تجربه سفر به فلسطین اشغالی ( اسرائیل)

 

 

مرجان افتخاری

 

این تجربه را با شما تقسیم میکنم، چون همه ما نسبت به فلسطین، فلسطینها و مبارزات آنها با اسرائیل اشغالگر حساس هستیم. این مسافرت در ماه مارس گذشته برنامه ریزی و سازماندهی شده بود . در جریان جنگ بین حماس و اسرائیل، تردیدهای زیادی وجود داشت، ولی بالاخره در اخر ماه اکتبر با 15 نفر این سفر را شروع کردیم.

از همان اول ، در فرودگاه، یک قسمت را به مسافران اسرائیل اختصاص دادند. ماموران اطلاعاتی اسرائیلی با تک تک مسافران چند دقیقه ای مصاحبه عجیب داشتند. چرا به اسرائیل سفر میکنید؟ ایا کسی را انجا دارید؟ ایا هم سفر های خودتان را میشناسید؟ چطور و از کی آنها را می شناسید؟ وووو از من که بین انها اسم و فامیل اروپائی نداشتم. اولین سئوال این بود که این اسم از کجا میاد؟ و بعد ایا در ایران کسی هست که بداند شما به اسرائیل میروید؟ بالاخره با شلام، شلام وارد هواپیما شدیم .

در فرودگاه تل اویو یکی از رفقای ما را برای مدتی، درست مثل اوین بازجوئی کردند. بطوریکه ما از امدن او نا امید شده بودیم، با خستگی و نگرانی یک گوشه فرودگاه چومباتمه زده بودیم و چشم به راه او . در همین فاصله متوجه شدیم که قفل چمدانها را شکستند. حتی قفل هائی که با شماره های رمز باز میشوند. بعد از یک ساعت و ربع سر و کله رفیق مان پیدا شد، معلوم شد که او ویزای مالزی داشته و چند ماهی در این کشور بوده. البته من هم مهر ورود و خروج کشورهای امارت عربی را داشتم، ولی ، حتی یک سئوال هم در مورد این مهرها از من نکردند. همه به شوخی میگفتند "از تو ترسیدند" به هر حال با همه این درد سر ها ، ما وارد فلسطین اشغالی شدیم.

هدف و برنامه ما شناخت بیشتر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی فلسطین اشغالی، اوضاع و شرایط زندگی در این شرایط و البته تفریح و سرگرمی بود. در این 10 روز قرار بود از این شهرها دیدن کنیم.

Ramallah, Galilée, Cana, Lac Tibériade, Bethléem, Haïfa, Kafarnaum, Mer Morte, Massada, Jérusalem,

ولی به پیشنهاد راهنمای فرانسوی زبان بعلت حساسیت سیاسی از رفتن به راملا منصرف شدیم و انتخاب کردیم چون نزدیک گلیله بود.Nazareth

فکر میکنم همه ما جغرافیای سیاسی این منطقه را در مقاطع مختلف بعد از 1948 و بخصوص بعد از جنگ 6 روزه سال 1967 بشناسیم . پس سعی میکنم به دیدنی ها و شنیدنی های مهم بسنده کنم.

در اینجا علاوه بر تضادها، شکافها، تفاوت های طبقاتی که در سیستم و نظام سرمایه داری عریان هستند، تضادها و شکافهای اجتماعی، فرهنگی، ملیتی و مذهبی هم عریان هستند، بخصوص بین فلسطینها و یهودیان. اگر چه موضوع اصلی درگیریها بین فلسطینی ها و یهودیان " اشغال سر زمینها ی فلسطینی" است ولی مذهب و گرایشات مذهبی ، حتی اماکن مذهبی، میتواند جهت و سمت و سوی درگیریها و یا مبارزاتی را تغیر دهند. در این تغیر جهت ها و یا چرخشها یهودیان ارتوکس نقش مهمی دارند. از نظر افتصادی و در نتیجه سیاسی (30 % اعضاء پارلمان 120 نفری که هر چهار سال یک بار انتخاب میشوند، و تعدادی از وزارء کابینه دولت از ارتوکس های یهودی هستند) وزنه مهمی هستند.

از نظر سیاسی ، اجتماعی و حقوقی دولت اسرائیل اساسا ملیت و یا هویتی را به نام "فلسطین" برسمیت نمی شناسد. و انها را "عرب" مینامد. در مطبوعات واژه "عرب اسرائیلی را " بکار میبرند. در حالی که تمام فلسطینی ها با هر مذهب و یا ملیتی (مسیحی و یا ارمنی) خود را فلسطینی میدانند. مخصوصا ارامنه که خود را ارامنه فلسطینی میدانند.

یک روز برای اینکه واکنش یک سرباز مسلح را ببینم، بطرف او رفتم و گفتم "میخواهم به محله فلسطینی ها " بروم و نقشه ای نشان او دادم. خیلی راحت گفت "ما محله فلسطینی" نداریم ولی محله "عربها" آنجا است. دردناک تر انکه ، در قهوه خانه ای در محله فلسطینی ها، بعد از سفارش قهوه و آب میوه، از مرد جوانی که در انجا کار میکرد پرسیدیم ( شما فلسطینی ) هستید؟ گفت: عرب. ولی ناراحتی را در چهره اش میشد خواند. ولی بعد که متوجه شد ما فرانسه حرف میزنیم و و اقعا توریست هستیم گفت " من فلسطینی" هستم. متوجه شدیم که فلسطینی ها کارت شناسائی (اسرائیلی ) دارند ولی پاسپورت اسرائیلی نمی توانند داشته باشند. فلسطینی هائی که به کشورهای دیگر سفر میکنند یا در سرزمین اشغالی زندگی نمی کنند و یا پاسپور اردونی دارند. عجیب تر آنکه اآنها حق رای دارند و میتوانند مثلا در انتخابات پارلمانی شرکت کنند و حتی نمایند داشته باشند. ولی تقریبا کسی در انتخابات شرکت نمی کند.

در شهر های فلسطینی مثل راملا، کنعان و یا گلیله، که توریستی هم هستند چهره شهر کاملا فلسطینی است، مردم همه به زبان عربی حرف میزنند، بیشتر زنان پوشش اسلامی دارند و تقریبا در همه جا، تابلو خیابانها و مغازه ها به زبان عربی هستند. حال و هوا و فضای شهر این احساس را می داد که در یک کشور کاملا عربی هستیم . حتی صبح زود (ساعت 4 ) با اذن مسجد از خواب میپریدیم، کمی بعد صدای ناقوس کلیسا را میشنیدیم.

که است.(A, B ,C یکی دیگر از سیاستهای دولت اشغالی تقسیم بندی شهر ها به مناطق (

بر اساس اداری، اجرائی ، امنیت و ارتش تقسیم بندی شده اند. در هر سه منطقه ارتش و امنیت بدست اسرائیلی ها است و اساسا هیچ فلسطینی در این بخش شاغل نیست. اما در ادرات و یا کارهای اجرائی میتوانند تصمیم گیرنده باشند.

سیاست شهرک سازی و اشغال سرزمینها فلسطینی به این گونه است که شهرک ها معمولا با کشیدن دیواری بین دو دهکده و یا بین دو ناحیه برای جدا کردن فلسطینی ها شروع میشود. در واقع شهرک سازیها دو هدف را پیش میبرند. اشغال سرزمینها و سپس جدا کردن آنها و در نتیجه محدود کردن همبستگی و مبارزات فلسطینی ها. حتی گاهی کودکان برای رفتن به مدرسه باید دیواری را دور بزنند و یا فلسطینها برای رفتن به محل کار یا بیمارستان با مشکلات زیاد و کنترل سربازان اسرائیلی روبر هستند.

حضور سربازان مسلح در اورشلیم بخصوص در بازار، دیوار مقدس یا ندبه، یا در اطراف کنیسا ها بخصوص از جمعه شب تا اخر شب روز شنبه (شبات) خیلی پر رنگ است و معمولا سربازان در گروه های چند نفره حرکت میکنند.

در شهر های دیگر نوعی همزیستی بین جمعیت و یا گروهای مردم وجود دارد ولی در اروشلیم جدائی محله ها بین فلسطینی ها، یهودیها، ارمنی ها و کاتولیک ها حتی در نقشه شهر دیده میشود.

به چند دلیل ما موفق نشدیم مسجد تاریخی الا قصی را ببینیم. میگفتند که از سال 2000 بعلت سیاسی ، فلسطینی های مسلمان قوانین جدیدی را برای ورود به مسجد اتخاذ کردند. محدودیت زمانی ورود به محله، از 7 صبح تا 2 بعد از ظهراست، ورود زنان از 50 سال به بالا و مسلمان بود جزء شرایط است (تا انجا که باید در حضور والی قران را خواند تا ثابت شود که مسلمان هسیتد). این محدودیت ها باعث شد تا ما نتوانیم از این مسجد دیدن کنیم. البته هدف ما تنها دیدن مسجد نبود ، هدف ما دیدن محله و صحبت با فلسطینی هائی بود که آنجا زندگی میکردند.

در ضمن درست در همان زمان، درگیریها شروع شده بود، گروه سربازان مسلح ، یهودیان ارتوکس را ما میتوانستیم در کنار دیوار معروف ببینیم. زیرا مسجد الاقصی درست در ادامه همین دیوار است و تنها مردها میتوانستند از راهی که مثل یک تونل کوچک یا دروازه است به طرف مسجد و این محله بروند. البته راه دیگری هم بود ولی بطور کلی محله از ساعت 2 بعد از ظهر بسته است و رفت آمد خیلی سخت و کنترل شده است.

در مورد دیوار معروف، گذشته تاریخی انرا که مفصل هم هست و برای بهودیان و مسیحیان مقدس است، میتوانید در انترنت بخوانید. این دیوار در یک فضای نسبتا بازی، تحت کنترل شدید نظامی است و همیشه تعداد زیادی سرباز زن و مرد مسلح در انجا در حال رفت و امد و کنترل هستند. طول دیوار را با یک پرزنت به دو قسمت تقسیم کرده اند. قسمت کوچک تر به زنان و قسمت بزرگ تر به مردن تعلق دارد. ولی برای زنان هیچ محدودیت پوششی وجود ندارد. زنانی با دامن های کوتاه ، بلوزهای بدون استین و حتی خیلی دکولته دیده میشدند. من متوجه هیچ محدودیتی غیر از زنانه و مردانه کردن دو قسمت دیوار نشدم. لابه لای درز دیوار هم پر از کاغذ بود. درست مثل چاه جمکران یا امام زاده ها که پر از تقاضا ها ، نذر و نیاز های نوشته شده است .

آخرین جائی که رفتیم و احساس راحتی و بقول معروف نفس راحت کشیدیم ، محله روشنفکران و لائیک های اورشلیم بود. محله ای که تاریخی نبود، نو ساز بود. جمعیت جوان با ظاهری ساده و مدرن داشتافه ها، رستوران ها، کافی شاپها، موزیک ، دانسینگ ، مغازه ها مجموعا مثل یک اروپای کوچک بود. جوانانی که مخالف سیاستهای دولت اسرائیل ، شهرک سازیها و اشغال سر زمینها فلسظینی اند تقریبا در این محله زندگی میکنند. اکثر آنها مخالف دوره سربازی اجباری هستند. آنها هم مثل فلسطینی ها در انتخابات شرکت نمی کنند. گرایشهای چپ در بین مردم این محله قوی است. کتاب خانه ها و انجمن های خود را دارند و برای حق و حقوق بیشتر و برسمیت شناختن ساختار سیاسی ،اجتماعی و فرهنگی این محله مبارزه میکنند. البته این محله بزرگ نیست. لائیک ها و چپ ها در اقلیت مطلق هستند ولی حضور دارند. وقتی درگیریها شدت پیدا میکند انها هم با پرچم ها و شعارهای خود هر چند از طرف سربازان و ارتودکس ها سرکوب میشند ظاهر میشوند ولی امیدوارند که تعداد آنها و ایده های انها گسترده خواهد شد.