به یاد جانباختگان تابستان سال 67

 

مهرانگیز مینا میناخانی

 

بیست و دو سال از فاجعه تابستان 67 می گذرد، بسیاری از جان به در بردگان در باره قربانیان این فاجعه و چگونگی وقوع آن سخن گفته اند. من امروز از زاویه ای دیگر خواستم از این عزیزان که جان خود را بر سر راه آزادی عقیده و بیان گذاشتند یادی کنم.

من از نسلی هستم که قبل از این که پا به دبیرستان بگذارند  رژیم موفق شده بود جو خفقان را در جامعه حاکم کند. خانواده ام هم مثل اکثر مردم معمولی نه مذهبی بودند ونه سیاسی و نه دلشان دردسر می خواست. توی مدرسه دائم ما را کنترل می کردند، موقع ورود به مدرسه کیفمان را می گشتند، شلوار و مانتو ومقنعه و کفش و جورابمان را کنترل می کردند. سر صف موقع شعار دادن به دهانمان نگاه می کردند که شعار می دهیم یا نه، یا حتی دستمان را مشت بالای سرمان می گیریم یا نه .به خاطر شعار سر صف یکی از همکلاسی هایمان را نزدیک بود اخراج کنند.

یادم هست وقتی که در ساعتهای درس دینی یا علوم اجتماعی تا می امدیم سوال و چون و چرا کنیم برایمان سر تکان می دادندو هیس می گفتنند. حس کنجکاوی گر چه مدام سرکوب می شد ولی وجود داشت. هر کدام از ما کسی را می شناخت که در زندان بود یا از زندان بیرون آمده بود اما همه صحبتها و نقل قولها پچ پچ و در گوشی بود. یک همکلاسی داشتم که چند سال از ما بزرگتر بود او برای ما گفت که چند سال پیش که در همین دبیرستان بود همکلاسی هایش را فله ای بازداشت می کردند ، خانواده او درست در همان روزها از ترس بازداشت دخترشان او را در خانه حبس  و از رفتن او به مدرسه جلوگیری کردند و بعد از چند سال او دوباره به مدرسه می آمد. 

یکی از همکلاسی ها از اعدام پسر همسایه شان می گفت و اینکه او اصلا سیاسی نبوده ، کسی دیگر از اعدام پسر فامیلشان می گفت و اینکه پدر و مادر او هر دو روانی شده و با هیچکس حرف نمی زنند.

ایعاد فاجعه چقدر بود من آنموقع اصلا متوجه نشدم، تازه بعد از خروج از کشور فهمیدم در آن سالها و در آن تابستان چه اتفاقی افتاده بود.

توی مدرسه ما را مجبور می کردندبرای خمینی صلوات بفرستیم. ما هم فکر می کردیم صلوات که چیز بدی نیست هر چقدر بخواهید می فرستیم. وقتی از جریان وقایع تابستان 67 در زندانهای ایران مطلع شدم وقتی فهمیدم بسیاری را فقط به خاطر عقیده شان با فتوای خمینی کشته اند، به یاد آن صلواتها افتادم و یک چیزی مثل احساس چندش و انزجار تمام وجودم را فرا گرفت و تا مدتها به کسانی که مسبب چنین جنایتی بودند لعنت می فرستادم.

گر چه هرگز  نمی توان حقوق از دست رفته قربانیان و بستگان آنان را اعاده کرد  اما امیدواریم با  یادآوری این واقعه و خواستار محاکمه شدن مسببان آن ، حتی آنان که در قید حیات نیستند موجب عدم تکرار چنین فاجعه ای شویم. ما باید از گذشته درس بگیریم.

 

به امید فردای بهتر