در انتظار انقلاب جنسی

سیما راستین

پیشگویی درباره یک انقلاب جنسی قریب‌الوقوع در ایران روز به روز جذابیت بیشتری می‌یابد. گفت‌وگو و گمانه زنی درباره آن نه تنها درشماری از رسانه‌های پرخواننده اروپایی، بلکه در برخی از تارنماهای فارسی زبان نیز رونق گرفته است.

اشپیگل آنلاین   درباره نشانه‌های ظهور این انقلاب چنین می‌نویسد: "انقلاب جنسی ایران را درگرفت: بسیاری از جوانان تعالیم اخلاقی متحجرانه را نادیده می‌گیرند و بیشتر دنبال کارهایی هستند، که حال کنند. رابطه‌های جنسی قبل از ازدواج، کلک زدن در برابر دگم پرده بکارت (ترمیم پرده بکارت) و ساختن فیلم‌های پورنوی خانگی ."

 

سوژه‌هایی از این دست در پهنه رسانه‌های غربی در شمار موضوع‌های پرطرفدار مربوط به ایران قرار دارند. چاشنی این مطالب غالبا عکس‌های خیره‌کننده دختران جوان و زیبایی است که روسری‌های رنگارنگشان را به شیوه‌های متنوع و مبتکرانه‌ای گره زده‌اند و آرایش هنرمندانه رو و مویشان، مانتوهای شکیل و قالب اندامشان، تحسین بینندگان را بر می‌انگیزد. تصاویری از زنان ایرانی با لباس‌ها و تجهیزات گرانبهای خارجی، در پیست‌های اسکی آبعلی و گاجره، در اتوموبیل‌های مدرن، به عنوان طراحان موفق مدهای تلفیقی اروپایی-اسلامی و رکورددار جراحی‌های زیبایی درجهان.

نکته‌ شگفت‌آوری که در پیش‌بینی‌های مربوط به انقلاب جنسی در ایران جلب نظر می‌کند، بی‌اعتنایی به نکته‌ها و موضوع‌هایی است که به گواه تجربیات تاریخی، بستر یک انقلاب جنسی را فراهم می‌آورند و شرایط بروز چنین دگرگونی پراهمیتی را امکان‌پذیر می‌کنند. شاخص‌هایی از این دست در ابهام مانده‌اند: میزان اشتغال زنان در جامعه، تغییرات بنیادی در ساختار خانواده، نقش و حضور زنان در پهنه‌های سیاسی−اجتماعی؛ و در کنار این شاخص‌ها پرسش‌هایی چون: آیا اصلاحات قانونی پراهمیتی در رابطه با ساختار خانواده و نقش زنان درراه است؟ آیا جنبش اجتماعی و تحول دموکراتیک دگرگون‌سازی در جریان است؟ یا حداقل نشانه‌هایی از گشایش فضای سیاسی در جامعه به چشم می‌خورد؟

تنها موقعیت سرنوشت‌سازی که نه در دوره پهلوی و نه در عصر اقتدار جمهوری اسلامی در ایران فراهم نیامده است، آزادی‌های سیاسی و دموکراسی به عنوان پیش‌شرط ‌های اجتناب‌ناپذیر برای رویش و شکوفایی یک انقلاب جنسی هستند.

شگفت‌آورتر این‌که در این گزارش‌‌ها و وعده‌های هیجان‌انگیز انقلاب جنسی، که اساسا با تصاویر زنان جذابیت رسانه‌ای پیدا می‌کنند، حتی مسئله‌‌ی آشکار و پر آوازه «تبعیض جنسیتی و نقض پایه‌ای حقوق زنان ایرانی» نیز در سایه قرار می‌گیرد. از احتمال رفع تبعیض ساختاری و کسب حقوق اجتماعی−حقوقی که به مرحمت این انقلاب جنسی قریب‌الوقوع نصیب آنان خواهد شد، سخنی در میان نیست. روشن نیست که چرا بایستی برخی تغییرات مربوط به رابطه دو جنس را که در چارچوب تغییر هنجارهای اجتماعی هستند، «انقلاب جنسی» بنامیم، وقتی که نه نافی تبعیض‌های‌ جنسیتی ساختاری نظم حاکم هستند، و نه نشانه‌ای از تحولات دموکراتیک و گشوده شدن فضای سیاسی را نوید می‌دهند.

از سوی دیگر روشن است که مردان به برکت شریعت مقدس اسلامی و بدون تحمل رنج و مشقت یک انقلاب جنسی، از امتیازات جنسیتی وافری بهره‌مند شده‌اند و منطقا انقلاب جنسیتی مسئله مبرم و حیاتی آنان نیست و بعید است که گره کار به دست آنها گشوده شود.

پس داستان این انقلاب جنسی یک‌سویه از چه قرار است؟

آیا حقیقتا جامعه ایران در آستانه یک انقلاب جنسی قرار دارد؟ نشانه‌هایی که ظهور یک انقلاب جنسی در ایران را تداعی می‌کنند، چیستند و چه معنایی دارند؟ و چرا نبایستی از یک انقلاب جنسی انتظاراتی اجتماعی −سیاسی مشابه با انقلاب جنسی در اروپا را داشته باشیم؟

به‌راستی انقلاب جنسی چیست؟

مروری درباره مفهوم انقلاب جنسی

اصطلاح انقلاب جنسی نخست در جریان جنبش‌های آزادی‌خواهانه و صلح‌طلبانه نیمه قرن دوم در اروپا و آمریکای شمالی متداول شد. در مقطع جنبش دانشجویی ۱۹۶۸ در اروپا و جنبش ضدجنگ در آمریکای شمالی، که بر بستر مطالبات آزادی‌خواهانه و دموکراتیک جریان می‌یافتند، تحولات شگرفی در پهنه اخلاق جنسی رخ‌ داد. بسیاری از تابوهای مربوط به امور جنسی شکسته شدند و از اهمیت آنها در افکار عمومی کاسته شد. تفاهم نسبت به نیازهای جنسی انسانی و رواداری در رابطه با جهت‌یابی جنسیتی انسانها، به‌ویژه نسبت به هم‌جنسخواهی افزایش یافت. فعالیت و حضور چشمگیر جنبش زنان در فضای جنبش دموکراتیک دانشجویی ۱۹۶۸−۱۹۷۰ و تآکید بر مطالبات ویژه زنان، به جهت گیری اجتماعی وسیاسی برآمد ۶۸ در رابطه با شفاف شدن تبعیض‌‌های جنسیتی و گام‌های عملی به سوی برابرحقوقی زنان با مردان در خانواده، بازار کار و سیاست یاری رساند.

انقلاب جنسیتی 2

هر تحول سیاسی به خودی خود منجر به رفع تبعیض جنسیتی نمی‌شود.

در جمع‌بندی نهایی می توان انقلاب جنسی را با مختصات عمومی زیر تعریف کرد:

- از یک انقلاب جنسی هنگامی سخن می‌رود که در اخلاق مسلط مبتنی بر تبعیض جنسیتی و اشکال متنوع سرکوب تمایلات طبیعی جنسی، تحول ایجاد شود.

- همچنین آنگاه که در رفتارهای جنسیتی انسان‌ها فاصله کیفی و پرمعنایی از هنجارها و اخلاقیات حاکم جنسیتی مشاهده شود.  نمود مشخص تحول در مناسبات جنسیتی عبارت از تابوشکنی در مفاهیم جنسیتی، افزایش تفاهم و احترام به جهت‌گیری‌های جنسیتی انسانها و نیازهای جنسی آنها در روابط واقعی انسانها و هم در پهنه عمومی است.

- به ویژه مهم این است که اخلاق مبتنی بر تمایز و تبعیض در رابطه زناشویی و خانواده متحول شود.

- در نهایت تحقق انقلاب جنسی با رفع تبعیض و تحول دموکراتیک در موقعیت زنان و دیگر جنسیت‌های اجتماعی در جامعه ارتباط تنگاتنگ دارد و بدون بهره‌مند شدن آنان از حقوق پایه‌ای انسانی و به ویژه حق خود تعیین گری

 ) وضعیتی ناقص و یک‌سویه خواهد بود.self-determination )

شکی نیست که انقلاب جنسی بلند آوازه دهه۱۹۶۸−۱۹۷۰ در غرب رخدادی ناگهانی و اتفاقی نبود. گرچه زمینه‌های مادی انقلاب جنسی از مدتها قبل فراهم آمده بود، اما رویش نهایی آن بدون پیشرفت جنبش آزادی‌خواهانه و گشایش فضای سیاسی در جامعه امکان‌پذیر نبود. جنبش صلح، جنبش ضد نژادپرستی و جنبش دانشجویی با مضمون اصلی آزادی‌های فردی، بستر مناسبی برای به ثمر رسیدن تحولات اجتماعی، فرهنگی و قانونی در پهنه آزادی‌های جنسی و جنسیتی به وجود آورده بودند.

گذری بر زمینه‌های تاریخی، اجتماعی انقلاب جنسی در اروپا

خاستگاه انقلاب جنسی نیمه قرن دوم قرن بیستم در اروپا را می‌توان در دستاوردهای بشری در سه پهنه مبارزات اجتماعی و سیاسی، پیشرفت‌های علمیتکنیکی و جنبش زنان و تعدیل تبعیض جنسیتی جستجو کرد. این تحولات که از قرن هیجدهم میلادی آغاز شدند، عبارت بودند از:

 ۱- انقلاب صنعتی: که از نیمه دوم قرن هجدهم آغاز و در ابتدای قرن نوزدهم در بریتانیا و سپس در اروپا گسترش یافت و تحولی شگرف در اقتصاد و مناسبات اجتماعی، شرایط کار و زندگی انسانی به‌وجود آورد. این انقلاب چرخش نیروی کار به سوی صنعت، افزایش تولید، توسعه راه‌های آبی و کشتیرانی برای تجارت، بهبود نسبی زندگی در اروپا و افزایش جمعیت را به دنبال آورد. به این ترتیب زمینه‌های شکل‌گیری سیستم کاپیتالیستی بر ستون‌های جامعه صنعتی فراهم آمد و به تدریج جایگزین سیستم اقتصادی− اجتماعی متکی بر فئودالیسم شد. اشرافیت و روحانیونی که بر نظم و -امتیازات فئودالی تکیه داده بودند، از عهده ساماندهی وضعیت نوین برنمی‌آمدند. زمینه‌های به وجود آمدن دگرگونی‌های سیاسی فرارسیده بود. بر چنین بستر تاریخی اجتماعی بود که انقلاب کبیر فرانسه شکل گرفت.

۲- انقلاب کبیر فرانسه ۱۷۸۹ یکی از مهمترین رخدادهای اجتماعی−سیاسی قرن هجدهم بود که برای نخستین ‌بار در تاریخ بشر با شعار آزادی، برابری، برادری به پیروزی رسید. در مجمع ملی برآمده از انقلاب، اصول پایه‌ای حقوق بشری و شهروندی به قرار زیر اعلام شد:

- همه انسانها آزاد و برابر زاده می‌شوند و این‌گونه می‌مانند.

- آزادی، مالکیت، امنیت و مقاومت در برابر سرکوب، حق انسانهاست.

- آزادی یه این معناست که هرآن‌چه را می‌توان انجام داد، که به دیگری زیان نرساند.

در گرماگرم انقلاب و آغاز سازماندهی نظم نوین در جامعه فرانسه آشکارشد که دولت انقلابی قانونگذار از مفهوم انسان همانند پیشینیان خود، فقط مردان را در نظر دارند و بنابراین زنان از دایره انسان‌ها و حقوق انسانی حذف کردند و مقاومتشان را نیز با مجازات مرگ پاسخ دادند.

۳- سرکوب خونین خروش زنان فرانسوی برای برابرحقوقی جنسیتی در انقلاب کبیر فرانسه۱۷۸۹ به خاموشی زنان منتهی نشد. مبارزه برای رسیدن به حقیقت یگانه و مقام والای انسانی مستقل از جنسیت ادامه یافت. فشرده مبارزات زنان در طول دو قرن گذشته از مطالبه حق رأی برای زنان، حق آموزش، حق اشتغال، حق طلاق، حق پیشگیری از بارداری، حق شرکت در اجتماعات و مشارکت سیاسی تا حق آزادی پوشش را می‌توان در اصول پایه‌ای حقوق بشری: شناسایی و به رسمیت شناختن حقوق برابر انسانی برای زنان و برخورداری آنان از حق خود تعیین گری به عنوان یک انسان، به عنوان یک فرد، یک شهروند، یک زن خلاصه کرد.

سه رویداد مهم در شکوفایی انقلاب جنسی

افزون بر عامل‌های عمومی سیاست و اجتماعی و اقتصادی، باید از سه رویداد مهم دیگر نام برد که  زمینه‌ساز انقلاب جنسی شدند: کشف پنی‌سیلین، ساخت قرص ضدبارداری و مطالعات روانشناسانه درباره اهمیت سکسوآلیته.

zan-mard

گزارشهای مربوط به گسترش روابط جنسی بدون ازدواج در جامعه ایران غالبا بر پایه گمانه‌زنی انجام می‌گیرند و بر پژوهش‌های اجتماعی و آماری متکی نیستند.

کشف آنتی‌بیوتیک در سال ۱۹۲۸ و قرص ضدبارداری در سال ۱۹۶۶ در شمار رخدادهای مهم علمی هستند که برخی شرایط مهم شکل‌گیری هنجارهای اخلاقی نوین در روابط دوجنس را سبب شدند. با کاربرد آنتی‌بیوتیک در معالجات پزشکی غلبه انسان بر بیماریهای عفونی و از جمله بیماریهای درمان‌ناپذیر مقاربتی امکانپذیر شد. با ریشه‌کن شدن بیماری‌های مقاربتی، تغییرات مهمی در رفتارهای جنسی شهروندان رخ داد: منحنی آماری تولد نوزادانی که از یک رابطه بدون ازدواج به وجود آمده بودند و همچنین میزان بارداری دختران جوان زیر ۲۰ سال (تین ایجرها) افزایش چشمگیری یافت. گرچه کشف پنی‌سیلین بر بهبود و افزایش طول عمر زندگی عموم بشریت تأثیر گذاشت‌، اما تغییر رفتارهای جنسی ناشی از کاهش وحشت عمومی از ابتلا به بیماری‌های مقاربتی و افزایش میزان بارداری، پیامدهای ناخوشایندی نیز برای زنان داشت: میزان مرگ و میر زنان در اثر بارداری‌های متعدد افزایش یافت، درحالی که کمبود امکانات بهداشتی و تغذیه در دوران بارداری و زایمان نیز زمینه خطرناکی برای بارداری‌های متعدد زنان بود.

مطالعات روان‌شناسانه و رواج دستاوردهای آنها در افکار عمومی بر نگرش نسبت به امر جنسی تأثیر زیادی گذاشت. به تدریج روان‌شناسان به مرجع نظردهی در مورد امر جنسی شدند.

گرچه انقلاب جنسی نیمه دوم قرن بیستم با نام ویلهلم رایش  گره خورده است، اما چندین دهه پیش‌ از او، پیشاهنگانی همچون سوزان برانل آنتونی و الیزابت کدی استنتون که در جنبش زنان سافرجت [1] آمریکا برای حق رآی زنان فعالیت می‌کردند ومارگارت سانگر که حق زنان برای پیشگیری از بارداری را هدف مبارزه روشنگرانه خود قرار داده بود، عنوان انقلاب را برای مبارزه در راه آزادی‌های فردی و «حق خود تعیین‌گری» زنان برگزیده بودند.

تئوری‌پردازی درباره اهمیت سکسوآلیته برای رشد سالم شخصیت انسانی

اصطلاح انقلاب جنسی به‌ویژه از سال ۱۹۴۵ پس از نشر سوم کتاب «انقلاب جنسی» اثر ویلهلم رایش به زبان انگلیسی رایج شد. این کتاب نخستین‌بار در سال ۱۹۳۶ زیر عنوان «سکسوآلیته در مبارزه فرهنگی» منتشر شده بود. او که در آن زمان متأثر از فجایع انسانی در جنگ تهاجمی دولت فاشیستی ایتالیا به اتیوپی (۱۹۳۶−۱۹۳۵) است ، نگاه خود را بر بی‌ارادگی، خودآزاری و چاکرمنشی توده گرسنه‌ و ناآگاهی متمرکز می‌کند که به دلیل محسور بودن در احکام سنتیمذهبی و اخلاق سخت‌گیرانه جنسیتی به مثابه بازیچه دست قدرتمندان جنایتکاری همچون موسولینی (که خود در واقعیت کودن و روان‌رنجور هستند) قرار می‌گیرند. او هدف روانشناسی خود را پرداختن به ریشه بیماری‌های روانی توده‌گیر و پرسش در پی نظم اجتماعی حاکم بر زندگی جنسی انسانها مطرح می‌کند.[2]

ویلهلم رایش نیروی جنسی را به عنوان انرژی سازنده زیست‌شناساختی دستگاه روانی می‌داند که ساختار حسی و فکری انسان از آن نشات می گیرند. سرکوب انرژی جنسی فقط مسئله‌ای در حوزه پزشکی محسوب نمی‌شود، بلکه در تمام کارکردهای زندگی انسانی اختلال ایجاد می‌کند. رایش بر این نظر است که علت سرکوب زندگی حسی و عاطفی انسانها، در نظم اقتصادی جامعه نهفته است. زیرا جامعه نیازهای انسانی را شکل می‌دهد، متحول می‌کند، و آن‌گاه که با هنجارهای اجتماعی هماهنگ نیستند، آنها را سرکوب می‌کند. ساختار روانی انسانها به این ترتیب به‌ وجود می‌آید. این ساختار ذاتی نیست، بلکه در اثر کشاکش مداوم نیازهای انسانی با نظم اجتماعی، تکوین می‌یابد. به باور رایش در اثر سرکوب نیروی جنسی ساختار شخصیتی «زیردست» به‌وجود می‌آید که برده‌وار اطاعت می‌کند و و همزمان سر به شورش کورکورانه می‌گذارد.

ویلهلم رایش ایقان داشت که تا آن زمان که توده‌های میلیونی انسانی به زندگی متواضعانه خود آگاه نشوند، قادر به در دست گرفتن سرنوشت خود نیستند. به باور او اخلاقیات جنسی و راز آلوده‌گی مذهبی بازدارنده و سد راه رسیدن به این آگاهی هستند.[3]

محور اصلی اندیشه‌های رایش اساسا معطوف به یافتن راهی برای تا‌مین سعادت عموم انسانهاست. آنچه او زیر عنوان انقلاب جنسی مطرح می‌کند، مضمون و خصلتی فرهنگی دارد، چنان‌که این ایده در نام اصلی کتاب او «سکسوآلیته در مبارزه فرهنگی» خود را نشان می‌دهد. او هدف یک انقلاب فرهنگی را ایجاد ساختار شخصیتی انسانی می‌داند که برای خودگردانی مستعد است.[4] پند اصلی او به جوانان و کارگران، سرپیچی از فرمان قدرت‌های خودکامه و پاسخگویی به نیازهای درونی طبیعی خویش است.

ویلهلم رایش در مطالعات تجربی خود درباره انقیاد زنان در خانواده و در مناسبات زناشویی تعمق می‌کند و بدون پیشداوری‌های پدرسالارانه بر اهمیت سکسوآلیته آزاد و لذت متقابل برای زنان تأکید می‌کند. زناشویی اجباری و سکسوآلیته یک‌سویه با سلطه مردانه را مردود می‌داند. ویلهلم رایش نقش برده‌وار زنان در مناسبات جنسی خانوادگی را یکی از پایه‌های رشد تمایلات معطوف به قدرت و گسترش خشونت تعریف می‌کند.

نظرات ویلهلم رایش درباره اهمیت رهایی سکسوآلیته برای سلامت شخصیت انسانی در زمان حیات او انعکاس قابل توجهی نیافت. او در سال ۱۹۵۷ در یکی از زندان‌های عادی ایالات متحده آمریکا جان سپرد. یک دهه پس از مرگ او بود که جنبش دموکراتیک دانشجویی ۱۹۶۸ در اروپا اندیشه‌های ویلهلم رایش را کشف کرد و تزهای انقلاب جنسی او را به پرچمی برای آزادی‌های فردی به اهتزاز در آورد. تمهیدات انقلاب جنسی نیمه دوم قرن بیستم از انقلاب صنعتی آغاز شده بود و شکوفایی آن نیازمند برآمد سیاسی دموکراتیک قدرتمندی بود که گنجایش آزادی‌های فردی در پهنه حقوق جنسیتی را نیز داشته باشد. جنبش‌های دموکراتیک دهه ۱۹۶۰−۷۰ شرایط این زایمان شگرف عصر را فراهم آوردند.

به ایران بازگردیم

با این مقدمات می‌توان به این نتیجه رسید که مقایسه کلیشه‌ای جامعه کنونی ایران با اروپای ملتهب از جنبش‌های آزادیخواهانه و دموکراتیک در نیمه دوم قرن بیستم که پذیرای انقلاب جنسی شد، تلاشی ثمربخش و راهگشا نیست. مقایسه وضعیت زنان ایران که گرانبهاترین وزنه سلطه اسلام سیاسی هستند، با جنبش زنان اروپایی که با تکیه بر دستاوردهای دموکراتیک آن عصر، کتاب انقلاب جنسی ویلهلم رایش را ورق می‌زدند، نیز چندان خردمندانه نیست. همچنین روشن است که برای تدارک یک انقلاب جنسی در بخش‌های دیگر جهان، نیازی به کشف دوباره پنی‌سیلین و داروی پیشگیری از بارداری نیست. چنانکه در فاصله اندکی پس از ابداع داروی پیشگیری از بارداری در سال ۱۹۶۶ ، استفاده از این دارو در ایران معمول شد. در سال ۱۳۴۸ برابر با ۱۹۶۹ میلادی سپاهیان بهداشت در روستاهای ایران استفاده از این دارو را به زنان ایرانی آموزش داده و مجانا در اختیار آنها قرار می‌دادند. اکنون اغلب شیوه‌های مدرن پیشگیری از بارداری در ایران شناخته شده هستند. بسیاری از دستاوردهای مبارزات زنان آمریکای شمال و اروپا همچون حق آموزش دختران و حق رآی نیز از طریق اصلاحات سیاسی دولتی به اجرا در آمده‌اند. آموزش دختران ایرانی از سال ۱۳۱۴خورشیدی برابر با ۱۹۳۵ میلادی آغاز شد و حق رآی زنان در سال۱۳۴۱ برابر با ۱۹۶۲ میلادی به تصویب رسید.

در سال ۱۳۵۷ دو میلیون زن ایرانی رسماً به کار اشتغال داشتند. ۱۸۷۹۲۸ زن در دانشگاه ها و در رشته های تخصصّی تحصیل می کردند. ۱۴۶۶۰۴ زن کارمند دولت بودند، که از آن ها ۱۶۶۶ نفر پست مدیریت داشتند. ۲۲ زن نماینده ی مجلس، دو زن سناتور، یک زن وزیر، یک زن سفیر، سه زن معاون وزیر، یک زن فرماندار، پنج زن شهردار و ۳۳۳ زن نماینده ی انجمن های شهرستان و شهر بودند. (نگاه کنید به این لینک)

کدام نشانه‌ها را در جامعه ایران می‌توان زیر عنوان گرد و خاک‌های انقلاب جنسی در راه تعبیر کرد؟

کدام نشانه‌ها را در جامعه ایران می‌توان زیر عنوان گرد و خاک‌های انقلاب جنسی در راه تعبیر کرد؟

تنها موقعیت سرنوشت‌سازی که نه در دوره پهلوی و نه در عصر اقتدار جمهوری اسلامی در ایران فراهم نیامده است، آزادی‌های سیاسی و دموکراسی به عنوان پیش‌شرط ‌های اجتناب‌ناپذیر برای رویش و شکوفایی یک انقلاب جنسی هستند.

اکنون پرسش مشخص این‌ست که کدام نشانه‌ها را در جامعه ایران می‌توان زیر عنوان گرد و خاک‌های انقلاب جنسی در راه تعبیر کرد؟ مختصات عمومی برشمرده درباره یک انقلاب جنسی را با مبانی حاکم بر اخلاق جنسیتی در ایران در برابر هم می‌نهیم.

 مبانی پایه‌ای اخلاق جنسیتی حاکم بر جامعه ایران چیستند؟

۱- نظام جنسیتی حاکم در ایران بر ستون خانواده مقدس تکیه دارد. سرکردگی خانواده در این سرزمین بر عهده مردان قرار دارد. بنیاد خانواده در ایران «تک همسری» است. خصلت خانواده تک همسر منحصرا به معنای تک همسری برای زنان اعتبار دارد. در حالی‌که مردان ایرانی منطبق بر قانون شرع و قانون کشوری مجاز به داشتن چهار همسر رسمی و بی‌شماری همسران موقتی (صیغه) هستند، کوچکترین انحراف زنان از چارچوب خانواده تک همسر، خشن‌ترین مجازات‌های شرعی−قانونی را به دنبال دارد. کودکان در چارچوب شرع و قوانین کشوری اساسا به مرد (پدر/ پدربزرگ) تعلق دارند.

.

۲- اخلاق جنسیتی حاکم در این کشور معطوف به مالکیت و منافع مردانه است، مفاهیم ناموس، پاکی، متانت، نجابت، بکارت، تماماً برای کنترل فیزیکی و معنوی زنان ابداع شده و در خدمت بقا و استحکام خانواده تک همسر و حفظ نسل مردانه در خانواده قرار دارند. اخلاق جنسیتی حاکم، رعایت پاکی، نجابت و بکارت را از مردان طلب نمی‌کند.

۳- زنان ایرانی منطبق بر قوانین الهام گرفته از شرع اسلامی همچنان از حق خودتعیین‌گری محروم هستند. برای «شیطنت‌»ها وهنجارشکنی‌های پنهانی چونان رابطه جنسی بدون ازدواج، خدشه‌دار شدن بکارت و بارداری نیز چاره اندیشی‌های پراگماتیستی و متناسب با نظم جنسیتی حاکم در نظر گرفته شده است. به وسیله ایجاد تسهیلاتی شرعی برای ازدواج موقت (صیغه) و چشم فرو بستن بر رواج اقتصاد پرده بکارت که به لحاظ شرعی منع نشده است، محدوده‌ای تعریف شده برای سامان‌دهی مناسبات جنسی بدون ازدواج تعیین شده است. حرکت در این میدان برای پیشبرد روابط طبیعی و اجتناب‌ناپذیر میان دو جنس با توافق‌های نانوشته شرعی−اقتصادی تضمین می‌شوند‌، بدون این‌که موازین پایه‌ای اخلاق حاکم را خدشه‌دار کنند.

اکنون با موشکافی پدیده‌هایی که به عنوان نشانه‌های ظهور انقلاب جنسی در ایران تعبیر می‌شوند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، تلاش می‌کنیم که میزان تاثیر آنها را در دگرگون کردن اخلاق جنسی حاکم بر جامعه بررسی کنیم.

رابطه جنسی بدون ازدواج

گزارش‌های مربوط به گسترش روابط جنسی بدون ازدواج در جامعه ایران غالبا بر پایه گمانه‌زنی انجام می‌گیرند و بر پژوهش‌های اجتماعی و آماری متکی نیستند. بنابراین با صرف نظر کردن از بررسی ابعاد این مسئله اجتماعی به تحلیل محتوای این پیام می‌پردازیم.

نخست اینکه عبارت «رابطه جنسی بدون ازدواج»، عبارتی است که به ویژه به بازیگر زن در یک رابطه جنسی اشاره دارد. چراکه داشتن رابطه جنسی بدون ازدواج در طول تاریخ برای مردان مجاز بوده و مردان همواره از این موهبت دینی، سنتی، اجتماعی به وفور بهره‌مند بوده و هستند. این فراروی زنانه از مرزهای تعیین شده اخلاقی، به خودی‌خود یک هنجارشکنی و همزمان نطفه گرفتن یک هنجارنوین در جامعه را معنی می‌دهد. درباره این‌که فرآیند پیدایش و رشد یک هنجار نوین چگونه خواهد بود، می‌توان گمانه‌زنی کرد، اما داده‌های موجود برای اندازه‌‌‌گیری با ابزارهای علمی علوم‌اجتماعی کافی نیستند.

مکانیسم رابطه‌های هنجار شکنانه، در واقعیت‌های اجتماعی جاری از زاویه جایگاه زنان، به شدت نابرابر و تبعیض‌آور است. در حالی‌که فرهنگ و خانواده ایرانی از داشتن دوست دختری در کنار پسرشان به خود می‌بالند و با ایما و اشاره درباره محبوبیت پسرشان در میان دختران خودستایی می‌کنند، تمامی نشانه‌های سرکشی و شیطنت‌های دختر را سرپوش می‌گذارند. خصلت رابطه بدون ازدواج برای دختران جامعه ما، اساسا مخفیانه است و در مراحل پیشرفته با کد رمزی «نامزدی» و «حلقه به دست کردن» سربسته نگهداشته می‌شود.

کامیابی در یک رابطه پنهانی، منتهی شدن آن به خواستگاری و ازدواج است؛ و سنگینی ناکامی در چنین رابطه‌هایی تماماً بر دوش زنان قرار می‌گیرد. از آنجایی که شانس ازدواج و تشکیل خانواده برای زنان هنجارشکن قویاً کاهش پیدا می‌کند، جراحی پرده بکارت توجه بخش متمول این هنجارشکنان پشیمان را به خود جلب می‌کند. ثمره این هنجارشکنی دوران سرکشی و بی‌خیالی، کسب خودمختاری فردی و حق بر بدن نیست، بلکه ندامت و سر فرود آوردن در برابر اخلاق حاکم جنسیتی نجابت و بکارت است. آنچه این هنجارشکنی‌های اجتناب ‌ناپذیر را که مدام در فرآیند حرکت جامعه رخ ‌می‌دهند از رفتارهای بدیل و آزادی‌خواهانه متمایز میکند، خصلت مخفیانه آن و بازگشت به نقطه نخست و تلاش برای پاک کردن رد پاهای عبور از مرزهای اخلاق از طریق ترمیم پرده بکارت است.

اقتصاد پرده بکارت

پرده بکارت و ترمیم آن در جامعه ایران، موضوعی فراتر از چارچوب‌های ناموسی همچون شرافت- رسوایی، آبرو- بی‌آبرویی را در بر می‌گیرد. برخلاف نظر بشارت‌دهندگان انقلاب جنسی در ایران، ترمیم پرده بکارت نه نشانه آگاهی و اختیار بر تن، بلکه نشانه جبر اجتماعی و فرهنگی، سلطه هنجارهای فرهنگی پدرسالارنه و فرودستی زنان است. انتخاب آگاهانه یک زن برای انجام جراحی ترمیمی یک پوسته بی‌مصرف در پنهانی‌ترین عضو بدنش با انتخاب رنگ کیف و کفش تفاوت غیر قابل مقایسه‌ای دارد. در پس این اقدام، هنجار اخلاقی پدرسالارانه سخت‌جانی وجود دارد که سرفرود نیاوردن در برابر آن پیامدهای سنگینی برای یک دختر جوان دارد..

داستان از این قرار است: در پی تجربه عشقی ممنوع، دختر جوان بکارتش را از دست می‌دهد. رابطه به ناکامی می‌انجامد و هرکس به راه خود می‌رود. در مناسبات جنسی بدون ازدواج، ناهمترازی حقوق جنسیتی به شکل دردناک‌تری متجلی می‌شود. در زندگی مرد چیزی تغییر نمی‌کند. بی دغدغه از این‌که دلدادگی سپری شده، شیاری هنجارشکنانه بر موقعیت اجتماعی‌اش به جای گذاشته باشد، به زندگی خود ادامه می‌دهد. سرنوشت دختر جوان اما به کلی دچار تلاطم می‌شود. برای موفقیت در یک رابطه جدید و تشکیل خانواده بایستی همه ردپاهای رابطه گذشته را پاک کند، گرچه نقش ناکامی بر جان را نمی‌توان به آسانی از میان برد. حضور هنجارهای معطوف به نجابت زن در جامعه به اندازه‌ای قدرتمند هستند که دختران جوانی را که با غرور و سرکشی، مرزی را شکسته و عشق ممنوعه‌ای را تجربه کرده‌اند، به زانو در می‌آورند. تجربه‌ سکسوآلیته که می‌بایست به قول ویلهلم رایش به خودگردانی شخصیتی و خردمندی فردی منتهی شود، به حقارت او، به گسست اخلاقی و ریاکاری می‌انجامد. ترمیم پرده بکارت راز بزرگ و هولناکی است که حتی همسر آینده و نزدیکترین کسان یک زن نبایستی از آن مطلع شوند. زندگی با چنین راز دلهره‌آوری هرگز غرورآمیز و دلپذیر نیست.

امیرحسن چهلتن در کتاب تهران خیابان انقلاب صحنه‌ای را تصویر می‌کند که دو زن مسن، دختر جوانی را به دست «دکتر» متخصصی می‌سپارند تا پرده بکارت او را ترمیم کند. «دکتر» در واقع یک کمک بهیار است که در بلبشوی پس از انقلاب، لقب  «دکتر» را جعل می‌کند‌ و مطب باز می‌کند. این جراح قلابی که از این دکان پرسود، مال و منال می‌اندوزد، در هنگام عمل جراحی بارها با گستاخی دختر را تحقیر می‌کند، زیر لب می‌غرد و او را فاحشه می‌نامد و ناله هایش را با ناسزاهایی خردکننده خفه می‌کند، "چرا آنگاه که خوش می‌گذراندی به این لحظه فکر نکردی». در صحنه بعدی همین جراح قلابی که از حیاتی‌ترین راز دختر آگاهی دارد، به تعقیب او می‌پردازد و خواهان کامجویی از او می‌شود. او امتناع دختر را با زهرخندی تکان‌دهنده درهم می‌شکند: «اگر دلت بخواد دوباره برات می‌دوزمش"!

آنچه در کتاب «تهران خیابان انقلاب» نقل می‌شود، یک اتفاق منحصر به فرد و استثنایی نیست. حکایت از سرنوشت‌های بسیاری از دختران ناکامی دارد که هزینه سنگین مادی و معنوی یک عمل جراحی ترمیمی را به جان می‌خرند تا شانس از دست رفته خود را برای زندگی خوب، دوباره به دست آورند. دخترانی که با هنجار شکنی‌‌شان، به محدوده «خود تعیین گری فردی» گام می‌نهند، اما در نخستین خیز عبور از مرزها، در حالی که دلداده‌گان بزدل و منفعت‌‌خواهشان آنها را ترک کرده و تنها گذاشته‌اند، با سدهای صعب اخلاق مبتنی بر پرهیزکاری و اصل خانواده مقدس تک همسر مواجهه می‌شوند. در چنین وضعیتی تنها اقتصاد بکارت که ترکیبی از طمعکاری اقتصادی و مصلحت‌گرایی اخلاقی است، در را بروی آنانی می‌گشاید، که دستشان به دهانشان می‌رسد. درباره سرنوشت هنجارشکنان تهیدست سخنی در میان نیست. این گمنامان نقشی در هیاهوی انقلاب جنسی قریب‌الوقوع بازی نمی‌کنند.

اقتصاد پرده بکارت شبکه‌ای‌ست متشکل از مراکزی که سند بکارت صادر می‌کنند، پزشکان، قابله‌ها و سودجویان متقلبی که با عنوان جعلی دکتر، از تنگنای دختران جوان برای خود دکانی درست کرده‌اند‌، تولید کنندگان معجزه‌گر چینی با محلوله‌های پلاستیکی خون مصنوعی که خونریزی شب زفاف را صحنه‌سازی می‌کنند و حلقه‌های واسط دیگری که چرخش این اقتصاد را رونق می‌بخشند.

 هنجارشکنی:

واکنشی اجتناب‌ناپذیر درفرآیند کنش‌های اجتماعی جوامع انسانی

هنجارهای اجتماعی مجموعه‌ای از قانون‌ها، قاعده‌ها‌ و روش‌های رفتاری هستند که زیر عنوان انتظارات/توقعات/امرونهی‌ها، باید و نبایدهای مطرح شده از سوی جامعه/مردم/دیگران چارچوب حرکات و رفتارهای فرد را تعیین می‌کنند. هنجار‌های اجتماعی در رفتار یک فرد تجلی و در تکثر آن دررفتار گروهی و جمعی واقعیت پیدا می‌کند. ‌افراد حامل هنجارهایی هستند که در طول تاریخ توسط فرمانروایان ، پیشوایان مذهبی، رهبران قومی، سرکردگان خانواده‌های بزرگ نسل‌های پیشین تنظیم و تعیین شده‌اند. هنجارهای اجتماعی غالبا با مجازات و تشویق گره خورده‌اند. یعنی رعایت نکردن آنها از سوی فرد (به تناسب اهمیت اجتماعی‌شان) اشکال متنوعی از نارضایتی، ترش‌رویی، بی‌اعتنایی، تنبیه و مجازات را به دنبال دارد.

هنجارهای اجتماعی در پیوند با حق مالکیت و تنظیم قوانینی برای چگونگی استفاده از منابع، کالاها و ثروت اجتماعی شکل می‌گیرند. حق مالکیت تنها به مالکیت اقتصادی مربوط نمی‌شود، بلکه پهنه زندگی معنوی و فیزیکی انسانها، چگونگی استفاده و کاربرد بدن و هوش آنها را نیز در اختیار می‌گیرد. مثال‌های بسیاری در این زمینه وجود دارند: جلوگیری از بروز یک عقیده، آئین، اختراع، در اختیار گرفتن حق تعیین رفتارها و پوشش انسانها منحصرا با تکیه به قدرت امکان‌پذیر است. واقعیت‌های اجتماعی بسیاری گواه پیامدهای هولناک عدم رعایت، مقابله و مقاومت هنجارشکنان در برابر هنجارهای تعیین شده اجتماعی− سیاسی از سوی قدرت مسلط هستند. تداوم و تکرار منظم هنجارهای تعیین شده رفتاری، به عادت و درونی شدن آنها در کاراکتر فرد می‌انجامد. در فرآیند درونی کردن «باید –نبایدها»، جبرهای بیرونی‌ به جبرهای درونی/خودی،به اعتقاد، اخلاق، دیسیپلین شخصی و درونی تحول می‌یابند. شگفت‌آور نیست که که ستمدیدگان/ زنان خودشان حامل هنجارهایی هستند که تداوم ستم را تضمین می‌کنند.

رفتارهای هنجارشکنانه نیز در چرخش دائمی زندگی اجتماعی اجتناب‌ناپذیرند و مدام رخ می‌نمایند. امتناع در برابر باید-نبایدها، سنت‌شکنی، قانون‌شکنی ، عبور از مرزهای ممنوعه. توصیف و موشکافی عشق‌های ممنوعه و سیر دراماتیک آنها یکی از موضوعات جذاب در ادبیات کلاسیک است. در برخی از این رمانها قهرمانان زنی نیزوجود دارند که سرنوشت غم‌انگیزشان از تجربه یک عشق ممنوع و شکستن هنجارهای جنسیتی مسلط بر جامعه سرچشمه گرفته‌اند. فانتین در بینوایان، اسمرالدا در گوژپشت نتردام،.....

تداوم، تفاهم و گسترش رفتارهای هنجارشکنانه (خارج از مسیرهای تعیین شده)، در روند زمان به ایجاد شبکه‌های اجتماعی متناسب در جامعه نوین و شکل گیری هنجارهای نو منتهی می‌شود. پیدایش هنجارهای نوین ضرورتا و بی‌واسطه به دگرگونی‌های بزرگ نمی‌انجامند. هنجارهای نو در روابط جنسیتی و خانواده نیز الزاما به انقلاب جنسی فراروئیده نمی‌شوند.

نظام کنترل

قوانین وهنجارهای اصلی تنظیم و کنترل کننده رفتارهای زنان که زمینه‌ساز هنجارشکنی‌های کنونی هستند، کدامند؟

۱- هنجار/قانون پوشش اجباری که زمینه هنجارشکنی به وسیله وارد کردن مد، رنگ و تنوع در پوشش اسلامی، آرایش مو و صورت تا اپیدمی جراحی‌های زیبایی را به وجود آورده است.

۲- قانون جداسازی جنسیتی و تحمیل اخلاق ریاکارانه زهدنمایانه سبب‌ساز گسترش خلاقانه روابط مخفیانه جنسی، عکاسی و فیلم‌برداری‌های تحریک آمیز تا تهیه پورنوفیلم‌های خانگی شده است..

۳- تحمیل بی انعطاف اخلاق نجابت و بکارت دختران تا ابعادی که در بخش‌هایی از جامعه از دخترانی که در آستانه ازدواج هستند، ارائه «سند بکارت» مطالبه می‌شود، رواج جراحی ترمیم بکارت و شکل گرفتن شبکه‌های اقتصاد پرده بکارت را دامن زده است.

گسترش اقدام به ترمیم پرده بکارت، تهیه فیلم‌های پورنوی خانگی و جنون جراحی‌های زیبایی در بخشی از زنان ایرانی را نمی‌توان انتخاب آگاهانه نامید، چرا که کنش آنها در سیستم بسته‌ای که درآن امکان انتخاب آزاد وجود ندارد، انجام می‌گیرد.کنش زنی که به ترمیم پرده بکارت روی می‌آورد، گردن نهادن به جبر جامعه پدرسالار برای ارائه بکارت به عنوان نشانه دست‌نخوردگی است. بهای این اطاعت از سویی وارد شدن در یک شبکه مخفی مافیایی است که به هیچ مرجعی پاسخگو نیست، و همچنین پرداخت هزینه‌ای سنگین، تحمل یک جراحی، شرمزدگی در برابر بهیار و پرستار و پزشک‌ است و از سوی دیگر تن دادن به اخلاق ریاکارانه و دو چهره‌ای و با دروغ زندگی کردن است.

اگر برقراری رابطه جنسی قبل از ازدواج زیر عنوان هنجارشکنی تعریف شود، ترمیم پرده بکارت، عقب نشینی شرمگینانه در برابر هنجار بکارت را واقعیت می‌بخشد. این عقب نشینی از ضعف و زبونی زنان درگیر با این مسئله سرچشمه نمی‌گیرد، بلکه قدرت هنجار اخلاقی مسلط را در جامعه ایران به نمایش می‌گذارد.

بیشترین بهره از هنجارشکنی زنان در مناسبات جنسیتی نصیب مردانی می‌شود که به جای خرید کالای سکس و رفتن به مراکز کامجویی، وارد ارتباط با دختران جوانی می‌شوند که با شوق آزادی و رویای حق خود مختاری بر احساسات و بدن خود، تابوها را می‌شکنند و برای عشق دشواری‌های سهمگینی را به جان می‌خرند. برآیند این وضعیت برای این بخش از مردان ایرانی منفعت افزایی (maximisation utility ) افزایش امتیازات جنسیتی را به ارمغان آورده است. چنین رفتاری را به هیچ وجه نمی‌توان مدرن، آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه نامید.

عقب‌نشینی مصلحت‌طلبانه (ترمیم پرده بکارت) بخشی از زنان با هدف رسیدن به منافع عرفی در چارچوب وضعیت موجود، گزینشی عقلانی ( choise Rational ) است. این گزینش عقلانی برای بازگشت به عزیمتگاه نخستین، در وضعیتی که برای رسیدن به وصل محبوب همه پلها را پشت سر خود ویران کرده‌اند، به ناگزیر انجام می‌گیرد. عزم آنها برای عقب نشینی تنها به دلیل طرد شدن از خانواده و از دست دادن امکانات و موقعیت‌های اجتماعی مرتبط با آنها نیست، تلخی و تنها گذاشته شدن از سوی محبوب آنهاست که انگیزه و اهمیت عبور از مرزها را برای این هنجارشکنان از میان می‌برد.

 نافرمانی مدنی و هنجارشکنی راهی برای کسب فرادستی فرهنگی

تصویر وحشت‌آور هنجارشکنی و نافرمانی مدنی در روند زمان رنگ می‌بازد. تکرار و تداوم آن دلهره‌ها را می‌زداید، جذابیتش در میان کسانی که که میل سرکشی مشابهی در درونشان شعله می‌کشد، افزوده می‌شود. آهسته آهسته فهم روزمره مردم درباره تقدس یک هنجار اخلاقی خراش برمی‌دارد. دگرگونی در فهم روزمره جماعتی که نیمی از آنان را زنان تشکیل می‌دهند، همچون سنگرهای کوچکی هستند که به اشغال افکار نو درمی‌آیند. کسب فرا دستی فرهنگی در جامعه مدنی شرط مهمی برای به وجود آمدن دگرگونی‌های اجتماعی است. متحول شدن بنیادهای خانواده و روابط دوجنس نیز از سویی نیازمند تغییر باورهای سخت جان جامعه و از سوی دیگر گشایش فضای سیاسی و گسترش جنبش دموکراتیک در یک جامعه است.

مسلما هر تحول سیاسی به خودی خود منجر به رفع تبعیض جنسیتی نمی‌شود. در ایران، هم ممنوعیت حجاب و هم حجاب اجباری با پشتوانه قدرت دولتی دو نظام سیاسی متفاوت، انجام شده است. مقاومت زنان در هردو وضعیت بسیار ناچیز و رفتار توده زنان در مقابل فرمان دولتی، تا حد تعیین‌کننده‌ای بی‌تفاوتی و اطاعت بوده است. بنابراین مسئله اصلی و کلیدی، شکل‌گیری باور و آگاهی زنان برحق برخورداری از همه حقوق انسانی و به ویژه خود تعیین گری جنسیتی آنهاست. گسترش این آگاهی در فهم روزمره زنان یکی از مهمترین سنگرهایی است که بایستی قبل از اوج‌گیری جنش‌های دموکراتیک، در زندگی روزمره و روابط شهروندی به اشغال زنان درآیند.

این‌که در اغلب جنبش‌ها و انقلابها زنان همدوش دیگران به خیابان ها رفته، از جانشان مایه گذاشته‌اند، اما در پایان کار با دست خالی به خانه باز گشته‌اند، به این دلیل ساده است که جز سنگر خانواده، جای دیگری را در پهنه فرهنگی و جامعه مدنی در اختیار نداشته‌اند. بنابراین همه کنش‌های آگاهانه زنان ایرانی برای رفع تبعیض همچون کمپین یک میلیون امضا، نافرمانی‌های مدنی (خودانگیخته و هدفمند)، هنجارشکنی‌ و مقاومت‌هایی که در برابر قوانین تبعیض‌آمیز، پوشش اجباری، جدایی جنسیتی و دگم‌‌های کنترل‌کننده روابط زن ومرد انجام می‌گیرند، بر فهم روزمره توده زنان و همچنین مردان تأثیرمی‌گذارند و با جلب موافقت جامعه برای پذیرش هنجارهای نوین، راه را برای تحولات بزرگی همچون انقلاب جنسی باز می‌کنند. اغراق و بزرگ‌نمایی این کنش‌های مدنی که در چارچوب فرآیندهای روابط اجتماعی و فقدان تعادل قوا انجام می‌گیرند، به رشد و گسترش آنها کمک نمی‌کند، بلکه بیشتر به رونق بازار رسانه‌ای دامن می‌زنند. پدیده جذاب رسانه‌ای بازنمای کل واقعیت نیست. واقعیت پیچیده‌تر از آن است که در تعدادی عکس و رخداد بتواند انعکاس بیابد.

پانویس:

1- Suffragette که به suffrage به  معنای “حق رأی” برمی‌گردد، عنوانی بود که مدافعین حقوق زنان در آغاز قرن بیستم در ایالات متحده آمریکا و بریتانیا برای جنبش مبارزه برای حق رآی زنان برگزیدند. سافرجت‌ها روش‌هایی همچون مقاومت صلح‌آمیز، برهم ریختن جلسات رسمی و اعتصاب غذا را برای مبارزه خود به کار می‌بردند.

2-  Wilhelm Reich, Die sexuelle Revolution, zur charakterlichen Selbststeuerung des Menschen, Fischer Taschenbuch Verlag, September 1971, S. 18

[3] منبع پیشین، ص. ۲۱.

[4] منبع پیشین، ص. ۴۷.