مبارزه طبقاتى در خلال دهه ۱۹۳۰ در اتحاد جماهير شوروى

پاکسازيها و محاکمات سياسى در حزب کمونيست

نويسنده: ماريو سوزا

مترجم: پيام پرتوى

 

پيشينه محاکمات خيانت و پاکسازيهاى حزبى ١٩٣٦-١٩٣٨" دوران آزادى" دهه ۱۹۲۰

مورخان سرمايه دارى و فعالان سياسى خرده سرمايه دار"سوسياليست" يا " دست چپى" بسيارى از اوقات٬ بر خلاف دوران "سخت" دهه ١٩٣۰ ٬ با اشتياق از دهه ١٩٢۰ – ه اتحاد جماهير شوروى صحبت ميکنند.

 

بنا بر اظهارات آنها در دهه١٩٢۰ آزادى حکومت ميکرد٬ در همه جا بحث و گفتگو انجام ميشد٬ هنر و فرهنگ رشد کرده بود و براى هر فردى امکانات فراوانى جهت ابراز عقيده و تاثير بر روى توسعه جامعه وجود داشت. اين يک تصوير تحريف شده از تکامل تاريخ است.

 

يقينا در دهه١٩٢۰ براى بحث و گفتگو و شرکت گسترده در فعاليتهاى فرهنگى آزادى وجود داشت٬ اما اين امر  مخصوص اين دهه نبود. همزمان با توسعه جامعه و ساختمان سوسياليسم در دهه١٩٣۰ بخش بزرگى از مردم اتحاد جماهير شوروى به اين امکان دست يافته بودند که در مباحٽ اجتماعى شرکت و ازيک زندگى فرهنگى غنى٬ در عرصه اى که نظير آن در گذشته مشاهده نشده بود٬ بهره مند شوند.

 

مسٸله اى که ما در مورد آن صحبت ميکنيم آن دهها و باز هم دهها ميليون نفرى هستند که طى اين دهه به امکانات جديد فرهنگى٬ اجتماعى٬ علم و دانش يک جامعه مدرن دسترسى پيدا کردند. اما با اينحال فقط يک اقليت بسيار کوچک از اين امکانات فرهنگى و اجتماعى بهره مند شدند. مقايسه آن با دهها ميليون نفرى که در طول جهش بزرگ دهه١٩٣۰ از اين امکانات فرهنگى بهره مند شدند امکانپذير نيست.

با ايجاد سوسياليسم مخالفت نمود

آنچه که در طى دهه۱۹۲۰ مورد ستايش سرمايه داران قرار ميگيرد  تکامل اجتماعى و فرهنگى آن دوران نيست٬ بلکه امکاناتى بود که براى مخالفان سياسى جهت مبارزه با سوسياليسم ايجاد شده بود·

 

سرمايه داران بويژه٬ فعاليتهاى جدايى طلبانه مستمرى را مورد ستايش قرار ميدهند که گروهها و جناههاى مختلف در طول دهه۱۹۲۰ ٬ تحت نام آزادى٬ در حزب کمونيست به آن مشغول بودند.

 

کليه اين گروهها طى سالها تقريبا توسط اشخاصى مشخص٬ مانند ترتسکى٬ زينويف٬ کامنف٬ بوخارين٬ اسميرنوف٬ رياکف٬ پياتاکوف٬ رادک و اسکولنيکوف در راس آنها٬ براى فعاليت بر عليه احداث سوسياليسم٬ تشکيل شده بودند.

 

براى اقليت موجود در کميته مرکزى امکان برپا نمودن سوسياليسم در روسيه عقب مانده امرى موهوم بود. اين موضع ترتسکى بود.

 

 هدف آنها در عوض اين بود که از روابط بازارى٬ در انتظار توسعه بين المللى مطلوب براى دستيابى به جامعه سوسيالىستى در آينده اى دور٬ بهره بردارى نمايند.

 

نگاه بوخارين به توسعه کشور مثالى ديگريست از ريشه تناقضات در سال ۱۹۲۵·

 

در آنزمان بوخارين که از اعضاى کميته مرکزى بود در نطقى در مورد سياست کشاورزى٬ دهقانان را "به خود غنى سازى" تشويق نمود. اين بود پيام او در مورد توسعه کشاورزى در اتحاد جماهير شوروى.

 

بوخارين اگر چه در اين مورد از خود انتقاد نمود و کميته مرکزى و استالين آنرا شخصا پذيرفتند٢٧ اما تئوريها در آنجا وجود داشتند و با انتقاد از خود ناپديد نميشدند.

 

براى غنى شدن تنها يک راه وجود داشت و آن از طريق استثمار انسانهاى ديگر امکان پذير بود. زمينداران بزرگ و کولاکها قادر به انجام اين کار بودند٬ بوخارين بايد ميفهميد که برانگيختن کولاکها براى غنى ساختن خودشان به قيمت افزايش استثمار کشاورزان فقير تمام ميشد.

 

بر اساس اين تئورى کشاورزان ثروتمند بايد مشاغل جديدى را براى کشاورزان کوچک فقير ايجاد مينمودند٬ همزمان درآمد دولت با دريافت ماليات بيشتر افزايش ميافت و بدين ترتيب "چرخها به گردش" در ميامدند.

سرمايه دارى يا سوسياليسم؟

آينده کشور را تضاد ميان مخالفان و اکثريت کميته مرکزى تشکيل ميداد٬ سرمايه دارى يا سوسياليسم. اين سوال به موضوع اصلى چهاردهمين کنگره در دسامبر ١٩٢٥ مبدل شد.

 

کنگره اعلام نمود که اتحاد جماهير شوروى٬ "کشور ديکتاتورى پرولتاريا٬ براى برپايى يک جامعه کامل سوسياليستى از همه امکانات لازم برخوردار است". و در ادامه اينکه وظيفه اصلى حزب "مبارزه براى پيروزى ساختمان سوسياليسم در اتحاد جماهير شوروى بود"٢٨ .

 

قطعنامه به تصويب رسيده شده به عنوان موضع حزب اعلام شد٬ موضعى که کليه اعضاء بايد از آن پيروى مينمودند. در قطعنامه ادامه توسعه سياسى در اتحاد جماهير شوروى و در حزب کمونيست به طريقى تعيين کننده مورد تاييد قرار گرفته بود.

 

اما مخالفان مفاد قطعنامه را هرگز دنبال ننمودند. آنها  پس از کنگره به روشى سازمان داده شده کار مخالفت با کمتيه مرکزى و ساختمان سوسياليسم را آغاز نمودند.

 

مخالفان با گذشت زمان و شواهد ملموس در مورد درستى سياست کمتيه مرکزى٬ از جمله٬ نتيجه شگفت انگيز توليد در طول اولين برنامه پنج ساله٬ بطور فزاينده اى منزوى و جايگاه خود را در درون حزب و دستگاه دولتى از دست دادند.

 

به مرور زمان کار سازمان داده شده و پنهانى مخالفان هر چه بيشتر به توطئه چينى بر عليه دولت کشور مبدل شد٬ توطٸه هايى که در آن همه چيز٬ از ترور و خرابکارى تا جاسوسى و همکارى با دشمن [آلمان نازى] مجاز بود·

[27] J.V. Stalin, Works, vol. 7, 1925, Moscow 1954, s 393.

[28] Sovjetunionens kommunistiska partis (bolsjevikerna) historia, Stockholm 1972, s 349.