شهاب برهان: زنانه کردن چهره مجلس - پیش به سوی زنانه کردن چهره ارتجاع !

Kategorie: Nachricht

 
ابتدا، اشاره ای به « کمپین تغییر چهره مردانه مجلس»
رادیو زمانه:
«کمپین تغییر چهره مردانه مجلس» روز دوشنبه
۱۰ اسفندماه با انتشار بیانیه‌ای به کار خود پایان داد.
در این بیانیه مراحل مختلف فعالیتهای این کمپین که با رویکرد اثرگذاری در فضای سیاسی کشور به نفع زنان آغاز به‌کار کرد، تشریح شده است.
بنا به این بیانیه «کمپین تغییر چهره مردانه مجلس» در مرحله نخست فعالیت خود را با هدف ایجاد گفتمان «افزایش حضور زنان در مجامع قانونگذاری» و «افزایش شمار زنان برابری‌طلب» در مجلس آغاز کرد.
در مرحله بعدی این کمپین با فعالان در کمیته «
۵۰ کرسی برای زنان برابری‌طلب» تلاش کرد تا مطالبات زنان اقشار و طبقات مختلف را بازتاب دهد و مطالبات زنان را به گوش کاندیداهای نمایندگی مجلس برساند. این کمپین همچنین تلاش کرد تا نظر مردم را به مواضع و دیدگاههای نمایندگان دوره‌های پیشین و کاندیداهای احتمالی جلب کرده و ابتکار «کارت قرمز به کاندیداهای زن‌ستیز مجلس» را راهاندازی کند.
بیانیه «کمپین تغییر چهره مردانه مجلس» می‌افزاید تأثیرگذاری فعالیتهای این کمپین با واکنش نهادهای امنیتی روبه‌رو شد و اعضای آن پی‌در‌پی احضار شده و مورد بازجوییهای طولانی‌مدت قرار گرفتند.
این برخوردهای امنیتی در نهایت منجر به گشایش پروندههای امنیتی جدید برای اعضای فعال کمپین شده است.
«کمپین تغییر چهره مردانه مجلس» گفته است با تلاش فعالان زن، شمار زنانی که خود را کاندیدای نمایندگی در مجلس کردند، نسبت به دوره قبل حدود پنج برابر افزایش پیدا کرد و نسبت به همه دوره‌های پیشین مجلس جهشی قابل ملاحظه داشت.
بنا بر آراء شمرده شده در انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی در دور نخست
۱۴ کاندیدای زن به مجلس راه پیدا کرده‌اند».
-----------------
برخی از زن ها چیزی از فمینسیم و مطالبه ی برابری زن با مرد به گوش شان خورده است، اما نه به لحاظ ادراکی و شعور متعارف به جوهر آن پی برده اند، و نه حتا از نظر غریزه زنانه توانسته اند حس کنند که موضوع این برابری بر سر چیست.
اگر فمینیسم، چهره زنانه دادن به هر نظام و دستگاه مردانه باشد، چرا فقط مجلس؟ چرا نباید به سوی زنانه کردن چهره مردانه ی ولی فقیه، مجلس خبرگان رهبری، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان، قوه قضائیه، سازمان تبلیغات اسلامی، شورای سیاستگزاری ائمه جمعه، دستگاه های برنامه ریزی و مدیرت صدا و سیما، وزارت اطلاعات، ستاد فرماندهی بسیج، سپاه و غیره و غیره به پیش رفت؟
یک برداشت کمیّت بینانه از برابری جنسیتی در میان برخی گرایشات فمینیستی بخصوص در غرب وجود دارد که توفیق فمینیسم را با تساوی تعداد نمایندگان در پارلمان ها یا تعادل آماری در مدیریت های اقتصادی و سیاسی و اداری و غیره می سنجند. برای آن ها پارلمان سوئد کمال مطلوب است یا این که نخست وزیر دانمارک دیگر آن خانم نیست، باعث تاسف. البته در کشورهائی که دموکراسی بورژوائی حاکم است و برابری حقوقی زن با مرد نه با مشکل قانونی بلکه با موانع ساختاری و سیاسی و عملی مواجه است، تلاش برای ارتقای عددی سهمیه زنان، امری بالنسبه  ( و البته همچنان  مشروط) مثبت و گامی به پیش است. اما شعار « پیش بسوی زنانه کردن چهره مردانه مجلس» در ایران که حکومت دینی اش اساساً زن را نه صاحب حق بلکه فقط صاحب تکلیف در برابر مرد می شناسد و ارکان فلسفی و شرعی و سیاسی و حقوقی و اقتصادی و اخلاقی و سنتی اش بر مادونی ی زن و نابرابری حقوق او با مرد استوار است، برابری طلبی ی کمیّت گرایانه در ساختار نظام سیاسی وحقوقی ( حتا اگر به فرض محال چنین امری محقق شود – که بنا به تعریف، ناممکن است) معنائی بجز ادغام شدن " به تساوی ! " زنان در دستگاه ارتجاعی، آزادی کش و زن ستیز رژیم نخواهد داشت. این برابری طلبی، حتا مساوات طلبی فرمالیستی نیست که مثلا در برخی کابینه های اروپائی با آن ویترین آرائی می کنند؛ این حتا برابری طلبی ی معصومانه  در جوامع بدَوی نیست، یک ارتجاعیت تبهکارانه است. مجلس شورای اسلامی، تنها زنانی را در خود راه داده است و می تواند بدهد که عصاره های ارتجاعیت و تاریک اندیشی در همه زمینه ها، و در مورد زنان بطور اخص، مؤمن به نابرابری ذاتی زن با مرد و متعهد به تحکیم و تثبیت حقوقی این نابرابری باشند تا برای وظیفه شان که تهیه و تصویب پشتوانه های حقوقی برای اجرائی کردن این تبعیضات زن ستیزانه است، صلاحیت داشته باشند.
تقلیل محتوا و معنای فمینسیم به تساوی صرفاً عددی و تقارن صوری، و منتزع کردن برابری حقوقی از مضمون حقوق، محصول نوعی ادعای " فمینیسم" است که بیشترین بیگانگی را با آن دارد و فقط یک سکسیسم وارونه شده و زنانه است؛ دیدگاهی که زن را فقط در برابر مرد بعنوان دو جنس می بیند و نه زنان و مردان را همچون انسان هائی که در ( و توسط) ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و به دو جنس طبقه بندی شده اند؛ و برهم زدن این طبقه بندی جنسیتی از راه تقارن عددی دو جنس در دل این ساختارها امکان نا پذیر است. تساوی حقوق زن با حقوق ضد دموکراتیک، ضد انسانی، سرکوبگرانه، بهره کشانه، جنگ افروزانه، آدمکشانه و دیگر حقوق ارتجاعی و ضد انسانی در دستگاه های با چهره مردانه، ربطی به فمینیسم ندارد. انواع فمینسیم داریم. اما آن گرایشی که بخواهد چهره مردانه ی دستگاه های استبداد و ارتجاع و جنایت را زنانه کند و برابری حقوقی با مردان لگدمال کننده حقوق مردم را خواستار باشد، در قالب عقب مانده ترین و مرتجع ترین مدعیان فمینیسم هم نمی گنجد. آن هائی که میخواهند چهره مردانه رژیم ولایت فقیه را زنانه کنند، در برابر مردم ایران و بخصوص زنان صف بسته اند.
فمینیسم اجتماعی، یک گرایش و یک پیکار رهائیبخش است؛ و نه تنها رهائی زنان از ستم جنسی، بلکه به این سبب نیز که جنبش رهائی زنان نمی تواند بدون همدستی و همپشتی با همه جنبش های پیشرو، دموکراتیک، ضد استبداد، ضد استثمار، به مقصد برسد و بدون جنبش زنان برای آزادی و برابری هم، هیچ جنبش عمومی آزادیخواه و هیچ جنبش سوسیالیستی روی دو پای خود نخواهد رفت و بدون رهائی زنان، به مقصد نخواهد رسید.
پیش به سوی زنانه کردن چهره مبارزه با ارتجاع !