« من این
راه را خواهم
رفت »* «
سأقطع هذا
الطریق »
این راه
طولانی را
خواهم رفت ،
این راه
طولانیِ
طولانی را ،
تا به آخر.
وتا
آخرین نفس ،
این راه
طولانیِ
طولانی را
خواهم رفت .
چیزی از
دست نمی دهم
مگر گرد وخاکی
وپیکربی
جانی .
ردیف
درختان نخل ،
نشان از غا یبی
دارد .
من ، اما ،
این ردیف نخل
ها را پشت سر
می گذارم .
مگرزخم
دیده ، نیازبه
شعری دارد ،
در توصیف
رنگ خون اش،
+چون
توصیف
رنگ یک انا ر .
بر فراز
شیهه ی اسب ،
سی دریچه
ی کنایه برایتان
خواهم ساخت ،
تا به راه
تان ادامه
دهید ،
و
دیگران راه شما
را .
چه این سرزمین
بر ما تنگ شود
یا نه ،
ما این
راه دشوار
وطولانی را
خواهیم رفت ،
تا به آخرِ
رنگین کمان .
باشد که
گام های ما به
گلوله ای بدل
شود .
آیا مدت
کمی است که در
این جاییم ؟
و اگرچنین
است ، باید که
تیرآخررها
شود .
باد
طوفنده ما را
درهم می پیچد
،
دیگر چه
می گویی ؟
می گویم :
من این
راه دراز را
خواهم رفت .
و گل های
بسیاری را به
رودخانه می
اندازم ،
پیش از
رسیدن به گلی
در ٌ جلیل ٌ .
---------------------------------------------
*-
شعری
ازمجموعه ی ٌ
ورد أقل – یک گل
کمتر ٌ از
محمود درویش .
* - ترجمه ی آزاد
این شعر را به
ٌ مروان
برغوثی ٌ و
یاران اش که
درزندان های
رژیم
اشغالگر
اسراییل در
اعتصاب ب اند
، تقدیم می
کنم . حسن
عزیزی