بیانیه کمیته مرکزی سازمان راه کارگر به مناسبت درگذشت فیدل کاسترو رهبر انقلاب کوبا

 

جمعه شب ۲۵ نوامبر رائول کاسترو برادر فیدل و رئیس جمهور کنونی کوبا رسما در تلویزین سراسری کوبا خبر درگذشت رهبر جنبش چریکی و انقلاب ضد دیکتاتوری – ضد امپریالیستی کوبا را اعلام کرد. فیدل کاسترو که هنگام مرگ نود سال سن داشت از هشت سال پیش رسما از امور دولتی کناره گرفت.

فیدل کاسترو در اواخر دهه پنجاه میلادی به همراه دوست و همرزم خود چه گوارا ( پزشک آرژانتینی) و برادرش رائول  و دیگر مبارزین کوبایی، پایه های یک جنبش چریکی موفق را بنا نهاد که هدف آن پایان دادن به رژیم دیکتاتوری و فاسد باتیستا ( مزدور حلقه به گوش امریکا) بود. تا پیش از انقلاب، کوبا حیات خلوت امریکا در فاصله 150 کیلومتری سواحل فلوریدا بود و بعنوان یک روسپی خانه و قمارخانه عظیم در خدمت عیاشی ها و ولخرجیهای اقشار مرفه امریکایی بود. ضمن اینکه سازمان سیا و پنتاگون با آموزش  آخرین متد شکنجه و سرکوب نظامی، با تمام قوا در کنار رژیم جنایتکار باتیستا ایستاده بودند. جنبش چریکی دمکراتیک و سبز کوبا خیلی زود از حمایت دهقانان – کارگران و ،  دانشجویان و هنرمندان مترقی برخودار گردید و توانست بعد از پیروزی سرنوشت ساز در سانتا کلارا ، هاوانا – پایتخت – را نیز تسخیر کند . ارتش رهائیبخش چریکی کاسترو – چه گوارا در هنگام ورود پیروزمندانه به هاوانا مورد استقبال انبوه توده های لگدمال شده قرار گرفت و بدین ترتیب کوبا در سال 1959 یعنی  یک دهه پس از پیروزی انقلاب چین، اولین کشور امریکای لاتین شد که توانست در حیات خلوت امپریالیسم امریکا، انقلابی دمکراتیک و چپ را به پیروزی برسان رساند. در ابتدا رهبران انقلاب کوبا گرایشات آشکار کمونیستی نداشتند. حتی حزب کمونیست کوبا نیز که یکی از احزاب اقماری اتحاد شوروی بود نقش چندانی در انقلاب نداشت اما خشم و کینه توزی امپریالیسم امریکا نسبت به از دست رفتن این حیات خلوت و صدالبته مواضع ضدامپریالیستی و مستقلانه دولت انقلابی کوبا سبب شد که سازمان سیا با تمام قوا در صدد سرنگونی دولت جدید برآید. از جمله اقدامات سیا  میتوان به  چند صد بار  تلاش برای ترور فیدل کاسترو و  تجهیز ضدانقلابیون فراری کوبایی و گسیل آنها به سواحل کوبا برای ساقط کردن دولت انقلابی اشاره کرد . مجموعه این اقدامات موجب گشت که کوبا هم رابطه نزدیکی با اتحاد شوروی دوران خروشچف برقرار کند و هم در سال 1962 اجازه استقرار موشکهای دوربرد شوروی در خاک کوبا را بدهد که با تهدید دولت کندی و قرار گرفتن جهان در آستانه جنگ جهانی سوم، شوروی از تصمیم خود عقب نشینی کرد و بحران موقتا به پایان رسید. با اغاز تحریمهای همه جانبه امریکا، عزم دولت کوبا برای نزدیکی به بلوک شوروی و استقرار مدل روسی سوسیالیسم دوچندان شد و با ایجاد حزب واحد کمونیست کوبا ،  رسما این دگردیسی متحقق شد. حکومت انقلابی کوبا با پشت سرگذاشتن همه تهدیدات ضدانقلابی و تثبیت قدرت سیاسی خویش در کشور کوچک ، فقیر و عمدتا کشاورزی و تک محصولی کوبا ،  دست به کارهای عظیمی زد که حتی دشمنان اش نیز قادر به انکار آن نبوده و نیستند. برچیدن بیکاری و بی خانمانی و تامین غذا برای همگان ، اجرای وسیع آموزش رایگان و برچیدن کامل و ضربتی بیسوادی، بهداشت رایگان برای همگان و سیستم پزشکی پیشرفته بالاتر از استاندارد جهانی، گسترش فعالیت هبای ورزشی در سطح توده ای ، توزیع رایگان زمین میان دهقانان بی زمین و نیز ایجاد برابری میان زنان و مردان و نیز میان نژادهای مختلف، از جمله دستاوردهای بزرگ و خیره کننده این کشور بوده که تا امروز نیز تداوم دارد. در عرصه سیاست خارجی نیز دولت انقلابی کوبا تلاش میکرد از اکثر جنبش های ضدامپریالیستی در کشورهای جهان سوم حمایت کند و یا به کسترش جنبش چریکی در دیگر کشورها یاری رساند. چه گوارا در راستای این مشی انترناسیونالیستی بود که با کناره گرفتن از همه سمت های دولتی به همراه داوطلبین دیگر راهی کنگو در افریقا و سپس بولیوی در امریکای لاتین شد تا شعله های جنگ چریکی را در این کشورهای محروم نیز برافروزد و بر سر همین ارمان جان خویش را از دست داد و بدل به یک اسطوره فراموش نشدنی گردید که دوست و دشمن سر تعظیم در برابرش فرود می آورند.

تحت تاثیر انقلاب کوبا بود که در دهه شصت و هفتاد میلادی (چهل و پنجاه خورشیدی) غالب نیروهای چپ ایران به مشی چریکی روی آوردند که البته به دلیل بی پیوندی با جنبش کارگران و زحمتکشان ره به جایی نبرد و نادرستی این الگوبرداری را نه تنها در ایران بلکه در بسیاری دیگر از کشورهای جهان سوم نشان داد.

اما نیم قرن حاکمیت فیدل کاسترو به رغم دستاوردهای مثبت و عظیم اش به دلیل پیروی از مدل روسی – چینی " سوسیالیسم واقعا موجود" که چیزی جز سوسیالیسم بوروکراتیک استالینیستی نبود دارای انحرافات و ضعف های بنیادی و ساختاری نیز بود که در مرکز آن : سیستم تک حزبی و فقدان آزادی بیان ، تشکل و تجمع برای دیگر گرایشات سیاسی و عقیده تی یعنی بیگانگی از دمکراسی واقعی – کمونی شورایی – سوسیالیسم مارکسی بود. این استبداد و فقدان آزادیهای فردی و اجتماعی که تحت لوای دیکتاتوری پرولتاریا و خطر نفوذ امریکا توجیه میشد، به همان سرنوشتی دچار گردید که شوروی و بلوک شرق دچار شدند. ضمن اینکه با سقوط اتحاد شوروی، کوبا یکی از مهمترین حامیان خود را از دست داد که سوبسیدهای تجاری و کمکهای اقتصادی آن نقش مهمی در اقتصاد کوبا بازی میکردند. اتکای کوبا بر صادرات شکر و سقوط بهای آن عملا سبب رشد فقر و نارضایتی در میان بخش هایی از مردم شده است، به همین دلیل بسیاری از این مردمان ناراضی از هر فرصتی برای فرار از کشور استفاده میکنند. تحت این فشارها بوده که به دنبال جانشینی رائول کاسترو ، شاهد رشته اصلاحاتی چه در عرصه اقتصاد و چه در عرصه سیاست خارجی هستیم. کسب و کارهای کوچک خصوصی مجددا اجازه فعالیت پیدا کرده و به سرعت در حال رشدند. بعلاوه صنعت توریسم این کشور با کمک سرمایه گذاریهای شرکتهای کانادایی – اروپایی و غیره هم اکنون به یکی از مهمترین منابع درامد کشور تبدیل شده است. ضمن اینکه در دوره دوم ریاست جمهوری اوباما در امریکا، اندکی از حجم بایکوت و تحریم چند دهساله امریکا علیه کوبا و محاصره آن کاسته شده است و دو کشور مجددا سفارتخانه های خویش را بازگشایی کرده اند که البته معلوم نیست این گشایش در دوره ریاست جمهوری ترامپ چه سرنوشتی پیدا کند.

در رابطه با ایران نیز برخورد دولت کوبا نسبت به رژیم حاکم بر کشورمان و اپوزیسیون آنرا باید به دو دوره مجزا تقسیم کرد: نخست در دوران رژیم سلطنتی که  کوبا حامی مخالفین و جنبش چریکی ایران بود و از مبارزات ضدسلطنتی – ضدامپریالیستی چپ ایران حمایت میکرد و دوم در دوره پس از انقلاب که سیاست دولت کوبا حمایت از رژیم اسلامی بوده است. در تمام ۳۷ سال حاکمیت جمهوری اسلامی به صرف رجزخوانی های ضدامریکایی رژیم ایران و یا رابطه دوستانه این رژیم با کوبا و متحدینش، دولت کوبا نه تنها حمایتی از اپوزیسیون چپ و مستقل نکرده است ، بلکه حتی پس از آغاز سرکوب حزب توده که از احزاب برادر حزب کمونیست کوبا است نیز حاضر نشد دست از حمایت همه جانبه از رژیم اسلامی و فاشیست ایران بردارد. و البته چگونه میتوان استبداد و بی حقی عمومی در یک کشور دیگر را به چالش گرفت در حالیکه خود به روایتی استبدادی از سوسیالیسم باور داشت؟! در واقع مترقی دانستن هر نوع مبارزه و لفاظی ضدامپریالیستی، آن انحراف و کج فهمی بزرگی بود که دولت کوبا را نه تنها در کنار رژیم اسلامی ایران بلکه در کنار دیکتاتورهای دیگر نظیر صدام حسین و معمر قذافی نیز قرار میداد.

با این همه و به رغم همه این اشتباهات و انحرافات عظیم از سوسیالیسم شورایی مبتنی بر خودحکومتی دمکراتیک و برخوردهای دابل استاندارد در حمایت از جنبش های انقلابی ، فیدل کاسترو بر خلاف اختاپوس ها ی کپک زده شوروی و چین و کره شمالی و بلوک سابق شرق، به رهبری فاسد که از قدرت خود برای ثروت اندوزی و ارضای تمایلات حقیرانه سوء استفاده میکند تبدیل نشد. او ساده زیست و ساده مرد و با آخرین وصیت اش مبنی بر سوزاندن جسدش، اجازه نداد از او یک بقعه برای زیارت بسازند. او رهبر یک انقلاب تاریخ ساز بود که علیرغم جثه کوچک کشورش، نقش پررنگی در حمایت از مبارزات ضدامپریالیستی ملل جهان سوم داشت. او حامی بزرگ خلق فلسطین ، انقلاب ضدسلطنتی ایران و جنبش ضدآپارتاید در افریقای جنوبی بود و از افشاگران نقش امپریالیسم امریکا در عروج جریانات ارتجاعی القاعده و داعش در بطن بحران خاورمیانه بود. " سوسیالیسم " مدل کوبا و کاسترو اگر چه فرسنگها با سوسیالیسم کمونی – شورایی مبتنی بر حق رای همگانی و آزادی بی قید و شرط اندیشه ، بیان و تشکل فاصله داشت و دارد، اما به هر میزان نسیم سوسیالیستی که به این کشور زیبا وزیده است حامل دستاوردهای اجتماعی عظیمی بوده که میتوان و باید به آن افتخار کرد. ما مرگ این رهبر انقلاب جسورانه کوبا را به همه انسانهای آزاده و عدالت طلب بویژه مردم کوبا تسلیت میگوئیم. باشد که مرگ این رهبر سیاسی برجسته قرن بیستم و نقد این مدل از سوسیالیسم، درسی باشد برای همه ما کمونیستها که هیچگاه برای بنای عدالت اجتماعی و برابری ، آزادی و دمکراسی را قربانی نکنیم!

 

                                  کمیته مرکزی سازمان راه کارگر

 

                                               27 نوامبر 2016 – ۷ آذر ۱۳۹۵