دمکراسی و سوسیالیسم هم نوع نیستند و سوسیالیسم نوعی از حاکمیت نیست. سوسیالیسم یک ساختار اقتصادی - اجتماعی است
اغتشاش نظری در بحث اصلاح برنامه سازمان

مقدمه

مقاله حاضر نقدی است بر مقاله ر. آرش کمانگر در رابطه با بحثی که در رابطه با اضافه کردن دمکراسی به شعارهای سازمان کارگران انقلابی-راه کارگر درگرفته بود (1).

درک سنتی و نادرست از سوسیالیسم و دمکراسی

 ر. آرش می نویسد:

 سوسیالیسم که فقط اقتصاد مبتنی بر مالکیت اجتماعی و لغو استثمار و کار مزدوری نیست بلکه نوعی حکومت یا نوعی از دمکراسی نیز میباشد. بنابراین مشخص نیست که چرا باید دمکراسی را که نوعی از حاکمیت است باید از سوسیالیسم که آن نیز نوعی از حاکمیت است جدا نمود"

اول اینکه درک و فهم  ر. آرش از حاکمیت , سوسیالیسم و دمکراسی مغشوش , غیرعلمی و  اساسا غیر منطقی است. اگر بخواهیم بحث منطقی داشته باشیم نمی توان تعاریف جدید و من درآوردی از مفاهیم اساسی اراِئه داد. سوسیالیسم مناسبات اقتصادی-اجتماعی است و نه حاکمیت. و دمکراسی یا ترجمه سهوی آن به فارسی یعنی مردم سالاری یعنی اجازه به مردم در تعیین روش حکومتی, نقش مردم در انتخاب و شرکت در مدیریت و اجتماعی و برسمیت شناخته شدن رای مردم در تعیین رهبری سیاسی-اقتصادی جامعه .... . و حاکمیت پدیده ای است در رابطه با قدرت  ارگان مجری و اجرایی حاکمان اجتماعی در بستر مناسبات اقتصادی – اجتماعی در یک قلمروی ارضی است. در هم آمیختن و ردیف کردن کلمات بدون توافق جمعی در مفهوم آنها تنها به گنگ کردن موضوع می انجامد.

. در علوم دقیقه و فلسفی به روسی از مفهومی به نام آسنوونایا پانیمانیا استفاده می شود. چیزی که به ترجمه معنایی می تواند پیش فرض باشد و ترجمه فلسقی و کلمه به کلمه آن یعنی << بنیان و اساس فهم و درک عمومی >> که بدون توافق بر آن نمی توان به هیچ بحث منطقی و فلسفی و علوم دقیقه پرداخت. یعنی اگر نتوان در تعریف از اشیاء و و شناخت مفاهیم درک واحدی داشته باشیم گفتگو معنایی ندارد. درکی که معتقد باشد سوسیالیسم و دمکراسی هر دو نوعی از حاکمبت هستند عملا در را بر روی هر چه بحث جدی و منطقی می بندد.  مقایسه یا یکی انگاشتن پدیده ها و مفاهیم غیر هم نوع و گرفتن استتنتاجات دلخواه از آن نشان ازعدم دقت و پریشانی ایدئولوژیک یا عدم جدیت و آمادگی برای شرکت در یک بحث جدی نظری است.

دوم طرح این نکته که دمکراسی ذاتا بخشی از سوسیالیسم است مطلب جدیدی نیست. این را تمامی  رهبران روس البته پس از کسب قدرت سیاسی از لنین تا آندره پف اذعان داشته اند.  تنزل دمکراسی به "دمکراسی اقتصادی"  و لوث کردن  دمکراسی از طریق دو شقه کردن آن به "دمکراسی سیاسی" و" دمکراسی اقتصادی" و دمکرات جلوه دادن نظام های استبدادی و تمامی خواه اما "عدالت گستر"  دقیقا همیشه با استفاده از این تعریف یا بهتر بگویم تحریف صورت گرفته است. موجه نشان دادن نظام سرکوبگر آزادی بلشویک ها در روسیه و همچنین رژیم مستضعف دوست, کاخ شکن و کوخ نشین دوست اسلامی توسط حزب توده و سازمان اکثریت در ایران دقیقا با تبلیغ چنین نظریه انحرافی و غیرعلمی انجام شد.  

دمکراسی دمکراسی است در تمامیتش. نیمه مثله شده دمکراسی دمکراسی نیست و سوسیالیسم هم یک ساختار اقتصادی - اجتماعی است و از جنس دیگر.

برای کسانی که جوان هستند یا دیگر حافظه آنها یاری نمی کند ذکر این موضوع ضروری است که با ظهور گارباچف در روسیه  سوسیالیسم همراه باآزادی و شفافیت باب  شد و  نظریه "سوسیالیسم با چهره انسانی" طرح گشت که فرق رژیم های سرکوبگر پلپوت و استالین و مدافع ترورهای سرخ در روسیه طی سال ۱۹۱۸ را از حاکمیت ایده آل سوسیالیستی نشان میداد. سوسیالیسم با چهره انسانی سوسیالیسمی است همراه با آزادی و دمکراسی. پس از سقوط شوروی  سازمان ما  هم این درس را فرا گرفت و از اینرو ما هم بر روی سوسیالیسم, آزادی و هم دمکراسی در برنامه سازمان تاکید کردیم. آنروزها بخصوص برای ما راه کارگری ها بسیار روشن بود که سوسیالیسم, آزادی و دمکراسی سه مفهوم و پدیده جداگانه هستند. از اینرو بود که برنامه راه کارگر متحول گشت و برنامه و دید ما با چپ غیر دمکرات مثل  سازمان اقلیت تفاوت ماهوی پیدا کرد. متاسفانه باز حافظه تاریخی امان نداده است و برخی از رفقا درس تاریخ را فراموش کرده اند و فکر می کنند حتما سوسیالیسم ذاتا چهره انسانی دارد و اگر در روسیه نداشت حتما اشتباه و انحراف در پیاده کردن آن بوده است.

اما چرا ر. آرش تلاش می کند با استفاده از فرصتی که تاکید سازمان کارگران انقلابی-راه کارگر بر دمکراسی فراهم آورده  است اینگون به آن سازمان بتازد؟ معنای این تلاش را زمانی می توان دریافت که دقت کنیم که هر دو جناح راه کارگر تا لحظه نوشتن این مقاله دارای برنامه مشترکی هستند. حمله ر. آرش و هم نظران او به جناح دیگر سازمان جدا از نشان دادن احساسات فردی بر علیه آن سازمان اساسا حمله به برنامه مشترک راه کارگر است. برنامه ای که در آن دمکراسی, آزادی  و سوسیالیسم  جای ویژه ای دارند و تلاش مخالفان برنامه سازمان در یکی انگاشتن دمکراسی و سوسیالیسم, هدفش حذف دمکراسی از برنامه و حذف مجلس موسسان از برنامه سازمان است که اگر نیاز باشد می توانم دقیقا به شیوه های اداری و فنی چنین تلاشهای  غیر دمکراتیک نیز بپردازم.

برای نشان دادن حدت و اهمیت مخالفت چپ غیر دمکرات بمانند اقلیت وهواداران آن از روی برنامه راه کارگر و سازمان اقلیت دو نظر در رابطه با مجلس موسسان را عینا نقل می کنم تا حدت اختلاف و اهمیت این بحث نظری روشن شود:

سازمان اقلیت در باره مجلس موسسان (2):

دولت بورژوایی که دمکراتیک ترین شکل آن جمهوری پارلمانی است که بر تارک آن مجلس موسسان قرار گرفته است، ابزار ستمگری و سرکوب طبقه سرمایه‌دار برای اسارت طبقه کارگر است.

مجلس موسسان در برنامه سازمان ما (هر دو جناح راه کارگر)  (3):

مجلس موسسان متکی بر انقلاب که با رای آزادانه تمام مردم دعوت شود و حکومت را به اکثریت جمعیت کشور منتقل کند, نخستین تجلی آرای عمومی و بهمین  دلیل نخستین سنگ بنای دمکراسی خواهد بود.

از این روشنتر نمی توان اختلاف راه کارگر و چپ غیر دمکرات نظیر سازمان اقلیت و هواداران نظری آنرا نشان داد.

برای دیدن عمق اختلاف نظری ر. آرش با برنامه راه کارگر تنها نقل قول مستقیم می کنم : ر. آرش (1)

 اگر فردی و یا نیرویی بیاید بگوید زنده باد سوسیالیسم و بعد در پرانتز آنرا معنی کند و بنویسد یعنی : آزادی، عدالت اجتماعی، برابری طبقاتی، دمکراسی فعال و مشارکتی و ... موضوع میتواند قابل فهم و هضم باشد، اما سردادن شعارِ زنده باد دمکراسی در کنار زنده باد سویالیسم در حالیکه سوسیالیسم خود نوعی از دمکراسی است کاملا بی معنا است

با خواندن جمله بالا می بینیم ر. آرش حتی "آزادی" را نیز بخشی از سوسیالیسم می داند. یعنی برای او همه چیز در یک مفهوم جامع و جهانشمول به نام سوسیالیسم خلاصه شده است. این درک با دید علمی و رایج در باره سوسیالیسم تفاوت اساسی دارد و همه چیز در مفهوم سوسیالیسم ذوب نشده است. اما  ببینیم برنامه سازمان راه کارگر در باره دمکراسی چه می گوید:

برنامه راه کارگر (برنامه مشترک دو جناح راه کارگر)  (3):

دمکراسی، يعنی حکومت اکثريت مردم، در صورتی ميتواند برقرار شود که همه شهروندان کشور، به يکسان و بدون استثناء از آزاديهای سياسی کامل برخوردار شوند.

در مقاله ونظریات ر. آرش و نیروی همسوی او در تغییر برنامه سازمان موارد عدیده ای از تناقضات ایدئولوژیک و منطقی وجود دارند از جمله درک ساده و غیر علمی آنها از مقوله شوراها, ارگانهای انتخاباتی و پارلمان و ... که در یاداشت های بعدی به آنها خواهم پرداخت.

تجدید نظر درباورهای گذشته و تبلیغ باورهای جدید البته حق هر انسانی است و بیان نظر هر کسی طبعا حق اوست. اما جدال نظری در سازمان ما می توانست و هنوز می تواند دمکراتیک و مدنی باشد اگر بنا برعهد اولیه خود پس از انشعاب تاب تحمل نظر مخالف را داشته باشیم وبه یک سازمان چند صدایی اعتقاد داشته باشیم و برای پیشبرد اهداف نظری خود از امکانات دمکراتیک استفاده کرده و در عملکرد ارگانهای تشکیلاتی شفافیت داشته و راه عضویت داوطلبان عضویت در کمیسیون اصلاح برنامه را سد نکنیم.

حمید موسوی پوراصل

2 اسفند 1396

1.      http://www.rahekaregar.com/maghalat/2017/12/18/sosiyalismi%20ke.htm

2.      http://fadaian-aghaliyat.org/?p=939

3.      http://rahekaregar.com/barnameh.pdf