انرژی اتمی بلای انسان!

آن چه که از روز جمعه ی گذشته تا به امروز در کشور ژاپن می گذرد و نفس ها را در سینه حبس کرده است، آن جا که از بیم پراکنده گی رادیواکتیو  کشته های شهرها و  روستاهای زلزله  و ویران شده توسط سونامی،  زیر آوار به حال خود رها می شوند و آن جا که از بیم  آلوده گی به  رادیواکتیو و آلوده گی منطقه  که مجاور نیروگاه اتمی آسیب دیده ی «فوکوشیما» قرار دارد  کمک های انسانی هم ناتمام می ماند و به  آواره گان و بی خان ومان ها  آب و نانی هم نمی رسد؛ از آن چنان نگرانی حکایت دارد که   تنها مساله ی ژاپن  و همسایه های دور و نزدیک این کشور نیست. مساله،  مساله ی آینده ی بشریت است و سرنوشت کره ی خاکی ما، زیرا آن جا که بیم پراکنده گی رادیواکتو وجود دارد و مساله ی  تشعشعات اتمی در میان است از یاری دیگران هم خبری نیست!

مساله، مساله ی رها  شدن غول است از شیشه، غولی که چندان هم به آسانی  وارد شیشه نمی شود  و آن گاه هم که در شیشه است ناآرام است و  از شیشه  که رها شد دیگر مهار شدنی نیست.  تشعشعات اتمی، از تسوج انسانی، حیوانی و گیاهی که هیچ،  از کوه و کمر هم می گذرند،  محیط زنده گی و آب و خاک را  هم آلوده می سازند و  با نفوذ خود در نسوج انسانی بیماری ناخواسته ی سرطانی  و فلج مادرزادی نوزادان  را  به ساکنان مناطق آلوده و نسل های  آتی  ارزانی می دارند.

در روز جمعه یازدهم مارس زلزله ای ناگهانی به شدت نه ریشتر شمال خاوری ژاپن را در ساحل اقیانوس آرام  می لرزاند و سونامی هم  بدان افزوده می  شود. دولت و مردم ژاپن  در تدارک یاری رساندن به آسیب دیده گان زلزله و سونامی بر می آیند  و کمک های خارجی هنوز در راه است  که خبرهای ناخوشایند از نیروگاه برق اتمی «فوکوشیما» همه را از راه باز می دارد، خبری که  ژاپن و جهان را  تکان می دهد. نیروگاهی با شش راکتور اتمی در 240 کیلومتری  توکیو  یکی از بزرگ ترین شهرهای جهان در آستانه ی انفجار  قرار می گیرد  و بیم سرایت آلوده گی به این شهر و دیگر شهرهای دور  و نزدیک همه را به وحشت وا می دارد.

در یک  فاصله ی زمانی سه روزه   چهار راکتور از شش راکتور نیروگاه دست خوش حریق می شود و  تلاش برای سرد کردن راکتورها ناکام می ماند. و اگر چه مقامات ارشد ژاپن از امپراتور تا ناتائوکان نخست وزیر تلاش دارند که در میان شهروندان خودی و بیگانه ایجاد ترس نکنند  اما بیم آن می رود که تا هم اکنون رادیواکتیو فراوانی به بیرون سرازیر شده باشد. زیرا مرتب از افزایش میزان آلوده گی خبر می دهند که به مرحله ی پنجم رسیده و مرتب توصیه می شود که ساکنان شعاع سی کیلومتری  نیروگاه در و پنجره های خود را مسدود سازند و از خانه بیرون نروند. اما حبس خانه گی بدون خوراکی و نوشیدنی و بدون برق در سرمای زیر صفر دشوار است.

هر چندشمار زیادی از ماموران  آتش نشانی با استقبال از خطر مرگ دست  به کار شده اند  و  هلی کوپترهای ارتش  از هوا بر روی راکتورهای در حال اشتعال آب می ریزند تا از ذوب لوله های فلزی جلوگیری کنند  و در دو روز گذشته فروریختن شن را بر روی راکتورهای شماره  سه  و چهار آغاز نموده اند  اما امیدواری چندانی به این اقدامات نیست و با انفجار هر کدام از راکتورها فاجعه ی چرنویل تکرار می شود. و این در حالی است که اندک  شمار کارکنانی هم  که با ناامیدی دست اندر کار هستند خود در معرض خطر هستند و  بعید می نماید که تا هم اکنون هم از آسیب ارتعاشات در امان مانده باشند!    

هیچ کس به فراست آلفرد نوبل، دانش مند سوئدی و مخترع  دینامیت،  خطر کشتار جمعی را درک نکرد اگر چه اختراع  او یعنی دیامیت در امر راه سازی  و بنای راه  آهن  و شکافتن کوه ها  و بهره برداری از ذخایر کانی  خدمت شایانی است به بشریت  و در پیوسته گی جهان و  گسترش راه ها و توسعه ی اقتصادی چه در سطح ملی و چه در سطح  جهانی نقش بس به سزائی  ایفا نموده است.  اما خطر بهره برداری از دینامیت برای کشتار جمعی انسان ها، نابودی بناها،  تاسیسات اقتصادی  و مالی  و ... هم چنان به قوت خود باقی است.و  وصیت تاریخی نوبل برای اختصاص  جایزه ی سالانه به برجسته ترین دانش مندان در حوزه ی   فیزیک، شیمی، پزشکی، زیست شناسی، اقتتصاد، ادبیات و صلح  از محل  بهره ی سالانه ی دارائی و سرمایه او را تلاشی جدی دبرای مقابله با این خطر جان کاه باید دانست!

اما خطر پدیده ی اتم را به هیج وجه  نمی توان با دینامیت  سنجش نمود. قدرت تخریبی یک کیلو اورانیم برابر است  با هقدرت تخریبی هزار کیلو دینامیت  و هر اندازه که درجه ی غنای آورانیم بالاتر باشد  ضریب نخریب و ویران گری آن با تصاعد هندسی بالا می رود. و از این روی  خطر بهره برداری از اتم  چه در امر مسالمت آمیز و چه در جنگ و علیه هدف های نظامی و انسانی بزرگ  ترین خطری است که در چند دهه ی اخیر  موجودیت بشر را در برزخ بقا و نابودی قرار داده است چه به صورت بمب های تعبیه شده بر موشک های  با برد کوتاه و بلند و چه به صورت فروزان و اشتعال در کوره های اتمی برای تولید برق و بهره مندی مسالمت آمیز در صنعتی  و روشنائی!

 شهروندان ژاپنی و به ویژه بازمانده گان  دو شهر «هیروشیما» و «ناکازاکی» که در پایان جنگ دوم جهانی در روزهای  ششم و نهم  اوت 1945 آماج بمباران اتمی  ایالات متحده ی آمریکا قرار گرفتند و تلفات سنگین انسانی، ویرانی هر دو شهر و آلوده گی زمین های کشاورزی  را شاهد بوده اند به  خوبی می دانند که پی آمد  کاربرد  اتمی چه بوده و پی آمدهای آینده ی آن چه خواهد بود.

شهروندان ژاپنی  در پی شصت و پنج سال هنوز با  عوارض بمباران و پی آمددهای  پس از بمباران اتمی و بقایای آلوده گی آب و خاک و  نوزادان  فلج  و ناسالم  در نسل دوم و سوم سوم پس از بمباران مواجه هستند. هنوز هم کودکانی مفلوج به دنیا می آیند و هنوز هم ابتلای به سرطان در میان سه نسل متوالی  بی داد می کند.  و پرسش اساسی این است  با توجه به  این تجربه ی تلخ  چرا کشور ژاپن  باید به تولید راکتورهای  اتمی روی  آورد  و به بهانه ی  برخورداری  مسالمت آمیز از انرژی اتمی آزموده را یک بار دیگر بیازماید!

اگر تجربه ی بمباردمان اتمی ژاپن بهره برداری جنایت کارانه از انرزی اتم بود و با پرتاب دو بمب  کوچک پنج کیلوئی که از یک بمب افکن امریکائی  بر سر ساکنان هیروشیما و  یک بمب بر سر ناکازاکی فرود آمد اما در پی اشتعال اولیه  و  سوختن  ساختمان ها و ساکنان آنان  در یک شعاع عمل چند کیلومتری تنها در هیروشیما هشتاد هزار تن کشته شدند و  در کوتاه مدت صدهزار تن به آنان پیوستند  و تبفات هیروشیما تنها دویست و پنجاه هزار نفر از سیصد و پنجاه هزار نفر ساکنان شهر نبود. بازتاب دیگر این جنایت تاریخی آمریکا علیه شهروندان ژاپنی  آلوده گی محیط زیست بود که تا  شعاع عمل  گسترده ای را در بر می گرفت و  زمین های کشاورزی را به شوره زاری آلوده مبدل ساخت.  

 چرا باید دست به ذخیره این غول مهار نشدنی زد، غولی که گریختن اش از شیشه فاجعه بار است اما . اگر انرژی اتمی و کاربرد آورانیوم در ساختن بمب اتمی و بهره برداری از  آن  به عنوان ابزار برنده ی جنگی وارد کارزار شد و در خدمت جنایت کاران جنگی در آمد، تجربه ی  انفجار نیروگاه برق چرنویل، تجربه ی دیگری بود که بهره مندی مسالمت آمیز از اتم و انرزی اتمی را به طور جدی در برابر پرسش قرار داد!  

در بیستم آوریل سال 1986  در نیروگاه برق اتمی چرنویل در جمهوری اوکرائین از جماهیر پانزده گانه ی اتحاد شوروی پیشین انفجار یکی از مخازن سوخت فاجعه ای به بار آورد که به سهم خود  هیروشیمای دیگری  بود و نشان داد که این غول مهار شدنی نیست.

نه اتحاد شوروی تحت رهبری گورباچف مدعی شفافیت و علنیت،   میزان تلفات واقعی چرنویل  و آسیب های ناشی از آن را در اختیار رسانه ها گذاشت و نه رهبران  پس از گورباچف در روسیه و یا  اوکرائین!

  در آن  انفجار  فراموش شده   شمار زیادی کشته شدند. بیش از چهار صد هزار تن از ساکنان شهرها و روستاهای دور و بر  نیروگاه خانه و کاشانه ی خود را از دست دادند و از بیم آلوده گی راهی دیاری دیگر شدند.  صدها هزار دام  را در اوکرائین، بلاروس، فنلاند و سوئد کشتند.  صدها هزار هکتار زمین زراعتی دو کشور اوکرائین و بلاروس  پس از بیست و پنج  سال هنوز به حال خود رها  شده اند و یک صد سال زمان لازم دارد تا با کاهش تریجی میزان رادیواکتیو خاک دوباره  قابلیت کشت پیدا کند.  بنا بر  ارزیابی کارشناسان خسارت ناشی از ویرانی زمین ها  تنها در اوکرائین  سالانه برابر پنج در صد تولید ناخالص این کشور است  جدای از تلفات انسانی و خسارت اقتصادی اولیه  و دو دهه  تحریم  فراوردهای دامی و کشاورزی اوکرائین و چند کشور دیگر اروپای خاور از جانب دیگر کشورهای اروپائی که هنوز هم  به قوت خود باقی است  و پس از بیست و پنج سال هنوز هم این خسارت ها جبران و بازسازی نشده است!

اما چرا دولت ها از بیان حقایق روی گردان اند و نمی خواهند ژرفای فاجعه شکافته شود . واقعیت این است که بیان دقیق روی دادها عوارضی سنگین  بر جای می گذارد و  ادامه ی بهره برداری  و بهره مندی از نیروگاه های کنونی و ساخت نیروگاه های تازه و تجارت پر سود فروش نیروگاه های اتمی  به  دیگر کشورها  را به مخاطره می اندازد.  به عبارت روشن تر، مساله، مساله ی تجارت است و سود سرشار  انحصاراتی که تولید برق را در انحصار خود دارند

مساله ی خطر سلاح های اتمی و نیروگاه های برق  اتمی در هیچ کشور جهان  به اندازه ی آلمان  در کانون بحران سیاسی نبوده است، این مساله  در آغاز دهه ی هشتاد  با تصمیم  پیمان ناتو برای استقرار موشک های میان  برد با کلاهک اتمی در آلمان غربی داغ شد که جنبش صلح و مخالفت توده ای با استقرار سلاح های اتمی در  این کشور  را در پی داشت و   تشکیل حزب سبز آلمان  و نقش این حزب در سیاست آینده ی آلمان و  فراروی از احزاب سنتی و دموکراسی  چند حزبی  را رقم زد.

 با انفجار در نیروگاه اتمی چرنویل  بار دیگر مساله نیروگاه های تولید برق محوری شد. این بار بحث ها بر محور  بسیج همه گانی برای پایان دادن به  بهره برداری از نیروگاه های اتمی همه گانی،  پس از یک دهه  تصویب لایحه ی قانونی  پایان دادن به بهره برداری از نیروگاه های اتمی را با خود داشت.

اما با شکست انتخاباتی سوسیال دموکرات ها در سال 2009  و روی کار آمدن احزاب راست تر، محدودیت زمان بهره برداری از نیروگاه ها که دست آورد مشترک سوسیال دموکرات ها و سبزها  بود با یک نیرنگ سیاسی دولت دایر بر کنار گذاشتن مجلس ایالتی  از رای زنی  با تصویب قانون ویژه ای بهره برداری از راکتوره به  مدت چهارده سال تمدید شد.  البته  کشاکش سیاسی و حقوقی  بر سر این مساله  هنوز خاتمه نیافته و با روی داد کنونی ژاپن تشدید شده است. دامنه ی انتقادها نسبت به  اقدام دولت دایر بر تمدید دوران بهره برداری از راکتورهای قدیمی  آن چنان بالاست که احزاب اپوزیسیون نخست وزیر و وزیر امور خارجه را به دلالی برای انحصارات تولید برق متهم می سازند و  انتقاداتی این چنین تند و  اتهاماتی این چنین عریان بدون ارائه ی  مدرک و مستندات اتهام  در عرف پارلمانی آلمان کم سابقه است.   

مخالفان تمدید بهره برداری از نیروگاه های اتمی بر قدیمی بودن و فرسوده گی  نیروگاه ها انگشت می گذارند که شماری از آن ها  چهل ساله  هستند، آنان هم  بر آسیب پذیری نیروگاه ها انگشت می گذارند در برابر  هواپیماربائی و اقدام تروریستی  بنیادگرایان اسلامی و وارد آوردن احتمالی  هواپیمای ربوده شده  بر نقطه ی حساس آن ها،  و هم  خطر زلزله  را مطرح می کنند که در ژاپن روی داد و در هر کجای دیگر جهان و آلمان هم ممکن است روی دهد.  اما این همه ی آن احتمالات خطرناکی  نیست که ممکن است روی دهد. ده ها  احتمال  خطر  دیگری مطرح است که به ذهن خلاق هم نمی رسد. انفجار چرنویل بر اثر هیج کدام از این پیش بینی ها نبود. کما این که تنها یک راکتور از چند  راکتور نیروگاه چرنویل  منفجر شد و دیگر  راکتورها آسیبی ندیدند.

در پیوند با نیروگاه های اتمی بوشهر که ساخت روسیه و از نوع آسیب پذیر چرنویل است، جدای از درگیری مناقشه آمیز سران جمهوری با دیگر کشورهای جهان  بر سر غنی سازی اورانیوم  و  جدای از طرح های جاطلبانه نظامی سپاه برای ساخت بمب اتمی  و دست یابی به سلاح کشتار جمعی به منظور تهدید متقابل آمریکا  و اسرائیل که خود بازی دیگری است با آتش و یک بازی نابخردانه و ماجراجویانه!  به فرض برکناری این بازی ماجراجویانه و پای دار ماندن حکومت بر بهره برداری مسالمت آمیز از انرژی اتمی، صرف زلزله خیز بودن بوشهر و  حاشیه ی خلیج فارس برای هر سیاست مدار خردمندی با هر نحله ی فکری  ایجاب می کند که پس از تجربه زلزله ی ژاپن به ادامه کاری آن خاتمه دهد. زیرا  هر دو خطری که نیروگاه اتمی «فوکوشیما»ی  ژاپن را آسیب پذیر ساخت در مورد نیروگاه های بوشهر هم مصداق عینی دارد. هم احتمال وقوع زلزله در خلیج فارس و پدیده ی بروز سونامی ناشی از آن، احتمالی قابل پیش بینی است  و  هم  احتمال  وقوع زلزله در جای گاه نیروگاه!   و این تمام ماجرا نیست.

در جریان جنگ ایران و عراق، هواپیماهای عراقی ساختمان نیمه ساز نیروگاه را در چند نوبت مورد حمله قرار دادند و اگر احتمال رخ داد جنگ دیگری با همسایه گان دور و نزدیک  متنفی باشد،  احتمال اصابت تصادفی موشک پرتاب شده ای در مانور های مداوم خودی و بیگانه در خلیج فارس  به  یکی از  نیروگاه ها که نمی تواند منتفی باشد اصابتی که  فاجعه ای مشابه چرنویل یا فوکوشیما در پی خواهد داشت.  

اگر با وقوع انفجار در نیروگاه چرنویل ادعا می شد که صنعت روس و فن آوری اتمی روس عقب مانده تر از غرب  است،  با انفجار نیروگاه اتمی ژاپن که خود دوش به دوش آمریکا  و در رقابت با آلمان و فرانسه سرآمد فن آوری غرب است این حربه هم خنثا شد و برتری فن و فن آوری  را نمی توان تضمین امنیتی برای راکتورها  دانست. و هم باید افزود در وقوع خطر کار چندانی  از دست گاه های خودکار به عمل نمی آید!

آسیب پذیری نیروگاه های اتمی و تهدیدی که از این آسیب پذیری متوجه ی جان انسان ها  است  مرز  و کشور  و تکنیک نمی شناسد و احتمال رها شدن و پخش رادیواکتیو خطری است جدی که آتیه ببشریت را تهدید می کند و  نباید اجازه داد که  زنده گی و مرگ میلیون ها انسان و سلامت نسل های آینده  در  جهان هم چنان بازی چه ای باشد   در دست کلان سرمایه داری و انحصارات صنعتی و دولت هائی  که در درجه ی نخست مدافع  انحصارات هستند و سود سرشار  انحصارات  را نماینده گی  می کنند.

 هواداران  بهره برداری از فن آوری اتمی برای تولید برق و انرژی به خودکفائی ملی اشاره می کنند و به بی نیازی از خارج و به  ارزانی هزینه ی تولید. اما ارزانی کیلو وات ساعت در کار نیست و در  کشوری مانند آلمان چهار تراست بزرگ کنترل تولید،  مصرف داخلی و  برق صادراتی به کشورهای هم سایه را در اختیار دارند و بنا بر اراده ی خود بهای کیلووات ساعت  را بالا می برند و برق  تولیدی نیروگاه های اتمی ارزان تر از  دیگر انواع  نیست. اما  اگر مساله ی خودکفائی در میان باشد با بهره مندی از انرژی خورشیدی و باد و آب هم می توان به خودکفائی اندیشید. جدای از این که  منابع کانی شناخته شده ی اورانیوم هم در دنیا  محدود است و  وابسته گی به اورانیوم  وارداتی کم تر از وابسته گی به نفت و گاز وارداتی  نیست! و استدلال هواداران تمدید فعالیت نیروگاه های اتمی در کشوری مانند آلمان و یا بریتانیا  توجیهی بیش تر نمی تواند باشد. مساله ی مهم آنان انحصار است و سود انحصارات و برای شان هم  مهم نیست که این سود به چه بهائی برای شهروندان تمام می شود. روی آوردن به انرژی خورشیدی یا تولید انرژی  از دیگر منابع سلطه ی انحصاری آن ها را می شکند!

بر اساس یک محاسبه سود خالص نیروگاه های تمدید شده ی آلمان پس از  کسر محاسبه ی مالیات ویژه و  حساب سازی های رایج  در فرهنگ بورژوازی روزانه پنج میلیون یورو است که با ملاحظه ی چهارده سال و هر سال سی صد و شصت و پنج روز  به رقم نجومی بیست و پنج میلیارد و پانصد و پنجاه میلیون یورو سر می زند. در جمهوری اسلامی هم سود ویژه باندهای مافیائی در کار است . از یک طرف برای ساخت نیروگاه های تازه قرارداد شصت و پنج میلیاردی امضا می شود که خود قرارداد آب و نان داری است و ده تا بیست درصدی که حق دلالی می گیرند رقم بزرگی را تشکیل می دهد از طرف دیگر با تولید برق در نیروگاه های اتمی و صرفه جوئی از مصرف نفت و گاز  میزان بیش تری از گاز و نفت تولیدی را به فروش می رسانند که  از  قبل ان هم حق دلالی کلانی به جیب باندهای مافیائی امنیتی سرازیر می شود. و هم این احتمال که پس از رسیدن نیروگاه ها به مرحله ی بهره برداری مثل سایر تاسیسات تاکنونی در پرتو خصوصی سازی مورد سوئ استفاده قرار گیرد وجود دارد!   

اگر دولت ژاپن با توجه به فن آوری  پیچیده و پیش رفته ی خود می تواند برای مهار نیروگاه های آسیب دیده دست به اقداماتی بزند و  اگر کشوری مانند فرانسه و آلمان را خطر زلزله کم تر  کشوری مانند ایران و زاپن تهدید می کند در دزدبازار  کنونی ملاها و آشفته  بازار جمهوری اسلامی اتکا به نیروگاه های وارداتی و فن آوری وارداتی  آن چنان خطرناک است که مرزی نمی شناسد حتا تعهد و تضمین شرکت های سازننده هم اطمینان خاطری ایجاد نمی کند. همان طور که امروزه  شهروندان ژاپنی و دولت این کشور هستند که بار فاجعه را بر دوش می کشند و نه مدیران یا صاحبان سهام که پیدا نیست در کجای جهان جا خوش کرده اند.

با احساس هم دردی با  صدها هزار نفری که بدون پناه، بدون دست گیری، بدون دریافت کمک های انسان دوستانه درمانده   در انتظار فرجی دقیقه شماری می کنند و با احساس هم دردی با قربانیان زلزله که پیکرشان در زیر آوار مانده است و بسته گان شان در شرایط روحی نابسامنی سر می کنند بر این  نکته   باید  مهر تائید زد که  در جریان پخش رادیواکتیو  و الوده شدن محیط امکان مانور زیادی برای مقابله ی با خطر و دست گیری از قربانیان بی پناه باقی نم ی ماند!

مجید دارابیگی

18 مارس 2011   

  

دست