یادی از گذشته   تقدیم به پسرعزیزم  سپهر

قلم موها نگاه کردند

با کجکاوی

رنگ ها

در یک صف ردیف

منتظر

دستی بر امد از

استین

وباز کرد

در رنگ ها را

رنگ ها

بیتاب شدن

قلم موها ی

ریزودرشت

در جایشان

با هیجان

برداشتی تو

قلم موی را

ودر رنگ آبی

فرو بردی

وکشیدی آسمانی صاف 

که در ان

لکه ای ابری سپید

خودنمائی می کرد

رنگ زرد ونارنجی

بیتابی می کردند

بر نوک قلم مو

وتو ترسیم کردی

خورشیدی

با تمام رنگ هایش

رنگ سبز

چمن زاری را

بر بوم جلوداد

ورنگ های دیگر

گل ها وپروانه ها را

وتو

راضی از این

همه زیبائی

قلم موها را

آهسته

به اب سپردی.

اکبر یگانه 11.08.2016