اتحاد عمل نیروهای کارمزدی از کجا مایه میگیرد؟

رحمان بیگی

وقتی صحبت از اتحاد عمل نیروی کارمزدی(کارگران،معلمان،بازنشستگان ،...و) به میان میاید ، من نیز به شخصه یک مقدار دست و پایم را جمع میکنم، که مبادا با ذهنیت از پیشی ، حال از موضع کارگر،معلم،...، و یا به اصطلاح «روشنفکری»، سراغ این موضوع بروم.

و این برای من یکی ، تا حدودی سخت میشود در موردش نظر داد و برای انجامش پیشنهاد داد.

البته این نه بلحاظ اینکه ،چون اتحاد بعنوان یک امر عینی واز سر مطالبات و از درون یک صفی، یا یک نیروی اجتماعی بیرون میاید،امری دشوار است.

از این جهت که ، همیشه نمیتوان یک تعریف و یا یک نسخه آماده از پیشی برایش پیچید و توصیه کرد.

اینطوری نیست که همیشه یک تعداد آدمهای آگاه میدانند اتحاد خوب است و حالا باید رفت جماعتی را به داشتن اتحاد ،آگاه و متقاعدشان کرد ، نقطه شروع اش اینجا نیست.

اتحاد جمع عددی یک تعداد آدمهای منفرد و اتمیزه، یک جمع انسانهای بی مرتبط و دور از هم نیست که باید رفت با «کار آگاهگرانه »آنها را کنار هم چید.

ابتدا به ساکن از یک توصیه خوب، از یک آگاهی بخشی و یک عمل «خیر» خوب مایه نمیگیرد و بطور قطع نقطه عزیمت ش برای تحقق یافتن ش از اینجا نیست!

اتحاد نیروی کارمزدی ، از موقعیت و نقش عمل انسانهای اجتماعی معین، و مرتبط در یک قلمرو اقتصادی/اجتماعی (کار وسرمایه ) ، از یک شرایط عمومی زیست مشترک بطور کل، از یک درد و مشقت، از یک همسرنوشتی و حول اصلی ترین مطالبات عمومی مشترک که با زندگی شان گره خورده،وبرای انجام کار مشخصی ست(معیشت و زیست اش) بیرون میزند.نیرو و پتانسیل ش را از اینجا میگیرد. اینجا نقطه شروع عزیمت اش است، برای نپذیرفتن چیزی و شرایطی که معیشت و زیست اش را به مخاطره میاندازد و برای تغییر آن باید کاری بکند .

البته این به معنی نفی شناخت،کم رنگ کردن آن، و اساسا"منکرنقش آگاهی یافتن نیروی کارمزدی در روند این تغییر وضعیت نیست،

بلکه عین آگاهی یافتن بر متن یک رفتار و عمل زنده است، تاکیدی جدی بر لزوم آگاهی یافتن نیروی کارمزدی(کارگر،معلم،بازنشسته و...) در بستر پراتیک و اراده نیروی کارمزدی در تلاش برای تغییر و جابجایی وضعیت موجودش اش است . اتحاد نیروی کارمزدی از اینجا مایه میگیرد و بر چنین متنی حرکت میکند

از نپذیرفتن شرایط موجودش،نپذیرفتن فقر و فلاکت، اعتراض علیه وضعیتی که سرمایه و دولت وتمام نهادهای مرتبط ش برایش رقم زده و میزند!

این دیگریک فرض دائمی ست که نیروی کار مزدی زیر بارش نمیرود. اعتراضات معلمان ،بازنشستگان پرستاران ، اعتراض کارگران هفت تپه، فولاد ،هپکو، واحد و......، و همچنین آنجائی که همین نیروهای کارمزدی،چه کارگر،چه معلم و.... در قالب شهروند علیه کار کودک ، علیه حجاب اجباری، علیه اختلاس ها و غارت زندگی مردم و مقاومت علیه هزار و یک دوز و کلکی که میخواهند سرشان بریزند ،علیه ترفند امنیتی قلمداد کردن هر اعتراض وتلاش نیروی کارمزدی برای بهبود مزد و معیشت اش ،برای زیست انسانی،

یا زمانی که همین نیروهای کارمزدی(کارگر،معلم،بازنشسته و..) حول مطالبات معین بر حق شان، پشت سر فراخوان های مطالباتی (۱۹ اسفند، ۲اسفند، ۷مهر،۱۱ اردیبهشت،۲۰ اردیبهشت و..)میایند و به صف میشوند ، میآیند برای اینکه وضعیت موجود زیست شان را قبول ندارند و میخواهند تغییرش دهند، اتحاد نیروی کارمزدی از درون این روندهای واقعی زندگی مایه میگیرد و خود را به جلو میراند.

معلمان،کارگران،بازنشستگان، پرستاران و....،بعنوان بخش های معینی از نیروی اجتماعی کارمزدی، چه رسمی و چه قراردادی و...، برای افزایش وبهبود مزد،برای خواست حقوق معوقه و یکسان سازیها، برای پایان بخشیدن به قراردادهای خفت آور موقت و قوانین برده وار برای تغییر و بهبود وضعیت و فضای رقت انگیز آموزش و...، ،علیه دست درازی به صندوق های باصطلاح   پس انداز و.....معلمان و کارگران و....، برای حق داشتن تشکل،اعتراض،اعتصاب و...،بعنوان    پایه ای ترین و بدیهی ترین حقوق نیروی کارمزدی برای نان ، آزادی و کرامت انسانی، ودر کل تغییر و بهبود شرایط زیست شان هر روز دارد زیر موج سرکوب و بگیر و ببند، در یک هم سرنوشتی متحدانه طبقاتی، در یک همتنیدگی غیر قابل انکار اعتراض میکند، هر روز دارد میگوید جناب دولت اگر این حق و مطالباتم که برایش کار کرده ام را ندهی ،صندوقی که پولش را از جیب خودم داده ام ،اگر چیزهایی که خودت با همین قوانین نیم بندت تصویب کرده ای یا قولش را داده ای و ندهی،مجبورم با تجمع ،تحصن و اعتصاب حق ام را بگیرم، هر روز بیائیم روبروی مجلس !

معلم، کارگر دارد اعتراض میکند و.میگوید تا حقم را ندهی سر کار نمیرویم، اگر هم خودت را به کوچه علی چپ بزنی و وعده سرخرمن بدهی با خانواده هایمان میائیم کف خیابان موی دماغ تان میشویم، مثل فولاد،هپکو، و....،و یا تجمع مطالباتی بر حق معلمان در ۲۰ اردیبهشت.

رحمان بیگی                                24/2/1397