نگاهی به برخی  چالش های جنبش کارگری

انتشاربیانیه های گوناگونی به مناسبت فرارسیدن اول ماه می ازسوی تشکل ها وفعالین جنبش کارگری درمجموع وصرفنظرازبرخی کاستی هائی که فرصت پرداختن به آن دراین جا نیست، اکثرا بازتاب دهنده  مطالبات فراگیراقتصادی واجتماعی وسیاسی عاجل کارگران درراستای مبارزه ضدسرمایه داری هستند ودرادامه همان سمت وسوئی است که درطی سالهای اخیر به عمل آمده است.چنانکه موضع گیری علیه نظام سرمایه داری ومحکوم کردن حذف یارانه ها وآزادسازی قیمتها،تأکید برتشکل های مستقل با درنطرگرفتن تنوع آن باتوجه به گرایشاتی که دراین باره درمیان صفوف کارگران وفعالین وجود دارد،توجه لازم به مطالبات بخش های مختلف کارگری شاغل وغیرشاغل وقراردادها موقت و.... ویا محکوم کردن  تبعیض ونابرابری بین زنان ومردان کارگر وکارکودکان وعلیه اعدام ....ونیز گره زدن مبارزه مطالباتی با مبارزات وآزادی های سیاسی نظیرآزادی بی قید وشرط بیان و آزادی احزاب ورهائی زندانیان سیاسی  .....   ، درکناربذل توجه به رویدادهای بزرگ و تازه ای که امسال درمنطقه شاهد آن هستیم وبویژه مبارزات کارگران منطقه درجنبش ضداستبدادی ومطالباتی جاری  واعلام همبستگی با کارگران منطقه وجهان ازمهمترین نکات این بیانیه هاست.

بااین همه شکافی بین طرح مطالبات فراگیرودامنه محدود اتحاد عمل اعم ازصدوربیانیه واقدامات مشترک هم چنان وجود دارد.اگرچه امسال ازجهاتی ودرحرکتی متناقض خوشبختانه تااندازه ای شاهد فاصله گرفتن ازبرخی رویکردهای سکتاریستی وانفرادی  درموضع گیری های مشترک هستیم که مبین کنارگذاشتن مطالبات وباورهای اخص هر جریان به عنوان پیش شرط همکاری واتحاد عمل هستیم وتلاش برای قرارگرفتن مبنای همکاری  حول اشتراکات علیرغم داشتن اختلافات.گرچه همزمان مثلا شاهد موضع گیری انفرادی سندیکای هفت تپه هم هستیم. واین نشاندهنده آنست که هنوزتا تبدیل شدن همکاری حول مطالبات پایه ای درراستای گسترش همبستگی طبقاتی و مبارزه علیه استبداد ونظام سرمایه داری  به یک سنت جاافتاده وثبیت شده فاصله داریم.تأکید براشتراکات وهمبستگی مبارزاتی وصف آرائی های کوچک حول آن  ولوآنکه بطورنقد ودرکوتاه مدت بدلیل شرایط سرکوب وپراکندکی، نتیجه محسوسی هم دربسیج نیرووعرض اندام کارگران نداشته باشد،برای تدارک مبارزات  هم آهنگ وگسترده آتی دارای اهمیت استراتژیک است.وبدون آن کارگران محکوم به تداوم تفرقه وجدائی شده و  هرگزقادرنخواهند شد که به مثابه نیروئی نقش آفرین و موثرعمل کنند. بنابراین اولین دست آورد ولو کوچک ونامحسوس را باید بروزنشانه هائی از آب شدن یخ های سکتاریستی دانست.اما واقعیت آن است که  سکتاریسم هم چنان ازگره های اصلی درجنبش کارگری ماست وباید باتمامی تلاش برای جا انداختن فرهنگ همکاری دربسترمبارزات واختلافات کوشید.چراکه اتصال حلقه های پراکنده  وشکل گیری فرایند اتحاد طبقاتی  وهم چنین تعمیق جنبش ودرس آموزی ازتجربه  بربسترمطالبات جاری صورت می گیرد وسکتاریسم معمولا مانعی عمده دربرابرآنهاست. جلب اعتماد توده های کارگر به فعالان وبخش های آگاه تر کارگری وگسترش صفوف مبارزاتی طبقه، درمتنی پیچیده ازتکثروچندگونگی صورت می گیرد که یافتن وتمرکزپیداکردن حول  حلقه های متحدکننده وفراگیرهنربزرگ فعالین وعناصرآگاه تررا تشکیل می دهد.حضورموثرتر کارگران  با متحدشدن حول مطالبات پایه ای وفراگیرخود موجب نقش آفرینی طبقه کارگردرجنبش ضداستبدادی باسیمای مستقل خود می گردد وبه مبارزه ضداستبدادی معنا وجهت گیری معینی می دهد ومبارزه ضداستبدادی ازمنظرمطالبات کارگری را ازمبارزات ضداستبدادی فراطبقاتی و به روایت بورژوازی(مطالبات  مجرد وعام ازیکسو ومطالبات کوچک ومحدود ازسوی دیگر) متمایزمی کند.

دومین مانع را باید درنوع نگاه ونوع عمل نسبت به  سازمان یابی وسازمان یافتگی  و بسیج وسیع ترین توده های کارگربشمارآورد. واقعیت آن است که نگاه های سنتی ومبتنی برنگاه یک جانبه وشفته ورفته  به تشکل وتجمعات کارگری ودیدن آنها صرفا دراشکال سازمان یافته به شکل سنتی آن برای بسیج طبقاتی کارگران وایجاد اتحاد عمل گسترده  کافی نیست.درهرمبارزه کارگری درهرواحد ومحیطی  خواه ناخواه موجب ایجاد نوعی همبستگی وتجمع واشکالی ازسازمان یابی  می گرددولوآنکه  هنوزبا اشکال کلاسیک وشناخته آن متفاوت باشد ویاهنوزنتوانسته باشد به آن مرحله فرابروید.درعصر ارتباطات واطلاعات، درواقع پیوند انواع شبکه ها واشکال مبارزاتی درمحیط ها واماکن کارگری وزحمتکشی می تواند بخشی ازسازمان یابی سراسری باشد.فقط کافی باورکنیم هرجاکه مبارزه وجود اشکالی ازکارجمعی ومبارزاتی وجود داردوباتوجه به آنکه وجود مبارزه گسترده را نمی توان  منکرشد،بناچارنمی توان وجود انواع محافل وشبکه ها واشکال تجمعات مبارزاتی رانمی توان انکارکرد.مثلا درهمین آخرمبارزه درخشان کارگران که بازتاب جهانی وسراسری هم یافت مبارزه کارگران پتروشیمی ماه شهربودکه به گمان مولد اشکال بی پایانی ازاشکال حمعی مبارزه بوده است واین مساله تقریبا برای اکثر واحدها ومحیط های کارگری البته الزامانه درچنان اندازه اما به درجات مختلف صادق است.مهم است بدانیم که اولا درعصر ارتباطات وکوچک شدن محیط های کشوری وجهان همه اینها می توانند بطوربالفعل بخشی ازسازمان یابی سراسری طبقه کارگرمحسوب شوند وبه نحوی به هم متصل شوند وثانیا متناظربا آن می توان اشکالی ازهمکاری واتحادعمل وهمسوئی گسترده را سازمان داد. به شرط شسته و رفته ندیدن اشکال سازمان یابی بخشی ازشبکه سازمانی یابی سراسری  طبقه کارگروزحمتکشان قرارگیرند. 

درهمین راستامی توان گفت که  جای خالی بسیاری ازکارگران متعلق به واحدهائی  چون ذوب آهن وایران خودرو و پتروشیمی وکارخانه های فعالی چون کیان تایرودهها وصد نظایرآن خالی است.به گمان من چنین خلأ اجتناب ناپذیرنیست ومی توانست ومی تواند نام آنها ویابخشی ازکارگران آن درلیست همبستگی های کارگری قرارگیرد. البته  اگراهمیت همبستگی هرچه وسیع ترهدف اصلی ومقدم باشد ونیزازمطلق کردن اشکال شسته ورفته وویژه اجتناب گردد.مبنای این ادعا واستنتاج نیزهمانگونه که اشاره شده وجود واقعیت عینی مبارزه است واینکه درهرمبارزه جمعی وجود درجاتی ازهمبستگی کارگری واشکال کارجمعی-صرفنطرازچگونگی آن- حتمی است. بهمین دلیل می توان  برلیست همبستگی کارگری  با استنادبه مبارزات وواقعیت های عینی هم اکنون موجود افزود. مثلا چرا کارگران ایران خود رو ولوصرفا بخشی ازآنها نتوانند درفراخوان واعلام همبستگی ماه مه شرکت نکنند؟.یا کارگران پتروشیمی و...  . واقعیت آن است که درشرایط سرکوب نفس مبادرت به اعتصاب ویااشکال دیگراعتراضی وتکرارآنها ولوآنکه هنوزبه هردلیلی به تشکل مستقل واعلام شده ازنوعی که معمولا می شناسیم  فرانروئیده باشد،می تواند  حلقه ای ازحلقات جنبش کارگری باشد وباحضور درصف گسترده ومتکثرومتنوع کارگری به همبستگی کارگر ی معنا بخشد.تنها باید به شکل شبکه ها ومحافل وتشکل های ازنوع دیگرهم نظرداشت و تاآنجا که ممکن است دامنه اتحاد عمل وموضع گیری را فراخ ترکردوالبته دراین میان نقش فعالان کارگری به مثابه حلقه های ارتباط دهنده واجد اهمیت است. هم چنین گسترش چنین حضوری  بخصوص درسطح کارخانه وموسسات تولیدی وخدماتی پایه ای واستراتژیک دارای اهمیت است ضمن آنکه ممکن اشکال دیگری ازاقدام وهمکاری متناسب با خود را  به طلبد.البته تلاش برای چنین هدف بزرگ وگسترده ،درصورتی که  ضروری باشد نافی همکاری وموضع گیری های  مشخص تر تشکل های شکل یافته تربا مطالبات شفاف ترواحیانا رادیکال ترنیست ومی تواند به موازات تلاش فوق صورت گیرد.اما آنها نباید آن همه کاری باشد که برای شکل دادن به همبستگی وسازمان یابی کارگران صورت می گیرد وبهمین دلیل نمی تواند جایگزین تلاش برای  حرکت های  گسترده کارگری با حضوربدنه هرچه وسیع ترگردد. معمولا حرکت های وسیع ترممکن است  بدلیل الزامات  توافق وسیع تر حول مطالبات محدودتری صورت گیرد، با این همه تنها باگسترش همین  گام ها وبامشارکت هرچه بیشترالبته باداشتن افق های رادیکال است که می توان جلوتررفت وجنبش را برپایه تجارب خویش رادیکال  ترکرد.

سومین نکته  دررابطه با تشکل ها آن است که درشرایط سرکوب واستبداد بدون داشتن ویا حفظ خصلت جنبشی وبسیج مداوم بدنه،بویژه درشرایط سرکوب  تشکل ها قادربه حفظ ادامه کاری وروحیه   مبارزاتی  نخواهندبود.ازاین رو همواره بایدنسبت به حفظ وتقویت  رابطه متقابل آندو توجه لازم را داشت.وگرنه این نوع تشکل ها پس ازمدتی  زمین گیرمی شوند.

4-کارگران ازیکسو باتوجه به توازن نیرو وپراکندگی ووخامت اوضاع بحرانی، مشغول نبردهای موضعی وپراکنده برای حفظ موقعیت شغلی وبهبودوضعیت کنونی  پیرامون مطالبات اخص خود باهدف قابل تحمل کردن فشار زندگی هستند و ازسوی دیگردامنه بحران اقتصادی وسیاسی فراگیرچنان است که هر تلاشی ازاین نوع حتی اگرموفق هم باشد، نمی تواند اوضاع وخامت او را تغییربده و کمبودهای واقعی اش را جبران کند . چنین دستاوردهای کوچک درزیرامواج مهیبی هم چون  تورم سنگین وبیکارسازی های وسایرمولفه های بحران  به سرعت بی خاصیت می شوند.ازهمین رو بدون ورود به نبردهای سراسری وکلان وباهدف تغییر سیاست های کلان وبکارگیری نیروی جمعی برای کسب وحفظ آن ها، قادربه بهبودجدی اوضاع خود وجامعه نخواهد بود.والبته چنین نبردهای سراسری  نیزجزازطریق گره خوردن همین مبارزات کوچک وموضعی  با مبارزات کلان  صورت نخواهد گرفت.اکنون خود رژیم نیز باتوجه به وقوف به  پی آمدهای سیاست تهاجم اقتصادی و آزادسازی قیمتها وسیاست انجماد دستمزدها وبیکارسازی ها، همواره نگران وقوع باصطلاح فتنه های اقتصادی هستند.وبرهمین اساس نیز سال جدید را سال جهاد اقتصادی نامیده اند وبرآرایش نیروهای خود به عنوان بسیج کارگری برای مقابله با این خطرتأکید کرده اند.

بااین وجود بحران سیاسی درکناربحران اقتصادی  وروبه وخامت بیشتر زمینه های گره خوردن جنبش مطالباتی با جنبش ضداستبدادی، ونان و آزادی را آماده ترساخته است ودرست بهمین دلیل باید سال نوین (و سالهای آتی را)باید سال گره خوردن مطالبات سیاسی واقتصادی ونقش آفرینی بیشترزحمتکشان درجنبش های ضداستبدادی دانست.

5-باتوجه به ناموزونی ناشی ازیک جانبگی جنبش خیابانی واینکه  بدون گره خوردن آن با جنبش های  مطالباتی،وباتوجه به روشن شدن بیش ازپیش اهمیت  نقش کارگران وزحمتکشان در جنبش ضداستبدادی،بدیهی بودکه توجه طبقات دیگر به  طبقه کارگرومصادره مبارزات آن وجهت دادن آن بسود خود دربرنامه های آنها جایگاه برجسته ای پیداکند.ودرهمین راستا ازجمله اصلاح طلبان و "سبزها" برای اعمال نفوذ  نفوذ در این جنبش  وادغام آن درجنبش عمومی و معطوف به اصلاح نظام به تکاپوافتادند. انتخاب ماه مه به عنوان  روزخشم ازجانب آنها-درکنارروزهای دیگر- ونگاهی به شعارها وپوسترها ونوع تکاپوهای آنها بخوبی تلاش برای تبدیل کردن کارگران به  سیاهی لشکربرای اهداف آنان را روشن می سازد.درواقع مبارزه  ضداستبدادی به روایت اصلاح طلبان هم باید درچهارچوب حفظ نظام کنونی باشد وازمطالبات ساختارشکن، فرارونده وانقلابی فاصله گیرد  وهم ازوجه مطالباتی  -طبقاتی ودریک کلام آمیخته شدن آن با مطالبات ومبارزه طبقاتی کارگران تهی شود  تابتواند تبدیل به ابزارچانه رنی مناسبی  برای تقسیم قدرت گردد.

6-چنین تلاشی البته ازسوی طبقات ورویکردهای دیگر برای کنترل وجهت دادن به مبارزات مستقل وفرارونده ولاجرم خطرناک غیرطبیعی نیست واگرجزاین بود عجیب بود. اما غیرطبیعی آنجاست که برخی مدعیان طبقه کارگروچپ با هم صداشدن وموج سواری، ازگارگران بخواهندکه درزیرچتروهژمونی فراخوان روزخشم(فراخوان اصلاح طلبان وراه امیدسبز) وبااستناد به  مفاهیم برگرفته ازآنها  بخواهند به چشم کارگران  خاک به پاشند وحتی دراین موج سواری تلاش کنندکه درهمراه با روایت آنها ازمقولاتی فراطبقاتی چون ملت ایران ونظایرآن ورنگ ولعاب کارگری دادن به آن سود جویند. برای این جریان-به بهانه مرحله بندی مبارزه- مبارزه "ضداستبدادی" مقدم برمبارزه طبقاتی وبرابری اجتماعی بوده  وکارگران باید با درنظرگرفتن منطق بی رحم تاریخ نخست به مبارزه ضداستبدادی بروایت بورژوازی تن بدهند تاروزی، روزگاری  نوبت رهائی آنها فرابرسد.دراین رویکرد دوخطای فاحش همزمان با هم عمل می کنند: اولا دخیل بستن  برای سرنگونی استبداد توسط  فراخوان دهندگان راه سبزامید وازجمله روزخشم جزبه دنبال سراب دویدن نیست، وثانیا  مبارزه ضداسبتدای برای کارگران همانی نیست  که طبقات دیگرازآن می فمهمند ودرتبلیغ وترویج وتبدیل آن به گفتمان حاکم می کوشند.ازهمین رو مبارزه طبقاتی ومبارزه برای سوسیالیسم  تااطلاع ثانوی دراین رویکرد تعطیل است.وحال آن که زندگی واقعی به کارگران وزحمتکشان دایما می آموزدکه مبارزه صرف ضداسبتدادی وفراطبقاتی وجود خارجی نداشته وصرفا جزشگردوتمهیدی برای برای حقنه کردن مطالبات بورژوازی برجنبش وتبدیل کارگران به سیاهی لشکرطبقات دیگر نیست.بااین وجود فراخوان این جریان به کارگران برای قرارگرفتن درزیرچترروزخشم،به این شکل عریان وآشکارخود خوشبختانه درصفوف چپ کمترگوش شنوائی داشته وحتی سازمان های رفرمیست نیز با چنین غلظتی به دفاع ازروزخشم برنیامده اند.

وتشکل ها وفعالین کارگری داخل کشورهم خوشبختانه،همانطورکه درعمل شاهدیم،دربیاینه ها وگفتگوهایشان  نشانی ازتوهم قراردادن مبارزات  خود درزیرچتر راه سبزامید دیده نمی شود. آنها بخوبی  می دانندکه معنا وماهیت وهدف اصلاح طلبان ازادعای حمایت وفراخوان دادن به آنها  چیست.آنها بجای پیوستن خود البته با تداوم راه مستقل خود دیگران را نیز می توانند واداربه حمایت خود نمایند.واین البته درست دربرابرتوصیه الحاق آنها به صفوف راه سبزامید دارد. برای کارگران  همانطورکه سرود انترناسیونال آن را ندامی دهد رهائی جزبدست خودشان ودرهمبستگی کارگران ایران ومنطقه وجهان حاصل نخواهد شد. برای آنهائی که برطبق بیانیه های آنها با سرمایه داری  وعلیه سیاست حذف یارانه ها،وتشکل های مستقل و وسایرمطالبات اقتصادی وسیاسی واجتماعی اشان مبارزه می کنند، دست یابی به آنها با همکاسه شدن وقرارگرفتن درزیرچترهژمونی وگفتمان کسانی که درجهت خلاف آن مبارزه می کنند ناممکن است.متأسفانه این گونه فراخوان دهندگان فقط بیگانگی خود را با ماهیت وسمت گیری جنبش دوسال اخیر وموضع گیری های جنبش های اجتماعی بویژه جنبش کارگری دررابطه با آن به نمایش می گذارند.

باتبریک فراررسیدن اول ماه روزجهانی کارگر به همه مدافعان آزادی وسوسیالیسم وبا امید به پیشروی های تازه  برای  کارگران در ایران ومنطقه  وجهان. 

2011-04-30  10-02-90

http://www.taghi-roozbeh.blogspot.com

taghi_roozbeh@yahoo.com