مشخصه های شرایط کنونی جنبش کارگری

 

بحران ساختاری سرمایه داری همچنان ادامه دارد. باز تولید این بحران ، تنش و بحران عمیقی را در مناسبات کار و سرمایه ، در مناسبات بین المللی و تشدید رقابت و کشمکش در اردوی سرمایه و میلیتاریزه شدن مناسبات بین المللی ، در تشدید شکاف طبقاتی و تعمیق بیگانگی اکثریت عظیم نیروی کار و زحمت با مناسبات حاکم ، در ویران سازی ها و جابجایی های گسترده بجای گذاشته است.  در عین حال سیاست نئولیبرال حاکم برای توسعه سرمایه داری در همه کشورها، سیاست واحد آزاد سازی و خصوصی سازی و مقررات زدایی استوار بوده است . سیاستی که بقا سیستم موجود را در گرو جهانی سازی فقر و محرومیت اکثریت عظیم مردمان  و نابرابریهای عظیم طبقاتی  قرار داده و برای تداوم و گسترش سرمایه داری در مسیر نابودی طبیعت و تلاش در جهت تثبیت بربریت کامل و حاکمیت یک درصدی ها در دنیای کنونی است.

فرآیند حاکم شدن این سیاست نئولیبرال در همه کشورها، با خصوصی سازی منابع و ثروتهای اجتمایی و سلب مالکیت از تولیدکنندگان مستقل همراه شده است. این سیاست تبهکارانه  دهها و صدها میلیون خانواده کارگری را  خانه خراب کرده، میلیونها نفر را به ارتش عظیم بیکاران و بی خانمانان افزوده، با مقررات زدایی میلیونها نفر از کارگران رسمی بنگاههای عمومی  و خصوصی را به اردوی غیر رسمی کارگران موقت و پاره وقت و سقید امضا فرستاده، سیل عظیمی از دهقانان را به حاشیه شهرها پرتاب کرده و شرایطی مشقت بار برای زندگی اکثریت عظیم مردمان به ارمغان آورده است.  شرایطی که مبارزه برای تامین معاش و زندگی انسانی برای بسیاری از مردمان جهان، خصوصا جوانان به امری دشوار تبدیل شده است. در عین حال با سقوط شدید دستمزد ها در سطح جهان و انفجار فقر، شهرهای بزرگ به محاصره فقرا و بیکاران و رانده شده گان ساکن در شهرهای زاغه ای و حلبی آبادها در آمده است. با تحمیل سیاست نئولیبرال و مقررات زدایی ها و خصوصی سازی ها ، اشکال کار غیر مزدی ، از اجباری تا داوطلبانه و تا بردگی خالص احیا شده اند. بکارگیری کودکان خریداری یا اجاره شده در سنگین ترین کارها و در بدترین شرایط در سطح وسیعی از جهان به بیرحمانه ترین شکل احیا شده است. کودکان خیابانی ، کودکان اجاره ای، زنان و مردان روسپی و بردگان تجارت سکس ، کارگران مهاجر غیرقانونی که در ازای یک پناهگاه و یک وعده غذا به انجام شاق ترین کارها رضایت میدهند، کارگرانی که ماهها بی حقوق و دستمزدی به سخت ترین کارها تن میدهند و میتوان بر این لیست افزود . این  تصویر کنونی  جهان ماست که با نابرابریهای باورنکردنی اش،همه اشکال بهره کشی در همه دورانهای تاریخی را بار دیگر باز تولید کرده است.

این در حالیست که  رقابتها و تنش های درونی سرمایه جهانی از یکسو و مقاومتهای قربانیان آن از سوی دیگر نظم حاکم بر چنین جهانی را به چالش کشیده اند، و اتکا به مکانیزمهای بازار و اهرمهای اقتصادی برای بازتولید آن کمتر از همیشه پاسخگو است. در چنین جهانی ست که برای مهار کردن تضادها و تنش هایش، طبقه حاکم با توسل به خشن ترین اشکال کنترل ، اقتدار سرمایه و قدرت حاکم را سازمان میدهد. آنجا که نمیتوان این اقتدار بانک جهانی و صندوق بین المللی را از طریق نظم پذیرفته شده جهانی و دولت ها و طبقه حاکمه پیش برد؛ باید از  طریق تحریم ها و محرومیت های اقتصادی و یا با عریان ترین و خشن ترین شیوه های نظامی و کودتاهای نظامی سیاست خود را تحمیل کرد. بی سبب نبوده است که جنگی ویرانگر و طولانی، خاورمیانه و شمال افریقا را به مرکزی برای تعیین تکلیف هژمونی امپریالیستی و منطقه ای تبدیل کرده و بزرگترین و دردناک ترین تراژدی های انسانی را در سوریه ، عراق ، لیبی ، یمن ، افغانستان ، سومالی و دریای مدیترانه خلق کرده است. واقعیت این است که نظم سیاسی سرمایه داری از مدل انباشت آن جدا نیست؛ سیاست نتولیبرال ، تشدید استثمار و بهره کشی از نیروی کار ، سیاست سلطه جویی ، تجاوز گری و جنگ افروزی سرمایه داری جهانی همه و همه  در راستای همین سیاست اند.

در مقابل این روند تبهکارانه ای که بر جهان ما تحمیل شده است و در راستای به صحنه آوردن همه ظرفیتهای مبارزاتی نیروی کار و گسترش عرصه های نبرد طبقاتی به لحاظ نظری و سازمانی باید تدارک دید. در این راستا گشودن جبهه های تازه ای بیرون از محیط های تولید رسمی حیاتی است. مکان های سکونت (محیط های مصرف) یکی از با اهمیت ترین آن ها است. در شرایطی که موقعیت نیروی کار برای رویا رویی با سرمایه در محیط تولید رو به ضعف گذاشته و توقف تولید برای صدها میلیون مردم بیکار و به حاشیه رانده شده ناممکن و برای بسیاری دیگر دشوار شده است، گشودن جبهه وسیعی در این محیط اهمیتی راهبردی دارد. درعین حال گسترش سازمان دادن همه نیروی کار و زحمت ، معلمان، پرستاران، پزشکان و سایر مزد و حقوق بگیران مشابه در بخش رسمی، کارکنان خانگی، کارگران کارگاه های فامیلی ، کودکان کار و... در کارزارهای ضد سیستمی میتواند اکثریت عظیم مردمان را علیه بربریت حاکم به میدان آورد.  برای شکل گیری یک جنبش سیاسی فراگیر، جنبشی که قادر باشد حرکت ها و مبارزات طبقاتی مردم اعماق را بهم گره بزند و هدف های فوری خود را از درون نیازهای آنان بیرون کشد. در این راستا تلاش ها به جایی نخواهد رسید اگر یک جنبش سیاسی قادر نباشد به مسایل و معضلات روزمره پاسخ دهد. بنا نهادن یک دنیای دیگر، یک دنیایی سوسیالیستی، به دست آنانی که در جهنم سرمایه داری هر روز و هر ساعت خاکستر می شوند، محتاج آنست که همگان باور کنند سوسیالیسم نه صرفأ امر فردا، بلکه هم چنین پاسخی برای امروز است ؛ نه از بالا، بلکه از پائین بنا می شود؛ و نه لزوماً پس از کسب قدرت سیاسی، بلکه همراه با قدرت یابی و پی افکندن ساختار نوینی از قدرت برقرار می شود.

 یک جنبش سیاسی فراگیر، زمانی قادر خواهد بود به هدف های خود نزدیک شود که از شکاف های بی شماری که مردم کار و زحمت را تکه پاره می کند عبور کرده باشد. ناکامی در غلبه بر رقابت ها و تنش های موجود حول مسایل نژادی، جنسی، قومی یا مذهبی، در میان آنان به معنی آن است که اجازه داده شود که هر بخش از این مردم به نیروی سرکوب بخش دیگر تبدیل شود . اجازه داده شود که ناسیونالیسم، فاشیسم ، بنیاد گرایی مذهبی و پوپولیسم شکاف های موجود در اردوی کار را از نفرت و بیزاری پر کنند و کارگران و توده ی زحمتکش را در قالب فرقه ها و جماعت های دشمن رو در روی هم قرار دهند. ایستادگی در برابر همه اشکال تبعیض و مبارزه علیه همه اشکال ستم نخستین شرط مهار کردن چنین تنش هایی و کامیابی در ساختن یک جنبش رنگین کمانی است . جنبشی که همبستگی را بر پایه ی به رسمیت شناختن تنوع ها بنا کند و به تلاش برای همگون سازی خط بطلان بکشد.

جمهوری اسلامی و سرمایه جهانی هر یک از منظری، ریاضت اقتصادی را با شدت و حدت بر مردمان کشور ما اعمال کرده اند.  بر چیدن تدریجی یارانه ها ، تشدید بحران اقتصادی که بسته شدن واحدهای تولیدی، بیکاری عظیم میلیونی را بدنبال داشته است، همچنین سقوط ارزش ریال، افزایش تورم ، افزایش شرکتهای پیمانکاری که بخش زیادی از دستمزد کارگران را می بلعند، به علاوه قراردادهای سفید امضا ، افزایش کارهای پاره وقت، افزایش وزن بخشهای غیررسمی اقتصاد، شاهد کاهش قدرت خرید و سقوط چشمگیر سطح زندگی کارگران بوده ایم . دولت " تدبیر و امید" به صاحبان سرمایه در بخش خصوصی قول داده است که سیاستها و اقدامات دولت در جهت تقویت آنان خواهد بود و یکی از اقدامات دولت برای تقویت صاحبان سرمایه، تامین نیروی کار فراوانتر، ارزانتر برای سرمایه گذاران است. از اینرو نیروی کار ارزان به عنوان منبع اصلی تامین سود کارفرمایان که دولت در راس آنها و بزرگترین آنهاست باقی مانده است.  از همین رو ما با ابعاد گسترده پدیده های دستمزد معوقه، قراردادهای سفید امضا، از بین بردن بقایای حقوق کارگری در زمینه استخدام ، بیمه های بازنشستگی، افزایش کار کودکان، عدم ایمنی محیط­های کاری... روبرو هستیم.    

به علاوه رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی تشدید نظام جنسیتی در بازار کار را در دل بحران کنونی با ایجاد اصلاحات در قانون کار، طرح دور کاری، سیاست استخدام نیمه وقت زنان، کماکان پیگیری میکند. بازنشسته کردن زود هنگام آنان، خانه نشین کردن زنان با طرح هایی همچون طرح " جامع جمعیت و تعالی خانواده " سبب تنگتر کردن و بستن بازار هر چند محدود کار بر روی زنان، حذف علنی آنان از بازار کار، رشد بازار غیر رسمی کار سبب استتمار هر چه بیشتر زنان کارگر و زحمتکش با دستمزد ناچیز نسبت به دوره قبل میشود. براساس اظهارات خانه کارگر ارگان دست نشانده رژیم،هشتاد درصد کارگران ایران بر اساس قراردادهای سقید امضا تا مدت یکساله کار میکنند که از میان آنها پنجاه درصد تحت استثمار مضاعف شرکتهای پیمانی قرار دارند، و در این میان هفتاد درصد از قراردادهای سفید امضا برای زنان کارگر است. بی جهت نیست که بررسی  آسیب شناسی  اجتماعی نشان میدهد که بخش زیادی از زنان کارگر  به افسردگی، استرس و اضطراب مبتلا هستند، و پیری زودرس، بیمارهای گوارشی، بیماریهای عصبی در میان آنان ابعاد فاجعه بار پیدا کرده است.

کارگران در این دوره بیش از هر دوره ای در مصاف اصلی نبرد طبقاتی با دولت و کل نظام جمهوری اسلامی قرار گرفته اند. اعتصابات و اعتراضات کارگری بصورتی روزانه تداوم یافته و با طرح مطالبات مشخص از جمله افزایش دستمزدها، حقوق و مزایای پرداخت نشده و در اعتراض به بیکارسازی های وسیع، انجام گرفته است. در این دوره مبارزه کارگران، معلمان و توده وسیعی از مزدبگیران افزیش چشمگیری داشته و در اشکال قانونی و فراقانونی ،محلی و منطقه ای و در مقابل مراکز قدرت دولتی و محلی انعکاس داشته است. در همین راستا  مسائل و مطالبات و مبارزه  کارگران به مساله و گفتمان دولت و مجلس و نهادهای ضد کارگر از جمله خانه کارگریها و ارگانهای شورای اسلامی تبدیل شد. جمهوری اسلامی با هزینه بالایی برای خنثی کردن و در واقع "هضم" مطالبات رادیکال جنبش کارگری از جمله در یکسال گذشته در ارتباط با اعتراض به میزان دستمزدها ارگانهای ضد کارگر را فعال نمود. نقطه قوت اعتراضات کارگری در اتحاد گسترده اکثریت نهادها و تشکلهای کارگری در رد میزان حداقل دستمزدها توسط دولت روحانی  و اعلام حداقل دستمزدهای سه ونیم میلیونی و تشدید مبارزه برای گرفتن حقوق و دستمزدهای پرداخت نشده بود. تشکلهای مستقل کارگری و نهادهای کارگری ، با اعلام اینکه تصویب حداقل مزد سال ۱٣٩٥ به میزان۸۱٢هزار و ١٦٦ تومان که با توافق نمایندگان کارفرمایان و دولت سرمایه داری اسلامی بر  کارگران تحمیل شده است، بمعنای آنست که  باید با کمتر از یک سوم خط فقر و یا کمتر از یک چهارم هزینۀ متوسط زندگی یک خانوار ۴ نفره شهری زندگی کنند، و تصمیم شورای عالی کار، مرکب از نمایندگان دولت، کارفرمایان و گماشتگان دولت (نمایندگان شورای اسلامی کار، خانۀ کارگر و غیره) که نام نمایندۀ کارگر بر خود نهاده اند و به حکم قانون سرمایه و پشتوانۀ مادۀ ۴۱ قانون کار جمهوری اسلامی تصویب شده است را رد میکنند و خواهان حداقل دستمزد سه نیم میلیونی هستند. نشان دادند که هم توافق سه جانبه نمایندگان دولتی وکارفرمایان وخانه کارگر واین سیاست تبهکارانه تحمیل فقر وفلاکت را رد میکنند وهم سیاست  سه جانیه گرایی حکومتی وتحمیل این سیاست را بر نمیتابند وهم با بیانیه های مشترک تشکلهای مستقل کارگری ،بر امر مشترک وسراسری دفاع از حق زندگی پافشاری میکنند.

فشار پلیس سیاسی و امنیتی کردن فضای سیاسی با تهدید و دستگیری خود فاکتوری در راه محدودیتها و فشارهای فزاینده بر کارگران و فعالین تشکلهای کارگران و معلمان و همه مزدبگیران بوده است.  در دوره دولت روحانی  تعداد زیادی از فعالین کارگری و معلمی و اعتصابگران دستگیر و روانه زندان شدند، فشار امنیتی و تهدید به دستگیری و زندان هم دو چندان شد؛ با وجود این فشارها اما موجی وسیع از اعتراض و همبستگی در درون جامعه در دفاع از کارگران و معلمان دستگیر شده هم بوجود آمد، که ابعاد و میزان حمایتها و اعتراضات در محکومیت دستگیریها با  دوره های قبل قابل قیاس نیست. کارگران و خانواده هایشان، مردم و جامعه، آگاهانه در مقابل فشار تهدید و امنیتی کردن فضای اعتراضی کارگران و معلمان  ایستادند، وجود این نقطه قوت و وجود فاکتور دخالت وسیع کارگران همراه خانواده هایشان در دفاع از کارگران زندانی زمینه مساعد و مثبتی برای هماهنگی های بیشتر و مشارکت فعال خانواده ها و معلمان و کارکران و جوانان فراهم کرد. بیانیه مشترک اسماعیل عبدی و جعفر عظیم زاده و اعلام اعتصاب غذای نامبردگان و خصوصا مقاومت درخشان جعفر عظیم زاده در ۶۳ روز اعتصاب غذایش ، موجی از حمایت از خواست و مطالبه این دو فعال کارگری و معلمی ایجاد کرد. خواست پایان دادن به امنیتی کردن اعتراضات صنفی کارگران و معلمان و برداشته شدن اتهام اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور و دیگر اتهامات امنیتی از پرونده های فعالین صنفی کارگران و معلمان، به مطالبه ای اجتمایی تبدیل شده و میتواند همبستگی سراسری معلمان و کارگران و پرستاران و همه حنبشهای اجتماعی را برانگیزاند.

در این راستا میتوان گفت که کارگران ایران مبارزات درخشانی را در اشکال متعدد و متنوعی به پیش برده اند. علیرغم هزینه های هنگفت زندان و محرومیت و اخراج ، اعتراضات کارگری در ایران گسترده تر از همه کشورهای پیرامونی است.  پنج اعتراض کارگری در روز، میانگین مبارزات کارگری در ایران می باشد. اعتراض و اعتصاب و تجمع  و تحصن و طومار نویسی علیه اخراج ها و بیکار سازی ها، علیه خصوصی سازی و واگذاری به شرکتهای خصوصی و پیمان کاری، برای دستمزدهای پرداخت نشده و برای افزایش دستمزد ها ، در دفاع از فعالین و رهبران تشکهای کارگران و معلمان زندانی ، علیه قوانین نوشته و نانوشته ضد کارگری و... مشخصه های این حرکات بوده اند.

 در عین حال یکی از ارزنده ترین دستاوردهای جنبش کارگری ایران در این سال، بیانیه جعفر عظیم زاده واسماعیل عبدی ، اطلاعیه های مشترک هفت تشکل مستقل کارگری و مدافعین جنبش کارگری، پنج گروه مستقل کارگری و همچنین سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه با مضمونی مشابه در مورد دستمزد و اشاره به ضرورت تشکل یابی مستقل و سراسری کارگران و در رابطه با یادمان زنده یاد شاهرخ زمانی و قتل خاموش او در زندانهای رژیم اسلامی  بوده است. در همین حال ما شاهد بیانیه ها و اقدامات شجاعانه رهبران و فعالان تشکّل های کارگران و معلمان و اعلام درخواستها و مطالبات مشترک انسانی طبقه کارگر و مزدبگیران هستیم. اعلام مخالفت صریح و قاطع اکثریت تشکل های کارگری و فعالان و پیشروان کارگری با تصمیمات ضد کارگری دولت روحانی  و اعلام دستمزدهای بیشرمانه یک چهارم خط رسمی فقر ، و دفاع از حق زندگی انسانی برای خانواده های کارگر و مزد بگیر نشانه های امیدبخشی است که پیشروی  جنبش کارگری ایران را تقویت خواهد کرد. تعمیق و گسترش این  همکاریها و رابطه فشرده با پایه‌ های کارگری در کارخانجات و کارگاهها و مراکز کار و زیست کارگران ، میتواند شالوده تشکل مستقل و سراسری را پایه ریزی کند. طبعا دفاع از مبارزات و مطالبات همه بخشهای طبقه کارگر و مزد بگیر، معلمان و پرستاران و بیکاران ، کارگران نیمه وقت و پاره وقت، کارگران رسمی  و غیررسمی و قراردادی و سفید امضا، زنان و مردان ، جوانان و دانشجویان از اهمیت بسزایی برخوردار است. فعالین جنبش کارگری و چپ نمیتوانند در عین حال به جنبشهای بزرگ مردمی در دفاع از محیط  زیست ، دفاع از حقوق اجتمایی و انسانی و آزادیهای بی قید و شرط بیان و قلم و تشکل بی اعتنا باشند. تلاش در جهت همراهی و تقویت این جنبش ها و پیوند آنان با جنبش زندگی ، جنبش نان و آزادی و برابری از اهمیت فراوانی برای درهم شکستن بربریت نظام سرمایه داری و رژیم جمهوری اسلامی برخوردار است.

علیرغم انواع فشارها  به فعالین کارگری و کارگران،  احضار، بازداشت، زندان، امنیتی کردن محیط کار،  به منظور ساکت کردن هرگونه صدای مخالف ، مبارزه کارگران و معلمان و مردمان ایران – همان ۹۹ درصدیها - ادامه یافته و حتی در حوزه هایی افزایش یافته است.  فعالان کارگری ومعلمان وسایر فعالان جنبشهای مدنی واجتماعی  با سرکوب بیرحمانه دستگاههای امنیتی روبرو بوده و هستند،  به بند کشیدن فعالان اجتماعی و مدنی  ، بیانگر هراس  حکومت اسلامی از سازمانیابی مستقل توده ای کارگران و معلمان است و نشاندهنده اینستکه رژیم قلب جنبش یعنی طبقه کارگر را نشانه گرفته است. اما علیرغم این همه فشارها و محرومیتها و مجازاتهای غیر انسانی ( نظیر به شلاق بستن کارگران معترض معدن آق دره ) ، مقاومت جانانه  فعالین کارگری  و معلمی همچون جعفر عظیم زاده، اسماعیل عبدی، محمد جراحی، بهنام ابراهیم زاده ،رسول بداغی، محمود بهشتی ،... در زندانهای رژیم اسلامی ادامه دارد. مقاومت سرسختانه رهبران و فعالان جنبشهای اجتماعی در زندان و تبعید و در حمایت از مطالبه جعفر و اسماعیل ، حمایت گسترده و شادمانه  از جعفر عظیم زاده و مطالبه اش  ، قدردانی و تجلیل از مقاومت و مبارزه زندانیان سیاسی ، حمایتهای متقابل فعالین و پیشروان کارگری و معلم از خواستها و مطالبات ، دفاع زندانیان سیاسی از مقاومت همبندیهایشان، همراهی خانواده های زندانیان سیاسی و قربانیان جنایات سیاسی با جعفر عظیم زاده ویارانش و... همه  نشان از اخلاق و فرهنگ جدیدی میدهد که فداکاری و مقاومت ومبارزه وهمبستگی انسانی را ارج میگذارد.  در این راستاست که بیانیه  مشترک اسماعیل عبدی- جعفر عظیم زاده و مقاومت درخشان جعفر و دفاع جانانه دهها زندانی سیاسی ، اعتصاب غذای حمایتی از او توسط صدها نفر از انسانهای آزاده و شریف در ایران، طوفان توئیتری و گسترده شدن حمایتها و اقدامات اعتراضی در تهران و سراسر کشور و حمایت روزافزون تشکلها و نهادهای انساندوست وکارگری بین المللی، زمینه های   جنبشی قدرتمند علیه امنیتی کردن مبارزات کارگران، معلمان و کل جامعه بوجود آورده است. این  اعتراض علیه فقر و ریاضت اقتصادی و امنیتی کردن مبارزه برحق کارگران، برای  لغو پرونده های تشکیل شده علیه فعالان و پیشروان کارگری، معلمان و فعالین سیاسی ، علیه سیاست و روش و وضعیتی است که هر روز زندگی و معیشت اکثریت عظیم مردمان را بیشتر و بیشتر به تباهی میبرد. این کارزاری است که باید با قدرت به جلو رود و به پیروزی نهایی برسد. گرچه  آزادی جعفر عظیم زاده یک نقطه عطف در مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی است ؛ اما برای  اینکه آزادی مشروط جعفر و اسماعیل قطعیت یابد و این موفقیت بتواند تثبیت شود ، باید این فشارها و این جنبش عمومی ادامه یابد و در عین حال فشار را باید برای لغو همه پرونده های تشکیل شده علیه فعالین کارگری ،معلمان، فعالان مدنی ، فرهنگی و سیاسی جامعه ادامه داد و آنرا تشدید کرد و تا آزادی همه کارگران زندانی، معلمان زندانی و همه زندانیان سیاسی از پای ننشست و بیانیه را یکی از مبناهای کار  مشترک و اتحاد عمل همه تشکلهای کارگری و معلمان و پرستاران و بیکاران قرار داد. وجود و حضور و برسمیت شناسی همه گرایشات و نهادها و تشکلهای مستقل و همکاری و اتحاد عمل آنها حول مطالبات روشن اجتماعی میتواند نوید بخش جنبشی باشد که نطفه های آن زده شده و باید با سعه صبر،همکاری وهمیاری،با بردباری و پذیرش گوناگونی نظرات و دیدگاهها به سازماندهی جمعی و سراسری جنبش عظیم اکثریت عظیم برای اکثریت عظیم ،برای آزادی و برابری همت گمارد. سازمان ما همراه با همه تشکلها و نهادهای مدافع آزادی و برابری و سوسیالیسم باید بکوشد به این جنبش یاری رساند، به رساندن صدای این جنبش به همه مردمان یاری کند، جنبش جهانی کارگری و سوسیالیستی را به همبستگی های متقابل با آن جلب کند و تلاش نماید علیرغم نگرشها و اختلافات نظری و سیاسی ،حول مطالبات مشترک، بزرگترین اتحادهای طبقاتی را برای برچیدن نظام سرمایه داری اسلامی سازمان دهد. بی تردید برای کمک و یاری به این جنبش و سازماندهی آن در ابعاد بزرگ اجتماعی و سراسری کاری بزرگ در پیش است. آستینها را باید بالا بزنیم!

 

کمیسیون سیاسی

ژوئیه 2016 – تیر ۱۳۹۵