اعدام ریحانه جباری،  بن بست جمهوری اسلامی،

 بن بست توحش احکام اسلامی

 

چرا ریحانه اعدام شد؟ آیا این جنایت تاریخی نشانه بارز دیگری از بن بست رژیم و بن بست احکام اسلامی و سیستم قضائی اسلام  نیست؟ آیا بی اعتنائی به درخواست سازمان های ملی و جهانی مدافع حقوق بشر و سازمان های مخالف اعدام، ده ها  شخصیت سرشناس جهانی  و صدها هزار ایرانی و غیر ایرانی،  دایر بر الغای حکم اعدام ریحانه جباری، جز  دهن کجی به افکار عمومی  و تشدید نفرت نسبت به زمامداران جمهوری اسلامی، دستاورد  دیگری دارد! آیا ادامه این چنین خون ریزی  می تواند به  بهبود اوضاع جامعه نابسامان امروزی  ایران  کمک کند؟

باید دید که این جامعه چه اندازه نا به سامان است که مردانی چون گرگ گرسنه به جان زنان می افتند و بر دختر کارگر جوانی در مناسبات کاری چه گذشته است که  دست به کارد می شود.   

 ریحانه جباری بیست و شش ساله،  بیش از هفت سال بود که به اتهام قتل عمد،  با مرگ دست و  پنچه نرم می کرد . در طی این مدت  در  یک شرایط غیر انسانی و طاقت فرسا، در زندان های رژیم،  بدون برخورداری از حق وکیل در جریان بازجوئی ها و بازپرسی ها،   بارها تحت فشار قرار می گیرد  تا به قتل عمد اقرار کند. حال آنکه همه قرائن  و  شواهد،  حتا بیانیه دادستانی تهران در توجیه حکم قصاص، نشان از  آن  دارد که  ارتکاب قتل تنها در پیوند با ارتکاب تجاوز جنسی انجام گرفته  و  وقوع قتل  در جریان دفاع مشروع،  در منطق قضائی  نمی تواند قتل عمد تلقی گردد!

اما  در سیستم قضائی اسلام، دفاع مشروع جایگاهی ندارد  و احکام سه گانه  قتل، یعنی قصاص، دیه و عفو  جائی برای بررسی  چگونگی رویداد قتل و رابطه قاتل و مقتول  باقی نمی گذارد. احکام سه گانه قتل به روایت اسلامی، در جامعه  امروزی در  بن بست  کامل قرار دارد. نخست اینکه مسئله قتل نفس، تنها یک مساله  شخصی نیست که اولیای دم سرنوشت قاتل را  تعیین کنند  و خواهان قصاص وی باشند یا با دریافت خون بها و یا بدون خون بها او را عفو کنند! پذیرش هر کدام از این احکام برای جامعه یک فاجعه است.

 با وقوع قتل و کشته شدن یک عضو جامعه،  وجدان جامعه جریحه دار می شود و دادستان به نمایند گی از جامعه است که وارد عمل می شود تا  با بررسی همه جانبه رویدادهای منجر به قتل، پرونده را تکمیل و برای صدور  مجازات عادلانه،  در  اختیار دادگاه معتبر و بی طرف رسیدگی کننده به پرونده ،  قرار دهد.

مخالفت امروزی افکار عمومی با مقوله اعدام، به هیچوجه به معنای معاف نمودن قاتل از مجازات و  بخشیدن او  نیست و قاتل بایستی متناسب با چگونگی ارتکاب جنایت، مدت زمان مناسبی را در  زندان سپری کند  و پس از سپری ساختن زمان محکومیت و بازسازی شدن است که می تواند  به درون جامعه بازگردد. امری که با بخشیدن و یا دریافت دیه حاصل نخواند شد و نباید فردی را که دست به ارتکاب عمل قتل زده است به آسانی و بدون بازسازی روحی و روانی به درون جامعه باز فرستاد. اما قصاص که بدترین شیوه برخورد با قاتل و عمل قتل است، به نوبه خود از عمل قتل  نفرت زاتر است و کینه و نفرت را در درون جامعه شدت می بخشد ، زیرا جنایتی است آشکار، جمعی و اگاهانه در یک شرایط عادی نه اقدامی فردی و در یک شرایط نامتعارف! 

اما جمهوری اسلامی با سیاست قصاص تنها در پی آن است که در درون جامعه ترس و  وحشت به راه اندازد و همگان را در بیم و هراس نگه دارد .زیرا اجرای این سیاست تبهکارانه و این سیستم قضاوت عهد بوقی هیچ کمکی به کاهش جنایت و قتل نفس ننموده است . البته اعدام ریحانه را باید در عین حال نشانه وحشت رژیم اسلامی از گسترش مقاومت و اعتراضات زنان و مردان آزاده کشورمان بویژه در اصفهان و تهران بر علیه حجاب تحمیلی ، قانون ارتجاعی امر به معروف و فاجعه هولناک اسید پاشی های زنجیره ای تلقی کرد . تنها با گسترش مبارزه علیه رژیم و سرنگونی کل این سیستم جهنمی است که میتوان انتظار داشت که راه برای ایجاد یک سیستم قضایی مدرن و دمکراتیک و سکولار فراهم شود .

سازمان ما بار دیگر اعدام جنایتکارانه ریحانه جباری و فاجعه اسید پاشی های زنجیره ای را محکوم میکند و عمیقا خود را در غم خانواده و دوستان این عزیزان شریک میداند .

 

برچیده باد بساط قصاص ، شکنجه و اعدام

سرنگون باد جمهوری اسلامی ایران

زنده باد آزادی ، زنده باد برابری

 

  کمیته مرکزی سازمان راه کارگر

  4 آبان 1393 – 26 اکتبر 2014

www.rahekaregar.com