مداخله نظامی درلیبی ورویکردهای مختلف نسبت به آن

آنچه که بهانه ودستاویز لازم برای مداخله مستقیم نظامی درلیبی را(باهدف مهارانقلاب منطقه وحفظ منافع استراتژیک قدرت های بزرک غربی) فراهم ساخت،اقدامات خشونت آمیزو تهدیدهای جنون آسای قذافی بود نسبت به کشتارتک تک مخالفین.

درکنارآنها دعوت اتحادیه عرب وبرخی کشورهای آفریقائی که بطورکلی تحت نفوذ قدرت های بزرگ قراردارند وهم چنین قطعنامه سازمان ملل،پوشش ومشروعیت لازم را برای مداخله این قدرت های بزرگ با فرارگرفتن درپشت شعارجلوگیری ازکشتارانسانی وحفاظت ازجان غیرنظامیان فراهم ساخت. مشروعیتی که درسایه آن هم چون فرشتگان نجات با بالهائی که اززیرآنها  بمب ها ی اورانیوم رقیق شده وموشک هائی با قدرت تخریب عظیم  برسروروی تأسیسات وساختمانها ونقاط مشکوک وغیرمشکوک ریخته می شوند که درنتیجه آن انسانهای بسیاری بدون روشن شدن آمارشان کشته ومجروح می شوند وتأسیسات وزیرساخت های کشورشخم زد شده  وویران می گردند.   

وضعیت دوقطبی  شده با طرح  ضرورت حفظ جان غیرنظامیان ولزوم مداخله نظامی توسط قدرت های بزرگ این سوال را پیشاروی هرکس وازجمله  نیروهای مترقی ومدافع انقلاب،صلح و آزادی قرارمی دهد که  که درچنین وضعیتی  چه موضعی باید اتخاذ شود؟

دربرخورد با آن سه رویکردمشهود دیده می شود:

رویکردی با دفاع آشکارویاضمنی ازمداخله نظامی همراه است* .رویکرددیگری  دربرابرمداخله امپریالیستی به دفاع ازدیکتاتورها می پردازد( موضع گیری چاوزدرمورد لیبی وسوریه ازنمونه های برجسته آن است) وبالاخره رویکردی که با نه به مداخله قدرت های بزرگ  ونه به  دیکتاتورها متمایزمی شود وهردو آن را محکوم می کند.

البته اگردرجهان نیروی مداخله کننده بی طرف وبدون امیال امپریالیستی وتحت کنترل نهادی های مردمی وجود می داشتند،ابزارمناسبی  برای مقابله با اینگونه جنون های دیکتاتورها بودند. اما دروضعیت کنونی انجام آن باتوسل به ماهیت  اربابان جهان و امیال ومطامع امپریالیستی اشان هم چون سپردن حفاظت گوسفندان بدست گرگان است.آنها  نه فقط خود به کشتارمتقابل دست می زنند بلکه به صورت چماق سرکوب  برای مهارانقلاب منطقه وبرسرکارگماردن چهره های تازه ای ازمستبدین  بجای کارگزاران سوخته شده کنونی عمل می کنند.اشتیاق عظیم آنها به  مداخله دراین نوع مناطق جزبوی مست کننده نفت وحفظ وگسترش منافع عظیم اشان نیست.هم چنان که عدم اشتیاق آنها به مداخله درنقاط دیگر(ازجمله آفریقا)  درمواردی که شاهد کشتارهای انسانی گسترده  هستیم  بدلیل نبود منافع ویژه وپرچرب وچیل برای آنها شوقی برنمی انگیزد.

جنگ ادامه سیاست است  وسیاست نیزادامه منافع طبقات  وقدرت های حاکم. وهمین واقعیت تحت عنوان منافع حیانی ومنافع ملی این یا آن قدرت بزرگ ویا منافع مشترکشان دراین یا آن نقطه جهان فرموله می شود.

انقلاب درهرنقطه ازجهان بی شک به حمایت وهمبستگی سایرگردانهای ضدسرمایه داری درنقاط دیگرجهان نیازمند است وبدون آن به سرانجام نمی رسد. اما اولا نقش اصلی ولازم را درمیان خود جنبش ها دراین یا آن نقطه ایفاء می کنندو نیروهای دیگربه منزله نیروی  پشتیبان هم چون  شرط مکمل عمل می کنند. دراین رابطه مشخص  نیزحمایت  جنبش انترناسیونالیستی ازخواست وجنبش مردمان به پاخاسته درعرصه های گوناگون وازجمله حمایت سیاسی ونیز فشاربه نهادهای رسمی بین المللی برای تحمیل اقداماتی مثبت درآن راستا واجد اهمیت است .هم چنانکه وجود چنین نیروی فعالی برای افشاء اهداف واقدامات  قدرت های امپریالیستی وحتی عدولشان ازمصوبات سازمان ملل وپای بندی به ادعای ظاهری انسان دوستانه اشان دارای اهمیت است.بنابراین وجود چنین نیروی فعال وهشیارجهانی  حتی برای تحمیل  برخی اقدامات مثبت به سازوکارها ونهادهای جهانی موجود مهم است.

علاوه براین جنبش ها ونیروهای انقلابی وفعالین وگردانندگان آنها  باوقوف به اهداف قدرت های بزرگ وخطرزائده شدنشان درصورت مداخله،واینکه درکوله پشتی نظامیان کالائی بنام دموکراسی وآزادی وجود ندارد(ونمونه های  عراق وافغانستان و.. دراین مورد بسی گویایند)،نباید باداشتن انتظار ویا درخواست مداخله نظامی ،جاده صاف کن آن بشوند. آنها باید اشکال تاکتیکی واستراتژی مبارزه را بدون تکیه برچنین نیروهائی که خود مدافعان دیکتاتورها بوده اند به پیش ببرند وپیشروی وعقب نشینی خود را بادرنظرگرفتن این واقعیت وتقویت حمایت همبستگی جهانی به پیش برند.آنها باید بدانند که گشودن جاده مداخله قدرت های بزرگ، حتی اگربا نیت خیرصورت پذیر،جزگشودن راه جهنم وسربرآوردن نیروهای مخرب وواپسگرا وحکومت های دیکتاتورنخواهد بود. آنها ممکن است آغازکننده باشند اما پایان آن دیگرنه  اراده آنها،بلکه به منافع واراده قدرت های بزرگ  مربوط می شود.

واقعیت این است که درمورد لیبی بدلیل وضعیت ویژه آنجا صفوف  جنبش ضداستبدادی بصورت جنبشی باماهیت متناقض درآمده است  که بدلیل شکاف ماشین دولتی واختلافات شبه قبیله ای هم شامل توده های مبارزومخالف استبداد،ومخالف فقروتباهی وفلاکت هست  وهم بخشی  ازطبقه حاکمه وماشین دولتی را که  تادیروزدرکنارقذافی قرارداشتند وامروزبه صفوف جنبش پیوسته اند دربرمی گیرد.آنها  نقش مهمی دررهبری وهدایت جنبش بدست آورده اند. همین ها هستندکه دررابطه فعال باقدرت های خارجی قرارداشته وخواهان مداخلات روزافزونی ازسوی آنها هستند.

علاوه براین ها،مداخله نظامی  شمشیردودمی است که می تواند با برانگیختن موجب  موج ناسیونالیستی ناشی ازمداخله واشغال نظامی،حتی مواضع مستبدین موجود را تقویت کرده و سبب گسترش جنگهای داخلی وکشتارروزافزون گردد. دراین مورد بخصوص  نمونه افغانستان که درآن پیشروی مجاهدین علیه طالبان  درزیرچتربمباران های سنگین آمریکا ومتحدینش صورت گرفت و حتی منجربه سرگونی طالبان گشت وسپس به نوبه خود موجب برآمد مجدد طالبان گشت که امروزه دولت آمریکا ناچارشده است برای کنترل امور وخلاصی ازجنگ بی پایان بفکرمشارکت دادن آن درحکومت فاسدی شود که خود درافغانستان بوجود آورده است.بنابراین ماهیت وسرنوشت وثبات  حکومتی که درزیرچترحمایت هواپیماها وتانک های مداخله گران شکل می گیرد بشدت مورد سوال است. پدیده قرون وسطائی طالبان وگسترش بنیادگرائی دراین منطقه یکی ازپی آمدهای مهم این نوع مداخلات است  که گرحه اوباما مدعی است که هرگزاشتباه حمله به صدام را تکرارنخواهد کرد،اما درصورت ادامه آن اجتناب ناپذیراست. نباید  فراموش کرد که همواره راه های بسیاری برای مهار سرکوب وجنایت های مستبدین وسرکوبگران وجود دارند که بااستفاده  از فشارهای مثبت بین المللی می توان بدون توسل جستن به قدرت تهاجمی دولت های  بزرگ وسپردن ابتکارعمل به دست آنها،آنها را   بکارگرفت که البته با  بی اعتنائی ویا مخالفت این قدرت ها با این گونه سازوکارها و دامن زدن به فرایند دوقطبی کردن اوضاع ،امکان بکارگیری این نوع اقدامات با چالش های مهمی همراه است که باید تاآنجاکه ممکن باشد خنثی  گردند.

امروزه با قرارگرفتن درمقابل عمل انجام شده، تنها می توان با سیاست محکوم کردن هردوسوی این قطب-مستبدین ومداخله گران- که با اقدامات متقابل خود مشروعیت وحقانیت یکدیگررا تقویت می کنند،دامنه مخرب آنها را کم کرد وبه صلح وآزادی وانقلابات مردمی یاری رساند.بخصوص با توجه به بروز تردیدها وشکاف هائی که دراردوی قدرت های بزرگ نسبت به میزان وچگونگی واهداف این مداخله  شاهد آن هستیم و بانگرانی ازفرورفتن درباتلاق جنگ کنترل نشده ای توسط این قدرت ها،نقش نیروهای ضدسرمایه داری، ضدجنگ ومدافع دموکراسی راستین، درکاستن ازنقش مخرب این مداخله ها وپایان دادن به آن  ودرعین حال تقویت صفوف جنبش ضداستبدادی-مطالباتی وفرایند انقلاب درمنطقه برجسته ترمی گردد.

http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com

taghi-roozbeh@yahoo.com