یادداشتی انتقادی

از قطعنامه درباره وظایف ما در دوره پیش رو ( هئیت اجرائی )

رحمت خوشکدامن

 

قطعنامه سازمان کارگران انقلابی ایران- راه کارگر- (هئیت اجرائی) در همان چند سطر اول به ما می گوید که وظایف و فعالیت سازمان در راستای خطوط اعلام شده در کنگره های قبلی بیستم و... است ، تنها در این قطعنامه بر نکاتی چند که مهم اند تاکید کردهاند . بنابراین به ظاهر اگر کسی قطعنامه قبلی را نخوانده و یا اینکه ازمضمون آن اطلاعی نداشته باشد نمی تواند دریابد که این نکات چه ارتباطی با قطعنامه های قبلی دارد . با این وجود بگذارید ببنیم که این موارد مهم و مورد تاکید (هئیت اجرائی ) از چه جنسی هستند .

در " قطعنامه " آمده که جنبش سوسیالیستی نباید به شکاف و تنش های میان بالایی ها بی تفاوت باشد و فقط با آگاهی طبقاتی و اقدامات توده ای کارگران و زحمتکشان است که می تواند پا بگیرد . و " هیچ بحران عمومی سیاسی و هیچ موقعیت انقلابی معمولا بدون شکاف و تنش در میان بالائی ها به حد کافی بلوغ پیدا نمی کند " . در ادامه می افزاید از آنجائیکه جنبش سوسیالیستی درست بدلیل اینکه فقط با آگاهی طبقاتی و اقدامات توده ای کارگران و زحمتکشان می تواند پا بگیرد " نباید بازی در بساط بالایی ها را در پیش گیرد" .

ظاهرا در اینجا نکات عجیبی گفته نمی شود و هر عقل سلیمی می داند که هر جنبش انقلابی برای آنکه بتواند تاکتیک های درستی اتخاذ نماید باید به این موضوع توجه کند . به عبارتی دیگر شاید هیچ چیزی بی مفهوم تر از این نیست که بگوئیم "در بحرانهای سیاسی و انقلابی باید شکاف در بالایی ها را در نظر گرفت ." چرا که تقریبا در تمام بحرانهای انقلابی چنین شکافی بوجود خواهد آمد و به قول انگلس بدون چنین شکافی و تنش هایی هیچ انقلابی نمی تواند در مقابل دولت ضدانقلاب دوام بیاورد ودرراستای درهم شکستن آن پیش رود .

اما چرا قطعنامه روی این موضوع تاکید می کند، موضوعی ست که باید روشن گردد .

آیا (هئیت اجرائی) به این نتیجه رسیده است که راه دیگری جز مبارزه در بساط بالایی ها ندارد ! یا اینکه دلایل دیگری دارد !

البته قطعنامه سریعا در ادامه مطلب می نویسد : " هرگز نباید به دنباله روی از "بالایی ها " و بازی در بساط آنان کشیده شد." وگرنه نمی توان به اقدامات مستقل توده ای - تاریخی دست زد" . اگر چنین است پس چرا قطعنامه می خواهد بر این موضوع تاکید کند که در مبارزه طبقاتی باید به شکاف و تنش در بالایی ها توجه کرد . این موضوع چیز جدیدی دربر دارد ! تقریبا در تمام نوشته های سیاسی و تحلیلی راه کارگر از رژیم جمهوری اسلامی همیشه مساله ( شکاف در بالایی ها ) مطرح بوده است ! بنابراین باید روشن شود که هدف از طرح این موضوع به صورت قطعنامه ای مجزا چیست ؟

قطعنامه کمی پائین تر به ما می گوید که بدون " شناخت روشنی از شرایط و بسترهای مشخص پیکارهای سیاسی و طبقاتی نمی توان به استراتژی روشنی دست یافت ".

و برای توضیح این موضوع نکاتی را برمی شمارد وآن اینکه برخورد کلیشه و انتزاعی با مفاهیم طبقاتی ..... مارا به خویشاوندی با اندیشه های ارتجاعی می کشاند ... اینکه دفاع و یا مخالفت انتزاعی با مالکیت دولتی و یا خصوصی خطرناک است و ... اینکه " پیکار برای سوسیالیسم نه فقط با پیکار برای بهبود شرایط زندگی کارگران و زحمتکشان و تهیدستان ، بلکه همچنین با پیکار علیه نابرابری های گوناگون اجتماعی و فرهنگی (مانند نابرابری های جنسی ، ملی ، نژادی ، عقیدتی و مذهبی) و با مقابله با تخریب طبیعت و محیط زیست انسانی آغاز می شود ، زیرا سوسیالیسم فقط با ریشه کن شدن بهره کشی و نابرابری و زورگویی در میان انسان ها و شکوفایی آزادی فردی و همگانی آنان می تواند پا بگیرد. بنابراین هر نوع طرفداری از کارگران و تهیدستان ضرورتاً سوسیالیستی نیست." .

تا اینجا تاکیدهای همیشگی در تمامی قطعنامه های سازمانی به اشکال مختلف طرح شده است و نمی توان با این توصیه ها مخالفت کرد، ولی هنگامی که خط سیر تاکیدات به این نکته میرسد که:  "در ایران اسلامی بی حقی مطلق مردم با قدرت مطلقه ولی فقیه پاسداری می شود و همه اهرم های کلیدی قدرت زیر کنترل مستقیم دستگاه ولایت جمع شده است. بنابراین راه رهایی از این جهنم بی حقی عمومی فقط با تمرکز نیروی مردم در مقابله با اصل ولایت فقیه می تواند گشوده شود. نادیده گرفتن این حقیقت ، با هر نیت و منطقی که صورت بگیرد ، جز سوزاندن فرصت ها و کمک به طولانی تر شدن بی حقی مردم نتیجه دیگری ندارد و نخواهد داشت."  نمی توان با آن موافقت نمود چراکه هر فکر سلیمی نیز پی می برد که این همه حاشیه پردازی و این همه شاخ وبال و... برای این بوده که به ما بگوید که چه استراتژی را در شرایط کنونی برای جنبش کارگران و زحمتکشان درست می داند . یعنی اینکه در شرایط کنونی و با توجه به مجموعه شرایط و عوامل سیاسی و طبقاتی باید ولایت فقیه را کنار زد تا راه واقعی از این جهنم بی حقی عمومی گشوده شود. وگرنه ما به طولانی شدن این بی حقی عمومی کمک خواهیم کرد !!

اینجاست که قطعنامه لُب مطلبش را به خواننده منتقل می کند و آن نابودی ولایت فقیه است . با این استراتژی جدید و کشف آن از سوی ( هئیت اجرائی ) قطعنامه ظرف بزرگی را جلوی عموم می گذارد تا تمام مخالفان با ولایت وفقیه بتوانند در آن شرکت کنند چرا که آنها به این اعتقاد رسیدند که قبل از هرچیز باید ولایت فقیه را از سر راه برداشت !

در این استراتژی ( هئیت اجرائی ) تمام طیف های رنگارنگ مخالف ولایت فقیه می توانند شرکت کنند ، حتی گرایشاتی که دربین بالائی ها در مخالفت با ولایت فقیه هستند .

و ابن مطلب اگر پیگیری شود و اگر گرایشات چپ درون هئیت اجرائی نتوانند آن را کنار زنند به آنجا ختم خواهد شد که شعارهای هئیت اجرائی نیز تغییر کند و به آنجا سقوط کنند که دیگر خواهان سرنگونی کلیت رژیم جمهوری اسلامی نباشند ، تا لبیرالها و رفرمیستها نیز بتوانند با آنها همصدا شوند و شعار نابودی ولایت فقیه را سر دهند. اینجاست که بر خلاف ادعای هئیت اجرائی روشن می شود که آنها خود را برای بازی در بساط بالایی ها آماده می کنند. و ضرورت تصویب و انتشار قطعنامه کنگره بیست ویکم نیز درهمین جاست    .

آیا اینطور نیست !؟    

3مرداد 1395  / 2016 Juli 25