شبحی بر فراز ایران در چرخش است: شبح جنگ!

از صدای سوم تا نیروی سوم در برابر جنگ

 

 

صِرفِ مخالفت با جنگ، «صدای سوم» نیست!

امپریالیسم آمریکا با همدستی اسرائیل و عربستان سعودی دور تازه ای از تهدیدات تجاوزکارانه علیه ایران از سر گرفته اند. در میان اپوزیسیون رقیب جمهوری اسلامی، دست کم سازمان مجاهدین خلق آشکارا و بی پروا، و سلطنت باختگان به شکلی زیر جُلکی  و مخفی کارانه  تنها شانس رسیدن شان به قدرت را مداخله امپریالیست ها و اسرائیل و متحدان شان خارجی شان می دانند و از جدی شدن تهدیدات جنگی علیه رژیم، استقبال می کنند. آنان حاضر اند قیصریه را بخاطر یک دستمال به آتش بکشند.  " تغاری بشکند ماستی بریزد؛ جهان گردد به کام کاسه لیسان".

تردیدی در این نیست که جمهوری اسلامی خواهان هیچ مداخله ی خارجی برای تغییر رژیم در ایران و بخصوص جنگ نیست، اما از آنجا که رژیمی بحران زا و بحران زی است، برای مهار و سرکوب اعتراضات و تحرکات داخلی و نیز برای تقویت پشتیبانی ناسیونالیسم ایرانی و متحدین خارجی رژیم ( اعم از روسیه و چین و ونزوئلا  تا جنبش های فلسطین و حزب الله لبنان و دیگر مرتجعین از یمن و آفریقا گرفته تا اندونزی و مالزی و بسیج سازمان ملل به حمایت از خود) تهدیدات جنگی را نعمت می شمارد و به دمیدن در کوره تحرکات و تحریکات و تبلیغات جنگی نیازمند است و به این ترتیب به سهم خود آتش بیار معرکه است. اگر یک جنبش جهانی ضد جنگ علیه ایران شکل بگیرد ( که متاسفانه فعلا نشانه ای جدی از آن مشهود نیست) خود رژیم اسلامی جزئی از آن و در تلاش برای به دست گرفتن رهبری اش خواهد بود. از این  رو  مخالفت صرف با جنگ را نباید « صدای سوم» تلقی کرد  این نکته مهمی است که مخالفان رژیم که مخالف جنگ نیز هستند باید در مورد آن هشیار  باشند تا در جنبش صلح، در زیر عَلَم رژیم سینه نزنند. کف « صدای سوم»  از « نه این و نه آن» آغاز می شود، یعنی نه به هر گونه مداخلات امپریالیستی؛  و نه به تحریکات جمهوری اسلامی. 

 

"شّر کمتر"، یا  صدای سوم؟

   انتخاب "بد" در برابر " بدتر" و تن دادن به شّر کمتر برای دفع شّر بیشتر، به خودی خود یک تابو و اصل مطلق و نامشروط  نیست. صدای سوم، صرفاً برای یک اعلام موضع و یک تابلوی اخلاقی و ایدئولوژیک نیست، غرض و هدف از صدای سوم، شکستن طلسم اجبار به انتخاب میان شّر کمتر و شّر بیشتر و گشودن راه تازه ایست. خروج از دوراهی ی انتخاب میان بد و بدتر، نه کار ساده ایست، نه فقط به اراده بستگی دارد و نه در هر شرایطی ممکن است. تا صدای سوم به یک راه سوم در عمل منجر شود، شرایط عینی و ذهنی ی بسیاری باید فراهم گردد و تعادل های تازه ای در صف آرائی ها پیدا شود.  آلترناتیو در برابر دوگانه ی مفروض، همیشه حاضر و آماده نیست تا به صرف مخالفت نظری با هر دو سویه، بتوان آن را در عمل پیاده کرد. از « صدای سوم» در مرحله ی حد اقلی، یعنی صرفاً نفی وضع موجود تا تبدیل صدای سوم به یک طرح آلترناتیو اثباتی در برابر دوگانه ی مفروض، و از تبدیل صدای سوم به نیروی سوم برای تغییر توازن قوا و شکستن دوراهی مقّدر، راهی است گاه دراز که باید طی شود.  اما آماده نبودن شرایط برای پیاده کردن راه سوم، نباید بهانه و توجیهی باشد برای درجا زدن در باتلاق ترجیح بد  بر بدتر. برای کمونیست ها انتخاب "بد" بر "بدتر" و تن دادن به "شّر کمتر" می تواند تنها در صورتی مجاز و مفید و لازم باشد که برای پیشروی از صدای سوم به ارائه آلترناتیو و تبدیل شدن به نیروی سوم برای گشودن راه خروج، فرجه ها و امکاناتی ایجاد کند و راهگشا باشد. در چنین صورتی، اتخاذ چنین تاکتیکی همخوان با استراتژی و در خدمت آن خواهد بود وگرنه، سیاست فرصت طلبانه ی " کاچی به از هیچ چی" و توجیه دائمی ی سازش و سر کردن با " شّر کمتر"، جای استراتژی تحول خواه و انقلابی را می گیرد.  

کمونیست های ایران و صدای سوم در برابر طرفین جنگ

جبهه ی مخالف تهاجم جنگی به ایران می تواند پاسیفیست های ایران و دنیا، فرصت طلبان و منفعت طلبان، میهن پرستان، طرفداران خود رژیم اسلامی، بخش هائی از جناح های امپریالیستی .... تا کمونیست های انقلابی را شامل شود که نقطه اشتراکی  بجز مخالفت با یک جنگ معین ندارند. در چنین جنبشی هر جریانی به دنبال آرمان ها و یا منافع خود است. کمونیست های ایران مخالفت با جنگ را نباید از مبارزه شان با رژیم جمهوری اسلامی و مبارزه شان با  سرمایه داری و امپریالیسم منفک کرده به بیراهه ی پاسیفیسم یا میهن پرستی و یا دفاع از موجودیت جمهوری اسلامی زیر لوای دفاع از میهن بیافتند. به عبارت دیگر، صدای سوم برای کمونیست های ایران در جنبش ضد جنگ، صدای مخالفت با جنگ نیست بلکه تصریح و تشدید  مبارزه  سیاسی و طبقاتی با هر دو طرف جنگ در متن مبارزه ضد جنگ است. کمونیست ها برخلاف بسیاری پاسیفیست ها نمی توانند به گفتن « نه به جنگ» بسنده کنند. صدای سوم واکنشی است به  دو گرایش که  یکی خواهان تهاجم نظامی آمریکا برای سرنگونی جمهوری اسلامی است و دیگری  که در مخالفت با تهاجم نظامی به ایران، در کنار جمهوری اسلامی قرار می گیرد. شعار « نه به جنگ امپریالیستی! نه به جمهوری اسلامی!» یک موضع سوم در برابر دو موضع یاد شده در قبال جنگ است.

 صدای سوم کمونیست ها در وهله ی اول باید بیان « نه این و نه آن » باشد. اما صدای سوم اگر محدود به  « نه به این و نه به آن» در دوئل جنگی  باشد، هنوز صدای سوم نیست، صدای انفعال و تماشاگری بیطرفانه است. صدای سوم پاسخ ِ این پرسش است: اگر نه این و نه آن، پس چه؟ شعار « نه به این و نه به آن» به معنای بی طرفی نیست به معنای طرفداری از جنبش های مترقی مردم ایران  در برابر هم امپریالیسم و هم جمهوری اسلامی است. طرفداری از هرکدام از این عفریت ها با هر توجیهی ، به زیان حرکت مردم ایران برای رهائی و به دست گرفتن سرنوشت خودش تمام خواهد شد و به نیروهای مترقی و پیشرو در ایران ضربه خواهد زد. هر کدام از این دو طرف پیروز بشوند، تلفات و تاوان بلافصل و نقد اش را جنبش های آزادی خواهانه و برابری طلبانه مردم ایران خواهد داد و بازنده اولیه و نهائی اش مردم ایران - و صد البته جنبش های مترقی مردمان منطقه - خواهند بود.

نوک حمله و لبه تیز مبارزه صدای سوم متوجه کدام باید باشد: امپریالیسم یا رژیم؟

در این جنگ، هیچیک از دو طرف رهائی بخش مردم ایران نیستند. دیده ایم که آمریکا و متحدان اش با ویتنام و افغانستان و عراق و لیبی و سوریه چه کرده اند. و اما ایران. در طول دهه ها آزمون، بالاخره مردم ایران پی برده اند که در میان جناح های رژیم، هربار که بد را انتخاب کرده اند، بی وقفه اوضاع بدتر شده است. وخامت تصاعدی اوضاع عیان تر از آن است که نیازی به اثبات با ارائه آمار ارقام باشد. اما در قیاس بین این دو طرف چه؟ کدام شّر بیشتر است؟ کدام عمده است؟  پاسخ این پرسش، نباید  ایدئولوژیک و اخلاقی و احساسی باشد. ما بعنوان کمونیست، باید ببینیم پیروزی کدامیک از این ها در جنگ احتمالی، راه پیشروی ما در راستای اهداف مان را که آزادی و برابری و رفع تبعیضات طبقاتی و جنسیتی و ملیتی و حراست از محیط زیست است هموارتر می کند؟ تمامی سرشت و عملکرد تاریخی و تجربی نشان می دهد که هر دو بدتر اند! حتا اگر به عمده و غیر عمده قائل باشیم و آمریکا را دشمن عمده تلقی کنیم و بخواهیم مبارزه علیه سلطه جوئی او را عمده کنیم، این کار در عمل  تنها از طریق فراهم کردن شرائط استقرار حاکمیت خود مردم، فراهم کردن شرایط کنترل تمام کشور به دست خود مردم و نهادهای خودحکومتی شان معنی می دهد تا نه نیروهای اشغالگر و نه دست نشاندگان وطنی آن ها نتوانند جای خالی را بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی اشغال کنند . پرهیز از فاجعه عراق و لیبی و سوریه هم همین راه را به ما نشان میدهد. راه سوم همین است. اگر درست دقت کنیم، به این معنا عمده کردن مبارزه علیه سلطه جوئی امپریالیستی هیچ مضمون عملی دیگری جز عمده کردن مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و تشدید مبارزه با سرمایه داری و همراه با تدارک استقرار خودحکومتی مردم ندارد.

 

صدای سوم صدای جنگ با هر دوطرف؟

ما کمونیست های ایران متاسفانه هنوز از مرحله ی ایجاد نیروی سوم داخلی و انترناسیونالیستی حول شعار « نه به موجودیت جمهوری اسلامی و نه به مداخله امپریالیستی – اعم از تحریم و جنگ و جانشین سازی مخملین یا آتشین برای رژیم – » آنچنان که بتواند در واقعیت، جلوی هر دو شّر را سد کند و بر آن ها بچربد، دور ایم. در چنین شرائطی گام مقدماتی ئی که باید برداریم چیست؟: جنگیدن با یک طرف؟ جنگیدن با هر  دو طرف؟ یا مقابله با وقوع جنگ؟

اگر کسی خود را متعلق به صدای سوم و راه سوم بداند، نمی تواند بگوید تا جنگ نشده من علیه هر دو طرف ام  ولی وقتی جنگ شروع شد علیه تجاوز امپریالیسم و دست نشاندگان داخلی اش خواهم جنگید. چنین شخصی در عمل چگونه می تواند مستقل از نیروهای جنگی رژیم اسلامی یکتنه یا با یک محفل همراه، با مهاجمان خارجی بجنگد؟ با نیروهای دریائی و هوائی  و احتمالا زمینی شان؟! هیچ راهی بجز جنگیدن در صفوف رزمی رژیم وجود ندارد ( تازه اگر رژیم بی احتیاطی کرده چنین اجازه ای را بدهد. در جنگ ایران و عراق نیز نه به حزب توده و نه به سازمان فدائیان اکثریت که خود را  مشتاق شهادت در راه  خط امام اعلام کرده و  برای رفتن به جبهه ها داوطلب می شدند،  چنین اجازه ای نداد و سخت گوشمالی شان کرد). اگر کسی از حالا فکر می کند در صورت وقوع جنگ باید در طرفی از طرفین قرار بگیرد، با خود در تناقض است چنانچه از حالا نخواهد و نکوشد آن طرف را برای فردا حمایت و تقویت کند. تا جنگ نشده در صدای سوم علیه هر دو طرف، و وقتی جنگ شد، جنگیدن با یک طرف، از هم اکنون نفی صدای سوم است.  

اما اگر کسی بگوید وقتی جنگ دربگیرد با هر دو طرف به یک میزان خواهد جنگید، باید توضیح دهد که با کدام تسلیحات و لژستیک و امکانات مالی و تبلیغاتی و اطلاعاتی و ضدجاسوسی و غیره در آن واحد هم با ارتش های آمریکا و اسرائیل و عربستان سعودی و متحدین شان و هم با ارتش و سپاه و بسیج رژیم اسلامی خواهد جنگید؟! اگر فرض اول که جنگیدن در کنار یک طرف است عملا شدنی و قابل تصور است، اما جنگیدن با هر دو طرف مادام که یک نیروی مسلح مستقل وجود ندارد، فقط یک شوخی کودکانه است.

موضع صدای سوم در قبال جنگ مورد بحث، نه جنگیدن نظامی با یکی از طرفین است و نه جنگیدن نظامی با هر دو طرف. بحث بر سر نجنگیدن است در سنگرهیچیک از طرفین.  بحث بر سر منع کردن  مردم  است از حمایت از میلیتاریسم طرفین و تشویق شان به مخالفت با جنگ و توقف آن. صدای سوم کمونیستی در جنبش عمومی ضد جنگ باید روی وظائف زیر متمرکز شود:

-         بسیج و تقویت مخالفان جنگ در داخل کشور

-         ممانعت از پیوستن مردم به جبهه های جنگی رژیم

-         خنثا کردن بهره برداری رژیم از ناسیونالیسم ایرانی و میهن پرستی برای تقویت خود

-         افشاگری وآگاهگری همزمان در باره خطرات پیروزی مهاجمان خارجی و دست نشاندگان شان و نیز پیروزی خود رژیم و دوام سلطه اش برای دهه ها

-         تشدید مبارزات آزادیخواهانه، صلح طلبانه، ضد اختناقی، معیشتی و سیاسی و ضد تبعیضی همه اقشار مردم برای و شتاب دادن به سرنگونی رژیم از طریق اوجگیری جنبش های توده ای مستقل

-         تلاش برای احیای یک جنبش هرچه وسیع تر ضد جنگ در عرصه جهانی و فشار بین المللی بر هر دو طرف

-         ایجاد بلوکی در درون جنبش عمومی ضد جنگ، که با پاسیفیسم و نیز صلح طلبی بیطرفانه تفاوت داشته و مخالفت با جنگ را به نحوی جهت دار با مخالفت با هرگونه مداخله گری امپریالیستی و نیز با موجودیت جمهوری اسلامی همراه کرده و تبلور صدای سوم در جنبش ضد جنگ از طریق حمایت از مبارزات و مطالبات جنبش های مترقی کارگری، فمینیستی،  ملی و زیست محیطی ایران باشد.

 

 

شهاب برهان – 30 مارس 2018