http://www.kanoonm.com/1706#more-1706
نقدي بر
تشكل هاي
كارگري
كانون
مدافعان حقوق
كارگر : مطلب
زير توسط جمعي
از فعالان با
سابقه كارگري
جنوب براي
كانون ارسال
شده است. از
انجا كه ما آن
را نقدي
دلسوزانه و غير
مغرضانه
يافتيم بدون
موضعگيري
خاص منتشر ميكنيم
. به اميد انكه
چنين نقد هاي
دلسوزانهاي
در سطح جنبش
كارگري
بتواند در
ارتقاء سطح مبارزات
كارگران و
تلاش جهت
ايجاد تشكل
هاي سراسري
كارگران مفيد
باشد . تشكل
هاي سراسرياي
كه امروزه چه
در سطح محل
كار ،كه تشكل
هاي صنفي
كارگران باشد
و چه در سطح
فعالان كارگري
ضرورتش احساس
ميشود.
کانون
مدافعان حقوق
کارگر! با
درودهای گرم
کارگری و رفیقانه،
و آرزوی موفقیت
برای شما در پیشبرد
فعالیتهای سیاسی
و کارگریتان
! مطلب ارسالی
ضمیمه، حول
وحوش مقولهی
سندیکا و
اتحادیههای
کارگری توسط یکی
از رفقای ما
نوشته شده، و
نگاهی به
نظرات دو تن
از رفقای
کارگری داشته
، که در پیام
سندیکا فعالیت
میکنند، به
عللی که برای
ما روشن نیست،
دوستان پیام
سندیکا تا
کنون که بیش
از یک ماه از
دریافت نامه
توسط آنان میگذرد،
از چاپ و نشر این
یادداشت
خوداری کردهاند،
از آنجا که ما "جمعی
از فعالان
کارگری جنوب -احیاء
گران سندیکائی"
بر این باوریم
که یادداشت رفیقمان
جمیل، حاوی
نکات و نقطه
نظراتی
خواندنی پیرامون
سندیکا است،
چنانچه شما
آن را دارای
قابلیت چاپ در
سایت یا در مطبوعات
کانون مناسب
دانستید، آن
را با همان
امضائی که در
پایین دارد،
چاپ نمائید.
با آرزوی موفقیت
برای شما.
فعالان
کارگری جنوب –
احیاگران
تشکل سندیکائی
30 ام بهمن ماه 93
کارگران،
سندیکا، نشریه
پیام سندیکا
یکی از معضلات
سازمانیابی
کارگران ، شقه
شقه شدن
فعالان عرصه
جنبش کارگری
است. این
مسئله و موضوع
که هرچند نفری
درقالب یک
تشکل و محفل
برای خودشان
برنامه و دیدگاه
نظری تدوین
نموده اند
وحاضر نیستند
از چارچوب این
مجموعههای
ناکارآمد خود
ساخته، اندکی
فراتر روند، میشود
گفت یکی از
نقاط منفی و
باز دارندهای
بوده که به
شدت به همبستگی
کارگری تا کنون
لطمه زده،
هرچند در سالهای
اخیر رغبت بیشتری
برای همکاری ایجاد
شده است.
کارگران و
زحمتکشان و
فعالان کارگری
در ابعاد کلان
میتوانند روی
محوریترین
موضوعات
مربوط به طبقه
کارگر در یک
همبستگی
هرچند مشروط و
نانوشته
تفاهم کنند و
جلو زیان و
ضررغیرقابل
جبرانی را بگیرند
که از این
رهگذر به
کارگران و
زحمتکشان
وارد میشود.
فرصت از دست
رفته، بیبازگشت
است. نمیتوان
از این ضرورت
غفلت نمود و
مسئله سازمانیابی
و اتحاد کارگری
را که هدف اصلی
همه است، جا
گذاشت و روی
حاشیهها بحث
جدال راه
انداخت. این
که هرکدام
ازفعالان و نیروهای
مدعی حرف
خودشان را
بزنند و ساز
خود را کوک
کنند، در این
صورت تشکلیابی
کارگران
حداقل اینکه
در کوتاه مدت
انجام نمیگیرد
و در طولانیمدت
هم زمان بیشتری
را باید هزینه
کرد.
این شیوه
کار! و یک کاسه
نکردن نیروی
فعالان، بیشترین
صدمه را به
طبقه کارگر میزند.
به خصوص در
شرایطی که تهدیدات
سرمایهداران
علیه کارگران
هر روز دامنه
بیشتری پیدا میکند،
هم وضعیت حقوقی
و معیشتی
کارگران را
هدف قرار داده
اند، هم اینکه
طرح محدودیتهای
صنفی – سیاسی و
حقوقی طبقه
کارگر را در
برنامه و فکر
خود دارند. در
مقابله با این
وضعیت و در
ادامه تلاشهائی
که انجام میگیرد،
ضرورت
برداشتن گام
متحد در جهت
سازمانیابی
کارگران، امر
حیاتی و جدی
همه نهادها و
فعالان طبقه
کارگر تبدیل میشود.
به رغم
سرکوب طبقه
کارگرو بگیر و
ببند، زندان
ورتبعید کردن
فعالان کارگری،
مجموعههای
بزرگ وکوچک و
منفردین زیادی
وجود دارند که
دراشکال
متفاوت و
پراکندهای
به ادامه کاری
و فعالیت خود
تداوم میدهند.
چنانچه
فعالان با
احساس مسئولیت
بیشتری در
قبال طبقه
کارگر و وظایفی
که بر عهده
دارند، انجام
وظیفه نمایند،
کارگران در مقیاسی
بیش از این که
هست درقالب
تشکلهای صنفی
– سیاسی خودشان
متشکل خواهند
شد و میل و
رغبت زیادتر
برای فعالیت
متشکل در میان
آنان بوجود
خواهد آمد. هر
چه زمان بیشتر
میگذرد،
مشکلات عدیده
اقتصادی –
اجتماعی،
ابعاد وسیعتری
پیدامی کند.
کارگران و
عناصر فعال با
رنج و محنت بیشتری
روبرو میشوند،
به نقش و اهمیت
سازمانیابی
مبارزه
روزمره در رویاروئی
با مشکلات
اجتماعی و معیشتی
و گرفتاریهای
خودشان بیشتر
واقف میشوند.
امروزبهتر از
همه سالهای
گذشته، عموم
تودههای
کارگر و
زحمتکش متوجه
شده اند که در
رویاروئی با
مشکلات ،
خودشان باید
دست به
کارشوند، و به
درستی پی برده
اند که هیچ
عاملی سعادت و
آسایش آنان را
تامین نمیکند،
جزء اینکه
دستان نیرومند
همدیگر را بگیرند،
و با شانه به
شانه قرار
گرفتن کنار
هم، میتوانند
بهبودی و گشایشی
در زندگی
اجتماعی محنت
بار خود ایجاد
کنند.
اما! رویاروئی
با مشکلات و بیرون
آمدن از این
شرایط غیرقابل
تحمل تنها با
اتحاد ، همفکری
همگان و با
برنامه و تشکل
میسر است و نه
چیز دیگری! موضوع
تشکلیابی و
چگونگی آن و اینکه
با چه راهکارهایی
میتوان از
عهده آن بر
آمد، امر مهم
و مسئله گرهی
است! تشکلهائی
پا گرفته اما
هنوز اکثریت
طبقه کارگر
فاقد سازمانهای
مبارزاتی
خودش است. همهی
تلاشی که از
طرف همگان
انجام میگیرد،
در راستای
تحقق همین امر
است. درادامه
همین فعالیت
است، که
هرکدام از
فعالان و تشکلهای
بانی، تلاش میکنند
ظرفهای تشکلیابی
مورد نظر خود
را ابتدا اولویت
بدهند و بعدا
تعاریف
متفاوتی در
مورد نوع و شیوه
فعالیت آن ارائه
داده میشود.
سندیکا
یک تشکل
مبارزاتی پایهای
، پایدار و
تودهای طبقه
کارگر است که
در راستای
تحقق عموم
خواستها و
مطالبات فوری
– روزمره و
موضوعات کلان
صنفی- سیاسی و
اجتماعی
مرتبط با طبقه
کارگر مبارزه
میکند.
کارگران اولین
درسهای جمعی
ومبارزاتی
خود را در سندیکاها
فرا میگیرند.
سندیکا ،
کارگاه
تجربه، ومحل
آموزش و یادگیری
برداشتن گامهای
آغازین
مبارزه کارگری
است.
کارگران طعم
همبستگی
واتحاد وفعالیت
جمعی وعمومی
را در اتحادیهها
وسندیکاها میچشند.
سندیکاها
نمادهای
کوچکی از وحدت
جهانی طبقه
کارگردرکشور
خودشان هستند.
البته ، سندیکاها
واتحادیهها
وتشکلهای این
چنینی، همیشه
مناسب با تعریفی
که ما از قبل
از آنان داریم،
ویا آن طور که
میخواهیم نیستند،
مسیرمبارزه بیشتر
درنحوه شکل گیری
ونوع تشکل تاثیر
دارد. سندیکاهای
کارگری
دربسترمبارزه
ودر شرایط ومحیطی
که کارگران کار
وفعالیت میکنند
شکل میگیرند.
علیرغم
مشابهتهای
کلی که با هم
دارند ، وضعیتهای
مبارزاتی
متفاوتی میتوانند
با هم داشته
باشند. سندیکاها
درکشورهای
اروپائی یک
عمل دارند، در
کشور ما، ویا
کشورهای آمریکای
لاتین شکل
مبارزه وآهنگ
مبارزه آنها میتواند
متفاوت باشد.
اساسا توان
ونوع فعالیت و
مبارزه سندیکاها
برمی گردد به
وضعیت صنعت،
کارخانه ،
پروژه ویا
هرنهاد خدماتی
دیگری که
کارگران در آن
کاروفعالیت میکنند.
تعداد
کارگران عضو ،
سطح آگاهی
آنان وموارد ریز
ودرشت مرتبط
با کارگران
درمبارزه سندیکائی
آنان بسیار
موثراست. مبارزه
سندیکائی
ابتدا برمی
گردد به وضعیت
ساختاری و
طبقاتی جامعه
، وگذاربه
مراحل پیشا روی
در چارچوب ملی
، که بی
ارتباط با
مبارزه فرا ملی
درهمبستگی
باطبقه کارگر
جهانی نمیتواند
باشد. مبارزه
هرسندیکائی
به میزان حمایت
ومقدار مایهای
که کارگران
عضو وحامی آن
، هزینه میکنند،
بستگی دارد.
عوامل بسیارومتفاوت
دیگری در مسیر
فعالیت سندیکا
میتوانند
موثر باشند.
همین عوامل
متفاوت است که
هر سندیکائی
در عین داشتن
اشتراک با دیگرسندیکاهای
همسو، دارای
وضعیت متفاوت
ومنحصر به خود
است، و مارا
ملزم میکند
در تلاش برای
پیشبرد مبارزه
متحد کلیه
کارگران درون
سندیکاها، با
حساسیت زیاد
ودقیق، طوری
نظراتمان را
طرح کنیم که
تمامی
اجزاءجنبش
سندیکائی!؟ یا
مجموعه سندیکاها
رادربربگیرد.
همین تفاوتها
است که به
مسئولین
ورهبران سندیکائی
که وظیفه هدایت
سندیکاهارا
به عهده
دارند، گوشزد
مینماید که
نبایداسیر
تنگ نظریهای
شخصی وموضعی
شوند. چون با
ترویج ایدههای
فرقهای ،
مبارزه
کارگران درون
این تشکلها
به بیراههها
کشیده میشود.
انتخاب شعار،
دادن پیام وپیشنهاد
وتحلیلها
بخصوص وقتی
برای دو یا
چند سندیکا ویا
برای شورای
سندیکاها
باشد ، بایدمنطبق
با مبارزه سیال
وجاری کلیه
کارگران باشد.
ایدهها
وخواستهای
طبقه
کارگردرتشکلهای
سندیکائی
متنوع است ،
وهر کدام الویتهای
مبارزاتی
جداگانهای
دارد، انتخاب
شعار ودادن
رهنمود
مبارزه باید
در جهت کمک به
مبارزه عموم
کارگران ،
وکارگران
درون کلیه سندیکاها
باشد.
تقریبا
ده سال پیش از
این، وهمزمان
با وضعیت نسبی
اعتلائی که در
جامعه بوجود
آمده بود،
درصنایع ومحیط
کاری که مشغول
بودیم در
همآهنگی
ومشورت با همدیگر،
دریکی دو صنایع
دراین منطقه
اقدام به تشکیل
سندیکا نمودیم. سندیکاهای
ما محصول زمان
خود بود،
برآمد وبر
گرفته از شرایطی
که تازه چتر
اختناق پس از
بیست وچند
ساله داشت
شکاف برمی
داشت. ما هم
تجربه امروز
را نداشتیم، خیزی
را که بسته
بودیم، بیشتراز
آنچه دوام
آوردیم نمیتوانست
حاصلی داشته
باشد. عوامل
باز دارنده بیرونی
بر نابسامانیهای
درونی سرجمع
شد، محیط
اختناق زدهی
پلیسی، تصمیمات
شتابزده
وعجولانه برخی،
ابهامات گاه
بگاه ذهنی در
مورد مسائل
وتصمیم گیریهای
نادرست وبی جا
روی بعضی
موضوعات وپیش
آمدها،
ناتوانی
ومحافظه کاری
برخی دوستان دیگر،
موجبات ناپایداری
سندیکاهای ما
را فراهم
آوردند. فعالیت
ا مان سه – چهار
سالی بیشترنتوانست
تداوم پیداکند.
اما برای ما بی
تجربه نبود.
همان فعالیت نیمه
کاره است، که
به ما این درس
و اعتماد را میدهد
که با اشتیاق
به مسائل سندیکائی
نگاه کنیم، هم
اینکه فکر میکنیم
جدی تر باید
به نقد این
تشکل پایهای
طبقه کارگر
توجه کرد.
چند
ماههی اخیر
شمارههائی
ازنشریه پیام
سندیکا به
دستمان رسیده،
این شمارههای
معدود را بامیل
وعلاقه خواندیم،
نتوانستیم در
مقابل تلاشی
که فعالان
کارگری حول
وحوش این نشریه
در راستای
مبارزه حقوقی
وصنفی – سیاسی
کارگران میکنند
بی تفاوت باشیم.
بخصوص موضوع
از آن جا برای
ما قابل اهمیت
است، که نشریه
«پیام سندیکا»همانطور
که گفته ، در
همآهنگی وبا
حمایت اکثریت
سندیکاهای
کارگری منتشر
میشود. :”پیام
سندیکا،
ازمهر 1390با نام
«پیام
فلزکار»توسط هیئت
تحریریه سندیکای
کارگران فلز
کارمکانیک
شروع به
انتشارکرد که
در روز کارگر1392
با پیوستن
زحمتکشان سندیکاهای
کارگری «شرکت
واحد
اتوبوسرانی
تهران
وحومه»«نقاش
وتزئینات» و«نیشکر
هفت
تپه»واتحاد میان
کارگران این
سندیکاها
درانتشار نشریه
ماهانه ، نام
این مجله به «پیام
سندیکا»تغییر یافت
وبا پیوستن«سندیکای
کارگران
بنا»در آذر1392 ونیز
ملحق شدن«تحادیه
نیروی کار
پروژه ای»ر
روزکارگر1393 به
هیئت تحریریه
پیام سندیکا،
این نشریه
مستقل صنفی
کارگری، قدرت
مضاعفی دریافت
کرد. “به نقل از
پیام سندیکای
شماره29ص7.
هدف ما
نقد نشریه فوق
و چند وچون
همه مطالب
ومحتوای این
نشریه نیست،
بلکه اعتقاد
داریم که نشریه
سراسری سندیکا
یکی از
ملزومات
مبارزه
کارگران متحد
در سندیکاها
است. همانطور
که گفتیم بیشترهدفمان
طرح نگاه
خودمان پیرامون
اتحادیهها
وسندیکاها
وکارکرد این
نهادها است،
ونقد نگاه
دوتن از
دوستان کارگری
که درارتباط
با سندیکا در
نشریه شماره 29
پیام سندیکا
مطالب
جداگانهای
نوشته اند. بیشتر
هدفمان تعریف
وکارکرد سندیکا
است که مطالب
این دوستان
کارگر را برای
نقد انتخاب
کرده ایم، نه
موضع گیری غیر
مسئولانه از
روی بی نیازی.
!هدفمان
انتقاد اصلاحی
وسازنده
درجهت تقویت
مبارزه عمومی
طبقه
کارگروکارگران
متشکل درون
سندیکاها است.
هدفمان پاکیزگی
وسرعت دادن به
مبارزه سندیکائی
کارگران است.
امیدواریم
مسئولین
ودوستان
مخاطب حرف
ونظرمان
راحمل بر پرده
دری وفاش گوئی
ندانند ،
وموجب رنجش
ورخوت آنان
نشود ، بلکه حمل
بر احساسی رفیقانه
بدانند، که دل
درگرو
کارمشترک
وفعالیت
متحددارند.
مجموعا
تعدادنشریات
دریافتی را که
ما دراین مدت
مطالعه کردیم
، کمتر از
انگشتان یک
دست بود، سه
–چهار شماره.
تنها دو نوشته
در مورد ماهیت
وفعالیت سندیکا
وتعریف این
نهاد در شماره
29 این نشریات
بود، که توسط
مازیار گیلانی
نژاد ورضا
کارشناسان
نوشته شده که
بیانگر دیدگاه
نشریه پیام در
مورد سندیکا
است. بعلاوه یک
مصاحبه چند
صفحهای
«گفتگوی صمیمانه
بامسئول نشریه
پیام سندیکا
به مناسبت
چهارمین سال
انتشار» که
درردیف
دونوشته فوق
است، واین
مسئول سعی میکند
در مورد نوع
فعالیت ها
وکارکرد سندیکاهاونشریه
پیام سندیکا
را تشریح نماید.
از همین بابت
ضمن اشاره
واستناد به دو
نوشته فوق ، درکنارشان
به این گفتگو
هم احتمالا
استناد خواهیم
کرد.
نوشته
مازیار گیلانی
نژاد هم طولانی
تر است، هم اینکه
ظاهرابه نظر
گردانندگان
نشریه دارای
اهمیت بیشتری
است، چون یک
بار در سال
نود در همین
نشریه چاپ
شده، واکنون
در سال نودوسه
، درشماره 29 این
نشریه مجددا
چاپ گردیده. گردانندگان
نشریه نیز همین
را میگویند.
نوشته مازیارکه
ما فکرمی کنیم
سعی کرده
بلحاظ شناخت
ماهیت سندیکا
ومبارزه سندیکائی
عمیق تر نگاه
کند، فاقد
مشخصات یک بحث
پیوسته واساسی
در مورد سندیکا
وفعالیت سندیکائی
است. بدیهی که
بخشی از این
نارسائی نظری
به سرنوشت
تداوم فعالیت
نشریه برمی
گردد، که سعی
میشود
درچارچوب شرایط
موجود به حیاتش
ادامه بدهد.
اما متاسفانه
کاستی بحثهای
مطروحه همه اش
به معذورات
نشربرنمی
گردد، بلکه
برعکس سنت
مبارزاتی
فعالان کارگری
که سعی اشان
کمک به پیش
بردن مبارزه
کارگران
درکشاکش ورویاروئی
با سرمایهداران
است، تقلیل
وکاهش چشم
اندازحداقلی
مبارزه
کارگران است.
نویسنده گان
مقالات دو
گانه فوق
بخصوص رضا، سعی
آگاهانهای
دارند
درچارچوب
مبارزهی جاریی
طبقه کارگردر
توان قوای
طبقاتی
موجود،
کارگران را به
حداقل خواستهای
ناچیزی قانع
نمایند. درحالیکه
طبقه کارگرایران
درمقیاس وسیعی
دراین چند سال
از حقوقش
محروم گشته،
بخشهای زیادی
از طبقه
کارگربطور
پراکنده
وموضعی دراینجاوآنجا
روزانه برای
خواستهای
خود دست به
تحصن، اعتصاب
واعتراضات
موضعی میزنند،
فرایند
مبارزات
پراکنده،
ودرعین حال
درابعاد زیادی
که توسط طبقه
کارگرانجام میگیرد،
در پیوند با
بحران عمومی
اقتصادی
اجتماعی
ومبارزه عمومی
مردم، مارا
ملزم به واقع
بینی میکند،
که دراین شرایط
لگام به
مبارزات
اقتصادی –اجتماعی
طبقه کارگر
نزنیم. تلاش
طبقه کارگر ایران
را در مبارزات
ضد سرمایهداری
ودرمقابل
سرمایهداران
حاکم محدود به
پذیرفتن آنان
درنهادهائی
نکنیم که هدایتشان
دردست نمایندگان
همین سرمایهداران
است.
رضاکارشناسان
طرح هربحثی را
ازطرف فعالان
طبقه کارگر،
جداازفعالیت
برای پذیرفته
شدن درنهادهای
صنفی ومبارزه
درچارچوب
مقاوله نامههای
بینالمللی
انحراف میداند.
مدعی است که
سندیکای
کارگران شرکت
واحد
اتوبوسرانی ،
سندیکای
کارگران نیشکر
هفت تپه،
فلزکار،
کارگران نقاش
واتحادیه
کارگران
پروژه ای. . . وچند
تشکل دیگردرراه
تحقق واجرای
حقوق سندیکائی
منطق با منشور
جهانی حقوق
سندیکائی
مصوب فدراسیون
جهانی
ومقاوله نامههای
98و87سازمان
جهانی کارتلاش
ومبارزه کرده
ومی کنند.
فعالیت همه
کارگران
وفعالان طبقه
کارگر در همین
راستا وبرای
همین هدف
بوده. !طبقه
کارگر ایران
ابتدا هدفش بیرون
آمدن از شرایط
ناعادلانه
ومرگبار وغیرقابل
تحملی است که
گرفتارشده،
وطی این
چندسال
هرروزاز حقوق
ناچیزش گرفته
شده وتامرز بی
حقوقی وچند
برابر زیر خط
فقر رانده
شده. نه امروز
ونه درهیچ
دوره ای،
مبارزه طبقه
کارگر ایران
محدود به یک
خواست وپذیرفته
شدن درچارچوب
مقاوله نامهها
نبوده. خواستهای
محدود که
درشرایطی برای
سرمایهداران
حکم اضافهی
دور ریختنی
دارد، ودر
مقابل حجم
خواستهای
فراوان کارگران،
نمیتواند
جائی بند شود.
توازن قوای
مبارزاتی و
پتانسیل
مبارزاتی
کارگران همیشه
نقش تعیینکنندهای
در طرح خواستهای
کارگران
دارد، فعالان
کارگری وظایفشان
جمع وجور کردن
وسر و سامان
دادن و منظم
کردن خواستهای
کارگران
درشکلی رادیکالتر
از مبارزات
خودبه خودی، و
تشویق
کارگران به
مبارزه حول این
خواستها است.
اهداف
کارگران غیراز
پیوستن به
مقاولهنامهها
و نهادی بینالمللی
است. بلکه
درراستای
مبارزهای که
انجام میدهند
یکی از
اهدافشان پیوستن
به اردوی جهانی
کار و نهادهای
بینالمللی
است. فعالان
نمیتوانند
جدای ازشرایط
مبارزهی جاری
کارگری ،
رهنمود به طرح
خواستهای دیگری
به کارگران
بدهند، که هم
کم اهمیت
تراست ، و هم اینکه
به یک پارچگی
، و روند
مبارزات جاری
کارگران خللی
ایجاد نماید.
نوشتهی مازیارگیلانی
به این مباحث
نمیپردازد،
اگر در یک
گوشهای طرح
مباحثی را باز
کرده، نتیجه گیریهای
جدای از منطق
بحث خود را می
گیرد.
مازیاردر
نوشته خود
“محدوده فعالیت
سندیکا و
رهبران سندیکائی
تا کجاست؟ “این طور
شروع میکند:
“سندیکا، یک
نهاد دمکراتیک
است که با رای
اعضایش شکل
گرفته و به
آنان
پاسخگوست.
رهبران سندیکائی
همانند هر عضو
دیگر، زیر نظر
هیات مدیره
انجام وظیفه
نموده و در
قبال
عملکردشان به
هیاتمدیره
جوابگو هستند.
حیطهی فعالیت
سندیکا همه
مسائل صنفی و
اجتماعی است
که با زندگی
طبقه کارگر
درارتباط است.
سندیکاها در
مسائل کلان سیاسی
نیز موضعگیری
میکنند،
مسائلی مانند
جنگ، انقلاب و
تجزیه بخشی از
کشور مثل جدا
شدن بحرین از
ایران که سندیکای
کارگران کفاش
طی اطلاعیهای
این کار را
محکوم کرد. ”
همان
طور که گفتیم
، نوشته مازیار
در باره سندیکا،
فاقد مشخصات یک
متن نظری در
باره یکی از
تشکلهای پایهای
طبقه کارگر
است، بخصوص
وقتی که هدف
از نوشته، آموزش
اعضاء
وانتقال
تجربه به
کارگران باشد
. تعریف میتوانست
پیوسته
ومرتبط با هم
باشد. اینکه
سندیکا ابتدا
درجمله اول با
تنها یک صفت
دمکراتیک ورای
اعضاءمعرفی میشود،
رسا نیست،
لطمه به جنبههای
آموزشی موضوع
وارد میشود.
درتعریف از حیطه
فعالیت سندیکا
هم همین نارسائی
وجود دارد،
مبارزه کلان
وطولانی مدت سیاسی
طبقه کارگر،
که جدا از
مبارزه
روزمره نیست،
با یک جمله
اضافی ضمیمه
مبارزات
روزمره میشود.
مثالی که میآورد
جنبه بد آموزی
برای کارگران
دارد، – سندیکای
کارگران کفاش
طی اطلاعیهای
جدا شدن بحرین
از ایران را
محکوم کرد!استناد
به این اطلاعیه
ماضی کارگران
کفاش ، جدائی
بحرین از ایران،
وانتخاب آن
برای دلیل
مشارکت
کارگران در
مبارزه کلان سیاسی!
یا آگاهانه
بوده ، یا اینکه
از روی سهو وبی
دقتی انتخاب
شده.
درهردو
صورت، آوردن
آن ، یک خطای
آشکاردرمورد
مسائل آموزشی
مربوط به
کارگران است.
بخصوص در زمانی
که مقوله جدائی
ملیتها در این
مرحله از تاریخ
برای همگان
وبخصوص طبقه
کارگرحساسیتهای
فراوانی دارد.
مقوله ملیتها
موضوع بحث انگیزی
است وطرح آن
در این یادداشت
نمیگنجد.
استناد نویسنده
به این مسئله
هرچند با گذشت
وبی تفاوتی
همراه باشد،
تاثیرخود را
روی ذهن
خوانندگان
کارگرمی
گذارد. به همین
اندازه اکتفا
میکنیم که
بگوئیم- گرایش
شوونیسمی را
دراقشارزحمتکش
تقویت میکند،
وهر شکلی از
جدائی را هم
نادرست وغلط میشمارد.
هم اینک
مبارزاتی در میان
مردم و تودههای
کرد با جریانات
راست وحکومتهای
ارتجاعی درجریان
است که
احتمالا
دربرخی
موارد، مسیرشان
در چشم انداز
مبارزه طولانیمدت
، جدائی از
حکومتهای
سرمایهداری
مسلط است، و
مبارزه
کارگران
وزحمتکشان این
مناطق یک
مرحله به پیروزی
نزدیکتر میشود. وقتی
نوسینده
اشاره به
محکومیت جدائی
امر میکند،
بنوعی این تردید
را در اقشار
زحمتکش تقویت
میکند که هر
نوع جدائی
محکوم است.
درحالی در نشریه
پیام سندیکا
اطلاعیههائی
از بعضی از
سندیکاها
صادر شده که
از مبارزه
مردم کرد
کوبانی حمایت
کرده اند!
همان احتمالی
را که ما به آن
اشاره داشتیم،
و این در
تناقض آشکار
با دیدگاه نشریه،
و مازیار میباشد.
در میان
بخشهای
تحتانی طبقه
کارگر ایران و
به خصوص
کارگران سندیکائی
کارگاههای
سنتی – چنانچه
باقی مانده
باشند، و
کارگاههای
کوچک، رگههای
نازکی از ذهنیت
و تمایلات
خرده بورژوائی
از قبیل کهنهپرستی،
وطندوستی و
قهرمان پروری
و . . . وجود دارد،
با انتخاب و
آوردن این
گونه مثالهای
وارونه، به این
تمایلات دامن
زده میشود.
مازیار
در ادامه مطلب
مینویسد:”این
تعاریف در
زمانی قابل
اجرا است که
سندیکا زندگی
عادیاش را میگذراند.
اما در شرایط
فعلی که بیشتر
فعالان کارگری
مواجه با
کارشکنیهای
عدیده توسط جریان
ضدسندیکائی
است، چه باید
کرد؟”در ادمه
اشاره به
محدودیتهای
کار سندیکائی
و فعالان سندیکائی
میکند – که وقتی
مجمععمومی
نمیتوانند
تشکیل بدهند،
و فعالان تحت
پیگرد و زندان
هستند، چگونه
باید فعالیت
کرد؟ مینویسد:
فعالیت در شرایط
سخت، ویژگیهای
خود را داراست
و اعضای رهبری
سندیکا
مجبورند، به
دلیل شرایط ویژه،
مسئولیت کلیه
کارهای سندیکائی
را به تنهائی
قبول کرده و
به پیش ببرند
و حتا جور کمیسیونهای
سندیکائی را نیز
متحمل شوند!
مازیار
خوب میداند
که طبقه کارگر
و جنبش سندیکائی
کارگری ایران یک
طبقه و جنبش
نو پا و بی
تجربهای نیست
که معذورات و
محدویتهای
زمان خود را
نشناسد. از
امکانات مادی
ومعنوی ، از
مسائل تشکیلاتی
، و از رهبران
و فعالان خود
بیخبر باشد.
از همین بابت
است که نگران
دشواری کار
تشکیلاتی
مرتبط با
اعضاء و
کارگران سندیکائی
است. کار در
شرایطی که همه
کارگران و
اعضاء نمیتوانند
مشارکت فعال
داشته باشند،
به خودی خود
هم دمکراسی که
اعمال میشود
ناقص است ، هم
پرنسیبهای
کارتشکیلاتی
رعایت نمیشوند
و سیب میبینند!؟
اما اینها به
نظر ما و همه
کارگرانی که
دل در گرو
مبارزه
دارند، نمی
تواند برای نویسنده
نگرانی به بار
بیاورد. چرا
که کارگران ایران
در مسیر فعالیت
خود در بسیاری
از مراحل تاریخ
با این موضوع
روبرو بودهاند.
همواره سرمایهداران
موانعی میان
کارگران و
رهبران آنها ایجاد
میکردند تا
جلو مشارکت و
پیشروی
مبارزه
کارگران را بگیرند.
در اغلب موارد
اما، رهبران
با حسن نیت و
از روی درستی
و با به کارگیری
نیروهای
معدود تشکیلاتی
و مشارکت دادن
کارگران و
اعضا و
استفاده حداکثری
از امکانات
موجود از این
مراحل سخت و
دشوار
سرافرازانه
عبور نمودند.
طبقه
کارگرایران،
اما! امروز بیش
از گذشته روی
حفظ اصول
وکارکردهای
تشکیلاتی خود
پا میفشارد،
هیچ نوع اهمالکاری
و نقض اصولی
را نمیپذیرد
که رهبران
مرتکب شوند.
چون تجربه
کرده که رهائیاش
تنها با
مشارکت سراسری
همهی
کارگران و حفظ
ارزشهای تشکیلاتی
است. دمکراسی
سندیکائی ، یعنی
دخالت کردن، و
دخالت دادن
کارگران عضو
در امور مربوط
به ادارهی
سندیکا، و پیشبرد
امور توسط
فعالیت عمومی
و جمعی
کارگران. فعالیت
یک سندیکای
زنده ، فعال و
دخالتگر، با
ارائه نظرات
متفاوت و
انتقادی
کارگران عضو
ادامه پیدا میکند.
مازیار
مینویسد:
“فعالیت در
شرایط سخت، ویژگیهای
خود را داراست
و اعضای رهبری
سندیکا
مجبورند، به
دلیل شرایط ویژه،
مسئولیت کلیهی
کارهای سندیکائی
را به تنهائی
قبول کرده وبه
پیش ببرند
وحتا جور کمیسیونهای
سندیکائی نیز
متحمل شوند!”و
در ادامه مینویسد:”فعالیت
هر نهادی به
خصوص سندیکاهای
کارگری در شرایط
سخت باید در
راستای شفافیت
عملکرد و در
چارچوب
اساسنامه،
انضباطی مالی
و تشکیلاتی
برای هیات مدیره
و فعالان سندیکائی
باشد تا در
دوران فضای
باز به اعضاء
و دوستدارانشان
گزارش روزهای
سخت را بدهند”!
رهبران سندیکائی
و مازیار! پیش
از اینکه به
فکر گزارشی
باشند که
درشرایط رونق
برای شفافسازی
به کارگران
ارائه بدهند،
بهتر این است
که هم امروز
همهی سعی خود
را به کار گیرد
تا زمینهی
مشارکت همان
کارگرانی را
بوجود آورد که
در فکر گزارش
فردا به آنان
هستند. رهبرانی
که امروز هدایت
سندیکا را به
عهده دارند،
زمانی
کارگران عادی
بودند که هیچ
سابقهای در
مبارزه کارگری
نداشتند، با
واگذاری
مسئولیت به
آنها بود که
به این درجه
از رشد سیاسی
رسیدند. شرکت
دادن کارگران
در امور و
مسئولیتهای
تشکیلاتی
موجب تقویت
سندیکا و تشویق
کارگران عضو
به مبارزه میشود.
به هر میزانی
که مشارکت
کارگران در
امور تشکیلات
زیادتر شود،
بار مسئولیت
فعالان و
رهبران سندیکائی
سبکتر
وسهولت در پیشرفت
کار آسانتر،
و از همه مهمتر
به دمکراسی
سندیکائی عمل
کردهایم، و این
اصل مهم پاس
داشته میشود.
در ورای
این جملات نوعی
از ادبیات
جلوه میکند
که نمیتوان
ساده از کنار
آن گذشت. تصوری
پنهان از همان
قهرمانپروری
که از آن یاد
شد در ذهن
خواننده شکل میگیرد.
این تصور ایجاد
میشود که فقط
حرفهایها
توانائی
انجام کار و
فعالیت تشکیلاتی
دارند و مابقی
کارگران باید
سرشان به همان
کار مزدی گرم
باشد، چون
آمادگی وارد
شدن به فعالیت
سندیکائی را
ندارند! همان
موردی که
امروز به شدت
از طرف فعالان
جنبش کارگری
مورد نقد است.
چرا که!؟ خلاف
نتیجهای است
که کارگران در
مبارزه به آن
رسیدهاند. اینکه
کارگران با
اتکاء به قدرت
و توانائی
خودشان است که
از ستم سرمایهداران
آزاد میشوند. یکی
از تفاوتهای
فعالیت سندیکائی
با فعالیت در
کمیتههای
کارگری که
محصول مبارزه
در شرایط دیگر
و با راه
کارهای دیگر میباشد،
دراین است که
کارگران در
فعالیت اتحادیهای،
به شکل وسیعی
در تصمیم گیریها
و پیشبرد
مبارزه حول
خواستهای
اقتصادی و صنفی
– سیاسی وارد
مبارزه میشوند،
درصورتی که در
کمیتههای
کارگری در
واحدهای کوچکتری
مبارزه میکنند.
در نحوه پیشبرد
فعالیت سندیکائی،
این تفاوت نباید
از چشم رهبران
و فعالان
پنهان و پوشیده
بماند!
مازیار
در ادامه پیشنهادات
و توصیههای
خود در زمینه
کار سندیکائی
در شرایط سخت
مینویسد:”حفظ
اسناد مالی و
تشکیلاتی و
مهمتر از همه
مسائل درون
گروهی و
اختلاف سلیقهها
و نظرات، به
دور از چشم اغیار،
نه تنها وظیفه
رهبران سندیکائی،
بلکه هرعضو
سندیکا و حتی
دوستداران
سندیکائی در
شرایط سخت
است. “علت
نگرانی مازیار
درمورد حفظ
اسناد مالی و
تشکیلاتی ، و
مسائل درون
گروهی و
اختلاف سلیقهها
و نظرات، دور
چشم غیر، به
خصوص وقتی که
مازیار اهمیت
بیشتری برای
حفظ مسائل
درون گروهی و
اختلاف سلیقه
و نظرات قائل
میشود! هیچ
نامی غیر از
محافظهکاری
تشکیلاتی و
سندیکائی نمیتوان
به آن داد.
معلوم
نیست چرا حفظ
اسناد مالی-
تشکیلاتی را
با مسائل درون
گروهی ،
اختلاف سلیقهها
و نظرات، یک
جا میآورد ؟
و در طبقهبندی
آنها، اولویت
را به مسائلی
میدهد، که
چشمپوشی از
آنها زیان
هنگفتی به
کارگران میزند!؟
مبارزه سندیکائی
در هیچ مرحلهای
از تاریخ بینیاز
از طرح نظرات
انتقادی و
اصلاحی
کارگران درون
سندیکا نمیتواند
باشد. شاید در
مورد تشکیلات
حزب و سازمان
سیاسی، موردی
که مازیار
مطرح میکند،
درشرایط بسیار
باریکی درست
باشد، در مورد
سندیکا که
کارگران با
نظرات و سلیقههای
متفاوتی داخل
آن میشوند،
نمی تواند
صادق باشد.
امیدواریم
چنانچه نظرات
ما مورد قبول
مازیار قرار
نگرفت، حمل بر
غیر و دستهبندی
و تقویت یک
گروه علیه
گروه دیگری در
سندیکا نشود،
چون برخلاف پیشنهاد
ایشان، که
گفتهاند به
جای ارائه
نظرات بهتر
است سکوت اختیار
نمائیم، عمل
کرده ایم! زیرا
ما اعمال نظر
و مشارکت در
تصمیمگریهای
سندیکائی را
موجب تقویت و
تحکیم سندیکا
و اتحاد
کارگران سندیکائی
میدانیم. نه سکوت
را!!
مازیار
در ادامه
مقاله خود مینویسد:
“تجربه جنبش
کارگری نشان میدهد
که رهبران
کارگری از
فداکارترین،
آگاهترین
ومبارزترین
افراد جامعه
به شمار میروند.
در شرایطی که یوسف
افتخاری از
رهبران اتحادیه
مخفی شرکت ایران
و انگلیس در
سالهای 1304تا1320،
در دهه پنجاه
به دلیل پشت
کردن به آرمانهای
کارگری با
رفاه کامل
زندگی میکرد،
علی امید این
همرزم سالهای
1304 به بعد او، در
بیمارستانی
در تهران با
گمنامی و فقر
بدرود حیات
گفت
. . . ”
کارگران
ایران و
کارگران سندیکائی
در مسیر فعالیت
خود، فراز و
فرود فراوانی
را پشت سر
گذاشتهاند.
از کارگاههای
بافندگی دستی
در محیطهای
تاریک و نمور
آغاز کرده، تا
امروزکه بخشی
از طبقه کارگر
در سطح وسیعی
در دو صنعت
مهم ، مانند
فولاد و
خودروسازی به
کار تولید
مشغولند.
جامعه ما
تحولات بزرگ
اجتماعی را از
سر گذرانده،
کارگران ایران،
انقلاب و نیمچه
انقلابات عمیق
را تجربه کردهاند،
در شرایط نیمه
دمکراتیک کار
تبلیغی وترویجی
تودهای
انجام دادهاند،
در جنگ و جدالهای
فرقهای و نظری
میان احزاب و
گروهها، در
کارخانه و خیابان
به جانبداری
از این و آن
پرداختند. اما!
امروز
کارگران بعد
از گذشت همهی
این سالها و
تجربیاتی که
از درسهای مبارزاتی
تاریخ خود فرا
گرفتهاند.
مقایسه بین یوسف
افتخاری وعلی
امید توسط مازیار،
برای آنان
بازگشت به
دوره نوباوگی
است. زمانی
مشروطیت در جریان
بود، در شهر
ما شوشتر، بخشیهائی
ازمردم بر سر
کوچهها
سنگربندی
کردند و همدیگر
را با نام حیدری
و نعمتی هدف
گلولههای آتشین
و مرگبارخود
قرارمیدادند،
جنگ بیهودهای
که جان آنان
را میگرفت.
شبیه جنگ مذهبی
ارتجاعی که
امروز دامنگیر
بخشی از مردم
منطقه شده
است. طبقه
کارگر ایران
امروز نیاز به
تشکیلات و
سازماندهی
دارد، ضرورت
ابزار و
ملزومات
سازماندهی در
مسیر مبارزه و
در برخورد با
موانع و
مشکلات اهمیت
پیدا میکند ،
نه در بحث
وجدالهای
فرقه ای!
همانطور
که گفتیم هدف
ما طرح نظراتمان
پیرامون
مقوله تشکلهای
سیاسی – صنفی
کارگران است
نه نقد دیدگاه
نویسندگان این
مقالات. به همین
میزان اکتفا میکنیم
– مقاله توضیحی
، اما پراکنده
مازیار، با همه
انتقادات و ایراداتی
که به نظر ما
دارد، رهنمود
وپ یامهای
درست و اصولی
زیادی هم در
بردارد. همانگونه
که به برخی از
ناراستیهای
آن اشاره کردیم،
نمیتوانیم
از بازگوئی
نکات خوب آن
برای کارگران
خوداری کنیم.
“بسیار
اتفاق میافتاد
که کارگران
سندیکائی برای
مقابله با بیکاری
اعمال شده
توسط کارفرمایان
علیه رهبران
سندیکائی،
تصمیم میگرفتند
که در هفته یک
روز کار خودرا
به این رهبران
اختصاص داده ویاآن
روزکاری خود
را به رهبر
سندیکائی
واگذارکرده،
و او به جای
کارگر شاغل
کار کرده، مزد
آن روز را برای
خود برمی داشت. ”
این یکی
از دهها مورد
آموزهای است
که میتواند
اتحاد همبستگی
میان کارگران
را تقویت نماید.
گشودن راه
مبارزه متشکل
طبقه کارگر در
گرو اجرای
آموزههائی
است که در طی این
سالها توسط
سرمایهداران،
برای جلوگیری
و پیشروی
مبارزه طبقه
کارگر از
برنامه
مبارزاتی
آنان حذف و
سانسور گردیده
و برعکس جای
آنان را با
بدآموزیهای
خودشان
پرکردهاند.
آنقدر مشکلات
و موانع بر
سرراه
کارگران ایجاد
کردهاند که
فرصت فکرکردن
در مورد مسائل
همبستگی و
اتحاد طبقاتی
را از آنان
گرفتهاند. همین
که دیده شده
گاهی طرح و
موضوعی پیشنهاد
داده میشود و
اتفاقا به میزانی
هم اصولی و
منطقی است،
اما در جمعهای
کارگری برای
اجرای آن، همه
با تردید
وتزلزل به
موضوع نگاه میکنند،
برمی گردد به
فرهنگ مسلط و
روابط حاکم بر
محیط مبارزه
که سرمایهداران
و دولت آنان
بوجودآوردهاند
. آنان به
واسطه عواملشان
در میان
کارگران، توصیه
به منع مواردی
میکنند، تا
به مبارزه و یکپارچگی
طبقه کارگر
لطمه وارد
کنند، و
کارگران
محافظهکار و
پراکنده باقی
بمانند. قدرت
تصمیم گیری و
مهم تر از آن
قدرت اراده و
عمل را از
کارگران بگیرند.
“هیچ
رهبر سندیکائی
حق بیکار
ماندن را
نداشت. (یعنی
اگر کارگری در
رهبری سندیکا
بود و از طرف
صاحب کار و
کارفرما
اخراج یا بیکار
میشد) سندیکا
واعضایش در
قبال عضو سندیکایی
بیکارشده،
مسئول بودند
واز هرکاری
برای شاغل
کردن اودریغ
نمیورزیدند. ”
سرمایهداران
از طرق
گوناگون و با
توصل به روشهای
زور و فریب،
از طریق حبس و
زندان یا در
تنگنا گذاشتن
کارگران از طریق
معیشتی و همه
جور دیگر،
کارگران را از
مبارزه برای
حقوق خودشان
باز میدارند،
فعالان و تشکلهای
مبارزاتی
کارگران
متقابلا با
استفاده از
روشهای
متنوع سیاسی و
کار درست و
منطقی درعرصههای
متفاوت است که
بر روند و در
کشمکش مبارزه
طبقاتی
برسرمایهداران
غلبه میکنند،
وپیروز میشوند.
فعالان
کارگری جنوب-
جمیل عموری –
اول دیماه 1393