18 سال ازقتلهای زنجیره ای روشنفکران وفعالان سیاسی ومدنی گذشت. همچنان حقیقت در تاریکخانه اشباح زندانی است!

 

18 سال پیش  در پاییز 77 ، داریوش وپروانه ، محمد ومحمد جعفر، منوچهر وغفار وپیروز  توسط سربازان گمنام امام زمان سربریده شدند. پاییز بود وبرگ ریزان سرد، جسدها یکی پس از دیگری پیدا میشدند. آیت الله ها در صدور فتواهای قتل درمسابقه بودند. آیت الله مصباح یزدی، ایت الله خزعلی، آیت الله جنتی ، آیت الله یزدی، فلاحیان و اژه ای ودری نجف آبادی ،  آیت الله ها وحجج الاسلام دروازه های بهشت شان را با خون نویسندگان و روسنفکران سرهای بریده شده باز میکردند.

حذف روشنفکران و دگر اندیشان و ترور فیزیکی در ایران از سوی دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران از سالها قبل از سال ۷۷ آغاز شده بود، اما  حکومت در نهایت تنها مسئولیت قتل ۴ نفر را بر عهده گرفت و تلاش کرد پرونده قتل‌های زنجیره ای را در قتل پروانه و داریوش فروهر، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، خلاصه کند واین قتل‌ها را به “عوامل خودسر در وزارت اطلاعات” نسبت داد. قتل محمد شریف، نویسنده ومترجم ،پیروز دوانی ، احمد امیرعلایی، نویسنده و مترجم؛ غفار حسینی، مترجم؛ حسین برازنده، ابراهیم زال‌زاده، ناشر؛ احمد تفضلی، منوچهر صانعی، حمید حاجی‌زاده و پسر ده ساله اش “کارون“، کاظم سامی، هایک هوسپیان مهر، فریدون فرخزاد و معصومه مصدق، نوه دکتر مصدق و دهها روشنفکر و منتقد سیاسی دیگر در سری فتواهای آیت الله های خبره در آدمکشی و قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای قرار گرفت، اما حکومت جمهوری اسلامی ایران مسئولیت هیچ یک از این قتل ها را بر عهده نگرفت. انها مخلفان ودگراندیشان را ربودند و جسدهایشان را در خیابن وکوجه وبیابان رها کردند. انکاه برای پوشیده نگاه داشتن جنایت   ومسببن وعانلین وآمرین این جنایات ، وکیل خانواده ها ی قربانیان این قتلها را به زندان اندا ختند با سازمان دادن دستکاه سرکوب وسانسور وبستن و توقیف  روزنامه ها ونشریات وهفته نامه های منتقد وروشنگری که نور بر تاریکخانه اشباح انداخته بودند ودستگیری وزندان ومجازات نویسندگاه وروزنامه نکاران ، تاتوانستند زبان بریدند وقلم شکستندتا حقیقت این جنایات آشکار نشود.

اما برای مردم ایران وجهان آشکار شد که مسببن این جنایات چه کسانی هستند. نامهای آیت الله خوشوقت، ایت الله جنتی، آیت الله مصباح یزدی ، ایت الله خزعلی ، فلاحیان ومحسن اژه ای و دری نجف ابادی و سعید امامی  و پشت همه اینها بیت رهبری  وشخص خود خامنه ای بعنوان قاتلان وآمران قتلها بر سرزبانها افتاد. ...تمام تلاش خانواده ها در راستای دادخواهی ادامه یافت وبا دادخواهی جانیاختگان دهه خونین 60 همراه وهمصدا شد. خانواده ها در همه این سالها کوشیده اند امر دادخواهیشان را به پیش برند.

علیرغم دادگاهی نمایشی ودروغین برای بستن پرونده ومحکو م کردن برخی از عوامل دست چندم این جنایات ، اما خانواده ها با رد مجازاتت وحشیانه قصاص و سیاست چشم در مقابل چشم ،خواهان روشن شدن حقیقت شدند. خانواده ها بارها گفته اند مخالف اعدام و شکنجه اند و اعدام را جنایت سازمانیافته دولتی میدانند،اما حق دادخواهی و مبارزه برای حقیقت و عدالت را طبیعی ترین حق خویش میدانند. مبارزه ای که بتواند در ابعادی سراسری – ملی- بین المللی به این جنایات، بمثابه جنایت سازمانیافته حکومت اسلامی ایران رسیدگی کند.آمرین و عاملین جنایات را در مقابل دادگاهی عادلانه،علنی محاکمه کند و به مجازات برساند. روشن شدن حقیقت اولین گام برای پایان دادن به ادامه جنایت است،اضافه بر آن ، مانع از آن میشود که جنایتکاران با فراغ بال به جنایاتشان ادامه دهند و در پناه قانون وحکومت قرار گیرند.کشف حقیقت با هدف بازداری جامعه از دور تازه خشونت است و دقیقا سیکل کور انتقام را در نطفه میشکند و جامعه را با هدف احترام به حق انسان برای زندگی ، برای بودن ، برای اندیشیدن سازمان میدهد. به این لحاظ همچنان که بارها گفته ایم باید بر روشن شدن همه حقایق این کشتار ها و جنایات در همه این سالها تاکیدی چندباره کرد،باید بر محاکمه علنی و عادلانه همه آمران وعاملان جنایات سیاسی در ایران پای فشرد،بایدهمه این جنایات و دردها و رنجها برسمیت شناخته شود و تاریخ خونینی که روحانیت برای کسب و قبضه قدرت و در نابود کردن همه عناصر ترقیخواهی و دگراندیشی جامعه ایران ،پیموده برای همگان آشکار شود. این آشکارشدن است که جامعه را از افتادن مجدد در ورطه خونین استبداد و تجدید سازمان استبدادی دیگر بازمیدارد و جامعه و انسان را برای مقابله با هرگونه سوءاستفاده از قدرت و تلاش برای سازمان دادن استبدادی دیگر تحت هر نامی آماده میکند.

روشن است که نباید  در مقابل این همه جنایتی که صورت گرفته است سکوت کرد  وهرگزخانواده ها ومردم  نمیتوانند  عزیزانشان را فراموش کنند ،این جنایت و سبعیت را ببخشند. جنایتکاران بدانند که در برابر مردم و آیندگان باید جوابگوباشند. این حق مردم است که بدانند که چرا این همه جنایت انجام شد،چگونه روحانیت برای تثبیت قدرتش ،دادگاههای تفتیش عقاید را در ابعادی گسترده سازمان داد،توحش را در حدی جنون آمیز ووسیع برای عقب راندن مردم و مخالفان به کار گرفت، دانشگاهها و مدارس عالی را بست و استاد و دانشجو را به حبس کشید،نوجوانان را طعمه مین و بمب کرد تا بهشت مرگ را در کلیدهای آویزان شده برگردنشان بیابند، کتاب و درس و علم را با ریشخند خرافه و روضه و توضیح المسائل فقهی معاوضه کرد،بجای شهرها و روستاهای آباد ،گورستانهای ایران رابا خاورانهای پیدا و ناپیدایش از اجساد بهترین فرزندان مردم ایران آزین بست و انسانیت را در یک کلام کشت تا حکومت اسلامی و ولایت فقیهش بتواند بر گورستانی از آگاهترین فرزندان ایران بماند.

حکومت اسلامی و عوامل آشکار و پنهان آن باید بدانند که کوششهایشان برای بفراموشی سپردن این جنایات ،تلاشی بیهوده است.  بازماندگان آن کشتارهای وحشیانه ، خانواده های اعدامیان،مادران و پدران ،همسران وخواهران و برادران وفرزندان وهمرزمان آنان ،همچنان که تا بحال تلاش کرد ه اند  با ایستادگی و مقاومت ، با همبستگی ورفاقت، با روشنگری و صداقت،با امید و وفاداری به آرمانهای رفقای جانباخته گان در مقابل فراموشی و تاریکی و سانسور و انکار بایستند. تلاشهای کاربدستان و همکاران دستگاه زور و جور حاکم را برای فراموشی برملا کنند ،چرا که میدانند فراموشی اولین گام برای تکرار فاجعه در ابعادی وسیعتر است.

اینک در 18 سالگشت جنایات زنجیره ای ، با برگزاري يادمان جان باختگان راه آزادی و برابري، محمد مختاري و محمد جعفر پوينده پروانه وداریوش فروهر ،پیروز دوانی  ابراهیم زال زاده وهمه قربانیان این جنایت ، براي ما مردم ايران فرصتي است که باردیگر بر خواست خانواده ها ی قربانیان قتلهای زنجیره ای برای روشن شده همه حقیقت پافشاری کنیم. یاد جانباختگان را گرامی داریم وهمه  نیروهای چپ و آزادیخواه ، همه آنها که دل در گرو انسانیت دارند دعوت میکنیم در مقابل موج سرکوب وتهدید علیه خانواده ها وفعالین سیاسی ومدنی بایستند ونگذارند صدای دادخواهی آنان خاموش شود.  

علی دماوندی.