جنبش
اتحادیهای
امریکا از خود
بیگانه و
سردرگم
به
مناسبت روز
کارگر1393
***
کانون
مدافعان حقوق
کارگر: درچند
سال گذشته سعی
کرده ایم تا
با بررسی جنبشهای
کارگری جهانی
و انتقال آن
به جنبش کارگری
ایران، و
به موازات درسگیری
از این
مبارزات نشان
دهیم که هر
چند شاید این
مبارزات در جای
دیگری از این
جهان اتفاق
افتاده باشد
ولی میتوان
تشابهات زیادی
میان وضعیت
آنان و جنبش
کارگری ایران
مشاهده کرد. ریشهی این
تشابهات در
اساس مبارزهی
طبقاتی نهفته
است که در
سراسر جهان علیه
سرمایهداری
در جریان است.
زمانی
که به مبارزات
مردم فلسطین
اشاره میشود،
میتوان شرایط
سخت زندگی
مردم جنوب ایران
را زیر یوغ
شرکتهای
خصوصی دید،
مبارزات
زحمتکشان
نپال را در
شمال و همچنین
نقش نهادهای
مدنی ِمورد
حمایت نهادهای
بینالمللی
در مقابله با
نهادهای واقعی
مردمی،
مبارزات مردم
عراق را در
کردستان و
مبارزات مردم
فیلیپین را در
چند دستگی کل
مبارزهی
جنبش کارگری ایران
و سویهی
ضد امپریالیست
بودن این
مبارزات در ایران
دید و
مبارزات مکزیک
را شاید در آینده
تجربه کرد.
پرداختن
به جنبش کارگری
در امریکا به
دلایل زیادی
بسیار ضروری
بود. اما شاید
باید صبر میشد
تا گرد و
غبار نیروهای
امنیتی به
اصطلاح ضد امریکایی!
[1]بعد
از اعتراضات 88 کمی
فرو مینشست و در کنار آن در
عمل به کسانی
جواب داد که
برای مرعوب
کردن همدیگر
از هیچ روشی
فروگذار نمیکنند. [2]
اكنون در شرایطي
که
مذاکرات با
غرب در جریان
است و تماسهای
تلفنی روسای
جمهور ایران و
امریکا دیگر،
قبح ظاهری
تماس با امریکا
را ریخته و
تلاش برای
برقراری
ارتباط با امریکا
وعادی کردن
روابط به نقطهی
قوت
دولتمردان
بدل شده است،
این نوشته اهمیت
خودش را نشان
میدهد. زيرا
كه در حال
حاضر سياست
كيك و كليد،
ديگر نه به
طور پنهاني
بلكه به صورت
آشكار اجرا ميشود.[3]
شاید
این مطلب باید
توسط فعالان
سابق کنفدراسیون
دانشجویی در
امریکا
نوشته میشد،
کسانی که در
سال 1977در
مقابل سخنرانی
شاه سابق در
واشنگتن بزرگترین
اعتراض
اجتماعی ایرانیان
خارج از کشور
را ترتیب داده
بودند. آنها
با فعالیتهای
خود توانستند
در خارج از ایران
دولت امریکا
را عقب
بنشانند و هم
راستا با
مبارزات مردم
ایران حرکت
کنند، کسانی
که شاید بخشی
از آنها در
دهه شصت، درست
در بزنگاه "ایران
کنترا" جان
خود را از دست
دادند وعدهای
هم شاید در این
نظام حل شده و
در ساخت
نهادهای امنیتی
فعال بودند و
کم نبودند که
به رنگهای
سبز و بنفش تغییر
کرده و دیگر
از دوران جوانی
خود دور شدند
و بدتر از همه
نقش فعالان
سابقا چپی است
که حتی فراتر
از آن رفتند و
از اوباما
خواستند که لیبی[4]
را بمباران
کند و در چند
ماه گذاشته
بازهم فراتر
رفتهاند و
برای نشان
دادن مشکلات
دولت روحانی[5]
به دولت امریکا
مشاوره میدهند.
طنز
تاریخ آنجا
است که امروز
فعالیت مرتجعترین
ضد امریکاییهای
سابق به همراه
شرکتهای نفتی
برای حفظ نظم
موجود در ایران
تنظیم شده
است. [6]
ما
در این نوشته
نخواستیم به
تئوری توطئه و
غربستیزی
دامن بزنیم، چرا که غربستیزی
دروغین در دست
بیعملان و
افشاكنندگان
توطئه کسانی
هستند کهدرسه
دهه گذشته
تلاشکرده اند
تا نیروهای
انقلابی را از
صحنه بیرون
کنند ، اینها
کسانی هستند
که امروز در
راهروهای
نهادهای بینالمللی،
ماندن در قدرت
را گدایی میکنند
و بسیاری از
آنها که خود
اقامت کشورهای
غربی را دارند
و برای دزدیدن
مال ملت و
انتقال آن به
بانکهای غرب
از هیچ کوششی
دریغ نمیکنند
و از این طریق
هم به کاهش
بحرانهای
مالی بزرگترین
دولتهای
سرمایه داری
کمک میکنند.
ما
به همبستگی
طبقاتی معتقدیم
و میدانیم
که طبقهی
کارگرجهانی
تنها در همکاری
مشترک میتواند
خود را
برهاند. ولی
میدانیم که
جامعهی امریکا
در فرهنگ مصرفی
گرفتار شده و
درد بیخویشتنی
مشکلساز
فعالیت جمعی
شده و نقش
نهادها و
رسانههای
سرمایه داری
در به سکوت
کشاندن بخش
عظیمی از مردم
امریکا تاثیرگذار
است. شش تریلیون
دلار( برابر
با سطح بودجه
چند کشور) [7]خرج
تبلیغات
انتخاباتی
امریکا شد،
تبلیغاتی که
همانند فیلمهایهالیودی
رامبوی
قهرمان خود را
میسازند.
به چالش کشیدن
این نظم برای
بخش آگاه جنبش
کارگری امریکا
کاری بس عظیم
و دشوار است.
برخلاف
کسانی که با
بیعملی
خودشان این
تئوری را تبلیغ
میکنند که
همهی جنبش
کارگری کنونی
امریکا و
نهادهای سرمایه
داری آن جامعه
میتوانند
جنبش کارگری دیگر کشورها را
فاسد کنند،
میتوان
ادعا کرد که
بخش
مستقل و واقعی
جنبش کارگری
امریکا با
جنبش کارگری کشورهای
جهان در افریقا،
آسیا و امریکای
لاتین میتواند
هم راستا
باشد. [8]
آنان که با
اصول خودشان نه
تنها مبارزه میکنند،
حتی میتوانند
کمکی باشند
برای مبارزات
جنبش کارگری
جهانی، همان
گونه که
اعتراضات
کارگری سایر
نقالط دنیا
مانند چین کمکی
است برای جنبش
کارگری مستقل
امریکا.
جنبش
کارگری امریکا
یک راه حل در
مقابل خود
دارد و آن هم
رجوع به جنبش
عدالتخواهی
و برابریطلبی
است و گرنه
همانطوری که دیده
میشود هر روز
نیروی بیشتری
را از دست میدهد
و وضعیت وخیم
اقتصادی به جایی
رسیده که قطع
نیم ساعت برق
در یک منطقه
امریکا، منجر
به تاراج
مغازهها میشود.
[9]
صدها میلیون
اسلحه[10]
که در دست
مردم آن جامعه
است روزی علیه
یکدیگر و
دولت نشانه میرود؛
شاید دولت با
تکنولوژی و
تجهیزات نظامی
بسیار پیشرفته
بتواند با آن
مقابله کند،
اما مسلم است کشتار
مردم توسط
خودشان بربریتی
است که در کمین
مردم نشسته
است.
رویای
امریکایی به
سر آمده و
کارگر ارزان کشورهای پیرامونی دیگر
مشکل اقتصادی
و سیاسی امریکا
را حل
نمیکند و
جنبش کارگران
چین در آینده
نه چندان دور
نقش خود را
نشان خواهند
داد و نخواهد
گذاشت که
کمپانیهای
امریکای به
استثمارو
نابودی آن
کشور ادامه
دهند و کشور چین
را به زباله
دان سرمایهداری
جهانی تبدیل
کنند. شبح
عدالتخواهی
خواب از سر سرمایه و
کارکنان وال
استریت میپراند
و جنبش کارگری
ایران هم در این
کشاکش برای
متشکل شدن
مبارزه خواهد
کرد.
یک صد
و سیامین
سالگرد اول
ماه میدر پیش
است. بازنگری
و پیامد
مبارزات
کارگران شیکاگو
که در سال 1884 برای
هشت ساعت کار
جان خود را از
دست دادند که
در آن روزگار
نوید زندگی
بهتری را برای
بسیاری به
ارمغان میآورد،
شبیه به یک
درد بزرگ خود
را نشان میدهد.
متاسفانه در
بسیاری از ایالاتهای
کشور امریکا
قوانین 60 ساعت
کار رایج است[11]
و عقب نشینی
بسیاری را در
جنبش کارگری
امریکا، شاهد
هستیم.
در
دهمین سالگرد
راهپیمایی
اول ماه می
فعالین کارگری
شهر سقز و
پنجمین
سالگرد دستگیرشدگان
اول ماه می
پارک لاله
مناسب دیدیم
به جنبش کارگری
امریکا
بپردازیم.
جنبش
اتحادیهای
امریکا از خود
بیگانه و
سردرگم
در
تاریخ هفده
اکتبر2013، در دقیقه
نود، دولت امریکا
افزایش بودجه
سقف بدهی دولت
را به 16.7 تریلیون
دلار تصویب
کرد. بودجهای
که واقعیت
اقتصاد
متزلزل امریکا
را نمایان میکند.[12]
در
سال گذشته هفت
شهر امریکا
اعلام
ورشکستگی
کردند. [13]
شهر دیترویت
امریکا به دلیل
بدهی بیسابقه
18.5
میلیارد دلاری
در آستانه
ورشکستگی
کامل قرار
گرفت، به گونهای
که حتی چراغهای
معابر آن نیز
خاموش شدند.[14] این شهر دیگر
حتی قادر نیست بدهی
خود را
بپردازد و
فعالیتش را
به شانگهای
منتقل کرده
است.
لوژنگ در
مقاله" از
دیترویت تا
شانگهای" نوشته
است که امروز یک
میلیون و
هفتصد هزار
کارگر اتومبیلسازی
در چین کار میکنند
که بسیاری امید
دارند تا در آینده
جنبش خودرو سازی،
در چین احیا
شود.[15]
اگر در چند سال گذشته در
امریکا گاه
سالانه بیست
اعتصاب کارگری
ثبت شده است
در چین گاه تا
هشتاد و شش
هزار اعتراض
در سال
صورت گرفته
است.
اگر دیترویت
روزگاری مهد
جنبش سندیکایی
بود و
کارگران
خودروسازی
اکثریت
کارگران آن
شهر را تشکیل
میدادند، امروزه
در لاس وگاس
اعضای پر جمعیتترین
اتحادیههای
کارگری در بخش
کازینو مشغول
به کارند. تعداد
کارگران صنعتی
سیر نزولی
دارد و تعداد
کارگران بخش
خدمات سیر
صعودی، تغییر
موازنه از بخش
خصوصی به بخش
دولتی، زنان
در بسیاری از
حرفهها شاغل
هستند و تعداد
زنان عضو
اتحادیهها بیشتر
از مردان شده
است به گونهای
که سندیکای
مردانه
انگلوساکسون
را با مشکل
روبرو کرده
است. کارگران
مولد صنعتی تبدیل
به کارگران
مولد غیر
صنعتی شدهاند
و اقتصاد صنعتی
به اقتصاد
کاغذی تغییر
جهت داده است.[16]
در حالی
که پیش از این
کارگران با
احساس مفید
بودن در جامعه
به تولید
مشغول بودند،
اکنون در محیطی
کاملا متفاوت
مشغول ارائه
خدماتی هستند
که توانایی
آنان را به
هدر میدهد و
به ندرت به
آگاهی طبقاتی
و جایگاه خود
در جامعه میاندیشند.
تنها
14
درصد
از کارگران ایالت
نوادا عضو
اتحادیههای
کارگری هستند
که تعداد آنها
144
هزار نفر است.
این تعداد در
چند سال گذشته
افزایش یافته
است.
با نگاهی به
بودجه تصویبی
کاخ سفید میتوان
به دلیل کمبود
بودجه و
ورشکستگی
رفاه اجتماعی
در جامعه امریکا
پی برد. هزینههای
سرسام آور
ارتش امریکا
در جبهههای
متعدد تحت
عنوان برقراری
صلح و امنیت
در جهان و
اختصاص بخش
اعظم بودجه
تحت عنوان بودجه
دفاعی برای کنترل
مردم سراسر
دنيا به منظور
کنترل و به
انحراف کشاندن
جنبشهای
اجتماعی
کشورهای دیگر
و هزینههای
جاسوسی
جوابگوی جاه
طلبیها و سیاستهای
امپریالیستی
امریکا نيست و
کارگران و
اقشار پایین
جامعه بیشتر
قربانی این
توسعه طلبیها
و سیاستهای
اقتصادی امپریالیستی
هستند. به
عنوان مثال در
دو سال گذشته
بیست و سه ایالات
از 52 ایالات
در کشور امریکا،
قانون داشتن
حق کار را به
تصویب رساندهاند.[17]
قانون
داشتن حق کار
برخلاف اسمش
نه تنها به معنای
داشتن حق کار
برای
شهروندان نیست
بلکه برای از
بین بردن نهاد
اتحادیهای
در امریکا
بوجود آمده
است. قانونی
که عملا حق
دارد قانون
کار را رعایت
نکند و در عرض یک
روز کلیهی اتحادیههای
کارگری را غیر
قانونی اعلام
کند.[18]
هفتهها
تظاهرات مردمی
علیه این
قانون حتی
کوچکترین
خللی در مصمم
بودن جمهوریخواهان
و دولت
ایالتی ویسکانسین در به اجرا در
آوردن این
قانون جنجالی
بوجود نیاورد.
زيرا
به گفتهی آنان
اجرایی شدن این
قانون در شرایط
بحران اقتصادی
امریکا به
کاهش کسری شدید
بودجه ایالتی
در ویسکانسین
کمک به سزایی
میکرد و
کاخ سفید و
سنا هر دو به
اتفاق آرا به
افزایش 5
درصدی بودجه نظامی
در مقابل کاهش
6.18
درصدی بودجه
در بخش کار، بهداشت،
رفاه عمومی و
آموزش برای
سال 2014
رای دادند[19] کاملا
واضح و مشخص
است که این
قانونگذاران
هیچ گونه تجدید
نظر یا بررسی
مجددی در
رابطه با این
قانون را در
دستور کار خود
قرار ندادند.
البته
بررسی وضعیت
بودجه کشور امریکا
از 11
سپتامبر 2001 تا
کنون به خوبی
نشان میدهد
که هزینههای
نظامی و جاسوسی
و دو جنگ عراق
و افغانستان
برای کشور امریکا
سرسام آور
بوده ودر
برابر هزينهی
بخش رفاهی و
عمومی کاهش
چشمگیری داشته
است.
این
اعتراضات به
پنجاه ایالت دیگر
هم رسید، اما
از آنجایی که
روح از خود بیگانه
و کارگر گریز
در كليت جامعه
و جود دارد،
اين اعتراضات
نتيجه مشخصي
بدست نياورد .(همان
منبع[20])
[21]اکثر
قریب به اتفاق
محققان جنبش
کارگری امریکا
بر این نظر
هستند که از
زمان ریاست جمهوری ریگان[22]،
جنبش کارگری امریکا
به تدریج اعضای
خود را از دست
داده و در بسیاری
از رشتهها
عملا از بین
رفته و نهادهای
اتحادیهای
کارگری که
امروزه به
فعالیت خود
ادامه میدهند، در
اصل از اهداف
پایهای جنبش
اتحادیهای خود
دور شده، و
عملا در
مذاکره برای
بهتر شدن وضعیت
اعضا با مشکل
روبرو شده و
بخش عمدهی فعالیتشان
را در بخشهای عمومی،
مواد غذایی، راه
ترابری، مخابرات
و پتروشیمی
قرار داده که
این اعضا هم
به صورت نیمه
وقت و موقت هستند
و دائما شغل
خود را تغییر
میدهند. کارکنان
بخش تعلیمات و
آموزش،
دانشگاهها و
کارکنان بخش
دولتی که بسیاری
از آنان را
زنان تشکیل میدهند،
که متاسفانه
هنوز خود را
کارگر نمیدانند.
جنبش
کارگری امریکا
که زمانی به
عنوان چراغ
راهنمای جنبش
کارگری جهان
فعالیت میکرد،
امروزه بیشتر
به مبارزات
جنبش مدنی میپردازد
و در بهترین
حالت در میان
كارگران جديد
و مبارزه برای
حقوق شهروندی
فعالیت میکند
و صندوقهای
بازنشستگی و
سایر صندوقهای
مشترک سرمایه
گذاری
کارگران به
سهام داران
اصلی وال استریت
تبدیل شدهاند. سهام
این حقوقهای
بازنشستگی هم
در بسیاری
موارد سرمایههای
تراستهای
اقتصادی است و
کمپانیهای
آنها در سرکوب
کارگران امریکای
لاتین، آسیا و
خاورمیانه
سهم دارند و دیگر
کار آنها به
آن معنی قرن هیجده
وجود ندارد و به
قول نويسنده
لوموند اکنون
زمانی است که
دلالان مالی، جای
مهندسین را میگیرند.[23]
در
حالی که سرمایهداری
به اشکال
مختلف و در
همهی عرصهها
به دنبال افزایش
منافع و سود
خود میباشد
از طرف دیگر
با به
کارگرفتن نیروی
کار ارزان سعی
در کاهش هزینههای
تولید خود
دارد.
نمی
توان به جنبش
کارگری امریکا
پرداخت ولی به
نقش و سیر
تحولات جریانات
چپی بي توجه بود
كه درساختن این
نهاد که
امروزه دیگر
حتی توان ایجاد
یک حرکت
اعتراضی را
درخود ندارد.
جنبش
کارگری امریکا
در گذشته در
دورههای
مختلفی تحت
نفوذ جریانات
متفاوت بوده
است و گاه خود
دولت هم بیکار
نمانده و در
شکلدهی این
جریانات با
چشم پوشی عمدی
به رشد انها
کمک میکرده
است. البته
كمك به چپ در
پوشش شوروی ستیزی.
(جریانات
تروتسکسیت در
دهه سی و چهل)[24] جریانات
طرفدار مسکو
شاید از اوایل
دهه بیست در
امریکا حضور
داشتهاند و بیشترین
نیروی خود را
در رهبری جریانات
کارگری امریکا
گذاشتهاند.(
همان
منبع[25])
نبايد
از نظر دور
داشت كه تضاد
طبقاتي درآمريكا
از دوران
استقرارسرمايهداري
و حتي در
دوران
استعمار
انگليس
همواره به
شديد ترين وجه
نمايان بوده
است. انگلس در
مقدمه کتاب
وضع طبقه
کارگر در
انگلستان مینویسد
در
طی "ده
ماه در آمريکا
انقلابی به
وقوع پيوسته
که در هر کشور
ديگر حداقل به
ده سال زمان
احتياج داشت."[26] اگر
انگلس روزگاری
جنبش کارگری
امریکا را به
عنوان
سردمدار
مبارزات آینده
جنبش سوسیالیستی
مطرح میکرد،
دلیلش جامعهای
بود که از
لحاظ تاریخی
بسیار جوان ولی
از لحاظ سیاسی
و اقتصادی بسیار
پخته بود و
آمادگی هر نوع
انقلاب سیاسی
و اقتصادی را
در خود داشت.
انگلس
میگوید: "آنچه
که هيچکس نمي
توانست پيش بينی
کند اين بود
که جنبش در
چنين زمان
کوتاهی با
چنين قدرت غير
قابل مقاومتی
به راه افتد، به
سرعت آتش
درجنگل خود را
گسترش داده و
جامعهی
آمريکا را با
بنيانهايش به
لرزه در آورد .(همان
منبع قبلی)
این مسلم وغیر
قابل انکار
است که کارگران
امریکایی در این
بحرانهای
اقتصادی که
ازخصیصههای
اصلی سرمایه
داری است و به
طور مداوم در
دورههای
مختلف تکرار
شده و میشود، شاهد
به یغما رفتن
تنها سرمایه
زندگیشان، یعنی
نیروی کار شان
هستند. در
حالی که مزد
حاصل از این
معامله با
کارفرما کفاف
زندگی خود و خانوادههایشان
را نمیدهد، سرمایه
داران نیز به
بهانهی بحران
اقتصادی از
پرداخت حقوق
کارگران
سرباز میزنند. اما
در این دورهها
توان جنبش
کارگری محک
زده میشود و
مطالعه تاریخ
جنبش کارگری
امریکا بیانگر
این ادعاست.
جامعه
امریکا در عین
حالی که خودش
را مافوق قدرت
میداند[27]، اما
آماده است که
تغییر کند و این
تغییرات کمکی
باشد برای
رفتن به سوی
جامعه سوسیالیستی،
ولی شرایط
اقتصادی و
فرهنگ سازی
نهادهای سرمایه
داری، مبارزات
کارگری را با
مشکلات بسیاری
روبرو کرده
است.
امروز
یک مشکل
اساسی وجود
دارد وآن هم
ضعيف بودن روحیه
کار جمعی است. روحيه
كار جمعي در
سطح جامعه بسیار
کم دیده میشود
و اتمیزه کردن
جامعه و مصرف
گرایی، جامعه
را با بحران
هویتی روبرو
کرده و عدم
انگیزه تغییر
و پذیرفتن این
که دیگر راه
حلی به جز
سرمایهداری
برای رهایی
بشر وجود
ندارد، نیروهای
مترقی را با
مشکل اساسی
روبرو کرده
است. در این
شرایط کمتر
انگیزهای
برای مبارزه
وجود دارد و
در بهترین
حالت ما با
اعتراضاتی
روبرو میشویم
که استمرار
ندارند و در
مدت زمان
کوتاهی
فراموش میشوند. مانند جنبش
وال استریت.[28]
این
موضوع که
مافوق قدرت
بودن به بخشی
از فرهنگ روشنفکری
جامعه
امریکا هم
رسوخ کرده را
باید بررسی
کرد. امروزآن
چنان احساس
گناه به همراه
سرخوردگی به
انها القاء
شده که راهی
جز حمایت از
جنبشهای
خارج از امریکا
ندارند و
خودشان در
گرداب
پارلمانتاریزم
گرفتار شدهاند
و هر چند خود نیز
میدانند که
در جامعه اي
زندگي مي كنند
كه در آن بیش
از چهل میلیون
نفر با فقر
دست و پنجه
نرم میکنند و
ده میلیون
سرباز جنگی
وجود دارد که
بسیاری از
انها به لحاظ
روانی مشکل
دارند.
در چنین شرایطی
چه
راهی در پیش
پایشان است؟!
چرا
روشنفکران
امریکایی به این
روز افتاده
اند؟ برای
بررسی این
مساله نیاز
است به بررسی
نهادهایی
بپردازیم که
در بخش خارجی
جامعهی امریکا
فعالیت دارند.
روشنفکرانی
که بسیاری از
انها به گرایشات
پست مدرنیست پیوستهاند
و یا بسیار
متمول هستند و
مشکل مالی
ندارند و دیگر
قادر نیستند
مفهوم فقر را
درک کنند. بسیاری
از انها شبیه به
اشخاصی شدهاند
که از پشت
پنجره به باریدن
برف نگاه میکنند
و غصه کسانی
را میخورند
که سقفی بالای
سرشان نیست.در
مراکز علمی
تنها با آمار
نشریات نیویورک
تایمز و
واشنگتن پست میخواهند
از دنیای بهتری
حرف بزنند. در
اينجا نقش
نهادهاي سرمايهداري
را در به انحراف
كشيدن
روشنفكران
نبايد ناديده
گرفت.
این
روشنفکر
آلوده شده در
قدرت دیگر
توان ادا در
آوردن هم ندارد
و در بهترین
حالت افرادی
که در دانشگاه
امای تی درس
میخوانند،
حتی کسانی
مانند نوام
چامسکی را هم
نمیشناسند. (متأسفانه
چامسکی هم به
خاطر مواضع ضد
امریکایی خود
در دام جریانات
ضد جنگ افتاده
و در نشست
شورای ایرانی
امریکای ساخته
شرکتهای نفتی
معروف به لابی
ایرانی
سخنرانی کرد[29])
چرا که این
افراد حتی در
مبارزات
روزمره جامعه
خود نیز فعالیت
ندارند و فقط
از امپریالیستی
گلایه میکنند
که خرج رتق و
فتق امور آنها
را میپردازد.
دولت
امریکا با
سابقهی بیش
از صد سالهی
تاریخ
نهادسازی غیر
حزبی میتواند
هر نوع حرکتی
را در عرض چند
ماه به عقب
براند و
نهادهای خود
را جایگزین
احزاب سیاسیاي
كند که خود را
پیرو بلوک شرق
سابق میدانند
.از طرف دیگر بسیاری
از کشورهای
کمونیستی بلوک
شرق با آرزوی
رویای زندگی
امریکایی و
زرق و برق و رشد
استعداد،
چشمان خود را
بر واقعیت
بستهاند و بی
جهت نیست که
بسیاری از
روشنفکران چپ
ایرانی چه
آنهایی که
سابقا چپ بوده
و چه آنهایی
که در مسیر
حقوق بشر فعالیت
میکنند، (امروز
با جریانات
اصلاح طلب
همراه شده اند)
هم
در این رویا
شریکند و با
فرموله کردن و
پذیرفتن شرایط
موجود، همین
کار را با
جامعهی ایران
میکنند.
امریکا
با داشتن رتبهی
اول در تعداد
زندانی و
زندان در جهان
از این زندانیان
به طور رایگان
بهرهکشی میکند.
بر اساس آمار
در حال حاضر
امریکا در حالی
که 5
درصد جمیت دنیا
را دارد، 25
درصد از زندانهای
جهان را
داراست.[30]
با مراجعه به
آمار و ترکیب
جنسی، سنی، قومی،
و شغلی به
راحتی میتوان
دریافت که در
پشت دیوار
عدالت و
بشردوستی، انسانها
چه زجری را
تحمل میکنند. به
عنوان مثال
کارکنان ارتش
امریکا از جایگاه
بالایی نسبت
به سایر
شهروندان امریکایی
برخوردارند
به خصوص در
بخش قضایی. بر
اساس آمار
موجود سال
گذشته بیش از 26
هزار مورد اذیت
وآزار جنسی در
ارتش امریکا
به وقوع پیوسته
که تنها سه
هزار و سیصد
وهفتادوچهار
مورد ثبت شده
است.[31]
قابل
توجه است بدانیم
که تجاوز به
زنان در ارتش
جرم مهمی نیست
و فقط دوهفته
زندان دارد،
در حالی که
دزدیدن یک
دوچرخه توسط یک
سیاه پوست،
اگر سه بار
تکرار شود در
بعضی از ایالتها
به حبس ابد
محکوم میشود.
روشنفکران
امریکایی
چندان اهمیتی
به این قضایا
نمیدهند. اما
از این مهمتر
زندانیانی
هستند که به
عنوان لشکر
کار، به طور
رایگان یا با
دستمزد بسیار
ناچیر ساعات
طولانی بیگاری
میکنند. خصوصیسازی
زندانها و در
زندان نگه
داشتن زندانیان
با محکومیتهای
طولانی بدون
مدرک و دلیل، یکی
از هزاران
مشکلاتی است
که جامعهی سرمایهداری
امریکا، مردم
امریکا را در
آن گرفتار
کرده، اما گویا
معضلات جامعهی
امریکا آن
چنان قابل توجیه
است که کمتر
کسی به آن میپردازد. نگاهی به
آمار و ارقام
سایتهای
آماری کشور امریکا، وجدان
هر انسان
عدالتخواهی را
به درد میآورد.
با
توجه به آمار
مرکز بینالمللی
مطالعات
زندان، ایالات
متحده بالاترین
درصد از زندانیان
در جهان را
دارد. در ازای
هر 100
هزار نفر جمعیت
716
زندانی در
زندانهای
امریکا به سر
میبرند.
البته باید
اشاره کرد که
این آمار جدید
است و بر اساس
گزارش نیشن
مستر(Nationmaster ) این آمار
نسبت به سالهای
قبل کمی کاهش یافته
است.[32]
بررسی
تاریخی جنبش
کارگری امریکا
برای شناخت
جنبش کارگری
امریکا نیاز
است به مجموعهای
از عوامل نگاهی
بیندازیم تا
بتوانیم درک
روشنی از
قضاوت خودمان
از این جنبش
ارايه دهیم.
جامعهای که
محصول مهاجرت
میلیونها
انسان برای
بهتر شدن وضعیت
اقتصادی شان میباشد.
جامعهای که
در آن ابتدا
مهاجران در
سرکوب و از بین
بردن بومیان
نقش داشتند،
جامعهای که
با آوردن سیاهپوستان
به عنوان
برده، فرهنگ
بالا دست و
فرودست را
اشاعه داده و
تا به امروز
فرهنگ روانی
جامعه از این
سرکوب درونی
شده رها نشده
است.
جامعهای که
با وسعت عظیمش،
همیشه به
مهاجر نیاز
داشته و تا به
امروز هم
مهاجران نقش
به سزایی در سیاست
امریکا بازی میکنند،
چه آن زمان که
با انداختن
رقابت در بین
مهاجران و امریکاییها
و درگیری درونی
و ایجاد
اختلاف،سرمایه
از این
اختلافات
استفاده کرده
است و چه
امروز كه بسياري
از تحصيلكردگان
يا نخبگان
ساير كشورها
براي كار با
شرايطي بهتر
آمريكا را
قبله آمال خود
ميدانند.
جامعهای که
از زمان جنگ
داخلی (شمال
وجنوب) تا سالیان
دراز شرایط
نظامی بر آن
سایه افکنده و
حتا امروزه هم
کمپانیهای
فروش اسلحه از
این جنگ داخلی
استفاده کرده
و به تعداد
جمعیت امریکا،
در میان مردم
این کشور
اسلحه وجود
دارد. امروز
وجود این همه
سلاح در دست
مردم به یک
بحران امنیتی
بزرگی تبدیل
شده است.
جامعهای که
در طی چهارصد
سال گذشته
درمبارزات
اجتماعی
مردم، فردگرایی
را گسترش داده
تا مانع ايجاد
یک جنبش طبقاتی
شود.
تاریخچه
جنبش کارگری
امریکا
تاریخ
مبارزاتی
جنبش کارگری
امریکا به
سال19 16 برمی
گردد که
کارگران ماهر
ویرجینیا حق
رای را به دست
آوردند. [33] کارگران
بارها برای
فشار بیش از
حد کار و در
نبود نیروی
کار دست به اعتراض
زدند. کارفرمایان
برای بدست آوردن نیروی
کار جدید به
خصوص در بخش
تنباکو به
آوردن بردگان
از افریقا به
امریکا دست
زدند و به
دنبال آن در
سال 1642 قانون
بردگان افریقا
وضع شد.[34]
در سال [35]1677
در شهر نیویورک
اولین قانون
ضد اعتصاب
نوشته شد. از
زمان رسمیت یافتن
بردگی در امریکا
تا سال 1700 که
کارگران
چارلزتون اولین
اعتصابشان را
برای افزایش
دستمزد به
اجرا در
آوردند،
مبارزات
كارگران
ادامه داشت.
در سال 1829
كارگران برای
کم شدن ساعات
کار به 60 ساعت
در هفته فعالیت
متشکل خود را
شروع کردند و
اولین اتحادیهی
کارگری را در
امریکا تشکل
دادند.
در این بررسی
نباید
استقلال
(انقلاب) امریکا
را از نظر دور
داشت که منجر
به جدایی سیزده
ایالت امریکای
شمالی از بریتانیا
و تاسیس ایالات
متحده امریکا
در بین سالهای
1783- 1775 شد. با بیرون
راندن انگلیسیها
از بوستون،
توماس جفرسون
و بنجامین
فرانکلین
اعلامیه
استقلال امریکا
را نوشتند و
در سال 1789 جورج
واشنگتن رییس
جمهور امریکا
شد. این جنبش
استقلالطلبانه
و رهایی از
سلطهی
امپراطوری
انگلستان به هیچ
وجه به معنای
تغيير روابط
اقتصادی
واجتماعی
دوران
استعمار نبود.
[36]
استقلال امریکا
و جدایی از بریتانیا
به رهایی
بردگان و بومیان
منجرنشد. تقریبا
همهی رهبران
انقلاب امریکا
خود از مالکان
برده بودند و
تا به امروز
از خلع يد بومیان
و حتی از قتل
عام بومیان
امریکا نیز
حمایت میکنند[37].
جنبش کارگری
امریکا را باید
به لحاظ تاریخی
به دوبخش مهم
تقسیم کرد،
قبل از بحران
و رکود اقتصادی
سال1930 و بعد
ازبحران.
اولین انجمن
صنفی کارگران
چاپ در سال 1778 در
شهر نیویورک
شکل گرفت.
درخلال سالهای
1837-1833 در بسیاری
از بخشهای
مختلف مانند
راه آهن،
معادن، سدسازیها
و ساختمانها،
کارگران
شهرهای
بوستون، نیویورک
و فیلادلفیا
برای کاهش
ساعات کار و
افزایش
دستمزد خود
دست به اعتراض
زدند. رهبران
این کارگران
در یک نشست،
اتحاديه
عمومي
كارگران (General
Trads union ) را پایهگذاری
کردند.[38]
مشکل اساسی این
سندیکا عدم
وجود هماهنگی
خارج از محیط
شغلی کارگران
بود. گرچه
رهبران کارگری
صدای اعتراض
خود را بلند
کردند ولی
قوانین حاکم
سد راه فعالیت
آنها بود،
سرکوب و اخراج
کارگران باعث
شد که آنان به
فعالیت مخفی روی
بیاورند. این
فعالیتهای
مخفی هم زمان
بود با جنگ
داخلی امریکا(American civil war
1861-1865) برای
خاتمه دادن به
برده داری. در
واقع بردگان
باید به
كارگران روز
مزد تبديل میشدند
زيرا ديگر
بردگي كارآئي
خود را ازدست
داده بود.
در بحبوحهی
جنگ داخلی و
با رشد صنعت
نساجی،
کارگران این
بخش از صنعت
در فیلادلفیا
در سال 1869 "شوالیههای
کار" را تاسیس
کردند. شعار این
شوالیهها این
بود که کلیهی
کارگران به
دور از هر
نژاد و صنفی میتوانند
عضو این گروه
شوند، اين
حركت برای اولین
بار در جنبش
کارگری امریکا
بسیارارزشمند
بود.هرچند
جنبشي مردانه
و سفيد پوست
بود. [39]
این نهاد با
راه انداختن
جلسات
مطالعاتی و
کمکرسانی،
حمایت خود را
از شعبات
احزاب کارگری
اعلام کرد.
رهبران شوالیههای
کار تاکید و
تبلیغ زیادی
روی اعتصاب
کارگران
داشتند و بیشترین
نیروی خود را
در راستای
آموزش و تاثیر
بر کارگران
جهت تغییرات
اجتماعی و
مبارزه برای
تغییر قانون
گذاشته بودند.
درکمترازهشت
سال این نهاد
کارگری
توانست
هزاران کارگر
را در سراسر
امریکا به عضویت
خود درآورد.
ازسال 1877 با پیروزی
جمهوریخواهان
درانتخابات ریاست
جمهوری فصل جدیدی
درمبارزات
کارگران آغاز
شد و دولت نیز
برای برخورد
با آنان نیاز
به شیوههای
جدید داشت.
دررشهرهای
بالتیمور و
اوهایو اعلام
شد که 10
درصدحقوق
کارگران راه
آهن کاهش مییابد.
به دنبال آن
در شهرهای وست
ویرجینیا،
مارتین زبرگ و
اوهایو
اعتصابات
کارگری کم کم
شروع شد که با
خشونت سرکوب
شد. نماینگان
دولت در این
شهرها از دولت
فدرال
درخواست کمک
نظامی کردند.
این خشونتها
به بسیاری
شهرهای دیگر
امریکا کشیده
شد و با ورود نیروهای
نظامی دولت
فدرال،
اوباشان نظامی
با به آتش کشیدن
39 ساختمان و از
بین بردن 104
لوکوموتیو و 1245
واگن سعی
کردند این
خرابیها را
به گردن
کارگران
انداخته و
کارگران معترض
را عدهای
اوباش و مخل
آسایش و آرامش
مردم نشان
دهند. مانند
ترفندهای همیشگی
تمام حکومتهای
ضد کارگر، در
طول تاریخ
مبارزه
کارگران این حیلهای
برای سرکوب
راحت تر
کارگران و
جلوگیری از پیوستن
سایرمردم به این
جنبش عظیم
بوده است.
در هفت ایالت
صد هزار کارگر
دست از کار کشیده
بودند و نصف
خطوط راه آهن
امریکا از کار
افتاده بود.
در طول این
جنبش كه به
خاک و خون کشیده
شد، صد کارگر
کشته شده و
تعداد زیادی
از کارگران
دستگیر و به
زندان
افتادند و عده
زیادی از آنان
در دادگاه به
جرم توطَئه علیه
جامعه محاکمه
و محکوم شدند.[40]
قانون کار
امریکا در سال
1877 بعد از روسیه یکی
از بدترین
قانونهای
کار در کشورهای
صنعتی بود. در
آن زمان در
فاصلهی سالهای
1877 تا 1900 ، یازده
اعتصاب کارگری
عظیم، به
دستور روسای
جمهور امریکا
با فرستادن
ارتش سرکوب شد
و گارد ملی نیز
بین 118 تا 160
اعتراض کارگری
را سرکوب کرد.[41]
در سال 18900 روسای
کمپانیها،
حقوق
کلانترها و
پاسبانها را
مستقیما
پرداخت میکردند
و بسیاری از
کمپانیها
گاه تا 30 هزار نیروی
اعتصابشکن
برای سرکوب
کارگران
معترض داشتند.[42] بیکاری عظیم
و نیروی کار
مهاجران این
ارتش عظیم را
در اختیار
سرمایه داران
گذاشته بود.
سرکوب
اعترضات 1877،
اعضای بسیاری
از شعبههای
شوالیههای
کارگری را به
این نتیجه
رساند که باید
در استراتژی
خود تغییراتی
به وجود
آورند. آنان
شکست
اعتصابات را
نتیجه علنی
نبودن رهبران
تشکیلات
کارگری خود
دانستند و تصمیم
گرفتند به
فعالیت علنی
پرداخته و
رهبران اتحادیه
به شکل علنی
برای دستیابی
به خواستههای
کارگران با
کار فرمایان
به مذاکره
بپردازند .
به گزارش خود
شوالیههای
کار در سال 1883
پنجاه هزار و
در سال 1885 این
تشکیلات صد
هزار عضو
داشت.(همان
منبع قبلی)
جنبش 8
ساعت کار
روزانه و
اعتصاب اول
ماه می
اول ماه می،
روز جهانی
کارگر یادآور
اعتصاب خونین
کارگران شیکاگو
با خواستهی
8 ساعت کار
روزانه است.
شوالیههای
کارگری به
اعتصابات
عمومی برای
هشت ساعت کار
در روز
پيوستند که
توسط فدراسیون
اتحادیههای
کارگری امریکا
(Federation
of organized trade labor unions) اعلام شده
بود.
در سال 1866در شیکاگو
شوالیههای
کارگری برای
افزایش 1.5 دلاری
حقوق کارگران
غیر ماهر راه
آهن، فراخوان
اعتصاب داده
بودند. در یک می1866
بیش از 1500 محیط
کار دست از
کار کشیدند، بیش
از 30 هزار
کارگر به اعتصاب
پیوستند. پلیس
شیکاگو به
اعتراضات
کارگران حمله
کرد که به کشته
شدن دو تن و
زخمی شدن عدهی
زیادی از
کارگران منجر
شد. هم زمان
آنارشیستها
موفق شدند
تجمع اعتراضی
50هزار نفری در
هی مارکت Hay Market برگزار
كنند و به یک
سخنرانی
دوساعته در
رسای عدم
خشونت پرداختند.
درهمان حین
بمبی در اطراف
محل اتراق پلیس
منفجر شد که
در اثر آن یک
پلیس کشته و بیش
از هفتاد نفر
مجروح شدند.
به دنبال آن
پلیس شروع به
تیراندازی
کرد که به
کشته شدن یک
کارگر و زخمی
شدن تعداد زیادی
از معترضین
منجر شد. (Lambert ,2005,Voss 1933)
در این
مقطع ارتش برای
سرکوب مستقیم
وارد عمل شد و
فعالان سندیکا
را کمونیست،
سوسیالیست و
آنارشیست
خواند. تعداد
بسیاری دستگیر
شدند و شش ماه
بعد چهار
آنارشیست
اعدام و چندین
نفر به جرم
ساختن بمب به
زندان محکوم
شدند.
به دنبال
این ماجرا در
عرض چهار سال
اعضای سندیکاهای
کارگری تا 90
درصد کاهش یافت. بعضیها
ادعا میکنند یکی
از علل فروپاشی
شوالیههای
کارگری را میتوان
درگیریهای
داخلی بین
کارگران ماهر
و غیر ماهر
دانست. اما
مهمترین علت
را باید در سیاست تفرقهاندازی
انجمن
کارفرمایان
امریکا ((American Employer
Association
برای نابودی
اتحاد و
همبستگی اعضای
شوالیههای
کارگری جستجو
كرد. به همراه
آن با سرکوب،
تهدید و اخراج
کارگران به
اهدافشان دست یافتند.
اما
گسترش صنعت
خودروسازي،
بار ديگر اتحاديههاي
كارگري را
احياء كرد. در
سال 1899،
کارخانه
اتومبیلسازی
فورد در شهر دیترویت
تاسیس شد. این
کارخانه تا
سال 1901
توانسته بود
فضای سیاسی دیترویت
را تغییر دهد.
اکثر کارگران
این شهر عضو اتحادیه
بودند.
سال
2014مصادف
است با صدمین
سالگرد قانون
افزایش
دستمزد هنری
فورد درکارخانه
فورد به منظور
افزایش فروش
محصولات تولیدی
خود به
کارگران شاغل
در کارخانجات
مزبور. درسال 1914فورد
حقوق کارگران
خود را به 5دلار
در روزافزایش
داد تا
کارگران را
تشویق به خرید
اتومبیلهای فورد
نماید، یعنی
تولید بیشتر
به منظور کسب
سود بیشتر و یک
مصرف کاذب.[43]
در فاصلهی
سالهای 1906 -1896
درآمد کمپانیهای
راه آهن، ذغال
سنگ و کارخانهای،
معادل 6 بیلیون
دلار بود یعنی
شش برابر
مجموع در آمد 18
سال گذشته.[44]
نقش و تاثیر
کمپانیها هر
روز افزایش بیشتری
مییافت. در
سال 1900 فدراسیون
مدنی ملی (National Civil Federation) (NCF ) پایه
گذاری شد.(
همان منبع،21) این
نهاد اقتصادی
و اجتماعی
توسط سناتور
مارک هنا (Mark Hanna) با
هدف کاهش درگیری
در محیطهای
کاری بوجود
آمد.
در این دوره
بود که برای
بسیاری از
نهادهای
اقتصادی نقش سیاسی
دولت بیشتر
آشکار میشد و
در عین حال
نهادهای
کارگری نیز در
حمایت از سیاستمداران
به فعالیت میپرداختند
تا برای
اعتصابها از
حمایت این سیاستمداران
برخوردار
شوند و در همین
راستا در سال 1900
بسیاری از
کارگران در
انتخابات به ویلیام
مک کینلی رای
دادند.[45]
NCF سعی میکرد
که کارگران را
متقاعد کند که
رشد اقتصادیای
که در امریکا
بوجود آمده میتواند
به بهتر شدن
وضعیت اقتصادی
کارگران کمک
کند و از طرفی
نیز تلاش میکرد
که قراردادهای
دستهجمعی به
رسمیت شناخته
شود و به حل
اختلافات در هنگام
اعتصابات
کارگری میپرداخت
تا از مبارزات
رادیکال
کارگری جلوگیری
کند. در ضمن با
استخدام صدها
اقتصادان در
دانشگاه ویسکانس
و تعلیم دیگر
اقتصاددانان
سعی در تنظیم
قرارداد جدیدی
داشت. که
معروف به" پنج
سال عظیم در
اقتصاد امریکا"
میباشد.[46]
دلیل به
وجود آمدن NCF
را باید آنجا
دید که در
انتهای سالهای
1890 بسیاری از
تشکلهای
کارگری جهانی
به عضوگیری جدید
پرداخته
بودند و در بسیاری
از محیطهای
کار بحث خرد
مدیریتی و
مشارکت
کارگران را
مطرح میکردند،
از جمله فدراسیون
جهانی
خودروسازان،
فولاد و
معادن.
در سال 1901 این
نهادهای
کارگری با
داشتن منابع
حق عضویت خشم
صاحبان کار را
بر انگيخته
بودند. در بین
سالهای 1904- 19022 در
اعتصابات
کارگری حداقل
198 نفر کشته و در
مجموع 1966نفر
مجروح شده
بودند.[47]
در
فاصله سالهای
1900 تا 1915 سالانه
دو درصد به
اعضای اتحادیههای
کارگری اضافه
شد و اتحادیههای
کارگری در سال
1910 بیشتر اعضاء
خود را از
کارگران
ساختمانسازی
میگرفتند.
کارگرانی که
در بسیاری زمینهها
مثل ایمنی در
کار تهاجمي
برخورد میکردند.
فدراسیون
کارگران امریکا
سعی میکرد که
میان کارگران
و کارفرما
هماهنگی
بوجود آورد و
برای همین اصل
بود که
توانسته بود
بعد از جنگ
جهانی اول که
بسیاری از
کشورهای
اروپایی اعضای
خود را از دست
داده بودند
کارگران جدیدی
را به عضویت
خود آورد. در این
سالها اتحادیههای
کارگری امریکا
چهار میلیون
عضو داشتند یعنی
21 درصد
کارگران در محیطهای
کار، بعد از
جنگ و در همین
دوره بیش از 350
هزار کارگر
فولاد برای به
رسمیت شناخته
شدن قرارداد
دستهجمعی
دست به اعتصاب
زدند اما
کارفرمايان
رهبران
کارگران را به
جاسوسی برای
خارجیان و
ارتباط با
بلشویکها
متهم کردند و
از افریقا 30
هزار کارگر به
عنوان اعتصابشکن
به امریکا
آورده و جایگزین
کارگران
اعتصابی در محیطهای
کار نمودند.[48]
بیشترین
ضربه به جنبش
کارگری امریکا
در دهه سی
وارد شد. یعنی
از دست رفتن نیروی
کار اتحادیهای.
به این صورت
که در اوایل
دهه سی
کارگران
معادن از 500
هزار نفر به
80هزار نفر و
کارگران
دوزندگی از 180
هزارنفر به 60
هزار نفر کاهش
یافت و
کارگران
کشاورز
از20درصد به 10
درصد کاهش یافت.(
منبع قبلی)
لازم است
نقش راکفلر در
اقتصاد امریکا
بررسی شود،
خانوادهای
که از
ثروتمندترین
خانوادههای
تاریخ امریکا
تا زمان حاضر
هستند. شاید
خود راکفلر
آنقدر موثر
نبود ولی بنیادهای
اقتصادی این
خانواده تاثیرشان
را بر روابط
کار تا به
امروز ادامه
داشته اند.
راکفلر پدر در
سال 1911 صاحب پنج
کمپانی بود.(
استاندارد
اويل در نیوجرسی
که در دهه
هفتاد به EXXON تغییر
نام داد، موبایل
Mobil در
کالیفرنیا، CocaCola در
آتلانتا و چند
شرکت شیمیایی)،
این کمپانیها
کلیهی بانکهای
امریکا را در
کنترل داشتند.
بنیاد
راکفلر
به علت طولانی
کردن اعتصاب
کارگران و به
خاک وخون کشیدن
اعتصاب
کارگران معدن
لودلو(Ludlow)
در شهر
کلورادو در
سال 1913 تا 1914 شهرت
دارد که منجر به
دستگیری و کشته
شدن 20 کارگرشد.(
منبع قبلی)
این بنیاد
برای ایجاد
ترس در
کارگران از هر
حربهای
استفاده کرده
و به شکل مافیایی
برای رسیدن به
هدفش اقدام میکرد.
بنیاد راکفلر
برای اولین
بار به فکر ایده
" مخزن
فکر"افتاد و
از سال 1913 تا 1933 با
دادن پول به
شکل رشوه و
باج به کلیهی
بخشهای
بهداشتی،
آموزشی، فضای
عمومی (پارکها)
و موزهها، سیاستهای
عمومی دولت ر
ا دیکته میکرد.[49]
راکفلر با
پرداخت به
اصطلاح کمک
مالی بالغ بر 267
هزار دلار در
سال 1934 از یکی از
کمپانیهایش
و همچنین مبلغ
11 میلیون و 800
هزاردلار،
هرگز نگران رد
سیاستهایش
از جانب دولت
نبود.
نهادهای
دست ساز بنیاد
راکفلر
نهاد
کارنیگ [50](Carnegie Endowment for International Peace)
این نهاد كه در
سال 1912
تاسیس شده است
را میتوان
نهادی دانست
که شاید در
تربیت روسای
جمهور و هیات
وزیران
کشورهای دیگر
نیزنقش دارد، این
نهاد با دارائی
سیصد میلیونیاش
بسیار فعال
است و طی
جلسات ماهیانهی
برنامههایی
بر اساس مخازن
فکری خود دارد
و سعی در ایجاد
افکار عمومی
منطبق با
اهداف و در مسیر
خودشان دارند و
به قول معرف دیسکورس
(مباحث) خودشان
را به جای هر دیسکورسی
معرفی مینمایند.
این
افراد با
شناختن
روشنفکران دیگر
کشورها که از
سابقه چپ میآیند،
با آنها ارتباط
خیلی نزدیکی
برقرار میکنند
و ضعف این
روشنفکران را
میدانند و
متوجه هستند
که جریانات چپ
بیشتر وقت خود
را به درگیری
نظری میپردازند
تا عمل روزمره.
میدانند که
اگر چپی با جریان
خودش مشکل
داشت سریع یک
وصله میخورد
و اذیت و ازار
تشکیلاتی را
با خود همراه
دارد و میدانند که براي
بخش عمدهی افراد
جریانات سیاسی، فعالیت
سیاسی یک کار
جانبی به شمار
میرود.[51]
قدیمیترین
نهادی که تا
به امروز فعالیتاش
را ادامه داده
خانه ازادی
است این نهاد
در سال 1941 تاسیس
شده است.[52]
نگاهی
به روند تاثیرگذاری
شکست سوسیالیسم
اردوگاهی بر
جنبش کارگری
امریکا نشان میدهد
جنبش کارگری
که از رشد
فوردیسم و ماشینسازی
و تکنولوژی در
دهه شصت
توانسته بود
طبقهی متوسطی
را بوجود
آورد، در دههی
هشتاد با کمک
گرفتن از تئوری
کشور المان (the
German Federal Republic's party foundations)حزب
بنیاد جمهوری
خواه المان
فدرال با شعار
These foundations known
as "Stiftungen[53]") )(نهادهاي
شناخته شده به
عنوان مباني)
مبنی
بر بنیادهایی
که توانسته
بودند در
دوران نازی از
لحاظ ایدئولوژی
به مقابله با
فاشیسم
بپردازند. با
این الگو
برداری که دیگر
تئوری سازمان
سیا رئیس
جمهور جانسون
در اواخر دهه
شصت و هفتاد
به بن بست رسیده
بود و تز خود
را عوض کردند
با این شعار
که تنها برای
مقابله با ایده
سوسیالیستی
کشورهای بلوک
شرق باید تئوری
پروسهی
دمکراسی را
مطرح کرد. این
بنیاد تئوریک
را میشود در
تاریخچه
سازمان اوقاف
ملی امریکا که
معروف به انای دی
است مطالعه
کرد.[54]
البته
ان ای دی توانسته
با نهادهایی
که خود ساخته
، بسیار
فعالانه
تعداد زیادی
از فعالان
سابقا چپ را
با خود همراه
کند. این
نهادها که گاه
در صد کشور
جهان شعبه
داشتند در حالی
که برای شعار
دمکراتیکسازی
و نهادسازی نیروی
خود را گذاشته
بودند در همان
حال هم با زیر
سوال بردن
جنبشهاي
مسلحانه و
موافق سوسیالیسم
مبارزهی ایدولوژی
میکردند. این
نهادها عبارت
بودند از:
1- موسسه
ملی دمکراتیک،
The National Democratic
Institute (NDI)
این
نهاد در سال 1983
تاسیس شده است.[55]
این
نهاد در ابتدا
بیشترین فعالیتش
را در اروپای
شرقی بود و
امروزه فعالیت
اش در امریکای
لاتین، اسیا،
خاورمیانه و
آفريقا است.
2 - بنیاد
کارتر این
نهاد در سال 1982
تاسیس شده است .[56]
یکی
از پیچیدهترین
این نهادها،
"بنیاد جامعه
باز"ِ اقای
جورج سوروس
است. این بنیاد
با سرمایهگذاری
زیاد سعی میکند
دولتها را در
مسیر اهداف
خودش تغییر دهد.[57]
جنبش
کارگری بعد از
جنگ جهانی اول
بعد از قتل
وعام کارگران Ludlow [58]در سال 1914
قانون کمیسیون
روابط تجاری
را تنظیم
کردند و
سهامداران
بنگاههای
اقتصادی را نیز
مجبور کردند
که به این
قانون رای
دهند.
در اوایل
دههی سی، با
فشار اتحادیهها
و بروز
اعتراضات
اجتماعی دولت
مجبور شد
قانون رفاه
اجتماعی را
تصویب کند.[59]
این
قانون در 6 آوریل
1933 به تصویب رسید
و بر اساس آن
کار هفتگی از 60
ساعت به سی
ساعت در هفته
تغییر یافت. این
قانون هیچ
اشارهای به
حداقل دستمزد
نکرده بود، این
قانون با
مخالفت روسای
کمپانیها
مواجه شد و به
مدت دو سال به
حالت تعلیق در
آمد.
در سال 1935
قانون روابط
کار کشوری تصویب
شد. در این
قانون مواد
کنوانسیون ILO
به رسمیت
شناخته شد. این
قانون شاید تا
مدتی میتوانست
برای امر تشکل
یابی کارگران
مهم باشد ولی
نتوانست آنها
را متشکلتر
کند، چون نهاد
سندیکا بر
اساس حرفه تعیین
میشد ولی این
رشتهها آن
چنان متفرق
بودند که جایی
برای متشکل
شدن نبود.
زمانی
که کارگری عضو
اتحادیه میشد
به خاطر بسته
بودن محیط
کار(close shape) نميتوانست
با كارگران
ديگر چندان
رابطه برقرار كند.
یعنی کارگران
وقتی استخدام
میشدند چنان
چه در محیط
کار اتحادیه
وجود داشت، به
طور اتوماتیک
عضو اتحادیه میشدند.
این کارگران
که برای
استخدام از
صدها سد
روانشناسی و
ارتباطی با
کارفرما باید
عبور میکردند
قاعدتا آگاهی
سندیکایی را
با خود نمیآوردند
و در بسیاری
از مواقع همین
کارگران خود
مخالف آموزش
سنديكائي
بودند و کارگران
با درآمدی
نسبتا مناسب
ضرورتی براي
فعال بودن سندیکا
نميديدند و
سندیکا تبدیل
به شرکت بیمه
شده بود. چرا
که مطابق
قانون شکایت
کارگر به هر
دلیلی، از طرف
سندیکا باید
دنبال میشد.
بعد از تصویب
قانون
ضدکارگری جدید
در امریکا در
بسیاری از محیط
هاي کار حتا
ده درصد
کارگران هم حق
عضویت نمیدادند.
کارگران
تصور میکردند
با پرداخت حق
عضویت کارشان
را تضمین میکنند
و فقط زمان
بستن قرارداد
جدید با هم
ارتباط
داشتند.
اختلاف بلوک
شرق وغرب، شرایطی
را بوجود
آورده بود که
کارگران از
مزایای کاری
حداقل بهرهمند
باشند، چه بسا
کارگران بسیاری
از صنایع به
خصوص معادن،
خودروسازی و
نفت از رفاه
نسبتا بالایی
نیز برخوردار
بودند. این
کارگران که
دارای اشرافیتی
شده بودند و
همیشه سعی میکردند
خود را نه
کارگر، بلکه
طبقه متوسط
معرفی کنند و
تا به امروز نیز
اتحادیههای
کارگری اعضای
خود را طبقهی
متوسط معرفی میکنند،
رویای بازگشت
طبقه متوسط را
در سر دارند.
در تمام دههی
سی اتحادیههای
کارگری سعی میکردند
مفاد کلیهی
قوانین حق
تشکل را به
قانون کار تحمیل
کنند و راکفلر
با گذاشتن یک
کنفرانس
معروف به کمیته
کنفرانس
مخصوص، تمامی
کارفرمایان و
نهادهای
کارگری را دور
هم جمع كرد. این
کنفرانس تا
سال 1936 در شهر نیوجرسی
سالیانه
برگزار میشد.(Gordon
1994)
در سال 1935 از دل این
شرایط تشکل
مجامع صنعتی (Congress Industrial
Organisation)(cio )[60]
در امریکا به
وجود آمد. و به
دنبال آن فعالیت
خودش را در
کانادا هم شکل
داد که بسیاری
از اتحادیههای
خصوصی امریکا
در کانادا هم
شعبه دارند. این
تشکل کارگری
در امریکا با
حمایت از حزب
دمکرات و کاندیدای
این حزب،
روزولت، برای
تغییر
دموکراتیک پا
به عرصه فعالیتهای
کارگری نهاد
كه اين امر
نشانگر قدرت
وسيع سرمايهداري
درآمريكا در
اين دوره است.
(در امریکا یک
حزب قدرتمند
با دو گرایش
ولی یک هدف در
عرصههای سیاسی
و اقتصادی به
نام جمهوریخواهان
و دمکراتها
وجود دارد،
اما حامیان
جمهوریخواهان
سفیدپوستانی
هستند که خود
را جناح برتر
و برگزیده در
جهان میدانند
و حامیان
دمکراتها
تاریخا از اقلیتهای
نژادی، مذهبی،
جنسی،
کارگران و
مهاجرین جدید
میباشند.)
آمار کمکهای
مالی AFL به
حزب دموکرات
تا سال 1933 گاه تا یک
میلیون دلار
در سال بود،
اما با آمدن CIO دیگر از مرز
کمک مالی گذر
کردند و با
استخدام
کارکنان CIO در محیطهای
کار به خصوص
خودروسازی میشیگان
وضعيت
كارگران بهتر
شد. کارخانه
اتومبیلسازی
از این جهت
انتخاب شد که یک
جریان حساس
اقتصادی در
امریکا بود و
اگر اعتصابی در
این بخش موفق
میشد میتوانست
روزنه امیدی
برای کارگران
بخشهای دیگر
بوجود آورد.
CIO در
دهه سی توانست
با موفقیت در
اعتصابات
گوناگون
منجمله
فولاد، خودروسازی،
تشکل سازی در
بخش صنعت را
رشد دهد.CIO
با گرفتن کمک
از نمایندگان
مجلس حتی
توانست در تصویب
بودجه تاثیر
داشته باشد،
ولی بسیاری از
کمپانیها با
طولانی کردن
اعتصاب و حمایت
پلیس و اخراج
کارگران رشد
تشکلیابی را
کم میکردند.
این موضوع که
جریانات چپ در
CIO فعال
بودند را نمیتوان
نادیده گرفت.[61]
در اواخر
دهه چهل AFL
با حمله به CIO
آنها را متهم
کرد که زیر
نفوذ کمونیستها
هستند و
اعتراضات
کارگران بندر West
Long Shoremens را دسیسهی
کمونیستها
دانست.(همان
منبع 28)
در زمان
جنگ جهانی دوم
کلیه
اعتراضات
کارگری ممنوع
شد و جنبش
کارگری در
حالت دفاعی
قرار داشت. در
سال 1945 اعضاء
اتحادیههای
کارگری از 9 میلیون
نفر در سال 1941 به
15 میلیون نفر
افزایش یافته
بود. در این
مقطع 4/35 در صد
كارگران عضو
اتحادیه ها
بودند.(مرکز
آمار اتحادیههای
کارگری)
در سال 1947
مجلس قانون
تفتهارتلی (THE
taft hartley act )،[62]
قانون مبارزه
با کمونیسم،
را در امریکا
را تصویب کرد.
این
قانون ضد
کارگری یا
قانون مدیریت – کارگر را تغییر داد
و کارگران باید
با رای اکثریت
و انتخابات در
محیط کار به
اتحادیه میپیوستند.
اتحادیههای
کارگری از
شرکت در
انتخابات منع
شدند و اتحادیهها
و رهبران آنها
باید ثابت میکردند
که به هیچ وجه
از حزب کمونیست
حمایت نمیکنند.
البته این
قانون در سال 1950
در دادگاه به
چالش کشیده
شد. این قانون
دست کارفرمایان
را برای فعالیت
سیاسی باز
گذاشت ولی برای
اتحادیهها
هر فعالیتی
ممنوع بود. حتی
فعالان کمونیست
در اتحادیه باید
تعهد کتبی میدادند
[63]که
هیچ گونه
ارتباطی با
حزب کمونیست
ندارند. این
قانون ریشه در
قانون اساسی
امریکا دارد.
طبق قانون
اساسی در صورت
کمونیست بودن یا
عضویت در حزب
کمونیست نمیتوان
شهروند امریکا
شد.
از آن دوره به
بعد هر دو
نهاد اتحادیهای
AFL و CIO
همکاریهای
خود را با هم
ادامه دادند
در سال 1955 برای
مبارزه با این
قانون این دو
نهاد با هم
متحد شدند.
هم زمان با از
بین رفتن شوالیههای
کارگر، فدراسیون
کارگری امریکا( America Federation Of Labor) بوجود آمد. این
فدراسیون از
دل شکست شوالیهها
بیرون آمد و
با علم به درس
گرفتن از علل
شکست شوالیهها
میخواست در
پروسه کم کاری
و اعتصاب و
تحت فشار
گذاشتن
صاحبان صنایع
و قرارداد
دسته جمعی حق
کارگران را بگیرد.AFL در
زمان کوتاهی
موفق شد در
صنعت امریکا
صدها هزار نفر
را به عضویت
بگیرد و چهل
سندیکا را به
عضویت خود در
آورد. اعضای AFL
را کارگران
ماهر تشکیل میدادند،
اعم از
نجارها، چاپ
خانهها،
معادن،
سازندگان وسایل
خانه و دخانیات
.
یکی از ویژگیهای
اصلی AFL دوری از سیاست
و عدم ارتباط
با احزاب سیاسی
بود. ساختار سیاسی
دو حزبی امریکا
که در اساس سک
حزب است (این
دو حزب در
تمامی مسائل
داخلی و خارجی
یک سیاست را
دارند )و
کنترل سیاست
حزبی و فضای سیاسی
حاکم هرگز
اجازه فعالیت
به حزب سومی
را نمیداد و
قوانین درونی AFL
مارکسیستها
و آنارشیستها
را از این
نهاد کارگری
دور میکرد.AFL
به خاطر داشتن
اعضای ماهر به
کارگران غیر
ماهر اجازه
عضویت نمیداد
زیرا کارگران
ماهر میتوانستند
با توجه به
تکنولوژی
حقوق و مزایای
اضافه خود را
به دست بیاورند.[64]
بین سالهای
1904-1896 اعضای
اتحادیه به
391هزار وششصد
نفر رسید.[65]
حزب کمونیست
امریکا
حزب کمونیست
(مارکسیست، لنینیست)
در سال 1919 تاسیس
شد. این حزب به
موازات جنبش
کارگری امریکا
تاریخ پیچیدهای
دارد.
در بین سالهای
1920 تا 1940 نقش تعیین
کنندهای در
جنبش کارگری
داشته و در
ساختن ایده
سندیکای صنعتی
(Industrial
union)
کارگران جنبشی
مبنی بر "جراحات
بر یک نفر
جراحات بر همه
است."(Injury to one ,injury to all) را
بنیان
گذاشتند. دولت
امریکا هیچ
گاه نمیپذیرفت
که دیدگاهها
و نظرات بلوک
شرق در امریکا
رشد كند و همین
تفکر و دیدگاه
را در نهادهاي
کارگری و کمونیست
شدن میدید و
دولت قانون
امنیت مکارتی Mccurran
Internet Security Act را
تصويب كرد و
به نیروی امنیت
امریکا اجازه
داد که به
اخراج کمونیستها
از محیط کار
اقدام كند.
حزب کمونیست
در دهه سی با
مبارزه علیه
جداسازی سیاه
پوستان
توانست نقش
خود را در این
دهه مطرح کند.
حزب در سال 1900
شصت هزار عضو
داشت که شامل
آنارشیستها
و رادیکالهای
چپ بود. در دهه
پنجاه بعد از
سخنرانی خروشچف
و کنگره بیستم
حزب کمونیست
شوروی معروف
به (secret speech) موج
مکارتیزم
شروع شد و با
نفی کمونیسم
در امریکا، با
قلمداد کردن
سندیکالیستها
به عنوان
مامور خارجی و
خیانت توانست
بسیاری از
اعضای آنان را
دستگیر و
زندانی كنند.
(اولین بار در
سالهای 1926 تا 1929
مبارزه با
کمونیستها
صورت گرفت.)
اعضای حزب در
سال 1957 بالغ بر 10000
نفر بود که 1500
نفر از آنان کارکنان
FBI
بودند. [66]
حزب در دهه
شصت به مخالفت
با جنگ ویتنام
برخاست و برای
صلح مبارزه
کرد و در دوره
گورباچف در
دهه هشتاد به
حزب بسیار
کوچکی تبدیل
شد.
کارگران
صنعتی جهان [67] (Industrial workers of the world)
این اتحادیه
در سال 1905 تاسیس
شد و تا سال 1923 با
هدف نفی سرمایه
و لغو کارمزدی،
دمکراسی محیط
کار و از پایین،
بیشترین نیرو
را جذب کرد. بر
اثر بحران
اقتصادی و
بسته شدن
کارخانهها و
از بین رفتن
نهادهای
کارگری
40000کارگر بیکار
شدند.
IWW (کارگران
صنعتی جهان)
در اوایل دهه 1900
درگیریهای
درونی بسیاری
داشت و دبیر
اتحادیه را در
کنگره 1906 از
سمتش برکنار
کردند و شرمن
را به جای دبیر
کل حزب سوسیالیست
در کنگره،
برگزیدند. وی
عضو فدراسیون
معادن غرب
بود.
ارتباط این
نهاد با حزب
سوسیالیست به
رهبری دانیل
دلون بحرانی
شد و دانیل
دلون حتی با
داشتن کارت
عضویت
نتوانست در
کنگره 1908 شرکت
کند.
این نهاد در
سال 1924 به دو
گروه تقسیم شد
که به سانترالیستها
و غیرسانترالیستها
معروف بودند.
غیرسانترالیستها
در سال 1931 از این
نهاد جدا شد،
و همچنين از
حزب سوسیالیست
هم جدا شد.
البته این
نهاد تا کنون
نیز در متشکل
کردن کارگران
با دستمزد پایین،
غیرماهر و
مهاجر فعالیت
داشته و در
حال حاضر نیز
در این زمینه
فعالیت میکند
و به فعالیت سیاسی
و دخالت مستقیم
در سیاست
معتقد میباشد.
[68]حزب کارگران
امریکا(American workers party)
این حزب در
سال 1933 تاسیس شد
و ساختار لنینی
و گرایش مارکسیستی
داشته است.
بخشی از اعضای
این حزب را شورای
بیکاران تشکیل
میدادند و بیشترین
نیروهای حزب
از فعالین
کارگران ماشینسازی
بودهاند.
کنگره
تشکل کارگران
ماهر [69] (The congress of Industrial-)
CIO
تشکل فوق در
سال 1928 تاسیس شد
ومعروف به
تشکل کارگران
فنی در امریکا
بود و اعضای
آنها از
کارگران امریکا
و کانادا تشکیل
شده بود. CIO از طرف
فرانکلین
روزولت رییس
جمهور امریکا
حمایت میشد،
در دوران اوج
رشد حزب
دمکرات امریکا
طی سالهای 1945 -1933 .CIO
در دههی سی
هم زمان با
بحران اقتصادی
رشد کرد زمانی
که AFL با
رکود مواجه
شد. این نهاد
به خاطر
ارتباط داشتن
با حزب دمکرات
توانست نیروهایی
که از AFL خارج
میشدند
دوباره متشکل
کند، به ویژه
در بخش پوشاک
و معادن.
فدراسیون
کارگران امریکا
– کنگره
سازمانهای
صنعتی AFL-CLO
فدراسیون
کارگران امریکا
و کنگره
کارگران صنعتی
(AFL-CIO) مرکز
اتحادیههای
کارگری ملی،
بزرگترین
فدراسیون
اتحادیههای
کارگری در ایالات
متحده است که
از ادغام دو
نهاد کارگری
بزرگ امریکا
فدراسیون
کارگران امریکا
و کنگره
کارگران صنعتی
امریکا در سال
1955به وجود آمد و
در این زمان 15 میلیون
عضو داشت و
متشکل از
پنجاه و هفت
اتحادیه ملی و
بینالمللی
بود. این
اتحادیه، در
حقیقت اتحاد
اتحادیههای
کارگری به
شمار میآید و
میان اتحادیههای
کارگری متعدد
هماهنگی ایجاد
میکند. بیش
از یازده میلیون
عضو دارد. از
سال 1955 تا سال 2005، بررسیها
نشان میدهد اتحادیههای
عضو AFL-CIO تقریبا
شامل تمام
کارگران عضو
اتحادیه در ایالات
متحده میشود.
اینکه فدراسیون
کارگران امریکا
اكنون بیشترین
فعالیت خود را
حمایت از
دمکراتها و
در این مسیر
از کارگران
مهاجر به
عنوان ابزار
در امریکا حمایت
میکند روشن
است اما ريشه
اتحاد هر دو
اتحاديه همانگونه
كه گفته شد
براي بهتر شدن
زندگی بخش سفید
پوست [70]و اروپایی
وحمایتاش از
مبارزات
كارگري مسلط
بودن بر این
اوضاع است. این
فدراسیون در
کانادا هم عضو
دارد ولی
نهادهای
کارگری
کانادا همیشه
استقلال خود
را داشتهاند
و عضویت اعضایشان
در چهارچوب نیازهای
جنبش کارگری
کانادا خرج میشود
و بزرگترین
نهاد آن اتحادیه
اتومبیلسازی
بود که در سال 1985
از اتحادیهی
اتومبیل سازی
امریکا جدا
شد..
اتحادیه
بینالمللی
کارگران
خدماتی Service EmployeeS International Union(SEIU)
این اتحادیه
به نمایندگی
از حدود 1.9 میلیون
کارگر در بیش
از 100 شغل در ایالات
متحده (از
جمله پورتوریکو)
کانادا است
وبرای
سازماندهی
کارگران در سه
بخش متمرکز
شده است:
مراقبتهای
بهداشتی (بیش
از نیمی از
اعضا در زمینه
مراقبتهای
بهداشتی کار میکنند)،
از جمله
کارکنان بیمارستان،
پرستاران در
منزل و
کارگران خانه
سالمندان،
خدمات عمومی
(کارکنان دولتهای
محلی و ایالتی)
و خدمات اموال
(از جمله سرایداران،
ماموران امنیتی
و کارگران
خدمات مواد
غذایی).
SEIUاز
نظر افزایش
اعضا، سریع ترین
اتحادیه در
حال رشد نیروی
کار در ایالات
متحده است و بیش
از 150 شعبهی
محلی دارد.
شعبهی اصلی SEIU در
واشنگتن دی سی
است و دارای
چندین بخش
داخلی است که عبارتند
از: ارتباطات،
امور دولت،
رسانههای جدید،
سازماندهی، سیاسی،
بینالمللی،
مزایا و
بازنشستگی،
ارتباطات،
تحقیقات و
حقوقی. در سال 2005
ائتلافی در
چند نهاد
کارگری فدرالی
پدیدار شد که
منجر به جدایی
آنها از AFL-CLO شد که
به نام "فدراسیون
تغییر برای پیروز
شدن " (Change to Win Federation(CTW) معروف است.
این اتحادیه
که از ائتلاف
سه اتحادیه IBT))،(SEIU)و(UFCW) United Farm Workers
)اتحادیه
موادغذایی،
اتحادیه
کارگران
کشاورزی و
اتحادیه جهانی
بخش خدماتی
تشکیل شده
بودند در عمل
به جایی نرسیدند.
تنها
توانستند با
اتحادیههای
کارگری چین
ارتباط بگیرند.
جالب اینجاست
که سویینی رئیس
AFL-CLO خودش از
اس سیای یو میآید
و نتوانست
اتحادیه خودش
را قانع به
ماندن در AFL-CLO بکند.
تروتسکیزم
در امریکا
یکی از گرایشات
کارگری در
جنبش کارگری
امریکا که بیشترین
تشکل آن کشور
به این گرایش
تعلق دارند،
جنبش معروف به
تروتسکیزم در
امریکا است. این
حزب ریشه در
حزب سوسیالیست
امریکا دارد.
حزب سوسیالیست
امریکا در سال
1901 تاسیس شد. این
حزب در سال 1901در
شهرهای لندن،
نیویورک، ویکتوربرگه
و میلواکی نماینده
داشته است. حتی
شهردار میلواکی
Milwaukee)) از حزب
سوسیالیست
بوده است. این
حزب کاندید ریاست
جمهوری داشته
است.درسال 1912 نیز
6 درصد آراء را
کسب کرده است.
همچنین یوجین
دب(Eugene Debs) زمانی
که در زندان
به سرمی برده
برای ریاست
جمهوری کاندید
شده و5.3 درصد رای
آورد. البته
اعضای این حزب
متعلق به جریان
کارگران صنعتی
جهان نیزبوده
اند.
در سال 1919
به دنبال دعوت
لنین از این
حزب برای شرکت
در کمينترن،
اولین انشعاب
در حزب رخ داد.
در سال 1920 پنج
نماینده سوسیالیست
کنگره امریکا
از کنگره
اخراج شدند،
گرچه دادگاه
رای صادره را
رد کرد ولی
مجلس بر اساس
پروسه سوگند
خوردن در
انتخابات
آنها را از
نمایندگی خلع
کرد.
این حزب
توانست در سالهای
1922 تا 1925 صد هزار
عضو کشاورز
جذب کند.
هر چند
حزب سوسیالیست
امریکا به
فعالیتهایش
ادامه داد،
اما هیچ گاه
نتوانست خود
را از فرقه
گرایی رها
کند. در سال 1938 با
به وجود آمدن
حزب کارگران شاخه
تروتسکی(Workers
Party)، آنها از
حزب سوسیالیست
امریکا اخراج
شدند. این جریان
از سال 1940 به بعد یا
در حال انشعاب
بود یا در حال
اخراج کردن
برخی از اعضا.
اکنون 15جریان
تروتسکیست در
امریکا وجود
دارد که میتوان
به لیگ بینالمللی
کارگران، حزب
چپ، کارگران
ملیتنت، لیگ
حزب انقلابی،
گردش چپ، گرایش
سوسیالیستی،
عمل کارگری،
کارگران سوسیالیست،
حزب سوسیالیست
آزادی، حزب
برای سوسیالیسم
؛ گروه بین
الملل،
اسپارک، لیگ
کارگران
انقلابی،
تشکل کارگران
سوسیالیستی و
سالودریتی و...
اشاره کرد.
جریان
سالودریتی
(سوسیالیستهای
انقلابی) اسم
خود را از
سالودرنوش
لهستان گرفته
است. این جریان
معتقد به
انترناسیونال
چهار است و در
سال 2008 به حزب
سبز رای داد.
تئوریسینهای
این جریان
نلسون اینستان
و کیم سایپرهستند
که به گرایش
ضد امریکایی و
ضد اتحادیهای
تعلق دارند.
کتاب بحران در
اتحادیههای
کارگری با حمایت
بسیاری از
گردانندگان
جریانات
تروتسکی
نوشته شده و
دولت امریکا
در تمامی این
چند دهه بدش
نمیآمد حتی
به خودش فحش
داده شود ولی
کسانی در پوشش
چپ به جنبش ضد
بلوک شرق و ضد
سندیکا بپیوندند.
حزب
کمونیست
انقلابی امریکا(مائویست)[71]
حزب کمونیست
مائویست امریکا
در سال 1975 تشکل
شد. این حزب
شاخه جنبش
جوانان
انقلابی (RYMLL)
موسوم به دانش
آموزان برای
جامعه
دموکراتیک هستند.
حزب مزبور در
واقع در زمینه
انقلاب فرهنگی
چین شکل گرفت.
گرچه تعدادی
از بنیان
گذاران آن خود
را متعلق به
چپ نو در دهه
شصت و هفتاد میدانستند
ولی سخنگوی
اصلی آنها در
دهه هفتاد باب
آواکیان بود.
این جنبش بیشترین
نفوذش در خارج
از امریکاست.
تا در داخل
امریکا [72]این
تشکیلات در
بخشهای فقیرنشین
کالیفرنیای
امریکا در زمینه
پروژه خانه
سازی فعالیت میکنند.
بزرگ ترین
فعالیت آنها
که دانشجویان
بریگارد
جوانان کمونیست
بود که در سال 1984
هم زمان با
کنگره جمهوریخواهان
در شهر دالاس
پرچم امریکا
را به آتش کشیدند.
نهاد
لیبرنت (Labornotes)
- [73]این
نهاد که از
بدنه جنبش
اتحادیهای میآید
از اوایل دهه 1970 تشکیل
شد. این نهاد
با تشکیل
کنفرانسهای
سالانه، کارگاههای
آموزشی و چاپ
کتاب و مقالات
در جنبش کارگری
امریکا فعالیت
میکند. این
نهاد که بنیانگذاران
آن از اتحادیه
اتومبیلسازی
هستند، نیروی
خود را نه بر
نفی سندیکا
بلکه کمک و
هدایت برای
رفتن به راه
صحیح جنبش
کارگری میگذارند در
تاریخ 6 تا
8 اوریل
امسال نشست
آنها در شهر شیکاگو
بود که بیش از
دوهزار فعال و
نماینده
کارگری در ان
شرکت داشتند دلیل
انتخاب شیکاگو
هم بر این
اساس بود که
نماینده
دمکراتها
"رهم ایمنول "شهردار
این شهر حتی خیابانها
را هم میخواهد
خصوصی کند و
از یک بیرحمی
خاصی
برخوردار است. البته
ایشان مسئول
مالی کمپین
انتخاباتی
اوباما هم
بوده است.
[74]
البته باید
گفت که خود
اوباما هم در
این شهر زندگی
کرده و وکالت
بسیاری از سیاهان
و بیکاران را
هم انجام میداده
است. [75]
روابط بینالمللی
جنبش کارگری
امریکا
زمانی که چرچیل،
روزولت و
استالین در
حال مذاکره و
مبارزه با فاشیسم
بودند ( یک
نوامبر 1943 در
تهران و 1945 در یلتز
روسیه)،
نهادهای
کارگری امریکا
و شوروی نیز
در حال رایزنی
و بررسی کار
مشترک بودند.
بر این اساس
بود که درسال 1945
فدراسیون تمام
کارگران روسیه
در نشست خود
در مسکو با
فدراسیون
کارگرانای
اف ال به
توافقاتی رسید
و براساس همین
توافقات نمایندگان
فدراسیون
کارگران روسیه
به امریکا
سفرکردند. در
نشست مسکو نماینده
کارگران امریکا
سیدنی هیلمن و
نماینده شوروی
واسیلی
کوزنتسو
بودند.[76]
این کار
مشترک که بر
اساس ساختن
نهاد بینالمللی
کارگری بود،
در چارچوب
فعالیتهای
فدراسیون
جهانی اتحادیههای
کارگری معروف
به دبلیو تی
اف است.
هم زمان با
شکست نازیها
و فاشیستها
در ماه می1945،
نمایندگان
کارگری
کشورهای بسیاری
از جمله امریکا،
انگلیس و شوروی
اولین طرح
ساختن فدراسیون
جهانی را تنظیم
کردند و در بیست
و پنج سپتامبر
تا هشت
اکتبر1945کنگره
موسس تاسیس
شد.
نمایندگان
کلیه کشورهای
صنعتی از نیوزیلند
تا امریکا و
کشورهای
اسکاندیناوی
و اروپایی و
افریقایی و اسیایی
در آن کنگره
شرکت داشتند: 350
نماینده از
پنجاه و شش
کشور یعنی نمایندگان66 میلیون
و 700
هزار کارگر از
سراسرجهان.
فقط نمایندگان
آلمان و ژاپن
در این نشست
حضور نداشتند.
در سال 1945 در ابتدای
کشاکش تشکیل
دبلیو تی اف و
ساخته شدن
جنبش جدید بینالمللی
کارگری
بسیاری از اعضای جدید
فدراسیون
کشورهای
مستعمره، نیمه
مستعمره بودند. برای
فدراسیون
انگلیسی تی یو
سی سخت بود که
بتواند خود را
از زیر ضرب
قرار گرفتن
توسط اتحادیهها
برهاند که از
دل جنگ جهانی
دوم متولد شده
و اعضایشان از
پارتیزانان و
کمونیستها
بودند. در این
جلسات شوروی
در جناح چپ و
فدراسیون
انگلیسی در
جناح راست
قرار داشتند.
فدراسیونهای
امریکایی در میانه
سعی میکردند
این دو جناح
را در کنار هم
قرار دهد و
جلسات را به سمت
جنبش کارگری
متمرکز کنند. [77]
در
تمام دوران
جنگ سرد، جنبش
کارگری امریکا
به نوعی ابزار
و حامی فعالیتهای
دولت امریکا [78]بوده
است. هر
چند این جنبش
هیچ گاه یک
دست نشد ولی IFL-CIO
در زمان جنگ ویتنام
مدافع سیاستهای
دولت امریکا
بود.[79]
سال 1985 در
پانزدهمین
کنگره
دوسالانهای IFL-CIO
، برای اولین
بار بعد از
تاسیس این
نهاد در دهه
چهل، قطعنامهای
بینالمللی به
بحث گذاشته شد
که در آن از
دولت امریکا
برای مداخله
نظامی در
السالوادور و
نیکاراگوئه حمایت
میکرد.این
قطعنامه که
بحث بسیاری را
دامن زد. رئیس
اتحادیه
کارکنان بیمارستان
گفت: به
نظرم این جنبش
کارگری نمیخواهد
از بیست سال
گذشته درس بگیرد،
شرم برما باد
که در جنگ ویتنام
شرکت کردیم و سیاهی
لشگر نیروی
نظامی بودیم.[80]
بن
گولد رئیس
اتحادیه چرمسازی
در خاطراتش مینویسد:"
در کنگره CIO
در سال 1946 رئیس
اتحادیه
خودروسازی
جلسهای با رئیس
اتحادیه
فولاد گذاشته
بود تا تکلیف
کمونیستها را
در کنگره روشن
کنند.در این
جلسه من را
محاکمه کردند
که من کمونیست
هستم و اعضای
کمونیست باید
ازاتحادیهها
اخراج شوند.
این کنگره قطعنامهای
مبنی بر ضد
توتالیتر
بودن جنبش
کارگری را تصویب
کرد. بعدها
بر مبنای این
قطعنامه با
کمونیستها
برخورد حذفی
صورت میگرفت.[81]
در
سال 1955
جورج مینی رئیس
رئیس
IFL-CIO شد. او
که تا سال 1979 درهمین
سمت باقی ماند،
تفاوتی با دیگر
هم نسلهایش
نداشت. او
قبلا رئیس
ILF بود و
شدیدا مدافع
جنایات امریکا
در ویتنام بود.[82]
لانی کیرکمن
رئیس IFL-CIO که از سال 1979 تا
سال 1995
بیشترین فعالیت
ضد کمونیستی
را در داخل
جنبش کارگری
دامن زد. او
کسی بود که شش
میلیون دلار
به لخ والسا در
دوره جنبش
سالودرنوش
کمک کرد.[83] ایشان طرفدار
سرسخت هنری کسینجر
بود و مدافع
سرسخت برخورد
با کوبا و سیاست
شوروی در کوبا
بود.
همچنین گفته میشود
کیرکمن بیشترین
خدمت را برای
شکست جنبش
کمونیستی در
امریکای لاتین
و در زمینه ایران
کنترا به ریگان
انجام داده
است. [84]
در
دو دهه گذشته
با اجرای سیاستهای
تعدیل ساختاری
و جهانی سازی
در سطح جهان،
سیاستهای
اتحادیههای
کارگری در امریکا
نیز تغییر
کرد. این تغییرات
را در دو بخش
خارجی و داخلی
میتوان مورد
بررسی قرار
داد و اتحادیههای
کارگری امریکا
دیگر از محل
عضویت اعضاT
کمکی به فعالیتهای خارجی
خود نمیکنند و با
گرفتن کمک از
بخش خارجی
وزارت خارجه میخواهند
فعالیتهایشان را
پیش ببرند و
کلاً بخش خارجی
خود را از سال 1997
از بخش داخلی
جدا کردند که
جوابگویي به
اعضا را نفی میکند.
[85]
مرکز
همبستگی [86]نیز
در همان راستا
به فعالیت
مشغول شد که
شاید در امریکای
لاتین
نتوانست شانسی
برای فعالیتهایش
داشته باشد ولی
بیشترین فعالیتش
در کشورهای
عرب زبان بود
که در عراق[87]
و مصر اوج
فعالیتهایش
دیده میشود و
اینکه نزدیکی
بسیاری با جریانات
اصلاحطلب ایرانی
و جریانات
دانشجویی
مانند دفتر
تحکیم وحدت
دارند که در
چند سال گذشته
فعالیت کردهاند
و تاکتیکهایشان
همراه با چهره
کردن افراد
بوده تا آنكه
از این چهرهها
بتوانند بهره
برداری سیاسی
کوتاه مدت
بکنند. آنها
در دوران خاتمی
بسیار فعال
بودند و حتی یکی
ازمشاوران
سابق زن دفترریاست
جمهوری به نام
فرزانه داوری
را استخدام
کردند تا با
حنبش کارگری
ارتباط بر
قرارکنند و
همچنین سمیناری
با نام بهار
عربی در ترکیه
به راه
انداختند وبر
خی فعالان
کارگری را در
آن دعوت کردند
تا از آن طريق
سياستهاي
خودرا به پيش
ببرند که
البته با هوشیاری
فعالان کارگری
در ایران
ناموفق
بودند .
این
مساله جای بحث
بیشتر دارد که
در فرصتی دیگر
به آن خوهیم
پرداخت .
تاکتیکهای
نوین در جنبش
کارگری
جنبش
اتحایهای در
امریکا چه به
لحاظ متشکل
کردن در سطح
کف محیط کار و
چه به خاطر
قوانین موجود
کار امریکا طی
سی سال گذشته در شرایط فلج
کنندهای
قرار گرفته نه
میتواند نیروی
جدید را متشکل
کند و نه میتواند
نیرویی را که
از لحاظ کمی نیاز
دارد به عنوان
اعضا حفظ کند.
قوانین ضد
کارگری
"داشتن حق
کار"[88]
در عمل حتی
دادن حق عضویت
کارگران را تا
حد زیادی از بین
برده و در بسیاری
از محیطهای
کار گاه تا 90
درصد اعضا عضویت
خود را نمیپردازند.[89]
دلیل
اصلی را در
بخشهای
متفاوت تا
حدودی توضیح
دادیم، به
علاوه این
آگاهی اجتماعی
وجود ندارد و
به قول گرامشی
پیوند عمیقی میان
کارخاندار و
کارگر وجود
دارد. همانند
پیونده میان
عنکبوت و مگس
است وقتی که مگس
گرفتار شده
است. (سرمایه
داری و آگاهی
طبقاتی-کریس نینهام)
پس سندیکاهای
کارگری مجبور شدهاند به جای
وقت گذاشتن
برای آگاه
کردن
کارگران، از
تاکتیکهای دیگری
برای پیوند به
اتحادیهها
استفاده کنند
تا
بتوانند از ریزش
اعضا جلوگیری
کنند. یکی از شیوههای
جدید عضوگیری
از اعضای غیر
کارگر خارج از
محیط کار [90]
و کمک گیری از
آنها برای تغییر
قانون کار و
شرکت در
انتخاباتهای
سیاسی و دادن
معدود
امکاناتی برای
پیدا کردن کار
و بیمههای
درمانی است – و تاکتیک
دیگر اینکه بسیاری
از اتحادیه در
حال ادغام شدن
با هم میباشند.[91]
عضوگیری
جدید سندیکائي
در زمینه
جذب نیروی
کارگری در
اتحادیه شیوه
جدیدی به کار
گرفته شده که
به بازی دامینو
مشهور است (این
بازی بر این
اساس است که
مهرهها را
پشت سر هم
قرار میدهند
و به محض اینکه
اولین مهره بر
روی مهره بعدی
بیافتاد دیگر
مهرهها هم
بدنبالش میافتند)
این شیوه
بر اساس رفتن
در یک بخش و
جذب کارگران و
به صورت بسیار
مخفی است به
گونه ای که حتی
نزدیکترین
کارگران هم از
همکاری یکدیگر
بی اطلاعند میباشند
و به محض اینکه
هفتاد درصد
کارگران کارت
عضویت را امضا
کردند، در یک
جلسهی بزرگتر
فقط مسئولین
قسمتها میآیند
و آنجاست که میفهمند
که عضو شدهاند.
بر این اساس این
نوع عضوگیری
را "کارت چک" میگویند
و در همان
زمان روی
سهامداران
همان بنگاه
کار میکنند. یعنی
از دو طرف
فشار میآورند
تا هیات مدیره
اتحادیه شدن
کارگران را
بپذیرد[92].
به عنوان مثال
در بخش هتلداری،
گاه یکسال طول
میکشد و به
محض آن که در یک
هتل مثل شرایتون
کارفرما بپذیرد
به طور اتوماتیک
دیگر هتلها
در عرض چند
هفته به عضویت
اتحادیه در میآیند.
در یک سال
گذشته اتحادیه
هتلداران
توانسته بسیاری
از کارکنان
بخش هتلداری
شهرهای بزرگ
امریکا را به
عضویت خود
آورد. این
تاکتیک گاه تا
چهار سال طول
میکشد.
در چند
سال گذشته رشد
بخش رستوران و
هتلداری و کازینو
بر این اساس بوده
است که اتحادیه
با طرح بالا
بردن حداقل
دستمزد به
ساعتی15 دلار
توانسته است
تظاهرات و
اعتصابات
خودجوشی را
دامن بزند.[93]
این تاکتیک شاید
در کوتاه مدت
جواب ندهد ولی
میتواند گاه
تا یک میلیون
کارگر بخش
موادغذایی
آماده مانند
مک دونالد و
فروشگاههای
سی رز،
فروشگاههای
لباس میسیز و
وال مارت را
به دنبال افزایش
دستمزد بکشد.
البته
باید گفت اکثر
این فعالان
متشکل کنندهی
این دوره
جوانانی
هستند که از
دل مبارزات
جنبش وال استریت
بیرون آمدهاند
و بخش دیگری
از فعالان
جنبش وال استریت
به جنبش پس
گرفتن خانههای
مصادره شده
توسط بانکهای
امریکا
پيوستهاند. [94]
بعد از بحران
اقتصادی 2008 تا 2013
ده میلیون
خانهی
مصادره شده
وجود دارد. بخش
عمده این
ورشکستگان را
سیاهپوستان
ومهاجرین لاتین
و آسیائيها
تشکیل میدهند.
این
جوانان با
تاکتیکهای
بسیار مناسب
به تعبیت از
جنبش مدنی 1968
افریقاییهای
امریکائی بر
سر درگیری برای
داشتن خانه به
دور از راسیسم
تشکیل شده
است. بر اساس
منابع
اطلاعاتی
خزانه داری
امریکا، بانکهای
امریکا 19.2 [95]
تریلیون مال
مردم را هدر
دادهاند
(بحران قرض
دادن بانکها
در سال 2008) و میلیونها
امریکایی را
به فقر و بیخانمانی
کشانده اند.
این
جوانان با تحقیق
و برگذاری
جلسات در
مناطقی که
مردم خانههایشان
را از دست
دادهاند میروند
و با متشکل
کردن آنها میخواهند
جنبش
برگرداندن
خانه به صاحب
خانه را بوجود
آورند و این
جوانان حتی با
تاسیس
آشپزخانهها
به جلوگیری از
تخلیه بیشتر
خانهها میپردازند.[96]
جنبشهای
اجتماعی به
موازات جنبش
کارگری امریکا
جنبش وال
استریت و بسیاری
دیگر از
تظاهرات صورت گرفته
اغلب ریشههای
عمیق در جنبشهای اعتراضي
ضد جهانی سازی
ميرسد که
سابقهی آنها
به اعتراضات سیاتل
در سال 1999 و
جنوا در سال 2001
باز میگردد.
سرمايهداري
معاصر در شكل
نئوليبراليستياش
از دهه 70 به
اينسو، بهويژه
پس ازكودتاي
خونبار شيلي
که به سرنگونی
دولت دمکراتیک
سالوادور
آلنده منجر
شد، این سیاست ها را در
صحنه بينالمللي
بيشرمانه به
پيش ميبرد.
نئو لیبرالیزم
مجموعه مشخصي
از برنامههاي
اقتصادی دولتهاي
غربي و موسسات
مالي بينالمللي
سرمایهداری
است كه به عينه
ديدگاههاي
نئو لیبرالیزم
و نهادها
اقتصادی را میتوان
در مدافعان
وطني ما از
نظام بازار
آزاد مشاهده
كرد.
میتينگ
سازمان
تجارت جهاني (WTO) و
اعتراض به آن
از سوی نیروهای
مترقی و کارگری
به بخشی از
فرهنگ
مبارزاتی
مردم امریکا و
کانادا تبدیل
شده كه از سال 1992 تا اوایل
دهه 2000 مرتب
در آمريكا برگزار
شده است. اين
تظاهرات تودهاي
بود اما
تظاهرات
سياتل از
گونهديگري
بود. در
آن از اتحاديههاي
كارگري تا نیروهای
چپ، دانشجویی
و مهاجرین شركت
داشتند. در تظاهرات
و اعتراضات
قبلي در
آمريكاي شمالي
اين نيروها به
چشم نميخوردند
– بهويژه
درآمريكا . تا
آن زمان كيفيت
و ماهيت
اعتراضات و
تظاهرات به
گونه اي بود
كه مقامات
را موقتا برای
یک روز وادار
به عقب نشینی کرد،
اما روز بعد نیروی
نظامی با
جمعيت انبوه 70هزار
نفري مقابله
برخاست و با
استفاده از
نيروي
پليس،اعمال
خشونت،
استفاده از گاز
اشكآور، باتوم
و ضرب و شتم
دستگیری
هزاران نفر
خاتمه يافت.
اما در سياتل
اين اعتراضات
چند روز ادامه
داشت كه
نشان از راديكاليزه
شدن اعتراضات
ضد نظام سر
مايهداري
بود.
نتیجه
گیری
اخيرا با
روي كار آمدن
يك دولت
تقريبا
نئوليبرال در
ايران و ارائه
برنامههاي
تكيه بر بازار
آزاد و با
اندكي گشادهنظري
بيشتر نسبت به
دولت قبلي در
مورد دعوت از
سرمايههاي
بين المللي،
جناحهاي
مختلف سرمايهداري
از آن استقبال
كردهاند.
اين جناحها
كه در داخل
شامل اصلاحطلبان و
طرفداران پرو
پا قرص بازار
آزاد و هم چنين
سلطنتطلبان گذشته
و تابلوهاي
رنگارنگ
طرفداران بازار
آزاد سرمايهداري
ميشوند،
خواهان آن
هستند كه با
رفع تحريمها
بتوانند در
زمينههاي
مختلف از شركتهاي
بزرگ سرمايهگذاري
دعوت كنند تا
سرمايههايشان
را به ايران
بياورند و با
مشاركت سرمايههاي
داخلي زمينهاي
را به قول
خودشان براي
رونق اقتصادي
فراهم كنند. در
اين زمينه
بلندگوهاي
سرمايه داري،
شبكههاي
خبري و
تبليغاتي
نظام جهاني
سرمايه با آب و
تاب فراواني،
آيندهاي را
نويد مي دهند
كه در آن
سرمايه گذاران
بتوانند در
همهی زمينهها
سرمايه خود را
به كار
بياندازند،
از محدوديتها
و قوانين دست
و پا گير
حكومتي آزاد
باشند و به هر
ترتيب كه ميخواهند
به چپاول و
غارتگري
بپردازند و با
اين شعار كه
ايجاد اشتغال
كنند و رونق
اقتصادي به راه
بياندازند و
كشور ايران را
همانند
كشورهاي
پيشرفته
سرمايهداري
به بهشت برين
تبديل كنند ......
خراب
كاريها، تنگ
نظريها،
برخوردهاي
انحصارگرانه
و سركوب گرانه
دولت قبلي،
همراه با راه
انداري
كهريزكها و
كشتارهاي
خياباني و
بگيرو
ببندها، آن چنان
عرصه را
برمردم تنگ
كرده بود كه
هر كسي به دنبال
فرجامي براي
رهايي از آن
جهنم بود، در
اين ميان
هستند خوش
ياوراني در
ميان مردم كه
گمان بر آن
دارند با رفع
تحريمها و
گشايش سرمايه
گذاريهاي
شركتهاي
بزرگ رونق
اقتصادي
بتواند اين
بار گران را
از دوش مردم
تحت ستم
بردارد وبه
قولي كسب و كار
را رونق دهد و
اشتغال ايجاد
كند ودر حقيقت
آبي از دست
سرمايه داران بچكد
و نصيب
كارگران و
زحمتكشان شود.
.....
نظام
سرمايهداري
كه مهرههاي
خود را آن
چنان چيده است
كه گزينههاي
مردم در اين
زمينهها
محدود باشد،
يا
بنيادگرايي
را بپذيرند يا
نظام بازار
آزاد را، محكم
و دل استوار
از اين كه به
هر ترتيب كه
باشد باز هم
به نفع آنهاست
از هر تغييري
در چهارچوب
حفظ استثمار و
بهره كشي از
نيروي كار
استقبال ميكند
و هر يك كه به
بن بست رسيد
آن ديگري را
جايگزين آن ميكند
تا چند صباحي
ديگر با خيال
راحت بر اريكه
قدرت بماند و
سودهاي كلان
خود را حفظ
كند.
از آن
ميان برخي
سادهانديشان
كه در ميان آنها
كارگران و
زحمت كشان نيز
وجود دارند
تحت تاثير
تبليغات
رسانهاي
مهندسي شده بر
اين توهماند
كه با دست به
دست شدن اين
قدرت وضعيت
بهتر خواهد شد
و از اين رو از
فكر چاره
انديشي اساسي
براي دگرگوني
نظام سودمحور
بيرون مي آيند
و اميدي واهي
به تغييرات
اندك چند صباحي
آنان را دل
خوش ميكند تا
آن كه دريابند
هيچ تغييري
حاصل نشده بلكه
اين دست به
دست شدن قدرت
تنها سيستم
بهرهكشي را
استوارتر
كرده است از
اين رو است كه
بررسي وضعيت
مبارزه
طبقاتي در
كشورهاي
ديگري كه گاه
آنها را بهشت
روي زمين
قلمداد ميكنند
و سادهدلان
را به رسيدن
به آن وعده ميدهند،
ارزش آن را
دارد تا با
درس گرفتن از
تجربه
مبارزات
كارگران و
زحمت كشان
ساير كشورها،
تجربه اين
مبارزات را
سرلوحه خود
قرار دهيم، تا
آن كه از چاله
درآمده به چاه
نيافتيم.........
[3] جريان
كيك و كليد در
سال 1364 مربوط به
مسافرت هيات
آمريكائي به
سر پرستي مك
فارلين رئيس
دفتر رئيس
جمهوري
آمريكا به
صورت مخفيانه
يه ايران است
.كه در آنزمان
بحث هاي زيادي
را به راه انداخت
.زيرا در اوج
شعارهاي ضد
آمريكائي دو
لت ايران
روابط مخفي و
حسنه دو كشور
را بر ملا ميكرد
. اين جريان كه
با آشكار شدن
آن در گيري
هاي زيادي را
در ميان هيات
حاكمه دو كشور
به وجود آورد
در انتها منجر
ُبه كنارهگيري
جانشيني
رهبري در
ايران و به
درگيريهائي
در درون هيات
حاكمه امريكا
به نانم ايران
كنترا شد .
[4] http://bamdadi.files.wordpress.com/2011/10/letter-to-president-obama-about-libya-sign-libya-appeal.pdf
[5] http://www.wilsoncenter.org/sites/default/files/domestic_and_foreign_policy_challenges_of_the_new_iranian_president_hassan_rouhani_0.pdf
[8] http://trs.sagepub.com/content/16/3/369.abstract
http://monthlyreview.org/2009/02/01/a-radical-vision-for-todays-labor-movement
[11] http://qz.com/134064/the-industrial-revolution-destroyed-the-link-between-hours-worked-and-wealth-so-why-are-we-still-working-so-much/
[16] http://naghd.info/
برای
بررسی مفهوم
کار مولد و نا
مولد به مقاله
ش والا منش روجوع
شود. نقد
شماره 13
[22]
چند
نکته پیرامون
دولت ریگان-
آغازی نو
شماره 2 ناصر
مهاجر
" ریگان معتقد است که از همان حکومت فرانکلین روزولت یعنی دوران بحران اقتصادی دهه سی، قوانین مدنی و قضایی امریکا تحت فشار کمونیستها و طرفداران لیبرالها " دولت رفاه" به سمت چپ میل کرده ... انتصاب انتصاب ادوین مس در همین روال بوده "
فریدریش انگلس : جنبش کارگری در آمریکا - پیشگفتار بر چاپ آمریکائی "وضع طبقه کارگر در انگلستان
جنبش
وال استریت که
الهام گرفته
از بهار عربی
بود نشان داد
که نسخه های
بنیادهای
راکفلر و
اوقاف ملی فقط
مصرف خارجی
دارد به
محضی که به
خود آمریکا
برسد در کمتر
از چند هفته
سرکوب میشود..
چند
فاکتور در آن
نقش اساسی
داشت که چقدر
جنبش سیاسی
خام است و
افراد فرصت
طلب و پست
مارکسیستهای
دیروز مانند ژیژاک
، نیگرو و ریچارد
ولف انقلابی
شدند.
https://www.youtube.com/watch?v=eu9BWlcRwPQ
http://www.theguardian.com/commentisfree/cifamerica/2011/oct/04/occupy-wall-street-new-york
این
موضوع که بخش
عمده حمایت از
این جنبش را
اتحادیه های
کارگری میکردند
برکسی پوشیده
نیست و بر همین
اساس فاکس نیوزو
جریانات راست
این جنبش را
کمونیستی میخوانند
تا مردم را
مرعوب کنند.
http://www.seiu.org/2011/10/seiu-supports-occupywallstreet.php
بهترین
تحلیل به این
حرکت توسط جریان
نقد سرخ شده
است و در
مطالب
گوناگون
خودشان نشان
داده اند که
چگونه جریانات
راست با نظر و
عملشان، پوشش
و پوسته بورژوایی
میخواستند عمل
اجتماعی مردم را
از حرکت باز
دارند
http://redcritique.org/WinterSpring2012/isoccupywallstreetcommunist.htm
[29] http://iranian.com/main/blog/lily-samimi/niacs-2012-leadership-conference-meet-noam-chomsky-maziar-bahari-high-level-officia.html
[30] http://filipspagnoli.wordpress.com/stats-on-
human-rights/statistics-on-freedom/statistics-on-prisoner-population-rates/
[33] http://en.wikipedia.org/wiki/1619_Jamestown_Polish_craftsmen_strike
[34] http://en.wikipedia.org/wiki/History_of_slavery_in_Maryland
[35] http://en.wikipedia.org/wiki/Labor_history_of_the_United_States
[36] ویروس لیبرال –اثر سمیرامین –ترجمه ناصر زرافشان –نشر آزاد مهر-چاپ اول1386
[37] http://en.wikipedia.org/wiki/Native_Americans_in_the_United_States
[38] Josiah
Lambert,2005,Cornelluniversity press,The right to
strike and American political development
[39] Kim Voss, The making of American exceptionalism , The Knights of Labor
[40] Robert Bruce 1959 , 1877 year of violence
[41] Robin Archer ,2007 , Why is there no labor party in the united state? Princeton university press
[42] Stephen Norwood 2002 Strike breaking
[43] Stephen Norwood 2002 Strike breaking
سال
2014 مصادف است با
صدمین سالگرد قانون
افزایش
دستمزد هنری
فورد
درکارخانه
فورد . منظور
اصلی فورد با
پرداخت اضافه
حقوق یعنی
افزایش فروش
محصولات تولیدی
خود به
کارگران شاغل
در کارخانجات
مزبور میباشد.
درسال 1914فورد
حقوق کارگران
خود را به 5 دلار
در روزافزایش
داد تا
کارگران را
تشویق به خرید
اتومبیلهای
فورد نماید، یعنی
تولید بیشتر
به منظور کسب
سود بیشتر و یک
مصرف کاذب.
اکنون
کارگران امریکای
شمالی از همان
تز برای جلوگیری
از کاهش
دستمزدشان
استفاده میکنند
غافل از این
که رقابت بین
انحصارات
جهانی وارتش
کارگران
ارزان در
کشورهایی
مانند چین،
کره و مکزیک
کارگر امریکایی
را ودار میکند
از رویای طلایی
کارگرامریکایی
دهه پنجاه که
پنجاه درصد
تولیدات
تکنولوژی
جهانی را تولید
میکرد ومنجر
به بهتر شدن
رفاه کارگران
شد از سر به در
کنند و برای
جلوگیری
ازکاهش
دستمزد
کارگران
کارخانه های
اتومبیل سازی
نیازمند
استفاده از
تاکتیک جدیدی
میباشد.امروز
کارگر متشکل
امریکایی نمی
پذیرد برای بیشتر
شدن دستمزد یا
حفظ همین سطح
دستمزد باید
به بهتر شدن
زندگی
کارگران ماشین
سازی دیگر
کشورها فارغ
از منافع کشور
خودش تلاش
کند.
[44] Sames Weinstein – Corporate ideal in the liberal state-1968 – Boston –Beacon press
[45] Peter Swenson – Capitalists against Market (2002) oxford press
[46] John Commons – 1934 Myself , New York– Macmillan
[47] Daniel Nelson , Shifting furtune : The rise and decline of American
labor from 1820 to the present .Chicago 1997.
[48] Zieger , Robart & Gilbert Gall -2002- American workers ,American unions : Thrid edition Baltimore: Johns Hopkins university press
[49] Alber Shenkel 1995- The richmant kingdom: John D Rockeffer Ir Fortress press
[50] http://carnegieendowment.org/
[53] http://www.fesdc.org/
[58] http://en.wikipedia.org/wiki/Ludlow_Massacre
[59] The new deal and the problem of Monopoly - Ellis Wayne Hawley – 1966
[60] http://en.wikipedia.org/wiki/Congress_of_Industrial_Organizations
[61] Gerald Zilg
1974 , Dupont , Behind nylon curtain Englwood Printece
Hall
[65] http://www.historyorb.com/events/date/1905
[66] http://en.wikipedia.org/wiki/I_Was_a_Communist_for_the_FBI
[67]http://www.iww.org/
[68]http://en.wikipedia.org/wiki/Workers_Party_of_America
[69]http://en.wikipedia.org/wiki/Congress_of_Industrial_Organizations
مایکل
مور مستند
ساز
امریکای در
چند سال گذشته
خواسته این رؤیای
امریکای را
نشان دهد که یک
کارگر ماشین
سازی با یک
درامد متوسط
در دهه شصت میتوانسته
خرج چند نفر
را بدهد ولی
در کتاب این
احمق سفید
پوست میخواهد
نشان دهد که
بوش مقصر است
تا واقعاً به
این سیستم
سرمایه داری
نقدی داشته
باشد
http://en.wikipedia.org/wiki/Stupid_White_Men_...and_Other_Sorry_Excuses_for_the_State_of_the_Nation!
[70]http://en.wikipedia.org/wiki/Congress_of_Industrial_Organizations
[71] http://en.wikipedia.org/wiki/Revolutionary_Communist_Party,_USA
[72]
http://kanoonmodafean1.blogspot.ca/2013/07/blog-post_16.html
،مقاله
نپال نوشته
خانم هاله
صفرزاده به سیاستهای
آنها در عرصه
چپ در کشورهای
پیرامونی
پرداخته ودر
بخش سالودریتی
سنتر به تعدادی
از بنیان
گذاران آن
اشاره شده
است.
[73] http://www.labornotes.org
[76] http://carnegieendowment.org/?gclid=CMiw7dTltLoCFSgSMwodoBkAyQ#/slide_502_georgia-surprises-ahead
از
انجایی که
سرمایه برای
تداوم حیاتش
همیشه نیاز به
جنگ و نا امنی
دارد و رشد
همبستگی
کارگری خطری
برای آنها به شمار
میرفت در تاریخ
26 ژوئن 1945 بمب افکن
های امریکایی
شهرهای هیروشیما
و ناکازاکی را
بمباران
کردند و شوروی با
حمله به ژاپن
وتسخیر
کشورهای کره
شمالی و جنوبی و از
طرف دیگر
اشغال کشورهای
افریقایی
توسط انگلیس و
تقسیم جهان به
دو قطب ما
شاهد از هم
پاشیدن تدریجی این
همبستگی ها و
قطبهای جدید دیگری
درعرصه کارگری
بوده و هستیم.
[79] Cold War Against Labour Volum 1 Page 198
[81] Cold War Against
Labour Volume 2 Page 848
[82] Cold War Against Labour Volume 1 Page 236
[84] http://www.aflcio.org/About/Our-History/Key-People-in-Labor-History/Lane-Kirkland-1922-1999
مقاله
تحلیلی در
رابطه با جنگ
سرد وسیاست
خارجی ای اف
ال - سی ای او، اندرو
باتیستا
در
سال 2012 دولت روسیه
همانند قانون
منع گرفتن کمک
مالی از
نهادها یا
دولتها در
آمریکا را وضع
کرد که بسیاری
از نهادهای
رسانههای
غربی صدایشان
در آمد
فارغ
از اینکه این
قانون کپی
قانون کشور
امریکا است
http://www.icnl.org/research/monitor/russia.html
[86][86]
[86] http://www.solidaritycenter.org/
در رابطه
با سیاستهای
ای اف ال- سی ای
او در دوره
بعد از 1997 در
بخش سالیدریتی
سنتر میتوان
به مقالات
جنبش کارگری
عراق (علی ثقفی)
و در
مصر(دانشجویان
مدافع حقوق
کارگر) و مکزیک
(هاله صفرزاده
)رجوع کرد و در
مقالات آنها نیز
این خطوط دیده
میشود. امروز
جنبش بین
اللملی آمریکا
خودش را در
جنبش ضدجنگ
نشان میدهد و
در داخل سالیدریتی
سنتر هستند.
این جنبش با
تمام ادعای ضد
جنگیاش هنوز
نتوانسته ضد
اسرائیل و سیاست
آن کشور را در
رابطه با فلسطین
محکوم کند و
هنوز هم در
سطح آی ال او تنها
همراه اسرائیل
است زیرا هنوز
هم روشنفکران
آمریکا خود از
تبار یهودی میآیند
. رجوع شود به
مطلب فرزانه
اکبری
http://peykeiran.com/Content.aspx?ID=67817
اوج و سقوط
فعالیت سالیدریتی
سنتر در مصر
به نمایش
گذاشته شد.
کشوری که شاید
در بهترین
حالت میتوانست
به نقطه اتکای
برای جنبش
کارگری
کشورهای عرب
باشد در عرض
دو سال از
دفاع از
کارگران محله رسید
به دفاع از سیسی.
این رشد و
سقوط محصول
حمایتهای بی
چون و چرای سایدریتی
سنتر بود که
چه در آی ال او
و چه در خود
مصر به چتر
حمایتی از
جوانانی تبدیل
شده بود که میخواستند
یکشبه ره صد
ساله را
بپیمایند و به جاه و مقام برسند.
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=34965
زمانی که بارک
اوباما در سال 2010 باربارا شیلر
مسئول
مرکزهمبستگی
آمریکا را به
ریاست ارتباط
خارجی کار
دولت آمریکا برگزید
http://www.state.gov/r/pa/ei/biog/145697.htm
روزنامه
وال استریت در
مقالهای بسیار
طولانی از طرف
جمهوریخواهان
این ریاست را
زیر سؤال برد
و اعلام کرد
چگونه دولت
آمریکا یک
تروریست و
کمونیست را به
این مقام
ارتقا داده
است؟
http://www.wnd.com/2010/10/211165/
شیلر شخصی
که به همراه
همسرش از بنیانگذاران
انجمن دمکراتیک
دانشجویی د
سال1965هستند. انجمنی
که در بمب گذاری
ساختمانهای
دولتی در همان
سالها فعالیت
میکردند و بسیاری از
تظاهراتهای
دولتی تا سال 1969 علیه
دولت بر عهده
ایشان بوده
است. تا سال 1970ز
ندگی مخفی
داشتهاند و
حتی در دادگاهاش
شرکت نکرد.
همسر ایشان
باب بروسیجBob Borosage
در بمبگذاریهای
ساختمانهای
دولتی در
سالهای71،72 ،75
نقش داشته
است.
در همان
زمان نشریات
طرفدار اسرائیل
اوباما را
سرزنش میکردند
که کسی را که
طرفدار فلسطین
است و به
پناهندگان
فلسطینی حمایت
میدهد را به
این شغل ارتقا
داده است
http://www.jewishpress.com/tag/u-s/page/51/
یکی از
کسانی که با شیلر
در تمام این
سالها همراه
بوده است بیل
فلیچر ا بنیانگذاران
جریانات مائویست
آمریکا بوده
است. اینکه
انتقادهای بسیاری
به جورج سوئینی
رئیس سابق ای
اف ال – سی ای او
گرفته میشده
این بوده است
که چگونه کسی
را که از
مخالفان فعالیت
کارگری در آمریکا
بوده است به عنوان
مشاور خود
برگزیده و مهمتر،
بیل فلیچر را
به عنوان
مسئول آموزش ای
اف – سی ای او
برگزیده است
بیل فلیچر یار
صمیمی شیلر بنیانگذار
کنگره رادیکال
سیاهان و از
بنیانگذتر
حزب کمونیست
مائویست آمریکا
است. ایشان تا
به امروز خود
را مائویست میداند
ودر بسیاری
مقالاتش به
بحران اتحادیه
ای در آمریکا
میپردازد و
آخرین کتابش
که در سال2009 چاپ شده
است با عنوان
همبستگی منشق
شده –بحران در
تشکلات کارگری
و راه جدید
برای عدالت
اجتماعی است
Solidarity Divided: The Crisis in
Organized Labor and a New Path
toward Social Justice
البته
گرایش طرفدار
اسرائیل همیشه
در جنبش کارگری
امریکا وجود
داشته و حتی
توانسته نیروهای
" ضد امپریالیست
" را با خود
همراه کند .
نگاه کنید به
مقاله شهناز نیکوروان
در رابطه با لیبراستارت
http://kanoonmodafean1.blogspot.ca/2011/12/blog-post_22.html
[87] http://kanoonmodafean1.blogspot.ca/2010/11/blog-post.html
[88] http://www.nrtw.org/rtws.htm
[89] http://www.nolo.com/legal-encyclopedia/free-books/employee-rights-book/chapter15-5.html
[90] http://www.aflcio.org/About/Exec-Council/Conventions/2013/Resolutions-and-Amendments/Resolution-5-A-Broad-Inclusive-and-Effective-Labor-Movement
[91] http://en.wikipedia.org/wiki/United_Food_and_Commercial_Workers
[92] http://www.labornotes.org/2013/07/hyatt-contract-offers-organizing-possibilities
[93] http://www.theguardian.com/commentisfree/2013/nov/11/fast-food-workers-strike-end-game
[94] A Dream foreclosed- Laura Gottesdiener- Zuccotti Park Press
[95] http://en.wikipedia.org/wiki/Subprime_mortgage_crisis
[96] http://occupywallst.org/article/our-dreams-are-foreclosed-whyioccupy