عربستان سعودی غرقه در شن های روان خاورمیانه

از جنگ یمن تا جنگ بر سر جانشینی

آلن گرش، مجله اینترنتی «اوریان بیست و یک» (شرق 215 ژانویه 2017

ترجمه  بهروز عارفی

 

ملک سلمان دو سال پس از جلوس به سلطنت با چالش های گوناگونی روبروست.  مداخله نظامی در یمن در گِل فرورفته و در سوریه، عراق و لبنان نیز، عربستان با شکست هائی مواجه شده است. و در حالی که اصلاحات اقتصادی کنونی با انتقادهای عدیده ای مواجه است، هنوز مسئله جانشینی پادشاه بی پاسخ مانده است.

 

اگر دیپلمات های ساکن ریاض بر روی نکته ای توافق داشته باشند، اینست که رهبران سعودی هر مسئلهء مربوط به اوضاع منطقه را از نگاه «تهدید ایران» بررسی می کنند. یک دیپلمات با حفظ هویتش می گوید: «رهبران سعودی در همه جا دست ایران را می بینند و  اظهارات مطبوعات ایران را خیلی جدی گرفته و همه جا جار می زنند که ایران چهار پایتخت عربی (بغداد، صنعا، بیروت و دمشق) را زیر کنترل خود دارد.»  دیپلمات دیگری دورتر هم می رود: «ایران همه فکر آن ها  را اشغال کرده. اینان فراموش می کنند که ایران، به هرحال همسایه آن هاست و مستقل از هر نظری که درباره سیاست آن داریم، این کشور با یک حرکت انگشت از بین نخواهد رفت ».  همه آنان نخستین دلیل مداخله عربستان  در یمن را  در همین مشغله فکری خلاصه می کنند.

 

نظری را که یک دیپلمات سعودی بیان می کند، بیشتر مسئولان مخاطب ما در ریاض نیز تایید می کنند، بدین ترتیب  که «ما گزینش دیگری نداریم و این امر ضروری بود. از نگاه ما، یمن یک مسئله داخلی است: ما به یک رژیم دوست و باثبات در آن سوی مرزهای مان نیاز داریم. این یک مسئله امنیت داخلی است». او می افزاید  که جمعیت یمن با جمعیت عربستان برابر است.

 

عملیات «توفان تعیین کننده»  اصلا «تعیین کننده» نبود

 

سلمان، در 23 ژانویه 2015 به جانشینی ملک عبدالله بن عبدالعزیز که تازه فوت کرده بود، به پادشاهی رسید. او با کنار گذاشتن سیاست خارجی محتاطانه و حتی محافظه کارانه می خواست نشان دهد که پادشاهی سعودی آماده است از منافع حیاتی خویش دفاع کند. او بویژه از آن جا دراین راه مصمم تر شد که  ایالات متحده به خاطر نزدیکی به ایران در مورد پرونده هسته ای یا سیاست بی عملی اش در سوریه، دیگر به دیده ی متحدی وفادار محسوب نمی شد. لذا در مارس 2015، عربستان در راس ائتلافی مرکب از ده کشور با هدف استقرار حکومت «قانونی» که به دست حوثی ها ساقط شده بود، در یمن مداخله نظامی کرد. عربستان حوثی ها را آلت دست حکومت تهران تلقی می کند.

با وجود این، عملیات «توفان تعیین کننده»  همه چیز بود جز تعیین کننده. این عملیات توان نظامی (و سیاسی) سعودی ها را به نمایش گذاشت. به رغم استقرار چند ده هزار سرباز در مرز، عربستان مجبور شد باریکه ای به طول 200 کیلومتر و عرض 20 تا 30 کیلومتر از مناطق مرزی را تخلیه کند. در نتیجه هفت هزار نفر  از ترس تهاجم حوثی ها مجبور به ترک روستاهای خود شدند. و حوثی ها همچنان به پرتاب موشک به  شهرهای جنوبی عربستان مانند جازان ادامه دادند. این موشک پرانی ها هر چند تاثیر چندانی نداشت اما ناامنی دائمی ایجاد می کند که گاهی  مجبور به تعطیلی مدارس یا نهادهای دولتی می شوند.  دولت عربستان تعداد کشته های این جنگ را پنجاه سرباز اعلام کرده ، اما در حقیقت، بیش از 800 نفر در این درگیری ها کشته شده اند که اغلب آن ها را برای سرپوشی در فهرست «قربانیان حوادث» ثبت می کنند. آخر سر، وخیم ترین «خطای» ارتش عربستان، بمباران مراسم تشییع در مرکز شهر صنعا  در  9 اکتبر 2016 بود که موجب مرگ 140 نفر شد. این رویداد در سطح جهانی احساساتی بین المللی برانگیخت که حتی آمریکا را واداشت تا تحویل 16 هزار مهمات پیشرفته از سوی شرکت ریتِئون (Raytheon) را به عربستان متوقف کند. حکومت ریاض پس از ماه ها انکار، در 19 دسامبر به طور رسمی اعلام کرد که ازین پس، از بمب های خوشه ای ساخت بریتانیا در این عملیات استفاده نخواهدکرد.

بتدریج که مردم در می یابند که در جنگی بی پایان درگیر شده و تعداد تلفات غیرنظامی نیز بالا می رود، شعف ملی ای که بخش مهمی از جمعیت عربستان  را فراگرفته بود، فروکش می کند.  یک دانشگاهی جوان با افسوس می گوید: «ما در حال نابودی کشوری بسیار فقیر هستیم. هر چند که ما نسبت به ایران کوچکترین علاقه ای نداریم، این مسئله ما را ناراحت می کند». او می افزاید « ما کم کم  بین سیاست ریاضت اقتصادی تحمیلی و هزینه ی این جنگ، پیوند برقرار می کنیم». منابع مختلف هزینه جنگ را از 2 تا 3  و حتی 7 میلیارد دلار در ماه تخمین زده اند. در حالی که کاهش فوق العاده قیمت نفت منابع مالی دولت را به قهقرا برده است.

یک مقام مسئول سعودی با بی اهمیت نشان دادن این بیلان، توضیح می دهد: ما 80 درصد موشک های حوثی ها را گرفته و از افتادن جنوب یمن و کل کشور به دست آن ها  جلوگیری کردیم.» این دلخوشی کوچک با هدف های تعیین شده فاصله بسیاری دارد که یکی از آن ها فتح مجدد صنعا بود. لذا حکومت ریاض تلاش می کند که خود را از این باتلاق برهاند. زیرا ترک یک جنگ، همواره از شروع آن دشوارتر است. عربستان نه فقط باید حساب دشمنانش را داشته باشد – در اواخر نوامبر، مطبوعات عربستان بیانات فرماندهان ایران را برجسته می کرد که به ایجاد پایگاه دریائی در سوریه و یمن اشاره می کردند- بلکه متحدان او نیز غالبا استراتژی خاص خود را دنبال می کنند. بدین صورت که امارات متحده عربی که در یمن بسیار فعال  بود و صدها سرباز در محل داشت، از حرکه الاصلاح، شاخه یمنی اخوان المسلمین بیم دارد، با این که متحد رئیس جمهور «قانونی» عبد ربه منصور فرد مورد حمایت سعودی هاست. سعودی ها مایل نیستند در چارچوب پیمانی قربانی شوند که با میانجیگری جان کری، وزیر امورخارجه امریکا مذاکره بر سر آن جریان دارد و از قرار، حکومت عربستان همه امیدهایش را برای خروج از آن چه رقیبانش با بزرگ نمائی «ویتنام سعودی» می خوانند، به آن بسته است.

 

بی ثباتی و پراکندگی منطقه ای

 

از نگاه سلمان پادشاه جدید، مداخله در یمن فقط مرحله ی اول بازگشت عربستان به صحنه منطقه ای بود. برای نخستین بار از سال 1973 و تحریم تحمیلی بر صادرات فرآورده های نفتی در دوره جنگ اعراب-اسرائیل  در اکتبر 1973، عربستان خود را از یوغ قیمومت امریکا رها می کند. ملک سلمان قصد داشت روند عادی سازی بین ایران و بقیه جهان را کُندترکند. اعدام نمر باقر النمر، مخالف شیعی سعودی در 2 ژانویه 2016 و بدنبال آن حمله انتقام جویانه به سفارت عربستان در تهران به قطع روابط دیپلماتیک بین ایران و عربستان منتهی شد. چندین کشور پیرامون خلیج [فارس] از کار عربستان پیروی کردند. یک دیپلمات غربی به ما توضیح داد که «از این پس، چرخ ها حسابی روغن کاری شده اند: هر حادثه ای بین پادشاهی سعودی و ایران به محکومیت ایران از سوی «شورای همکاری دولت های خلیج» [فارس] و سپس «جامعه عرب» و سرانجام «سازمان همکاری اسلامی» منجر می شود». اما، کافی ست نگاهی بر اوضاع منطقه بیاندازیم تا بتوانیم  محدودیت تصمیمات تهاجمی سعودی را دریابیم.

 

در سوریه، فتح حلب در دسامبر 2016 به دست ارتش سوریه با کمک نیروی هوائی روسیه، مشاوران ایرانی و میلیشیای شیعه لبنانی و عراقی موقعیت رژیم بشار اسد را که عربستان قصد سرنگونی اش را داشت، تقویت کرد. در عراق، تلاش های نزدیکی با حکومت حیدرالعبادی ، نخست وزیر جدید عراق  از اوت 2014، به جائی نرسید. سفیر جدید عربستان، ثامر السبحان که پس از قطع رابطه به هنگام جنگ خلیج [فارس] (1991-1990) در دسامبر 2015 به این مقام انتخاب شد، مرتبا نقش میلیشیای شیعه (حشد شعبی) در عراق را افشا کرده است. این میلیشیا متهم است که تنش با سُنی ها را تشدید کرده است. بیانات سفیر موجب شد که حکومت بغداد در 28 اوت 2016 از سفیر بخواهد که عراق را ترک کند.  با این حال، یک دیپلمات سعودی  با اطمینان خاطر می گوید «ولی روابط با عراق ادامه دارد، هرچند ما خواهان این هستیم که حکومت عراق همه  لایه های مردم را دربر گیرد. داعش از سیاست طرد و کنارگذاشتن سُنی ها زائیده شد. استعفای نوری الملکی (نخست وزیر پیشین که سیاست مذهبی طرفدار شیعیان را به پیش می برد) ضروری بود، هر چند که نفوذ او همچنان باقی ست.»

در لبنان، پس از قطع کمک بلاعوض سه میلیارد دلاری جهت خرید اسلحه (از فرانسه) برای تنبیه بیروت به خاطر عدم امضای بیانیه جامعه عرب که حزب الله را به عنوان سازمان «تروریستی» نکوهش می کرد، پس از قطع کمک مالی به سعد حریری،متحد عربستان (که البته باید تصدیق کرد که سرمایه گذاری چندان سودمندی برای عربستان سعودی نبود)، حکومت ریاض از صحنه سیاسی لبنان عقب نشینی کرد. هنگامی که ژنرال میشل عون، متفق حزب الله در 31 اکتبر به ریاست جمهوری لبنان انتخاب شد، محمدجواد ظریف، وزیرخارجه جمهوری اسلامی و منصور فضل الله عزام فرستاده ویژه بشار اسد، جهت تبریک گوئی به رئیس جمهور جدید پشت سر هم وارد بیروت شدند، در حالی که سفیر عربستان دو ماه پیش بیروت را ترک کرده بود. زمان لازم بود تا سرانجام در 21 نوامبر، شاهزاده خالدالفیصل السعود، فرماندار مکه با رئیس جمهور عون ملاقات کند.

 

تنش دیرپا با مصر

 

این آیه قرآن بر سردر وزارت امورخارجه عربستان نقش بسته است: “يا أيها الناس إنا خلقناكم من ذكر و انثى وجعلناكم شعوباً وقبائل لتعارفوا”،[ هان ای مردم همانا ما شما را از یک مرد و یک زن آفریده ایم و شما  را به هیئت اقوام و قبایلی در آوردیم تا با یکدیگر انس و آشنائی یابید]. (سوره حجرات از  قرآن ، ترجمه بهاءالدین خرم شاهی)

در حقیقت، دیپلمات های سعودی به دشواری می توانند ترجمان این توصیه تشویق آمیز را در واقعیت نشان دهند، حتی نسبت به کشورهای سنی. برای تبرئه آنان می توان گفت که اوضاع منطقه هرگز تا این درجه بی ثبات نبوده و عقب نشینی ایالات متحده، قدرت گروه های مسلح غیردولتی و ائتلاف های متغیر که در آن ها دشمن دیروز به متحدان امروز تبدیل شده ، مهر خود را بر آن کوبیده است. قطر و عربستان که سه ماه پیش در آستانهء درگیری بودند، به هم دیگر نزدیک شده اند. به موازات آن، مناسبات ریاض و قاهره در ماه های اخیر رو به وخامت گذاشته است. تلاش امارات متحده عربی در میانجیگری بین دو کشور به جائی نرسیده است.  می توان، اقامت یکی از مشاوران ملک سلمان در ماه دسامبر در اتیوپی – و سپس دیدار وزیرخارجه قطر -  و بازدید آن مشاور را از سد رنسانس واقع در نیل علیا به منزله پیامی تلقی کرد: در واقع، مصر معتقد است که ساختمان این سد به آبیاری در مصر آسیب می رساند. و برای تکمیل این وضع، شورای همکاری کشورهای خلیج [فارس] بیانیه مصر را که در آن قطر را به همدستی در انفجار کلیسای قبطی قاهره در 11 دسامبر 2016 متهم می کرد، محکوم کرد. خالد الدخیل مفسر سعودی نیز با تاسف می گوید « این بحران پس از سه سال تبادل نظر، دیدار و کمک پیش آمد. فروپاشی مصر تهدید بزرگی برای عربستان سعودی خواهد بود. که عکس این قضیه هم درست است.»

 

تلاش برای ایجاد ائتلافی بزرگ در کشورهای اسلامی سنی علیه تروریسم، که با شتابزدگی در 15 دسامبر 2015 اعلام شد، (برخی کشورها حتی خبر هم نداشتند) از یک اعلام موضع تجاوز نکرد. حتی پیشنهاد تغییر شکل «شورای همکاری کشورهای خلیج» به یک اتحادیه گسترده تر با مخالفت صریح عمان و تردیدهای کشورهای عضوروبروست که نگران برتری و تسلط عربستان هستند. نشست سران این شورا که در ماه دسامبر با حضور ملک سلمان در بحرین برگزار شد، در این زمینه هیچ نتیجه ی مشخصی ببار نیاورد. اگرچه هنوز زود است که نشانه های پیوستن عمان به ائتلاف ضدتروریستی را در اواخر دسامبر گذشته تحلیل کنیم، اما به نظر نمی رسد که این  تصمیم نشانه ای از تغییر اساسی در سیاست خارجی سلطان نشین عمان باشد.

در این رودرروئی با تهران، ملک سلمان می تواند به خاطر یک پیروزی مهم به خود ببالد: نزدیکی او با ترکیه که در 2015 شروع شد که بازدید رجب طیب اردوغان از عربستان سعودی از نشانه هایش بود. ترکیه متحدی نیرومند است که دارای ظرفیت اقتصادی قدرتمند و ارتشی که در توازن قوا با ایران وزنه ای به حساب می آید. باوجود این، در ماه های اخیر، ترکیه به روسیه نزدیک شده در حالی که در سال 2015 در خطر جنگ با این کشور قرار گرفته بود.

 

تفرقه دردرون دربار سعودی

 

این کارنامه ی دستِ کم متضاد در درون خانواده سلطنتی بحث و جدل ایجاد کرده است. شاهد آن رویداد شگفتی است که در ریاض بسیار سروصدا کرده است. روزنامه سعودی الوطن روز 2 ژوئن بر روی صفحه اینترنتی خود سخنانی منسوب به شاهزاده محمد بن نایف (مشهور به ام بی ان)، ولیعهد و وزیرکشور  در حاشیه نشست کشورهای خلیج [فارس] در جده منتشر کرد. چند ساعت بعد، با این بهانه که سایت حک شده و روزنامه هرگز چنین خبری را گزارش نکرده بود، این مطلب را از روی سایت حذف کردند. البته کسی این تکذیب نامه را باور نکرد.

 

ولی شاهزاده ام بی ان چه می گفت؟ اوتوضیح می داد که هر چند ما به خواست  حکومت قانونی یمن پاسخ دادیم، عملیات «توفان تعیین کننده » «به درازا کشیده و از دست ما خارج شده است، از جمله به دلیل امتناع کشورهای عضو ائتلاف در انجام وظیفه شان». اشاره غیر مستقیم به مصر بود که نیروی زمینی نفرستاد.  او ادامه می دهد:«در سوریه، ما می خواستیم با کمک ترکیه و ایالات متحده رژیم را سرنگون کنیم»، و نتیجه می گیرد: «ما باید در سیاست و محاسبه بازبینی  کنیم» و در مورد این دو مسئله «امتیازهای واقعی و دردناک» بدهیم اگر نمی خواهیم که جهان عرب در کشمکش های بی پایان فرورود.

 

در کشوری که دستگیری «به اصطلاح تروریست ها» امری روزمره است، (برای مثال، 30 اکتبر از نابودی شبکه های تروریستی گزارش دادند که گویا در تدارک انجام سوءقصدهائی علیه مقامات و استادیوم فوتبال بودند)، و در کشوری که در مقابل افشای «تروریست ها» پاداش نقدی پرداخت می شود، دلمشغولی ولیعهد و وزیر کشورپیش از همه نبرد با گروه های فراملی نظیر القاعده و سازمان دولت اسلامی است. او در مورد مناقشه های منطقه ای،  راه حل سیاسی را ترجیح می دهد چرا که هراس دارد که اشاعه آن ها  به سود چنین گروه هائی تمام شود.

اما، این دعوا بر سر استراتژی سرپوشی نیز بر  مبارزه برای قدرت است. رسیدن ملک سلمان به پادشاهی با رشد برق آسای پسر سی ساله اومحمد بن سلمان نیز مترادف بود. او ابتدا به وزارت دفاع انتخاب و سپس برایش مقام نائب ولیعهدی را ساختند که او را  شماره 3 در سلسله مراتب جانشینی پادشاه قرار می دهد. یک مقام مصری در قاهره با کنایه می گفت: «رویای سلمان ایجاد یک عربستان سلمانی به جای عربستان سعودی ست.» تا بتواند از دست ولیعهد خلاص شود. ولیعهد عربستان به انزوا رانده شده و اداره ی جنگ با یمن و همچنین اصلاحات اقتصادی به محمد بن سلمان واگذار شده که بانی طرح بلندپروازانه ی توسعه به نام «رویای2030» است که در آوریل 2016  آغاز شده و هدفش گویا تحول اقتصادی  بر پایه برنامه ای ست که چیزی از برنامه مارگارت تاچر  کم ندارد.

درحالی که این برنامه که برای مقابله با سقوط بهای نفت طرح شده، موجب افزایش فاحش قیمت ها شده است (از جمله قیمت آب و برق)،  کاهش قدرت خرید اقشار متوسط (با کاهش بی سابقه دستمزدها و پاداش کارمندان؛ و نخستین رده ای که تا 50 درصد از درآمدشان را از دست داده اند، دانشگاهیان و نظامیان هستند). در سال 2016، اقتصاد  با نخستین رکود پس از سال  2009 روبرو شد و کسری بودجه از مرز 85 میلیارد دلار گذشت. به موجب بودجه جدید، کسری بودجه در سال 2017  در حدود 53 میلیارد دلار خواهد بود.   تمرکز قدرت در دستان پادشاه و پسرش همچنین روند تصمیم گیری را  غیرشفاف تر و نامطمئن تر کرده است که موجب تاسف بازرگانانی شده که پیشاپیش در اثر تاخیر بازپرداخت های دولتی وضعیت شکننده ای  یافته اند. البته باید بی ثباتی حکومتی ناشی از ادغام موسسات دولتی مختلف و تغییرات وزیران (چهار وزیر آموزش در طول دو سال) را نیز به آن افزود.

یک دیپلمات اروپائی توضیح می دهد  که « ولیعهد عربستان هوشمندانه خود را هم از جنگ یمن و هم از اصلاحات اقتصادی کنار کشید. این اصلاحات تا کنون نتیجه ای نداده است. او کم کم بهره ی شکیبائی اش را دریافت می کند و اخیرا به صحنه سیاسی و رسانه ای نیز برگشته است.» به ویژه که او از طریق کانال های اطلاعاتی- رسانه ای متراکم که جامعه سعودی را سیراب می کند، یا با استفاده از آمیزه ای از مناسبات خانوادگی و قبیله ای و نیز از طریق تویتر و واتس اپ و اینترنت، پیشاپیش تردیدهای خود در مورد این سیاست اعلام کرده بود (عربستان سعودی  با 35 تا 40 درصد نفوذ تویتری، و شبکه واتس اپ - که امن تر هم هست- یکی از بالاترین میزان در سطح جهانی را دارد. 90 درصد جمعیت کشور از طریق تلفن های همراه به اینترنت دسترسی دارند). در ریاض، افراد علاقمند به سیاست، به بازی قدرت آشنا هستند، البته در حالی که هیچ چیز در رسانه ها به بیرون درز نمی کند.

در وضعیت کنونی، به رغم سن بالای پادشاه (بیش از 80 سال)، او عنان قدرت را محکم در دست دارد. آیا او از این امکان برخوردار است که پسرش را به عنوان جانشین تحمیل کند؟ این امر بیشتر به نتیجه اصلاحات اقتصادی، تحولات منطقه و همچنین دولت جدید ایالات متحده (از 21 ژانویه 2017) بستگی دارد. در ریاض، همه با آمیزه ای از بیم و هراس در انتظار آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ هستند.  در کانون قدرت کسی اشکی برای باراک اوباما نخواهد ریخت. او را متهم می کنند که حسنی مبارک را به حال خود رها کرد، امتیاز زیادی به ایرانیان داد و به وظیفه اش در سوریه عمل نکرد. با چشم پوشی روی مواضع ضداسلامی  و طرفداری از اسرائیل ترامپ (با توجه به مواضع افرادی که برای مسئولیت های کلیدی برمی گزیند)، امیدوارند که دولت جدید در اردوگاه دشمنان جمهوری اسلامی قرار می گیرد و این شبحی است که بر فراز پادشاهی سعودی پرواز می کند.

 

 

L’Arabie saoudite dans les sables mouvants du Proche-Orient

Entre Guerre du Yémen et Guerre de Succession

Alain GRESH,

http://orientxxi.info/magazine/entre-guerre-du-yemen-et-guerre-de-succession,1642

 

 1 - درباره کاربرد رسانه های اجتماعی در جهان عرب، به آثار زیر مراجعه کنید:

Everette E. Denis, Justin D. Martin, & Robb Wood, with Marium  Saeed, Media use in the Middle East, A six-nation survey, Northwestern University in Qatar ; Arab social media report, TNS, 2015