پیرامون
مباحث حاشیه
ای در
مورد شاهرخ
زمان
مرگ
شاهرخ
زمانی در
زندان رجائی
شهر یکی از شوک آورترین
و دردناک
ترین مسائلی
بود که بر جنبش
کارگری ایران
تحمیل شد. اما
مسائلی که حول
و حوش مرگ شاهرخ در میان برخی
محافل و افراد
پیش آمده
است حاکی
از حاشیه
ای و بی
ربط بودن آنان به
جنبش کارگری ایران
است. البته
که جنبش کارگری ایران
به مثابه
یک جنبش
عظیم
اجتماعی، خود
را درگیر این مسائل حاشیه ای
نکرده است
و فقط معدود
محافل و افرادی
مرگ شاهرخ
را به
خوان یغمائی
برای کسب
اعتبار و
جبران بی
ربطی شان به
جنبش کارگری
تبدیل نموده
اند. من
هیچ ادعا
و سخنی در
مورد اینکه
در کجای
زندگی و
مبارزه شاهرخ
بوده ام، ندارم. شاهرخ
برای من به عنوان
یک جوان و برای
دیگر هم
طبقه ای هایم در ایران یک روزنه
بود، روزنه
ای امید
بخش برای
خلاصی از ستم و
استثمار، برای
سرافرازی
و بهروزی انسانها و
دست یابی به دنیائی
بهتر. کسانیکه امروز مرگ شاهرخ را
به پرچمی برای
تسویه حسابهای
فرقه ای و
لجن پراکنی
به
همدیگر تبدیل
کرده اند،
نمی دانند
که دغدغه ی من
جوان و میلیونها
کارگر، مرزبندیهای
ایدئولوژیک،
تکفیر کردنها
و رقابتهای
درون
فرقه ای نیست، نمی دانند که
قطب نمای
حرکت و مبارزه
ما کارگران،
منافع طبقاتی مان است
و نه خطوط
قرمزی که
محافل و افرادی
از سر بی
ربطی شان به
جنبش کارگری،
دائما در حال ترسیم اینگونه خطوط و
خط کشی ها با
فرقه های
بغل دستی
شان هستند.
برای اینان
ابراز
وجود و بزرگ بودن نه
از
مبارزه در
صحنه عمل
اجتماعی بر
علیه نظم ستمگرانه سرمایه
داری، بلکه از سر
تحقیر و کوچک
کردن فرقه های
بغل دستی
شان معنی و
مفهوم دارد.
به همین دلایل هم است که من و
همکارانم
اعلام میداریم:
مسائل و دغدغه
هایی که پیرامون
مرگ شاهرخ
عزیزمان
در میان
معدود افراد
و محافل
درگرفته است،
نه تنها
دغدغه و مسائل
ما کارگران
نیست
بلکه روندی
مخرب بر علیه
مبارزات کارگران
ایران برای
خلاصی از وضعیت مصیبت
بار کنونی است.
لذا اینجانب
و همکارانم
با محکوم کردن
محافل و افرادی
که از سر بی عملی
شان در پی
شهید سازی
و اسطوره سازی از
شاهرخ جهت کسب
اعتباری برای
خود هستند
اعلام میداریم
هیچیک از این بحثها نه ربطی به اهداف
و آمال و آرزوهای
شاهرخ دارد و نه
ربطی به
مبارزه هر دم
گسترده تر ما
کارگران ایران برای
خلاصی از وضعیت
مشقت بار
کنونی. زنده
باد همبستگی
سراسری کارگران ایران – نابود
باد ستم و
استثمار
واله
زمانی آبانماه
1394