بحران اکراین

 

 کدام سیاست؟ به کدام سو؟

 

بخش چهارم

   

 

آتش بس جمعه پنجم سپتامبر بین جدایی طلبان و دولت اکراین در شرایطی بر قرار شد که دولت کیف همه ی تاکتیک ها جهت پیروزی در جنگ داخلی و سرکوب جدایی طلبان را امتحان کرده و به هیچ نتیجه ملموسی نرسیده بود. دولت، در عین حال، با برنامه هایی که از سوی حامیان اروپایی اش، از جمله آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان، پیشنهاد می شد، با شک و تردید بر خورد کرد. هدف سفر مرکل در روز ۲۴ اوت به کیف تشویق دولت به بر قراری آتش بس با جدایی طلبان بود. اما دولت پس پشت این برنامه معامله بین برلین و پوتین را می دید. مرکل در برنامه ی پیشنهادی خود، خود مختاری برای شرق اکراین و در عین حال آزادی اتحاد با اکراین را پیش بینی کرده بود و در رابطه با مسکو ادامه دراز مدت قرارداد گاز با اکراین و پرداخت خسارت به دولت بخاطر اشغال شبه جزیره کریمه را. 

   پترو پوروشنکو و آرسنی یازنیوک، رئیس جمهور و نخست وزیر اکراین، قطع کمک های روسیه به جدایی طلبان و خلع سلاح کامل آنها را تنها شرط توافق بر سر آتش بس اعلان می کردند. این ژست قهرمان مآبانه و دفاع از تمامیت ارضی از سوی آنها آوازه گری ی سترونی بیش نبود. پوروشنکو دو هفته پیش از آن پارلمان را منحل و انتخابات ۲۶ اکتبر را اعلان کرده بود. در چنین موقعیتی بود که هر دو به پیروزی ی سریع در جنگ داخلی و، دست کم، باز پس گیری یکی دو شهر از دست رفته نیاز داشتند و آنرا تنها راه بقای خود در قدرت میدانستند. آنها با انتخاب کلید واژه هایی چون « تروریست ها »، « فاشیست ها » و « خلع سلاح کامل » و مخالفت با هر نوع برنامه آتش بس فقط بر ناتوانی های خود سرپوش می گذاشتند. سفرهای متعدد آنها به شرق اکراین از جمله آخرین سفر پترو پوروشنکو به ماریوپل در روز هشت اوت و قول شکست قاطع  جدایی طلبان در تبلیغات انتخاباتی، از یک سو و مانور ناتو در دریای سیاه از دیگر سو، بخشی از نقشه دلگرمی بخشیدن به نیروهای نظامی خسته و ناتوان در شرق اکراین بود.

    واقعیت های تلخ، اما، خود را بر هر نیرویی تحمیل می کند. وضعیت در صحنه های جنگ تصویر خشن و اسف باری را نشان داده است. تاکتیک‌های ناکار آمد، فراهم نکردن تجهیزات جنگی کافی ی در خواستی ارتش، مخصوصا بی توجهی به وضعیت سربازانی که با جدایی طلبان می جنگیدند، صدای اعتراض آنها را بلند کرده بود. روز ۳۰ اوت فرمانده هنگ « سربازان داوطلب آسو »، آندره بیلتیسکی، در فیس بوک خود نوشت: « جنگ غافلگیرانه با شکست روبرو شد. » او ضمن متهم کردن دولت به بی اعتنایی به وضعیت نا امید کننده ی صحنه جنگ، اضافه کرده بود: « ما موظف بودیم بدون داشتن ابزار جنگی ی کافی تا آنجا که ممکن بود و ظرف چند هفته شهرهای زیادی را آزاد کنیم. » همینطور هم سمن سمچنکو، فرمانده « ارتش داوطلب دنباس » گزارش کرده است که : « بدون نیروی تقویتی آنها ما را خواهند کشت. » در این گزارش به بیلان غم انگیز کشته شدن ۸۰۰ سرباز اشاره شده است. ( ۱ )

    دقیقا در چنین اوضاعی بود که پوتین در ویلز انگلیس با برنامه هفت ماده ای خود به میدان آمد، او بر خلاف دولت کیف و هم پیمانان آن‌ها که به دنبال حوادث تصمیم گیری می کنند، مقدمات برنامه خود را از ماه ها پیش فراهم کرده بود: اشغال سریع شبه جزیره کریمه، بیان اینکه انتخابات ریاست جمهوری را گامی درست در جهتی درست میداند، اعلان اینکه نیروهایش را از مرز اکراین عقب می‌کشد و اینکه از جدایی طلبان خواسته بود که همه‌ پرسی را بتعویق بیاندازند ولی آن‌ها مستقل عمل کرده بودند، بی توجهی به مقررات بین المللی مربوط به کمک رسانی از جمله صلیب سرخ، گسیل نیرو و تجهیزات جنگی ابتدا به پشت مرزهای شرق اکراین و سپس به شرق این کشور با دستآویز این که آنها سربازانی هستند که در دوران مرخصی خود داوطلبانه به جدایی طلبان پیوسته اند!، ( ۲ ) افشای دروغهایی که رهبران کیف به مسکو نسبت داده اند، مانند دزدیدن دستگاه های تولید، و دستگاه های رادار از کارخانه های اسلحه سازی لوهانسک و انتقال آن‌ها با کامیون هایی که بوسیله آنها کمک انسانی به شرق اکراین فرستاده بودند، که البته پوتین همه را اتهامات واهی خوانده و اعلان کرده بود که کامیون ها در مرزند و هر کس میتواند آنها را بازرسی کند! همگی ادعای غربی‌ها مبنی بر اینکه همه چیز از مسکو هدایت می‌شود را تا حدودی بی‌اعتبار کرده بود، بخصوص که تاکید چندین و چند باره پوتین بر اینکه هر نوع سازشی بدون نمایندگان بخش‌های خود مختاری طلب به جایی نخواهد رسید و پیشنهاد تشکیل کنفرانس صلح در وین، تأثیر بیشتری بر مردم بخش‌های شرقی گذاشته بود تا تبلیغات ضد روسی ی دولت کیف که از یک سو دم از دیالوگ می‌زد و از دیگر سو توپ و تانک به شهرهای شرق اکراین می فرستاد.

 

شکست نظم نوین جهانی در عمل و نظر : کدام سیاست ؟

   

   آیا رؤیای فرانسیس فوکویاما، نخبه خزانه ی اندیشگی نو محافظه کاران آمریکا، که در سال ۱۹۹۲ پایان تاریخ و جنگ سرد را اعلان کرد و فروریزی پرده آهنین و دیوار برلن را آغاز آرامش و کاهش در گیری های قومی، قبیله‌ای و مذهبی یا استعمارگرانه میدانست، به کابوس تبدیل نشده است؟ آیا نظم نوین جهانی که هدفش را بسط دمکراسی و از میان بردن حکومت های شری چون صدام حسین، معمر قذافی، کره شمالی، بشار اسد و ایران اعلان کرده بود، آرامش، دمکراسی و صلح برای این کشورها به ارمغان آورد؟ شکست نظامی دول امپریالیستی در افغانستان، نابودی، ویرانی و جنگ‌های فرقه ای روبه افزایش در عراق، لیبی، افغانستان و سوریه  و رشد قارچ گونه گروه‌ های تروریستی اسلامی در کل منطقه خاور میانه و آفریقا نه تنها نقشه ی ژئوپلیتیک پیشین این منطقه را کاملاً تغییر داده بلکه درمانگی قویترین قدرت‌های نظامی جهان را بر ملا و همه الگوهای گفتمانی نومحافظه کاری نئولیبرال  تاکنونی را در عمل  و نظر بی‌اعتبار ساخته است. از تبلیغ ارزش‌های دمکراسی صادراتی و گسیل نیروهای به اصطلاح دمکراسی بخش امپریالیستی، هیولاهایی چون طالبان، القاعده، بوکوحرام، شباب، داعش، النصره و خراسان سر بر آورده اند.

     این البته تنها منطقه خاور میانه نیست که سرطان ویرانگر نظم نوین جهانی آنجا را به جهنمی سوزان تبدیل کرده است. طبق گزارش مستند برنامه یک تلویزیون آلمان ( ARD ) گماشتگان پیشبرد این ارزش‌ها در اکراین با نئونازی ها و شبه نظامیان رادیکال راست در ارتش منظم اکراین علیه جدایی طلبان می جنگند و در همین هفته سازمان های حقوق بشر جنایات « میدان » کیف و خفه کردن و کشتن بیش از چهل نفر در ساختمان سابق حزب کمونیست اکراین در ادسا را جنایت علیه بشریت دانسته و در جستجوی مدارک کافی جهت ارائه به دادگاههای بین‌المللی حقوق بشر و کشاندان آمرین و عاملین آن جنایات به این نهادها هستند. این در حالی است که هر دو سوی درگیری منکر ارتکاب این جنایاتند و احتمال دارد که برای روشن شدن حقایق باید سالها منتظر ماند.

    اکنون که بیش از دو دهه از ادغام کشورهای اروپای شرقی گذشته است، پیش برندگان همان الگوهای ارزشی شکست خورده و نخ نمای نومحافظه کاران در اکراین جهت فتح بازارهای این کشور و استفرار نیروهای ناتو در مرز روسیه، دو بلوک اتحادیه اروپا و ناتو را روی در روی روسیه قرار داده و منطقه ی بالتیک، اکراین و دریای سیاه را در وضعیت خطرناکی قرار داده است.

     سراسیمگی دول امپریالیستی غرب برای ایجاد نیروی چهار هزار نفره ای که بتواند از بالتیک تا دریای سیاه را زیر پوشش دفاعی سریع قرار دهد، درخواست بخشی از متحدین ناتو دایر بر قطع رابطه با مسکو و انحلال « پرونده ناتو با روسیه » که در سال ۱۹۹۷ و ۲۰۰۲ منعقد شد، یعنی همان پرونده ای که دو دشمن دوران جنگ سرد را در شورای مشترکی در سطح عالی به همکاری دو‌جانبه جلب کرده بود و با حمله روسیه به گرجستان و هم‌ اکنون به شرق اکراین عملاً از

 

 

 

 اعتبار افتاده است، و همینطور توافق وزرای دفاع اکراین، لهستان و لیتوانی در روز ۱۹ سپتامبر

برای تشکیل یک تیپ نظامی به هدف دفاع از منطقه، همگی بی حاصلی همان الگوی گفتمانی شکست‌ خورده نظم نوین فوکویامایی را به نمایش می گذارد. ( ۴ )

 

عروج پوتین. به کدام سو؟

    در نفشه جدید ژئوپلیتیک جهانی برای روسیه و چین جای مشخصی تعیین نشده بود، امری که به احساسات ملی آن‌ها آسیب وارد کرده بود.  این دو کشور قدرتمند سرمایه داری خود را بنیان گذاران رونسانس ملی میدانند. نزدیک شدن خطر اتحادیه آتلانتیک شمالی به این دو کشور، آنها را بیشتر به یکدیگر نزدیک کرده است. پوتین در یکی از سخنرانی‌های خود فروپاشی ارودوگاه « سوسیالیسم واقعاً موجود » را بزرگترین فاجعه ی سیاسی، اقتصادی و روانی نام نهاد. او بر خلاف گورباچف و یلچین که برای نجات کشور در حال فروپاشی خود به دول امپریالیستی نزدیک شدند، سیاست خود را بر چهار پایه گذاشته است : ۱ ـ ناسیونالیسم افراطی ۲ ـ توسعه طلبی لجام گسیخته. ۳ ـ ایجاد تفرقه بین اتحادیه اروپا از یک سو و اتحادیه آتلانتیک شمالی از دیگر سو. ۴ ـ اجرای نقش رهبر محافظه کاران سراسر جهان، بخصوص رهبری کشورهای خاورمیانه که تبلیغات همجنس باز هراسی ( هوموفوبی ) او را با علاقه دنبال می‌کنند و منتظر موفقیت آنند.( ۳ )

     در‌واقع پوتین از سال ۲۰۰۰ با این سو مسیر سیاسی هرچه بیشتر فاصله گرفتن از غرب را در پیش گرفت. او که حرکت میدان کیف را « ویروس » کیف نام گذاشته بود، سعی می‌کند در داخل از گسترش این « ویروس » جلوگیری کند. از جمله اقدام‌های جلوگیرنده این « ویروس » که همان گسترش ارزش‌های دمکراسی غربی است، کنترل شبکه اینترنت بود. طبق گزارش شبکه روسی ودومستی ( Wodomosti ) قرار است که در هفته آینده نشستی در سطح شوراهای امنیت ملی جهت به اصطلاح « تحکیم حاکمیت » بر شبکه روسی تصمیم گرفته شود و مدیریت شبکه در اختیار دولت قرار داده و امکان جدا کردن شبکه، در صورتیکه ضرورت داشته باشد، از شبکه جهانی بررسی  و مشخص شود. هم‌اکنون در پاره‌ای از شهرها در اعترض به این تصمیم دولت تظاهراتی شکل گرفته است. در حال حاضر شبکه آمریکایی آی کن ( Icann )  ( ۵ ) مسئول واگذاری آدرس‌های آی پی اند.

    دولت ضمن انکار این محدودیت ها، ادعا دارد که هدف جلوگیری از از کارانداختن شبکه اینترنت روسیه از سوی واشنگتن است، اما این ادعا آنجا بی اعتباری خود را بیشتر نشان می دهد که مشخص می‌شود که پوتین هیچ گونه انقادی را از سوی شهروندان برنمی تابد. برای نمونه، اخیراً پنج هزار روشن‌ فکر، نویسنده و طرفداران حقوق مدنی روسی بیانیه ای علیه جنگ و خود منزوی سازی کشور و احیاء توتالیتاریسم در این کشور انتشار دادند. پوتین آن‌ها را « خائنین ملی » اعلان کرد. ( ۴ ) همین سیاست نیز در  مناطق دیگر از جمله در شبه جزیره کریمه به اجرا در آمده است. پوتین در عین حالیکه پس از اشغال این شبه جزیره، قول احیای حیثیت کامل از « قربانیان استالینی » و سرمایه‌ گذاری های گسترده در زیر ساخت های اجتماعی اقلیت مسلمان تاتار را داد، در عمل همه اجتماعات  توده‌ای و از جمله جشن هفتادمین سال دیپورت تاتارها را غدغن کرد و از ورود مصطفی جمیلیف، رهبر تاتارها، که از سفر ی در اکراین باز می گشت، جلوگیری و او را به جاسوسی برای سازمان های مخفی غرب متهم کرد.

    تهدید خانواده‌ ها به سکوت در مورد فرزندان کشته شده اشان در جنگ داخلی اکراین، مخفی کردن گورهای سربازان کشته شده در این جنگ، ضرب و شتم تیم تلویزیونی بی بی سی در روز چهارشنبه گذشته در شهر استراخان که با خانواده‌ ی سرباز کشته شده در جنگ مصاحبه کرده بود و در هم کوبی حقوق دان، لوشولوسبرگ، که مرگ دوازده سرباز کشته شده در جبهه های جنگ داخلی اکراین را مستند کرده بود، ( ۶ )  تنها بخش کوچکی از سرکوبهای داخلی بمنظور پیشبرد سیاست توسعه طلبانه  پوتین در خارج است. سخنرانی او در مورد « روسیه جدید » که منظور او نه تنها استانهای دونسک و لوهانسک بلکه خارکف، اودسا، دنی پرویتروسک، چرسن، و نیوایووساپوریسیاو که در مجموع ۲۲ میلیون جمعیت دارند، از نقشه های تجاوزکارانه دولت مسکو خبر میدهد.

    علی‌رغم کارگر افتادن تحریم ها علیه روسیه، همکاری شرکت های توتال فرانسه، سی. ان. پی. سی. چین، در پروژه های نفت و گاز ( ۷ )، سرمایه‌گذاری های روسیه در چندین پروژه ساخت راکتور های اتمی در جناح شرقی اتحادیه اروپا، ( ۸ ) ائتلاف  های منظقه ای روسیه با چین، ایران و کشورهای شرق آسیا، اشغال و کنترل شش هزار کیلومتر منطقه ی دریایی قطب شمال که کوتاه ترین راه از اروپا به شرق دور است، بعنوان پاتکی علیه تحریم های غرب از یک سو و تلاش غرب در حفظ حکومت متزلزل ضد مردمی در اکراین آنهم به دلیل گرایش این کشور به غرب و سعی غرب برای جذب آن به ناتو و اتحادیه اروپا، سیاست‌های ارتجاعی و نا انسانی هردو بلوکی را آشکار ساخته است که برای این منطقه جز خانه خرابی، آوارگی، تداوم جنگ، ( ۹ ) فقر و فلاکت و بی آیندگی در بر نخواهد داشت.

    بنابر این، افشای جنایات هر دو بلوک مداخله گر و متجاوز غرب و شرق و همه ی حامیان بین‌المللی آن‌ها که عمدتا از احزاب راست، نازیست و فاشیست اروپا تشکیل شده و سیاست مدارانی چون هلموت اشمیت و گرهارد شرودر که تجاوز پوتین را توجیه می‌کنند و حمایت از کارزارهای مدنی، آزادی خواه و نیروهایی که از حق تعیین سرنوشت اقوام ساکن اکراین دفاع می کنند، را باید باتمامی نیرو پی گرفت.

 

تحریریه سایت

 

۳۰ سپتامبر ۲۰۰۴

زیر نویس ها:

 

۱ ــ گزارش آندره بالین از مسکو و وینتا یگسلینکی از کیف. ۳۱ اوت ۲۰۰۴

۲ ــ مجله ورلد ( world  ) بیست دوم سپتامبر۲۰۱۴. در این گزارش رهبر شورشیان شرق اکراین، الکساندر زاخارچنکو، از ورود هزار دویست « داوطلب » اظهار شادمانی کرده بود.

۳ ـ رجوع شود به کتاب « میدان اکراین » نوشته: مارتین پولاک.

۴ ــ روزنامه نیویورک تایمز ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۱۴

۵ ـــ Icann کورپوراسیون اینترنتی ی نام و شماره های تعیین شده.

۶ ـــ روزنامه اینترنشنال نیویورک تایمز. سه شنبه ۲۳ سپتامبر ۲۰۰۱۴

۷ ـ روزنامه فاینانشل تایمز، سه شنبه ۲۳ سپتامبر ۲۰۰۴

۸ ـــ روزنامه وال استریت ژورنال. ۲۳ سپتامبر ۲۰۰۴

۹ ــ روزنامه وال استریت ژورنال ۲۴ سپتامبر.  فرمانده عالی ناتو، ژنرال فیلیپ بریدلاو اظهار نظر کرد که « آتش بس فقط در لفظ عمل می کند.