دفتری از
نقاشیهای
ارژنگ خامنهای و یادنگارههای
زندان
منتشر شد:
آنچه
در این
دفتر جمعآوری
شده از
جمله گواهیهای
تصویری اوست
از سالهای زندان
دوره شاه از
۱۳۵۰ تا ۵۷ و
زمانه تبعید....
مجموعهای
از ۸۰ نقاشی
بها برابر
۱۰
یورو به
اضافه
مخارج پست
دفتری
از نقاشیهای ارژنگ
خامنهای و یادنگارههای
زندان
از : تراب حقشناس
«پائیز
۱۳۴۸.
در یک خانهء تیمی
در جلسهء آموزشی که
در آن سعید
محسن کتاب چپروی
لنین را
بحث میکرد،
فتحلله ارژنگ
هم حضور داشت
و همین طور
مهدی خسروشاهی.
هر یک از
ما کارهائی
در دست داشتیم.
فتحلله به
تازگی از سفر خلیج
فارس برگشته
بود.
به طور خصوصی
بعدا فهمیدم
که سازمان
به چه
منظور او را به
آن منطقه فرستاده
بوده. چند ماه
بعد رسول مشکین
فام، فتحلله
و من مامور
سفر به شیخ
نشینهای
خلیج فارس شدیم
تا با
سازمان
الفتح تماس برقرار
کرده، مقدمات آموزش
نظامی برخی از رفقایمان
را در پایگاههای فلسطینی
واقع در اردن،
سوریه و لبنان
فراهم آوریم. کارآئی و جسارت فتحلله
برای حل
مشکلاتی
که به لحاظ
عملی پیش
پای ما
قرار داشت،
از همان
لحظات اول
برایم نمودار شد.
۱۱ یا ۱۲ فروردین
۱۳۴۹ از بندر
لنگه همراه با
جمعی از
مسافران
قاچاقی که
عمدتا
کارگران
زحمتکش مناطق
جنوب بودند، راهی
دوبِی شدیم و
از آن جا پس از
چند روز اقامت
راهیِ قطر. پیداکردن
قاچاقچی، حل
مشکلاتی که با
این طیف از
مردم پیش میآید
به کمک آشنائی
فتحلله و تجربه
و جسارتش، از
پیش پا
برداشته شد. یادم
نمیرود که
چطور وقتی لنچ
باری ما که
حدود سی نفر
مسافر با خود
داشت، میخواست
از ترس گشتیهای
پلیس مسافران
را در بیابانی
بی آب و علف پیاده
و خود فرار
کند، فتحلله یقه
او را گرفت و
از لنچ پائین
کشید. او را
تهدید کرد که یا
همراه با
مسافران باید
بماند و یا
همه را دوباره
سوارکند. لحن
و برخورد او
که کاملا با
چنین محیطی هم
آهنگ بود در
ذهنم هنوز
زنده است. در
تمام مراحل
تماس با فلسطینی
ها تا رساندن
هیئت سازمان
به اردن، فتحلله
راهنمائی و
سازماندهی را
به نحو احسن
به پیش برد.
مربی
فلسطینی ما در
اولین دیدار با
او، سر در
گوشم گذاشت
و گفت: «این
برای عملیات
ویژه
مناسب است».
خودش
زمانی میگفت:
«وقتی چند
مشکل به
هم گره میخورد،
و همه گیج
می شوند، خنده ام
میگیرد» و
واقعا چنین
بود. پس از یک
دورهء آموزشی در امّان پایتخت اردن،
او برای
نجات جان شش نفر از
رفقایمان
که در دوبی
ستگیر شده بودند،
دوباره راهی
دوبی شد. خیلی
برایم
جالب است
که برای پیداکردن
محملی جهت
اقامت، توانسته
بود در یک
شرکت مهندسی به عنوان
نقشه کش کار
پیدا کند و بر اساس آن، اقامت بگیرد
و صندوق پستی
و آدرس داشته باشد،
و همه با شناسنامهء
جعلی.
با کاربُری
هائی که او
داشت، تا حد زیادی،
برای پیشبرد کارها
نگرانی نداشتیم.
او حتی
پس از
حدود هشت نُه
ماه که آموزش رفقایمان
برای
آماده شدن برای
بازگشت به ایران
طول کشید، راه
های قاچاق ترکیه
به ایران
را نیز
شناسائی
و قابل استفاده
کرد. متاسفانه
پس از
بازگشت به ایران،
در ضربهء اول شهریور
۵۰، مانند
ده ها تن
از کادرهای
سازمان،
دستگیر شد. یادم
هست رسول
مشکین فام،
که چند روزی
پس از این
ضربات هنوز
در لبنان بود،
میگفت: «خیلی
حیف شد فتحلله
را گرفتند،
میتوانست
برای ما یک
ابوجهاد باشد». فتحلله
به حبس
ابد محکوم شد و تا
سقوط رژیم
سلطنتی در
زندان ماند.
چند سالی با
سازمان راه کارگر
فعالیت
کرد و سپس
کناره گرفت.
آنچه
در این
دفتر جمعآوری
شده از
جمله گواهیهای تصویری
اوست از
سالهای
زندان دوره
شاه از ۱۳۵۰ تا ۵۷ و زمانه تبعید. یکی از دوستان که استاد
نقاشی است،
کارهای او را اوریژینال
[بدیع]، منحصر به فرد و شایسته
چاپ ارزیابی
کرده است.
در
احترام به
این دوست
مبارز و هنرمند
است که وظیفه خود
دانستیم نمونهای از
کارهای
هنری او را منتشر
کنیم. ادایِ
دِین به کسی که در دشواری های تبعید
و بیماری به ناگزیر
گوشه گیر شد.
همین
احترام شایستهء
هُما، همسرش
باد که با وفاداری و صمیمیت اش از یاد نمیرود.
تراب
حق شناس
نوامبر ۲۰۱۴ / آبان ماه ۱۳۹۳