لنین و بلشویکها و انقلاب اکتبر ( از انقلاب اکتبر بیاموزیم !)      بخش اول            رحمت خوشکدامن

انقلاب اکتبر را می توان از جهاتی بزرگترین حادثه ای نیمه اول قرن بیستیم به شمارآورد  . حادثه ای که تمام دنیا را به لرزه در آورد . انقلابی که کارگران توانستند قدرت سیاسی شان را درغالب شوراهای کارگری سازمان دهند .  

اثرات آن  تنها به کشورهای پیرامونی روسیه محدود نبود  ، بلکه  می توان تاثیرات آن را در اروپا ، آسیا و آمریکا و در یک کلام سراسر کره خاکی مشاهده کرد .

کمونیست  دیگر شبحی نبود که تنها بر فراز اروپا در گشت و گذار باشد ، بلکه در کشوری به مساحت یک ششم کره زمین در حال عملی شدن بود .  

اینک دودهه است که حتی ناباورترین کمونیستها نیز پذیرفته اند که انقلاب اکتبر نتوانست مسیری را که آغاز کرده بود  با موففقیت به پیش ببرد  و در همان آغاز راه ، در همان گامهای اولیه از درون  به شکست کشیده شد .

غالب تحلیل گران و نظریه پردازان سیاسی سالهاست که شکست انقلاب اکتبر را به پای استالین می نویسند ، تا بلکه بتوانند دیگران را تبرئه نمایند و حتی بعضی شان کار را بدانجا رسانده اند که جنایات بیشمار استالین را به وضعیت روحی و روانی او مربوط می سازند . آنها این موضوع را به فراموشی می سپارند  که استالین ازهمان نوجوانی  یکی از فعالین مهم حزبی درمبارزه  بر علیه دولت تزاری  بوده و در سازماندهی  مبارزات کارگری برای رهائی و سوسیالیسم  حداقل ازدهه دوم قرن بیستم جزء رهبران تراز اول حزب بلشویک  بوده و جایگاه ویژه ای در میان آنها داشته است  . (1)

این عده از  نظریه پردازان سیاسی جنایات بی شمار استالین را دیده اند و نمی خواهند بپذیرند که استالین از حزب بلشویک و متعلق به گرایشی از درون آن بوده و نمی توان با هیچ توجیهی او را بیگانه ازسنت بلشویکها قلمداد کرد .

پناه بردن به توضیحات شخصی و  روانشناسانه شاید بتواند ما را با خصوصیات هریک از شخصیت های تاریخی که در تاریخ نقش برجسته ای داشته اند آشنا گرداند، ولی هیچگاه  به ما توضیح نمی دهد که چه شرایطی عینی و ذهنی باعث شدند که ملتی در مقابل اقدامات آنها تسلیم شوند و یا با آنها هم کاری نمایند .

براستی که شکست یک انقلاب را نمی توان از طریق توضیح خصوصیات فردی شخصیت ها توضیح داد  و چنین سناریوی ساخت که استالین ازطریق دسیسه و باند بازی توانست جایگاه ممتازی را در حزب بیابد و انقلاب کارگری را به شکست بکشاند .  استعدادهای استالین را نمی توان کتمان کرد . این را می توان از آخرین نامه های لنین که  به عنوان وصیتنامه او مشهور است دریافت ، وقتی که از استالین به عنوان یکی از دو رهبر برجسته و مبرزحزب نام می برد .

خصوصیت انسانها در تسریع  و یا کند کردن وقایع تاریخی می تواند نقش برجسته ای  داشته باشد ، اما برای توضیع وقایع به هیچ وجه نمی توان  به آن  پسنده کرد بلکه باید از آن فراتر رفت ومجموعه عوامل اقتصادی و اجتماعی بوجود آورنده آن وقایع تاریخی را توضیح داد .

از اینروتوضیح علل اقتصادی – اجتماعی و همچنین سیاسی این گرایش  ، گرایشی که توانست پس از انقلاب اکتبر در حزب بلشویک به عنوان گرایش اصلی  نمودار گردد و در تمام سیاست های حزب بلشویک نقش اصلی را بازی کند ، لازم و ضروری می باشد . هدف این نوشته نیز بررسی این گرایش در حزب است . گرایشی که توانست قدرت کارگری را از مضمون تهی سازد و دیگر گرایشات حزبی را سرکوب و نابود گرداند و دیکتاتوری فردی را بجای حکومت کارگری ( دیکتاتوری پرولتاریا ) بر کارگران و توده های زحمتکش روسیه تحمیل گرداند .

برای روشن شدن این موضوع ابتدا به توضیح شرایط اقتصادی و اجتماعی و نیز گزارشی از مهمترین فرازهای جامعه و نقش بلشویکها می دهم و در بخش دوم این نوشته به نتیجه گیری می پردازم .

شرایط اجتماعی – اقتصادی و پیدایش جنبش نارودنیکی

به اختصار شرایط قتصادی – اجتماعی آن سالها را می توان به صورت زیر بیان کرد .

در اواسط قرن نوزذهم جامعه روسیه را نمی شد با جوامع دیگر اروپائی  مقایسه کرد . جامعه روسیه در وضعیت بسیار عقب مانده اقتصادی بسر می برد تا جائیکه نظام فئودالی در آنجا ویژگی های خاص خود را داشت که با کشورهای دیگری که این مرحله راطی کرده بودند فرق داشت . در بطن چنین نظامی نطفه های اولیه نظام  سرمایه داری به آرامی شکل می گرفت .   

تزارالکساندردوم بر بستر چنین اوضاعی  قدرت لازم را برخوردار نبود مخصوصا  در رقابت  با کشورهای دیگری که مراحل صنعتی شدن را مدتها بیش طی کرده بودند و نظام مسلط تولیدی شان سرمایه داری بود . تزار برای بیرون آمدن از چنین وضعیتی راهی جز  متحول کردن جامعه از بالا نمی دید . او می خواست با شتابی سرسام آور کشور را به سمت صنعتی شدن سوق دهد و از عقب ماندگی اقتصادی بیرون بیاورد .  رفرم 1861 برای رسیدن به چنین هدفی عملی می گردد و با فرمان از بالا سیستم سرواژ(2) را نشانه می رود . تقلیدی به غلط از اوضاع آلمان که توانسته بود  پس ازسال  1848  به قول مارکس جامعه را با خون وآهن صنعتی نماید . تزار آلکساندر دوم با چنین خیالی و برای رسیدن به چنین مقصدی دست به چنین رفرمی می زند . او چنین تصور می کرد که با چنین کاری خواهد توانست جامعه عقب مانده روسیه را صنعتی گرداند و به رقبای اروپای خود برسد .

اما عملا به علت نارسائی در اصلاحات وضعیتی بوجود می آید که هم مالکان از تزار ناراضی بودند و از او دل خوشی نداشتند چرا که اینک قسمتی از دارائی شان را از دست داده بودند و دیگر نمی توانستند بر روی دهقانان به صورت گذشته سلطه داشته باشند  وهم دهقانان که در وضعیت اقتصادی بدتری پس از اصلاحات قرار می گیرند و تمام بار سنگین فقر و تهدستی ومالیات را متحمل می شوند .  لغو نظام سرواژباعث فشارهای تازه ای بر دهقانان می شود .  آنها  بابت زمین های که بدست آورده ، باید اجاره ومالیات های سنگین می پرداختند .

 ارنست مندل در بررسی خود از اوضاع اقتصادی دهقانان در شرایط بعد از اصلاحات 1861 چنین می گوید :" لغو نظام وابستگی رعایا به زمین در سال 1861 با فشارهای تازه ای بر دهقانان همراه بود . تخمین زده می شود که کل مبلغی که در ازای تقسیم زمین با محاسبه میزان بهره دهی بر حسب سود سرمایه باید از دهقانان مطالبه می شد ، در حدود 648 میلیون روبل بوده ، در حالی که از آنها بیش از 867 میلیون روبل دریافت شده است . به علاوه دهقانان مجبور بودند برای هر دسیاتین(3) زمین خود 56/1 روبل مالیات کشاورزی بپردازند ، در حالی که مالکان خصوصی ، اشراف و دولت مندان ، سرمایه داران در مقابل هر دسیاتین تنها 23% روبل مالیات می پرداختند . طبق پژوهشی که در سال 1902 انجام گرفته تآدیه های دهقانان ، بر حسب مساحت اراضی به 50 تا 100 درصد درآمد املاک دهقانی بالغ بوده است . به علاوه زمین داران درجریان تقسیم اراضی ، زمین های حاصل خیزی را که قبلآ به دهقانان تعلق داشت تصاحب نمودند و به دهقانان تنها اجازه خرید زمین های نامرغوب را دادند . حکومت تزاری در جهت جبران این اجحافات هیچ گامی بر نداشت . در مناطق اصلی روسیه مرکزی شرایط کار و زندگی دهقانان به همان سختی هزارسال پیش بود ." (4)

آنها( دهقانان)  روی هم رفته 112 میلیون دسیاتین زمین داشتند و که تقریبا برابر همین وسعت در دست روحانیون و بورژواها بود و زمین های خالصه و دولتی نیز به 145 میلیون دسیاتین می رسید . در چنین اوضاع اقتصادی دهقانان نمی توانستند هزینه های زندگی شان را با درآمد ناچیز حاصله از کشاورزی سازمان دهند . آنها مجبور بودند در سخت ترین وضعیت و شرایط اجاره زمین را به ملاکین بپردازند . نتیجه آنکه پس از لغو سرواژ دهقان ظاهرا  آزاد می شود ، ولی عملآ در وضعیتی بدتر از گذشته قرار می گیرد .

از اینرو پس از لغو سرواژ جامعه به سرعت  به سمت صنعتی شدن پیش نرفت .  بورژوازی به آرامی مراحل رشد خود را می گذارند و به عنوان یک طبقه مسلط اقتصادی مطرح نبود و در جامعه و در معادلات سیاسی نیز نقشی نداشت .  طبقه کارگر نیز همراه با رشد بورژوازی  به آرامی از روستاها کنده می شد و روانه  شهرها می شد .  چنانکه از سال 1865 تا سال 1890 تعداد کارگرانی که جذب فابریکها و کارخانه ها شدند از 706 هزار به یک میلیون و 792 هزار می رسد . این با توجه به مدت زمانی و پس از گذشت 30 سال از رفرم سال 1861 بسیار ناچیز بود . نتیجه آنکه  در جامعه روسیه  سیستم سرواژ از بالا لغو می شود ،  ولی هنوز دو طبقه اصلی جامعه را مالکان و دهقانان تشکیل می دادند . این دو طبقه نیز برای تزار هیچ خطری نمی توانستند ایجاد نمایند و همیشه انتظار داشتند که  تزار روزی  به خواستهای آنها رسیدگی نماید و مشکلات آنها را حل کند .

در چنین شرایط اقتصادی و اجتماعی  هیچ حزب سیاسی و حتی هیچ گروه و نهاد متشکلی در روسیه وجود نداشت  . در این دوره به قول مارکسیسم و نویسنده ومحقق" الکس کالینیکوس "  تنها نهادهای موجود در جامعه کلیسا و دولت  بودند که در ارتباط با هم به صورت سازماندهی شده ای به سرکوب هر صدای مخالف بر می خواستند . بر بستر این اوضاع بتدریج در این سالها قشری از تحصیل کرده ها بوجود می آید  که در ضدیت با دولت قرار می گیرند . آنها  در همان سالهای اول پس از رفرم  سازمان " زملیاای وولیا" (زمین و آزادی) را بوجود می آورند و در ابتدا تلاش می نمایند از طریق سازماندهی دهقانان و برای رهائی آنها از فقر و فلاکت جنبش دهقانی را سازماندهی نمایند . تا جائیکه برای چنین کاری روانه روستاها می شوند که با مخالفت روستائیانی که هنوز به تزار متوهم بودند مواجه می گردند  .

سازمان " زمیلیا وو لیا " هدف خود را از بین بردن تزار و برپایی حکومت مردمی و نجات دهقانان اعلام کردند . آنها چنین قصدی داشتند که از طریق سازماندهی جنبش دهقانی به چنین هدفی نائل شوند . اما با به بن بست رسیدن در میدان عمل و نا توانی در متشکل کردن دهقانان چنین تصوری در میان شان بوجود می آید که به شکل گروه کوچکی از روشنفکران  به جای توده ها عمل کنند و به چنین هدفی دست یابند . چنین شد که تاکتیک ترور راپیشه خود کردند  و به ترور شخصیت های مهم حکومتی پرداختند . در این سالها ترور" شاهزاده کروپتوکین " (فرماندارخارکوف ) و "ژنرال در نتلن"(رییس پلیس سیاسی) و چند ترور ناموفق دیگر و از جمله ترور نا فرجام تزار الکساندر دوم " که توانست جان سالم در ببرد  از کارهای بزرگ این گروه بوده است .

آیزاک دو یچر محقق بزرگ مارکسیست در باره وضعیت تزار در این دوره چنین می گوید :" عمر حکومت تزار الکساندر دوم به پایان نامیمون خود نزدیک می شد .... این مرد آخرین سالهای عمرش را در نومیدی هلاکت باری گذراند و مدام از برابر انقلابیانی می گریخت که او را چونان جانوری می تاراندند و با بمبها و تپانچه هایشان تا دور افتاده ترین کوشکهای سلطنتی تعقیبش می کردند . تزار تاوان سرخوردگی امیدهای را می داد که خود بر انگیخته بود "(5)

بلاخره تروریستها توانستند در اول مارس 1881 تزار را از پای در آورند و به قتل برسانند .  آنها  چنین تصور می کردند  که با کشتن تزار می توانند  به اوضاع بهتری از نظر سیاسی و اجتماعی دست یابند . اما پس از مرگ او الکساندر سوم به تاج و تخت سلطنت می نشیند و سیاست خشن تری از الکساندردوم در پیش می گیرد و به سرکوب و اعدام بیشتری برای متلاشی کردن جنبش نارودنیکی روی می آورد .

پیدایش اولین گروه مارکسیستی و حزب سوسیال دموکراسی روسیه

در فاصله سالهای  1870تا 1890 هم زمان با پیدایش اولین نطفه های جنبش کارگری  ، اعتصاباتی برای کم کردن ساعات کار که در آن موقع به 16 تا 18 ساعت می رسید و دیگر وسایل رفاهی در محیط کارخانه وفابریک صورت می گیرد . 

کارگران در جریان مبارزه با کارفرمایان به این نکته پی می برند که بدون متشکل شدن در سازمانهای خود نمی توانند به تحقق خواست های شان دست یابند . براساس این آگاهی اولین سازمان کارگری در سال 1975 در شهر اودسا بنام " اتحادیه کارگران روسیه جنوبی " بوجود می آورند  که پس از 8 تا 9 ماه از سوی حکومت تزاری سرکوب می شود و تمام مؤسسین آن دستگیرمی گردند و روانه تبعیدگاه ها می شوند . اما این اولین سازمان کارگری راه را به کارگران دیگرمراکز کارگری نشان می دهد . در سال 1878 در شهر پترزبورگ " اتحادیه کارگران شمال روس" به توسط کارگران بوجود می آید . اینبار این اتحادیه ازخواستهای صنفی کارگری گامی فراتر می نهد و هدف خود را " بر انداختن حکومت تزاری " اعلام می کند و خواهان – آزادی بیان ، آزادی مطبوعات ،آزادی اجتماعات و تشکل و کم کردن ساعت کار و بهبود وضعیت کارگران می شود. اعضای آن به چیزی  حدود دویست نفر می رسیدند . این اتحادیه در اکثر اعتصاباتی که در این دوره از مبارزات کارگری در سن پترزبورگ صورت می گیرد نقش فعالی بازی می کند  .

حکومت تزاری موفق می گردد پس از چند مدتی این اتحادیه را نیز متلاشی نماید . یکی از مشخصات این دوره را می توان رشد مبارزات کارگری بیان کرد .  در همین سالها  اعتصابات کارگری وسیعی صورت می گیرد .  بر اساس آمارهای موجود از سالهای 1881تا1886  بیش از 48 اعتصاب کارگری رخ می دهد  که تعداد شرکت کنندگان در این اعتصابات به 80 هزار نفر می رسید . و این با توجه به میزان کمی کارگران تعداد قابل ملاحظه را تشکیل می دهد  .

در سال 1879 گرایشی از درون جنبش نارودنیکی جدا می شود که پس از چند سالی اولین محفل مارکسیستی را در سال 1883 بنام گروه " آزادی کار" بوجود می آورد . گ . و . پلخانوف این گروه را رهبری و هدایت می کند .  کارهای اولیه این گروه تبلیغ و ترویج برداشتها و تلقیات خود از مارکسیسم درشرایط روسیه بود . و از برکت فعالیت این گروه نسل جدیدی از مارکسیستها بوجود می آید .  

حرکت های کارگری در این سالها همچنان روبه گسترش می رود . محفل  "آ زادی کار" متاثر از بین المل دوم بود که پس از انگلس اتوریته اصلی آن کارل کائوتسکی بود که نقش اصلی را در هدایت آن به عهده داشت . مارکسیست های روسیه رابطه تنگا تنگی با بین المل دوم و کائوتسکی داشتند . و همین امر باعث می شد که آنها از نظرات تئوریک بین الملل دوم و مشخصا کائوتسکی تغذیه نمایند  و می دانیم که اواخر قرن نوزدهم سوسیال دموکراتهای روس با چه اشتیاقی نوشته های کارل کائوتسکی را می خواندند و غالبآ خط فکری خود را از نوشته ها و رهنمودهای او می گرفتند .  تا جائیکه نوشته های کارل کائوتسکی در زمان بندی کوتاه به زبان روسی برگرادنده می شد تا در اختیار عموم کارگران و سوسیال دموکراتها قراربگیرد . همین موضوع را می توان در کتاب " یادها " نوشته کروپسکایا مشاهده کرد که کروپسکایا و لنین با چه اشتیاقی بعضی از نوشته های کائوتسکی را به زبان روسی ترجمه می کردند تا هر چه زودتر در اختیار کارگران قرار دهند .

دردهه پایانی قرن نوزدهم محافل وسیعی در شهرهای بزرگ روسیه و در مناطق کارگری بوجود می آیند که یکی از این محافل ، محفلی بود که لنین در همان اوان ورود خود به پترزبورگ در سال 1993 با آن رابطه برقرار می کند .   لنین برای محفل کلاس های آموزشی ترتیب می دهد و سعی می کند که درک و برداشت خود را از اوضاع جنبش کارگری وتوسعه سرمایه داری در روسیه برای اعضای محفل توضیح دهد .

او در این سالها مقالات زیادی از جمله در باره مسائل عملی جنبش کارگری همانند " جزوه قانون جریمه کارگران در کارخانه ها " و یا در باره تبلیغات "ویا "در باره اعتصاب " و نیز "قانون جدیدید کارخانه" و" دادگاههای صنعتی "و هم چنین مقالات بلند ی  بنامهای "دوستان خلق کیانند ؟" و "توسعه سرمایه داری در روسیه"  می نویسد  .

لنین در سال 1895 موفق می گردد که همه محافل کارگری موجود در سن پترزبورگ را جمع کند و در یک اتحادیه بنام " مبارزه برای آزادی طبقه کارگر " متحد سازد . یکی از کارهای بزرگ اتحادیه "مبارزه برای آزادی طبقه کارگر"  سازماندهی اعتصاب 30 هزار نفره کارگران پارچه بافی در پترزبورگ بود و یکی از خواست های اساسی این اعتصاب کوتاه کردن ساعت کار کارگران بود . حکومت تزاری مجبور می گردد که با تصویب قانونی ساعت کار را از 16 تا18 ساعت به 11 و نیم ساعت محدود گرداند و این در آن روزها برای کارگران پیروزی بزرگی به حساب می آمد .  

در اواخر سال 1898 تمام محافل و اتحادیه های کارگری دور هم جمع می گردند  تا حزب سوسیال دموکرات روسیه را تشکیل دهند. آنها اولین کنگره خود را برپا می کنند ولی  شرکت کنندگان تنها 9 نفر بودندو دیگران نمی توانستند در آن شرکت نمایند و لنین نیز در گنگره حضور نداشت چرا که در آن هنگام در سیبری به حالت تبعید بسر می برد . کمیته مرکزی که از سوی کنگره انتخاب می گردد به زودی تمام اعضای آن دستگیر می شوند و  کنگره اول عملآ نتوانست نقش خود را در "سازماندهی محافل موجود در یک حزب واحد"  عملی سازد . نتیجتا پراکندگی محافل کارگری همچنان ادامه می یابد .   

بحران اقتصادی در اوائل قرن بیستم در اروپا اثرات خود را بر روسیه ای که تازه مراحل ابتدایی رشد سرمایه را  سپری می کرد نیز می گذارد  و باعث بسته شدن بنگاه های کوچک و بزرگ کارگری می گردد . دهها هزار کارگر بیکار می شوند و درآمد حداقل شان نیز که با فروش نیروی کارشان بدست می آمد ، باطل  می گردد . بیکاری و گرسنگی در اوئل قرن بیستم در روسیه بیداد می کرد . در چنین وضعیتی مبارزات کارگری از چارچوب مسائل اقتصادی  بیرون می آید و اعتصابات کارگری به صورت اعتصابات سیاسی پدیدار می گردد . نگاهی به اعتصابات کارگری آن سالها در شهرهای پترزبورگ و باتوم و رستوف کنار دن و شهرهای دیگر این موضوع را روشن می کند . تا جائیکه در همین سالها اثرات و دامنه بحران اقتصادی و مبارزات کارگری چنان وسیع بود که جنبش های بزرگ دهقانی نیز در سال 1902 بوجود می آید  که به شورش های دهقانی معروف است . و همچنین  جنبش دانشجوئی که به شکل اعتصاب عمومی نمایان می شود که  30 هزار شرکت کننده در آن حضور می یابند .

لنین در طی این سالها مبارزه نظری همه جانبه ای را بر علیه نظرات موجود در جنبش کارگری آغاز می نماید .  به قول بیو گرافی نویسان او  یک لحظه از پای نمی نشیند ،  بدون خستگی باور نکردنی برای سازماندهی پراکندگی موجود چه از نظر تئوری و چه در پراتیک مبارزاتی قدم بر می دارد . خصوصآ که در همین سالها گرایش اکونومیستی در جنبش کارگری به صورت حادی عمل می کرد که جنبش سوسیال دموکراسی روسیه بدون مبارزه با این گرایش که در آن دوره مهمترین مانع بر سر راه جنبش کارگری بود نمی توانست به پیش رود . لنین بود که مبارزه همه جانبه ای را بر علیه این گرایش اکونومیستی آغاز کرد و توانست آن را خنثی سازد . کتاب "چه باید کرد " لنین در آن سالها نقش ارزنده ای در جنبش کارگری ایفاء کرد . لنین طرح تشکیلاتی معینی را در همین کتاب و نیز در "نامه به یک رفیق" پی میریزد . و در حوزه برنامه ای نیز وظایف انقلاب را در یک سلسله از نوشته ها ی خود توضیح می دهد و بر ناتوانی بورژوازی  در انجام انقلاب بورژوادموکراتیک تاکید می نماید .

 بر بستر چنین اوضاع و احوالی بود که سوسیال دموکراتها روس به پیشواز دومین کنگره خود می روند و در سال 1903 آنرا  برگزار می کنند . دو گرایش در کنگره زاده می شود ، دو گرایشی که قبل از کنگره نیز زمینه داشت . اختلاف بین این دوگرایش  ابتدا از مسائل اساسنامه شروع می گردد و در تداوم خود به مسائل برنامه ای منجر می گردد .  لنین که نماینده یکی ازاین دو گرایش بود  اعتقاد به سفت کردن  پیچ و مهره های حزب داشت تا بلکه بشود  حزبی با انضباط آهنین و پر تحرک بر پا کرد و گرایش دیگر نیز اعتقاد  به شل کردن آن داشت . اختلاف پیرامون این موضوع حزب را به دو جناح تبدیل می کند ، جناح اکثریت (بلشویک) و جناح اقلیت (منشویک) . در حوزه برنامه هر دو جناح به خصلت دموکراتیک انقلاب اعتقاد داشتند و بر این باور بودند که انقلاب باید ابتدا  مرحله دموکراتیک  خود راطی کند و بعد به مرحله سوسیالیستی انتقال پیدا نماید .  اختلاف بین جناح اکثریت و اقلیت  در حوزه برنامه ای  در ظرفیت بورژوازی برای  به انجام رسانیدن وظایف انقلاب بورژوازی  بود . جناح بلشویک بر این اعتقاد بود که بورژوازی دیگر نمی تواند انقلابی باشد و از عهده انجام  وظایف دموکراتیک انقلاب بر نمی آید و انجام این وظایف به عهده طبقه کارگر است  و منشویکها عکس آن اعتقاد داشتند و چنین ظرفیتی را برای بورژوازی قائل بودند . اما چنانکه گفتم هر دو جناح  انقلاب را به دو مرحله تقسیم می کردند و بر این اعتقاد بودند که به علت عقب ماندگی اقتصادی  هنوز شرایط برای انقلاب سوسیالیستی آماده نیست و برنامه شان نیز فراتر از خواستهای دموکراتیک  نمی رفت . (6)

در کنگره دوم حزب سوسیال دموکرات این دو گرایش به دو جناح تبدیل می گردند . و برای همیشه در جنبش کارگری روسیه ثبت می شود .

انقلاب 1905 و پیدایش شوراها

در اوائل ماه ژانویه در سال 1905 در پترزبورگ بزرگترین کارخانه  در آنجا به نام پوتیلف دست به اعتصاب می زند و چند روز بعد در تاریخ 9 ژانویه همراه کشیش گاپون که در آنروزها در کنار مردم قرار داشت از طریق مسالمت آمیز با آرامی و با حمل تصاویر تزار و علم های کلیسا به سوی کاخ زمستانی تزار براه می افتند تا مطالبات خود را به گوش تزار برسانند . تزار الکساندر سوم بدون توجه به خواسته های کارگران که همراه خانواده هایشان در راهپیمائی حضور داشتند فرمان شلیک به راهپیمایان را صادر می کند . هزار نفر در این روز جان خود را از دست می دهند و پیش از دو هزار نفر زخمی می شوند . و این روز  در تاریخ جنبش کارگری روسیه بنام یکشنبه سیاه و خونین ثبت می گردد .

انقلاب آغاز شده بود و هیچ کدام از دو جناح آمادگی لازم را برای سازماندهی جنبش کارگری آغاز شده نداشتند . اختلافات در درون حزب و تجربه کم و دور بودن از روسیه موضوعاتی بود که نقش آنها را سخت تر می کرد . تا جائیکه شخصیت های بزرگی همانند پلخانف که نزد کارگران ارزش فوق العاده ای داشتند در انقلاب 1905 به روسیه بر نمی گردند .

انقلاب 1905 برای اولین بار شکل آینده حکومتی را به کارگران و سوسیال دموکراتهای روس نشان می دهد . شوراهای کارگری سراسری که متشکل از نمایندگان همه کارگران کارخانه ها و سازمان های کارگری بودند بوجود می آیند . در پیدایش این شوراها لئون تروتسکی که از همه سوسیال دموکراتها روس زودتر  به روسیه برگشته بود  ( یعنی در ماه فوریه ) توانست نقش مهمی را ایفاء نماید . او ازاولین  روز پیدایش شوراها تا آخر لحظه آن نقش اصلی را در تصمیم گیری های شورا بازی می کند  . طرفداران استالین با جعل تاریخ  و دست کاری در تمام وقایع ،  در هیچ کدام از نوشته های تاریخی شان  از تروتسکی و نقش او  یادی نکردند و نقش این انقلابی و مارکسیست بزرگ را کوچک و بی اهمیت جلوه دادند  . تا جائیکه  در کتاب "یادها " نوشته کروپسکایا (همسر لنین) نیز  حتی اشاره و یادی از نقش تروتسکی در انقلاب 1905 نمی شود .

در اواخر اکتبر با عقب نشینی تزار و تصویب قوانینی به نفع آزادیهای مدنی و انتخابات عمومی برای اولین بار کارگران طعم آزادی را می چشند . ولی کارگران  به این اکتفا نمی کنند و از طریق برقرای 8 ساعت کار و کنترل کارگری در کارخانه قدرت خود را به نمایش می گذارند .  در ماه اکتبرابتدا در پترز بورگ و مسکو و سپس در سراسر روسیه شوراهای کارگری بوجود می آید  . این شوراها  در انقلاب 1905 نقش تعیین کننده ای داشتند و موجب یک سلسله قیام ها در مسکو و بعضی از شهرهای دیگر روسیه  می شوند . تا جائیکه این شورش ها به میان ناوگان دریای نیز کشیده می شود که  مهمترین آنها قیام رزمنا و پوتیمکین بوده است . ماه دسامبر ماه اعتصاب سیاسی عمومی و قیام بود ، در بسیار از شهرهای بزرگ سنگربندی های خیابانی صورت می گیرد .

در ماه نوامبر لنین موفق می گردد به روسیه برود . او از همان بدو ورود خود در تدارک قیام شرکت فعال می نماید .  و ازهیچ  کمکی به آن حتی مسلح کردن کارگران کوتاهی نمی کند . دراین مقطع منشویکها موضع دیگری داشتند و شخصیت های مهمی مثل پلخانف مخالف قیام بودند و می گفتند که کارگران نباید دست به اسلحه می بردند .

 لنین در مقابل این موضع پلخانف و منشویکها با قاطعیت تمام مقابله می کند و می گوید برعکس کارگران و زحمتکشان باید با قاطعیت بیشتری دست به اسلحه می بردند و وظیفه  سوسیال دموکراتها نیز این است که به توده ها بفهماند که از طریق مبارزه آرام نمی توان تزار را سرنگون کرد .

اوج انقلاب و قیام های سراسری تزار را به وحشت می اندازد ، او مجبور می شود که به عقب نشینی تن دهد و تا اندازه ای آزادی مطبوعات را بپذیرد ودومای دولتی را سازمان دهد .  سوسیال دمکراتها از شرایط بوجود آمده استفاده می کنند و بطور همه جانبه ای به سازماندهی جنبش کارگری و توده ای می پردازند . آنها موفق می گردند که 65 نفرنماینده در دوما داشته باشند . اما پس از فروکش کردن مبارزات کارگری در اوائل تابستان 1907 حکومت تزاری با کودتای خود دوما را متفرق کرد و تمام 65 نماینده را دستگیر کرد و روانه زندانها و تبعید به سیبری می نماید  .

سالهای ارتجاع استولیپین

پس از فروکش کردن انقلاب  سالهای ارتجاع آغاز می گردد که در تاریخ روسیه به نام "ارتجاع استولیپین " معروف  است  . این دوره که از سالهای 1908 تا 1912 به درازا می کشد ،  به  دوره ی پراکندگی حزب سوسیال دموکرات از آن یاد می کنند که چه در درون منشویکها و چه در درون بلشویکها گرایش به انحلال حزب به شکلی قوی بوجود می آید و حتی بنیادهای نظری حزب سوسیال دموکرات  مورد حمله قرار می گیرد  ودر مبارزات نظری به حوزه فلسفی کشیده می شود . گرایشهای ضد انحلال طلبی به هم نزدیک می شوند .  در این مرحله  مجددا بین لنین و پلخاف  نزدیکی ایجاد می گردد . آنها هردو از این نظر دفاع می کنند که باید با تمام توان بر علیه انحلال طلبی مبارزه کرد . وچنین کاری را نیز انجام می دهند و در یک سلسله از نوشته های خود به مبارزه نظری برعلیه انحلال طلبی می پردازند . اما شرایط به گونه ای بود که نیروهای حزبی دسته دسته از حزب فاصله می گرفتند .  حزب سوسیال دموکرات بدترین لحظات خود را سپری می کرد .

قبل از شروع جنگ جهانی اول در سالهای 1912 تا 1914 ما با پایان دوره ارتجاع استولیپین و آغاز اعتلای انقلابی سراسری روبرو هستیم ، ولی این اعتلای انقلابی آنچنان قوی نبود که بتواند در مقابل سرکوب تزاری مقاومت کند و شرایط را برای سرنگونی تزار مهیا سازد .

جنگ امپریالیستی اول و انقلاب

جنگ امپریالیستی در سال 1914 اغاز می شود . جنگی که  برای تقسیم مجدد جهان و ایجاد توازن بین دولت های سرمایه داری ایجاد می شود . بین المل دوم که در کنفرانس 1907 در اشتوتگارت و نیز در کنگره کپنهاک در 1910 وهمچنین در بازل  در سال 1912 بر علیه جنگ موضع گیری کرده بود ،  با شروع جنگ  تمام مصوبات خود را به فراموشی می سپارد و با شعار دفاع از میهن کارگران سراسر دنیا را تشویق می کند که در جنگ شرکت نمایند . به همراه بین الملل دوم نیروهای وسیعی از سوسیال دموکراتها یا اینکه موضع متزلزل از خود نشان می دهند و یا اینکه به دفاع از مهین بر می خیزند . لحظات مهمی سپری می شد ، براستی شنا کردن بر خلاف آب کار آسانی نبود .

تنها لنین و انقلابیون بزرگی همچون روزا لوکزامبورگ و لیبکنشت و تروتسکی توانستند ماهیت جنگ امپریالیستی را به خوبی تشخیص دهند و با شعار " کارگران جهان جنگ امپریالیستی را تبدیل به جنگ داخلی کنید " در میدان مبارزه انقلابی حضور فعال داشته باشند . چنین کاری در آن شرایط شهامت ویژه ای را طلب میکرد و کار هر کسی نبود که بر علیه جنگ بپاخیزد و به افشاء بین الملل دوم بپردازد و پایه های بین المل سوم را بنا نهد و تنها از اتقلابیون بزرگی همانند لنین می توانست سرزند .

 جنگ امپریالیستی  از یک سو میلیونها کشته و معلول بجای می گذارد و ازسوی دیگر شرایط انقلابی را در تمام کشورهای اروپائی مهیا می کند .

انقلاب فوریه 1917 چنان ناگهانی اتفاق می افتد  که همه را غافلگیر می کند . رهبران انقلاب تنها پس از وقوع آن متوجه می شوند . تجارب انقلاب 1905 در فوریه از سوی طبقه کارگر بکار گرفته شد  و در همان روزهای اول  شوراهای کارگری  ایجاد می گردد . تجارب انقلاب 1905 راه را نشان داده بود . در مدت چند روز اول تعداد 40 شورای کارگری تنها در شهر پترز بورگ بوجود می آید  ، شوراها در شهرهای دیگر روسیه نیز یکی پس از دیگری تکوین می یابد . درهمان ماه های اول شوراها به قدرتی سراسری تبدیل می شوند . در کنار این قدرت قدرت دیگری نیز از نمایندگان بورژوازی و مالکین با سرنگونی تزار بوجود می آید  . به مدت چهار ماه قدرت دوگانه بوجود می آید آ .  در این دوره شعار بلشویکها تمام قدرت به دست شوراها بود .

لنین در سوم آوریل وارد روسیه شد .  با ورود خود تزهای مشهور آوریل را نیز منتشر کرد . تزهای آوریل توضیح می دهد  که انقلاب  برای آنکه بتواند  جلو رود و به پیروزی رسد  ، باید از دموکراسی بورژوازی گامی فراتر بگذارد.  در همین تزها یک سری اقدامات را در حوزه سیاسی و اقتصادی برای پیشروی انقلاب مطرح می گردد . که عبارت بود ملی کردن همه اراضی و مصادره املاک ملاکین ، تمرکز بانکها در یک بانگ ملی و کنترل آن و هم چنین تولید از سوی شوراهای نمایندگان کارگران و در زمینه سیاسی نیز انتقال قدرت  به جمهوری شوراها بوده است  . در ابتدا اکثر بلشویکها نسبت به تزهای آوریل نظر مساعدی نداشتند .

پس از چهار ماه قدرت دوگانه به نفع نمایندگان خرده بورژوازی وبورژوازی پایان می یابد . دولت به دست سوسالیست ها ی امثال کرنسکی و تسرتلی  می افتد . شوراها نیز از این تاریخ به زائیده دولت  تبدیل می گردند و از آن پشتیبانی می نمایند . دولت کرنسکی به تمام خواستهای کارگران وتوده های مردم از جمله صلح و حقوق دموکراتیک پشت می کند و بجای صلح سیاست ادامه جنگ امپریالیستی و بجای تثبیت حقوق دموکراتیک و بر گزاری مجلس موسسان به سرکوب بیرحمانه کارگران و زحمتکشان روی می آورد و بعضی از مهمترین رهبران انقلاب از جمله تروتسکی را بازداشت می کند و عده ای دیگر از جمله لنین وزینویف مخفی می شوند . حکومت موقت ترس و وحشت را مجددا حاکم می گرداند .  بلشویکها که تا آن موقع   در شوراها  اقلیت  داشتند ( و این منشویکها و اس ار ها بودند که همیشه در اکثریت بودند)  به تدریج اکثریت پیدا می کنند و هر روزه بر نفوذشان افزوده می شود .

در ماه اوت ژنرال کورنیلوف با تمام قدرت برای سرکوب انقلاب براه می افتد  .  دولت کرنسکی که در ابتدای امر حتی از شورش او باخبر بود وقتی که او دست به چنین اقدامی می زند به وحشت می افتد و از موضعی متزلزل با این موضوع برخورد می کند ولی لنین و بلشویکها با قاطعیت کارگران و سربازان را برعلیه کورنیلف دعوت به مقاومت مسلحانه می کنند و کارگران با قهرمانی های خود موجب شکست کورنیلف می شوند .

دیگرشرایط به نفع بلشویکها به کلی تغییر کرده بود و آنها که  در شوراهای نماینده کارگران دهقانان و سربازان بتدریج   اکثریت پیدا می کردند و در این لحظات  سیاست شوراها نیز تغییر می کرد  .  بلشویکها دوباره شعار تمام قدرت به دست شوراها را در دستور کارخود قرار می دهند .  ( این شعار پس از قدرت گیری کرنسکی دیگر از سوی بلشویکها داده نمی شد  ) در تمام دوره دولت کرنسکی هیچ گام عملی به نفع توده های مردم برداشته نشده بود  . ادامه جنگ و بی عملی دولت کرنسکی بر فقر و فلاکت کارگران و دهقانان می افزاید و نارضایتی عمومی گسترده تر می گردد . شرایط برای قیام مهیا می گردد . دیگر نه کارگران وزحمتکشان می خواستند چنین وضعی را تحمل کنند و نه دولت کرنسکی توانایی حکومت کردن داشت . لنین با هوشیاری تمام متوجه این وضعیت می گردد. در ماه اکتبر قطعنامه ای به تصویب کمیته مرکزی حزب بلشویک می رساند . دو نفر با قیام به مخالفت بر می خیزند (کامنف و زینوویف) . آنها شرایط را برای قیام مسلحانه مساعد نمی بینند و همین نظرات خود را بی توجه به اهمیت سری آن در مطبوعات علنی انتشار می دهند .  لنین خواهان اخراج آنها از حزب می گردد ولی این خواست مورد موافقت دیگراعضای کمیته مرکزی  بلشویکها واقع نمی شود  .  در 25 اکتبر قیام صورت می گیرد و با کمترین تلفات قدرت سیاسی به  دست شوراهای کارگری  می افتد . و در همان روز دومین کنگره شوراهای سراسری برگزار می گردد و از طرف کنگره انتقال همه قدرت به شوراها اعلام می گردد . در کنگره دوم سراسری شوراها نخستین حکومت شوروی ، شورای کمیسرهای ملی تشکیل می گردد .

مهمترین دستاوردهای انقلاب اکتبر را در همان روزهای اول به قدرت رسیدن کارگران می توان چنین بیان کرد:

1-فرمان پایان دادن به جنگ امپریالیستی که باعث کشته شدن پیش از میلیونها و فقر و فلاکت عمومی کارگران و دهقانان شده بود .

2-لغو مالکیت از ملاکین و سپردن 150 میلیون دسیاتین زمین به دهقانان که قبلا در دست ملاکین بود .

3-ملی کردن تمام ثروت زیر زمینی و جنگل ها و صنایع صنعتی کشور .

4-جدایی کامل دولت از کلیسا و آموزش مدارس از مذهب و نیز آزادی کامل مذهب و یا لامذهبی .

5-لغو تمام قراددهای نابرابر مابین روسیه و کشورهای تحت سلطه روسیه و به رسمیت شناختن حق ملل در تعیین سرنوشت شان .

6-افشاء کلیه قراردادهای محرمانه تزار باسایر کشورهای سرمایه داری .

7- برقراری حق برابر زن ومرد بطور واقعی .

پس ازانقلاب اکتبر  در سال 1918 صلح برست لیتوفسک صلحی که باعث از دست دادن قسمت وسیعی از خاک شوروی می شود با آلمان بسته می شود.لنین آشکارآ از آن به عنوان یک عمل ناخواسته و عقب نشینی نام می برد. بورژوازی برای بازگرداندن بهشت از دست رفته اش از هیچ اقدامی کوتاهی نمی کند . تمام جهان سرمایه داری دولت نوپای سرزمین شوراها را در محاصره خود قرار می دهند . آنها برای نابودی دولت کارگری   شیوه های متعددی را آزمایش می کنند .  راه اندازی جنگ داخلی یکی از همین شیوه های بود که دولت های سرمایه داری برای  از بین بردن دولت کارگری  بوجود می آورد . دولتهای سرمایه داری پشتیبانی همه جانبه ای از نیروهای ضد انقلابی به عمل می آورند .  شرایط جنگ داخلی سبب می شود که دولت کارگری شمار وسیعی از بهترین و رزمنده ترین کارگران خود را از دست بدهد . دولت کارگری برای مبارزه با قحطی و گرسنگی عمومی در شرایط جنگ داخلی  به سیاست کمونیسم جنگی روی می آورد و به زور محصولات کشاورزی را از دهقانان مصادره نمایند . دهقانان  نیز از روی محافظه کاری محصولات کشاورزی خود را پنهان می کردند  تا دولت کارگری نتواند به آن دسترسی داشته باشد . اثرات محاصره اقتصادی از یک طرف و جنگ داخلی و عدم همکاری دهقانان  با دولت کارگری از طرفی دیگر جامعه را به سمت فقر و فلاکت عمومی سوق می دهد . بلشویکها برای بیرون آمدن از این وضعیت بناچار به عقب نشینی دست می زنند و به پیاده کردن طرح نپ متوسل می شوند ، تا بلکه بتوانند از وضعیتی که در آن گرفتار بودند خلاصی یابند . این سیاست از سالهای 1921 تا سال 1929 ادامه می یابد .

تا اینجا  شرایط اقتصادی واجتماعی و سیاسی جامعه  روسیه را در اواخر قرن نوزدهم و اوئل قرن بیستم  و همچنین  مهمترین  فرازهای  تاریخی  که طی شد توضیح دادم . در بخش دیگر این نوشته به نتیجه گیری و جمع بندی خواهم پرداخت .

ادامه دارد                                 21 اکتبر2010     28 مهرماه 1389

زیرنویس ها

1-در کتاب "جریانهای اصلی مارکسیسم "توضیحی پیرامون این موضوع می دهد . با آنکه با نتیجه گیری های نویسنده "لشک کولافسکی " موافق نیستم ولی این قسمت از توضیح او در بار شخصیت استالین را درست می دانم . از اینرو آن را در اینجا نقل می کنم . او می نویسد : "در هر صورت بسیاری از صفات استالین برای حزب سخت سودمند بود و تنها قضا و اقبال نبود که به اوج قدرتش رساند و جملگی رقبایش را از میان برداشت . او آدمی کارکشته و کاری و خستگی ناپذیر بود . می دانست که در مسائل عملی چگونه باید ملاحظات نظری را کنار گذاشت؛ اهمیت نسبی مسائل را خوب می شناخت . نه وحشت زده می شد (البته به استثنای چند روز اول حمله ی هیتلر) و نه به هنگام پیروزی ، باده ی نخوت سرمستش می کرد . به خوبی قدرت واقعی را از قدرت ظاهری تمیز می داد . سخنرانی ضعیف و نویسنده ای ملال آور بود، ولی می دانست که چگونه مطالب را چنان آسان بیان کند که اعضای ساده ی حزب هم آن را بفهمند . سبک مدرسی او در تکرار مطالب و شماره گذاری نکته ها به نوشته هایش نشانی از قدرت و روشنی می بخشید . به زیردستان زور می گفت ، ولی در عین حال از آنها خوب استفاده می کرد . می دانست که چگونه سبک صحبتش را به تناسب مخاطبش تغییر دهد – خواه مخاطب یک عضو حزب بود خواه یک روزنامه نگار یا سیاست مدار خارجی . می توانست ، بسته به موقعیت ، نقش استراتژیک ، مبارز بی باک راه پرولتاریا و یا ارباب " بی چون وچرای" کشورش را بازی کند . از این توانایی نادر برخوردار بود که صحنه را چنان تدارک بیند که امتیاز همه ی موفقیت ها به حساب خودش و سرزنش همه ی شکست ها به حساب دیگران گذاشته شود ." (جلد سوم –ص32- ترجمه عباس میلانی)

.2-رعیت نیمه برده و وابسته به زمین که خود نیز همراه زمین خرید و فروش می شد را اصول رعیتی سرواژ می گفتند.

3-دسیاتین واحد اندازه گیری سطح است که چیزی بیش از یک هکتار می باشد

4-ازکتاب در دفاع از انقلاب اکتبر- ص42  نوشته ارنست مندل – ترجمه رامین جوان .

5- ازکتاب پیامبر مسلح جلد اول  ص 15  نوشته ایزاک دویچر – ترجمه محمد وزیر.

6-برنامه هر دو جناح در خواستهای آزادی های سیاسی ، آزادی بیان ، آزادی مطبوعات ، و سایر حقوق شهروندی که در چارچوب جامعه بورژوازی قابل تحقق است خلاصه می شد .