکامل
آثار مارکس و
انگلس را با
عنوان «نشر
مجموعه آثار
مارکس - انگلس» Engels Gesamtausgabe)
MEGA (Marx-
با رویکردی
انتقادی - تاریخی،
غیرایدئولوژیک
و بدون کم و
کاست به عهده
بگیرد.
این
شبکهبین المللی
که نهادی
آکادمیک است،
شیوهکار خود
را بر چهار
اصل استوار
کرده است: یک:
وفاداری مطلق
به متن اصلی،
دو: انتشار
تمام نسخه های
موجود از هر
اثر، به گونه ای
که مراحل شکل
گیری و تکوین
آن ها، به ویژه
در آثار مارکس
برجسته شود،
سه: انتشار هر
متن به زبان
اصلی، چهار:
توضیحات و تعلیقات
مفصل برای هر
اثر.
با تاسیس
مگا، یکی از
بزرگ ترین
پروژههای
پژوهشی -
انتشاراتی در
سطح جهان شکل
گرفت. مگا،
تنها به
بازنشر آثار
مارکس و انگلس
نمی پردازد،
بلکه فارغ از
علایق سیاسی -
ایدئولوژیک و
با رویکردی بین
المللی و علمی،
انتشار متن های
منتشر نشده و یا
تازه یافته
شده، تصحیح
خطاها، زدودن
دست بردهای بیگانه
در آثار و ایدئولوژی
زادیی از آن ها
را نیز در
برنامهکاری
خود قرار داده
و هدف نهایی
خود را به پایان
رساندن نشر
انتقادی - تاریخی
مجموعه آثار
مارکس و انگلس
همراه با توضیحات
و تعلیقات
اعلام کرده
است. مگا، به
چهار بخش تقسیم
شده است: یک-
آثار، مقاله
ها، پیش نویسها؛
دو- سرمایه و
مقدماتش؛ سه-
نامه نگاری ها
و چهار) یادداشت
برداری ها،
دست نوشته
ها و حاشیه نویسی
ها.
این
مجموعه قرار
بود در ابتدا
در ۱۶۴ دورهدوجلدی
منتشر شود که
به ۱۱۴ دوره
تقلیل یافته و
تاکنون ۵۹
دورهآن
انتشار یافته
است. هر دوره بین
۷۰۰ تا ۱۶۰۰
صفحه است و از
دو کتاب تشکیل
شده، یک جلد
متن و یک جلد
توضیحات و تعلیقات.
کتاب
های بخش یکم
شامل تمامی
آثار فلسفی،
اقتصادی و سیاسی،
نوشته ها،
مقاله ها
(اعم از نیمه
تمام یا به
اتمام رسیده)،
سخنرانی های
مارکس و انگلس
و نیز ترجمه
های این دو می شود.
این بخش شامل ۳۲
دوره است که ۲۰
دورهآن
انتشار یافته
است. در این
بخش مقاله های
فراوانی از
مارکس و انگلس
موجود است که
مدت ها از بین
رفته تلقی می
شدند یا
انتساب آن ها
به مارکس و
انگلس مورد
مناقشه بود.
کتاب های
بخش دوم «سرمایه»
را دربرمی گیرد،
همراه با تمام
دست نوشته ها
و ویرایش های
خود مارکس و
تمام نسخه های
متفاوت چاپ شده
و نیز آثاری
که به طور
مستقیم به این
کتاب مربوط می
شوند. از این
بخش تاکنون
پانزده دوره
منتشر شده
است. کتاب های
بخش سوم حاوی
نامه هایی
است که مارکس
و انگلس خود
به دیگران یا
دیگران به این
دو نوشته اند.
از ۳۵ دورهاین
مجموعه، ۱۲
جلد به چاپ رسیده
است. در بخش
چهارم یادداشت
برداری ها و
دفترهای یادداشت
گردآوری شده
اند که اغلب
آن ها برای
نخستین بار
انتشار می یابند.
تنها
درآمد طولانی مدت
و منظم مارکس
مربوط به چهار
سالی بود که
به استخدام نیویورک
تریبون، بزرگ ترین
روزنامهعصر
خود درآمده
بود
گرچه
بودجهمگا،
تنها تا سال ۲۰۱۵
تصویب شده
است، اما مدیران
آن پیش بینی
می کنند، کار
این بنیاد ۳۰
تا ۳۵ سال به
طول بیانجامد.
توضیحات
و تعلیقات در این
بخش تاریخ تکوین
تک تک آثار
مارکس و
انگلس، از شکل
گرفتن اندیشه
تا پختگی و به
چاپ رسیدن متن
ها ارائه می شود،
شیوهکار
مارکس و انگلس
را نشان می
دهد و متن ها
را بر زمینهتاریخی
- سیاسی عرضه می
کند. چند
نمونهزیر
اهمیت این توضیحات
و تعلیقات را
نشان می دهد.
مارکس
در یک دوره
مطالعات
گسترده به جدیدترین
دستاوردهای
زمین شناسی،
شیمی، ریاضی و
بیولوژی
پرداخت. توضیحات
و تعلیقات در
مورد یادداشت برداریهای
مارکس در مورد
زمین شناسی
به تنهایی
بالغ بر ۱۰۰۰
صفحه می شود.
او هم چنین
برای نوشتن ۵۰
صفحه سلسله
مقاله هایی
در مورد
«اسپانیای
انقلابی»،
کتاب های ۳۶
نویسنده به
پنج زبان را
خوانده و ۷۵
صفحه یادداشت
برداری کرده
بود.
مارکس،
در طول زندگی اش
فقط برای مدت
کوتاهی درآمد
ثابت داشت.
تنها درآمد
طولانی مدت و
منظم او مربوط
به چهار سالی
بود که به
استخدام نیویورک
تریبون، بزرگ
ترین روزنامهعصر
خود درآمده
بود.
مارکس،
بحران اقتصادی
سال ۱۸۵۷ را
که از آن به
عنوان نخستین
بحران اقتصادی
همه گیر یاد
می شود،
«دورانی سخت» می
نامد و می
نویسد، طلب
کارها چون
«گرگ های
گرسنه» همسرش
را محاصره
کرده و بحران
را «بهانه
قرار داده اند
تا از او پول
بکشند». در همین
زمان انگلس که
دچار مشکل غدد
شده بود، پول
و شش بطر
بوردو، سه بطر
پورت و دو بطر
شری برای
مارکس فرستاد.
مارکس نیز به
نوبهخود به
مطالعهمتن های
انگلیسی و
فرانسه و
آلمانی در
مورد غدد نشست
و به انگلس
نوشت: «کمبود
موقت آهن در
خون علت اصلی
بیماری تو
است» و روغن
کبد ماهی تجویز
کرد. اما
بلافاصله و
بار دیگر با
جدیت تمام به
مطالعهبحران
اقتصادی
برگشت.
«مارکس
و انگلس در
طول بیش از ۶۰
سال با حدود ۲۰۰۰
نفر، به طور
عمده مهاجرها
و خارجی ها
مکاتبه داشته
و ۴۰۰۰ نامه
نوشته اند.
حدود ۱۰۰۰۰
نامه نیز به
آن ها نوشته
شده است.»
پس از
انتشار جلد
اول «سرمایه»
در سال ۱۸۶۷،
مارکس به یادداشت
برداری برای
جلدهای دوم و
سوم پرداخت و
هم زمان به
تجدیدنظر
کامل در جلد
اول نیز می
اندیشید.
انگلس پس از
مرگ مارکس دست
نوشته های
او را برای
«سرمایه» جمع آوری
کرده و در جلد
دوم و سوم این
کتاب انتشار
داد. اما مگا،
با انتشار
دوره۱۵ جلدی
«سرمایه» نشان
می دهد، این
اثر سه جلد
نبوده و آن چه
پیش از این
منتشر شده
بود، انبوهی
از دست نوشته
های به هم ریخته
و حاصل ۲۰ سال
کار بود.
مارکس و
انگلس در طول
بیش از ۶۰ سال
با حدود ۲۰۰۰
نفر، به طور
عمده مهاجرها
و خارجی ها
مکاتبه داشته
و ۴۰۰۰ نامه
نوشته اند.
حدود ۱۰۰۰۰
نامه نیز به
آن ها نوشته
شده است. نامه های
این دو به دیگران
کم و بیش به
طور کامل
انتشار یافته اند
در حالی که
نامه های
نوشته شده به
آن ها که بخش
بزرگی از آن
در مسکو است،
هنوز منتشر
نشده اند.
حدود دو سوم
آثار باقی مانده
از مارکس و
انگلس در
آمستردام و یک
سوم دیگر آن
در مسکو نگه داری
می شود.
فشرده ای
از زندگی نامه
کارل مارکس،
کارل مارکس (١٨٨٣-١٨١٨)،
به شرح زیر
است:
پنجم مه
1818، تولد کارل
مارکس در
تروکه در آن
هنگام در پروس
ناحیه ساحلی
رون رن در
آلمان قرار
داشت. وی دومین
فرزند از هشت
فرزند هاینریش
مارکس پدر
مارکس بود. هاینریش
مارکس، وکیل
دعاوی بود.
١٨٣٥-١٨٣٠:
تحصیلات
متوسط در دبیرستان
ترو
١٨٣٦-١٨٣٥:
تحصیل حقوق در
دانشگاه بن
١٨٤١-١٨٣٦:
تحصیل حقوق،
فلسفه و تاریخ
در برلن.
مارکس در این
دوره با هگلیان
جوان باشگاه Doctor
club معاشرت
دارد.
١٨٤١:
درجهدکترا
از دانشکدهفلسفهدانشگاه
یه نا و نوشتن
تز فلسفه خود.
١٨٤٢:
استقرار در بن
و همکاری و
سردبیری
روزنامهراینیشه
زایتونگ کلنی.
١٨٤٣:
ترک همکاری با
روزنامهرا ینیشه
زایتونگ کلنی.
ازدواج
با ینی فون و
ستفالن. عزیمت
به فرانسه،
نگارش تحقیق
دربارهمسالهیهود.
نقدی بر فلسفهحق
هگل، مقدمه.
١٨٤٥-١٨٤٤.
اقامت در پاریس
و معاشرت باهاینه،
پرودون،
باکونین،آغاز
مطالعات
اقتصادی.
مارکس تفکرات
فلسفی خویش
دربارهاقتصاد
و نمودشناسی
هگل را در چندین
دفتر دستنویس
تشریح می کند.
دوستی با
انگلس و
انتشار نخستین
نوشته مشترک
مارکس و انگلس
به نام
«خانوادهمقدس».
١٨٤٥:
اخراج مارکس
به تقاضای
حکومت پروس.
١٨٤٨-١٨٤٥:
اقامت در
بروکسل. ایدئولوژی
آلمانی با
همکاری انگلس.
اختلاف با
پرودن. فقر
فلسفه (١٨٤٧).
در نوامبر ١٨٤٧،
دومین کنگرهجامعهکمونیستی،
که مارکس و
انگلس برای
شرکت در آن به
لندن می روند،
آنان را مامور
تهیه بیانیه
کمونیستی می
کند. انتشار بیانیهکمونیستی
در لندن به
زبان آلمانی
در فوریهی ١٨٤٨.
١٨٤٨.
تبعید از
بروکسل. مارکس
پس از توقف
کوتاهی در پاریس،
به کلنی می رود
و در آن جا
سردبیر
روزنامه نوئیه
راینیشه زایتونگ
می شود. وی در این
روزنامه
مبارزهفعالانه
ای را برای
جهت اساسی
دادن به جنبش
انقلابی
آلمان رهبری می
کند.
١٨٤٩:
کار، دستمزد و
سرمایه (نخست
درنوئیه راینیشه
زایتونگ به
چاپ می رسد).
مارکس، از ناحیه
رنانی اخراج می
شود پس از
اقامتی کوتاه
در پاریس،
عازم لندن می
گردد و برای
همیشه آن جا می
ماند.
١٨٥٠:
نبرد طبقاتی
در فرانسه.
١٨٥١:
همکاری با
روزنامه نیویورک
تریبون.
١٨٥٢-
انحلال جامعه
کمونیستی.
نوشتن کتاب ١٨
برومر لویی
بناپارت.
١٨٥٧ - ١٨٥٢:
مارکس، به
ناچار
مطالعات
اقتصادی خود
را رها می کند
تا برای تامین
زندگی به
روزنامه نویسی
بپردازد. وی،
در این دوره
با مشکلات مالی
دائمی
روبروست.
١٨٥٩:
نقد اقتصادی سیاسی،
که در برلن
منتشر می شود.
١٨٦١:
مسافرت به
هلند و
آلمان. همکاری
با روزنامهDie
presse در وین.
١٨٦٤:
شرکت در تشکیل
«اتحادیهبین
المللی
کارگران» (بین
الملل اول). وی،
اساسنامه و
نطق افتتاحیه
اش را می نویسد.
١٨٦٧:
انتشار کتاب
اول سرمایه
درهامبورگ.
١٨٦٨:
توجه مارکس به
کمون روستایی
روس و تحقیق
در بارهروسیه.
١٨٦٩:
آغاز مبارزه
بر ضد باکوتین
در داخل «بین
الملل».
١٨٧١:
جنگ داخلی در فرانسه.
١٨٧٥:
نقدی بر
برنامهی
گوتا، انتشار
ترجمه فرانسوی
کتاب اول سرمایه
توسط ژول روآ
با همکاری خود
مارکس.
١٨٨١:
مرگ ینی
مارکس، همسر
مارکس.
١٨٨٢:
مسافرت به
فرانسه وسوئیس،
اقامت در
الجزایر.
١٨٨٣:
چهارده مارس،
مرگ کارل
مارکس.
به
دنبال اعلام
ورشکستگی «لیمن
برادرز»، در
اکتبر 2008، یکی
از بزرگ ترین
بانک های ایالات
متحده،
روزنامه گاردین
چاپ لندن نوشت
که اگر کارل
مارکس زنده
بود از آشوب
امروز در نظام
سرمایه داری
به ذوق می آمد،
زیرا در بحرانی
که سراسر نظام
مالی جهان را
فرا گرفته،
برخی از نظریات
خود را محقق می
دید.
در
آلمان فروش
آثار کارل
مارکس، به ویژه
اثر کلیدی او
«سرمایه»
بالا رفته
است. بنگاه
انتشاراتی
«کارل دیتس» در
برلین خبر داد
که از زمان
آشکار شدن
بحران فراگیر
مالی جهانی،
فروش آثار پیشوای
کمونیسم سه
برابر شده
است.
در
آلمان حتی راس
نظام مالی
کشور، یعنی پر
آشتاین بروک،
وزیر دارایی،
در گفتگویی با
هفته نامه
«اشپیگل»،
اعتراف می کند:
«مارکس خیلی
اشتباه نمی کرد:
یک سرمایهداری
لگامگسسته،
آن گونه که ما
شاهدش بودیم،
دست آخر خود
را نیز میبلعد.»
کارل
مارکس، بیش از
هر متفکر دیگری
در تاریخ علم
اقتصاد
درباره بحران
در نظام سرمایه
داری اندیشیده
و قلم زده است.
هسته مرکزی در
اندیشهپایه گذار
«سوسیالیسم
علمی» در نقد سیستم
سرمایه داری
آن ست که
بحران، همزاد
این سیستم است
و سرانجام آن
را به سوی
زوال و نابودی
می کشاند.
مارکس
که در آرزوی
برانداختن
نظام موجود و
برپا کردن نظمی
تازه بود، تصمیم
گرفت نظریات سیاسی
خود را با
دادههای
اقتصادی
مستدل کند. او
که پس از شکست
انقلابات ۱۸۴۸،
در رشته ای
از کشورهای
اروپایی، از
سکونت در بیش
تر کشورهای
اروپای غربی
منع شده بود،
به ناچار از
سال ۱۸۴۹ به
لندن رفت و تا
پایان عمر در
این شهر زندگی
کرد. در
انگلستان او
فرصت یافت که
با دوری نسبی
از فعالیت سیاسی،
به مطالعه دقیق
علم اقتصاد
بپردازد. وی،
هر روز به
کتابخانه «بریتیش
میوزیوم» می رفت
و تمام وقت به
مطالعه متون،
اسناد و مجلات
اقتصادی می پرداخت
و یادداشت برمی
داشت.
پیش از
نگارش کار
بزرگ «سرمایه»،
مارکس مجموعه
بزرگی از یادداشت
های خود را
به عنوان
«گروندریسه، یا
کارپایهنقد
اقتصاد سیاسی»
به رشتهتحریر
در آورد، که
مدت ها پس از
مرگش در سال ۱۹۳۹
تا ۱۹۴۱ نخستین
بار در اتحاد
شوروی سابق
چاپ شد. این
اثر که به
فارسی نیز
ترجمه شده،
شالوده کتاب
سرمایه و به
طور کلی سنگبنای
وجه اقتصادی
مارکسیسم به
شمار می رود.
به عقیده
مارکس بزرگ و
انبوه شدن در
ذات سرمایه
است، و ثابت
ماندن در حکم
مرگ آن است. وی،
تلاش می کند
اثبات نماید
که این رشد تا
ابد ممکن نیست
و در جایی به
رکود و سپس
بحران می کشد
و آن گاه است
که ساعت مرگ
سرمایه فرا میرسد.
مارکس،
قصد داشت در
اثری یگانه،
تمام ویژگی ها،
جوانب، روابط
و موازین سیستم
سرمایهداری
را تحلیل و
نقد کند. درو
اقع کتاب سرمایه،
اثری بسیار
پرمغز و پیچیده
است.
جلد اول
سرمایه تنها
در هزار نسخه
به سال ۱۸۶۷
در هامبورگ
منتشر شد.
(مارکس در سال ۱۸۸۳
درگذشت.) جلد
دوم سرمایه در
سال ۱۸۸۵ و
جلد سوم آن در
سال ۱۸۹۴ به
همت رفیق و یاور
او فریدریش
انگلس انتشار یافت.
بعدها
از یادداشت های
تکمیلی
مارکس، کتابی
به عنوان
«تئوریهای
ارزش اضافی»
تدوین شد، که
گاه از آن به
عنوان جلد
چهارم سرمایه
نام برده می شود.
این اثر نیز
به سازوکار سیستم
سرمایهداری
و نقد آن
اختصاص دارد.
جلد اول
کتاب سیر
طولانی سرمایه
را در طول تاریخ
دنبال میکند:
از نخستین
وجوه مبادله،
پیدایش و رواج
پول تا بالاترین
جلوههای
سرمایه خالص
انحصاری.
مارکس اشکال
سرمایه،
مدارج
گوناگون و مراحل
دگردیسی آن را
به تفصیل و با
مثالهای
فراوان تسریح
می کند.
سرمایه
از سه مرحله می
گذرد: پولی،
تولیدی و کالایی.
سرمایه پولی
در ورود به
بازار کار، با
نیروی کار و
وسایل تولید
همراه میشود،
و به صورت
سرمایه تولیدی
یا سرمایه
بارآور درمی آید.
سرمایه تولیدی
با تولید کالا
به سرمایه
کالایی متحول
میشود. کالا
با ورود به
بازار به نوبه
خود، پول فراهم
می آورد که
باز بخش اعظم
آن به سرمایه
پولی بر می گردد
و آن را با
شتاب و شدت بیش
تری به حرکت می
اندازد. به
نظر مارکس این
سیر دورانی،
مدام تندتر و
پیچیده تر می
شود.
در روند
رشد سرمایه و
بازتولید آن،
مارکس مراحلی
مانند تجمع،
انحصار و
تمرکز را تشریح
می کند. سرمایه
تولیدی از
آغاز دو بخش
دارد: ثابت و
شناور (ناپایدار).
سرمایه شناور
است که کار را
به استخدام می
گیرد (با تمایز
میان کار مجرد
و کار مشخص،
کار مولد و غیرمولد).
با ارزشی که
بر اثر کار (یک
نیروی اجتماعی)
پدید می آید
و به صورت
کالا مجسم می شود،
یک «ارزش
افزوده» برمیگردد
که سرمایه را
باز هم فربه تر
می کند.
مارکس، شکلهای
گوناگون ارزش
افزوده یا
اضافی را به
صورت مفصل و
فنی توضیح می دهد.
به نظر
مارکس بزرگ و
انبوه شدن در
ذات سرمایه
است، و ثابت
ماندن در حکم
مرگ آن است. وی،
تلاش می کند
ثابت کند که این
رشد تا ابد
ممکن نیست و
در جایی به
رکود و سپس
بحران می کشد
و آن گاه است
که ساعت مرگ
سرمایه فرا میرسد.
تضاد
اصلی که
سرنوشت سرمایه
را رقم می زند،
تضادی است که
میان سرشت جمعی
نیروی کار برای
تولید ارزش
اضافی (سرچشمه
سرمایه) و شکل
فردی مالکیت
ابزار تولید و
محصولات تولیدی
در می گیرد.
همین تضاد است
که سرانجام
رشد سرمایه را
به بن بست میکشد
و ناقوس مرگ
آن را به صدا
در می آورد.
جلد دوم
بار دیگر از
فرایند تولید
سرمایهداری
سخن میگوید و
از بازسازی
فراگرد دورانی
و بی پایان
سرمایه (از
روند تبدیل
سرمایه به
کالا تا مرحله
سرمایه به
سرمایه و...)
مارکس،
نتیجه میگیرد:
«انحصار سرمایه
برای شیوه تولیدی
که خود با آن و
تحتتاثیر آن
شکوفا شده، به
صورت مانع رشد
در میآید.
تضاد میان
تمرکز وسایل
تولید از سویی
و سرشت اجتماعی
نیروی کار از
سوی دیگر به
حدی میرسد که
هم نشینی آن
ها دیگر در
پوستهسرمایه
داری نمی گنجد.
این پوسته
سرانجام می ترکد.»
جلد سوم
سرمایه، به
کارکردهای و
پدیدههای
مشخص سیستم
سرمایه داری
بر پایه دادههای
نظری دو جلد پیشین
کتاب می پردازد.
روابط کاری و
موازین
دستمزد،
مناسبات تولید
و توزیع و
مصرف، رقابت
بنگاههای
مالی و تجارتی،
سرمایه گذاری
در زمین و
املاک غیرمنقول
و سرانجام
مقاومت مزدبگیران
به صورت
مبارزه متشکل
طبقاتی...
مارکس،
از جمله توضیح
می دهد که با پیشرفت
فنی، تناسب میان
سرمایه ثابت و
سرمایه شناور
به سود اولی
به هم میریزد،
در حالی که بیش
ترین سود همیشه
از بخش دوم
ناشی می شود.
با پایین آمدن
میزان سود،
انگیزهتولید
افت می کند،
و سرمایه از
رشد و تکامل، یعنی
عنصر حیاتی
خود دور می افتد.
علایم بیماری
به صورت رشتهای
از عارضههای
اقتصادی و
اجتماعی ظاهر
میشود.
سرانجام با یورش
گورکنانی که
سرمایه داری
خود آفریده
است (پرولتاریا)
ناقوس مرگ آن
به صدا در میآید.
مارکس،
فروپاشی قطعی
حکومت سرمایه
را نوید میدهد:
«هر نظم تاریخی
در تکامل
جامعه، پایههای
مادی سامانه ای
برتر را فراهم
می آورد. هر
شکل اجتماعی
در مرحله معینی
از کمال، جای
خود را به نظمی
بالاتر میدهد.
هنگامی که
تضاد میان
مناسبات توزیع
ثروت، که
بازتاب شکل
تاریخی
مناسبات تولیدی
هستند، با نیروهای
تولید و ظرفیتهای
تولیدی به نهایت
برسد، تعارض
دامنه و ژرفای
بی سابقه ای
پیدا می کند.
در این حال
برخوردی قطعی
میان تکامل
مادی تولید و
شکل اجتماعی
آن پدید میآید.»
مارکس این شرایط
را زمینه ای
برای انقلاب
اجتماعی می نامد..
واقعیت
این است که
آثار مارکس،
به خصوص برخی
از ژرفنگریهای
کتاب سرمایه،
در جهان امروز
نیز راه گشا و
روشنگر است.
برای مارکس
کار انسانی
تنها سرچشمههرگونه
ارزشی است.
سرمایهداری
بر تولید ارزش
متکی است، اما
در نظمی آشفته
و مهارگسسته،
شیوههای
انحرافی و
تقلبآمیز
رواج می یابد
که سودآوری را
بدون هیچ ارزشی
ممکن می سازد.
بورس بازی و
معاملات بی پایان
با اوراق بهادار
و...
به این
ترتیب، مارکس
سی سال عمرش
را وقف تجزیه
و تحلیل سیستم
سرمایه داری و
بدیل طبقاتی
آن نمود که در
نتیجه اثر
معروف خویش
«کاپیتال» را
به رشته تحریر
درآورد.
اگر در
مجموع به
مارکس اقتصاد
دان، سیاستمدار،
فیلسوف و
جامعه شناس و
سازمانده
جنبش بین
المللی کارگری
نگاه کنیم به
این نتیجه می
رسیم که هدف
اساسی و اندیشه
محوری در ایده
های وی آزادی،
برابری،
سعادت و
خوشبختی
انسان ها است.
از این رو
بدون تردید می
توان گفت که وی،
یکی از صادق
ترین و معتقد
ترین هومانیست
های جهان نیز
بود. مارکس، هیچ
ادعایی نداشت
و یک انسان
متفکر و
سازمانده بود
مبرا از
اشتباه و خطا نبود.
مارکس بنیادی
ترین چارچوب
مستقلی برای
تفکر سیاسی،
اجتماعی و
فرهنگی را به
جهانیان به ویزه
جنبش کارگری
عرضه نموده
است. بدون شک،
رجوع مستقیم
به اندیشه
مارکس، تنها
راه رهایی بشر
از یوغ و ستم و
استثمار سرمایه
داری است.
گرامی
داشت کارل
مارکس را، با
سروده
«انترناسيونال»
به پایان می
برم. این
سروده را زنده
یاد «احمد
شاملو»، از
متن فرانسوی
آن ترجمه کرده
و در شماره 33
«کتاب جمعه»
(ويژه نامه
روز اول ماه
مه)، به تاريخ 11
ارديبهشت ماه سال
1359 خورشيدی
منتشر کرده
است.
برخيزيد،
دوزخيان زمين!
برخيزيد،
زنجيريان
گرسنگی!
عقل از
دهانه
آتشفشان خويش
تندر وار می
غرد
اينک!
فورانِ نهائی
ست اين.
بساط
گذشته
بروبيم،
به پا
خيزيد! خيل
بردگان، به پا
خيزيد!
جهان
از بنياد
ديگرگون می شود
هيچيم
کنون، «همه»
گرديم!
نبرد نهائی ست
اين.
به هم گرد
آئيم
و فردا «بين
الملل»
طريق بشری
خواهد شد.
رهاننده
برتری در کار
نيست،
نه
آسمان، نه
قيصر، نه
خطيب.
خود به
رهائی خويش
برخيزيم، ای
توليد گران!
رستگاری
مشترک را برپا
داريم!
تا
راهزن، آن چه
را که ربوده
رها کند،
تا روح
از بند رهائی
يابد،
خود به
کوره خويش
بردميم
و آهن
را گرماگرم
بکوبيم!
نبرد نهائی ست
اين.
به هم گرد
آئيم
و فردا «بين الملل»
طريق بشری
خواهد شد.
کارگران،
برزگران
فرقۀ
عظيم
زحمتکشانيم
ما
جهان
جز از آن
آدميان نيست
مسکن بی
مصرفان جای
ديگری است.
تا کی
از شيره جان
ما بنوشند؟
اما،
امروز و فردا،
چندان
که غرابان و
کرکسان نابود
شوند
آفتاب،
جاودانه
خواهد درخشيد.
نبرد نهائی ست
اين.
به هم گرد
آئيم
و فردا «بينالملل»
طريق بشری خواهد
شد.
ضمیمه:
فریدریش انگلس، فیلسوف
و انقلابی کمونیست
آلمانی و نزدیک
ترین رفیق و
همکار کارل
مارکس، در 6 ژوئن 1853 انگلس نامه
ای به
مارکس می نویسد
که در آن نامه
به تفصیل از ایران،
از زبان
پارسی و شعر و
نثر فارسی یاد
می کند. بخشی
از این
نامه که انگلس
در آن دیدگاه خود
را در
مورد زبان
فارسی بیان می
کند به
صورت زیر است:
«... چند هفته
ای است
که در پهنه
ادبیات و هنر مشرق زمین غرق
شده ام. از فرصت استفاده
کرده و به آموختن زبان فارسی
پرداخته ام. آن چه تاکنون
مانع شده است
تا به
آموختن زبان عربی
بپردازم،
از یک سو
نفرت ذاتی من به زبان
های سامی است و از
سوی دیگر
وسعت غیرقابل
توصیف این
زبان دشوار
با حدود چهار هزار ریشه
که در دو تا
سه هزار سال
شکل گرفته است.
برعکس،
زبان
فارسی، زبانی
است بسیار
آسان و
راحت. اگر الفبای
عربی نبود
که همیشه
پنج، شش
حرف تقریبا یک
صدا تلفظ می شوند و اعراب
نیز روی
کلمه ها گذاشته
نمی شود
که دشواری
هایی در خواندن و نوشتن به
وجود می آورد،
من می توانستم
در ۴۸ ساعت
دستور زبان
فارسی را
فرا بگیرم. این
هم به دلیل
لج بازی با «پیپر»1 است.
اگر او خیلی
مایل است
که با من به رقابت
برخیزد، این گوی
و این میدان.
زمانی را
که برای
فراگیری زبان
فارسی درنظر
گرفته ام
حداکثر سه هفته
است. حال
اگر آقای
پیپیر توانست
در دو ماه این زبان
را بهتر
از من یاد
بگیرد اذهان
می کنم که او
در زمینه ی
فراگیری زبان
از من به
مراتب بهتر
است.
برای «وایتلینگ»2 بسیار
متاسفم
که فارسی نمی داند. زیرا
اگر با این زبان
آشنایی داشت می توانست آن زبان جهانی
که در آرزو
داشته را بیابد.
به عقیده
ی من فارسی تنها
زبانی است که در
آن مفعول بی
واسطه و با واسطه
وجود ندارد...»
1- ویلهلم پیپر، زبان شناس
و روزنامه
نگار و
عضو اتحادیه کمونیست
ها، جزو مهاجرینی
بود که در
لندن زندگی می
کرد.
2- ویلهلم وایتیلینگ،
در آغاز شاگرد
نجار بود. پس از آشنایی
با مارکس
و انگلس
از کمونیست
های فعال
شد و در سال 1849 به آمریکا مهاجرت
کرد. وی،
در آرزوی یک
زبان جهانی
بود و برای
این
منظور زبان
آلمانی را
پیشنهاد
کرده بود
منتها با
حذف مفعول با
واسطه و بی واسطه.
شنبه بیست
و چهارم اسفند
1392 - پانزدهم
مارس 2014