رفقای سازمان کارگران انقلابی ایران، خسته نباشید؛

 

طبقهء کارگر ایران امروز از کمیت و کیفیت بی سابقه ای برخوردار است اما بخاطر صد و چند سال حاکمیت پلیسی نظامی حاکم بر ایران هنوز قادر به ایجاد تشکل های صنفی و سیاسی سراسری خود نگردیده است. در چنین شرایطی هر کوششی که در راستای مهندسی تشکل های پایدار طبقهء کارگر ایران صورت گیرد از نظر من نخست جای قدر دانی دارد و سپس از اهمیت تعمق و کوشش در هر چه بیشتر در انطباق این کوشش ها با شرایط داخل کشور، برخوردار می باشد.

در سند:

http://www.rahekaregar.com/maghalat/2011/05/13/mabanii.pdf

 بنوعی دیگر به اهمیت ایجاد ظرفی برای «ادامه کاری» توجه می شود. این نکته، ادامه کاری، و مهندسی یک تشکیلات قابل رشد و گسترش کمونیستی، امروز و در شرایط بحران اقتصادی و سیاسی ایران، از اهمیت شایانی برخوردار است اما من در چند نکته با شما توافق کامل ندارم. بواقع نقشهء شما جهت ادامهء کار برای من بعبارتی «کم» و از سوئی دیگر «زیاد» است.

 

سعی می کنم این «تناقض» را در چند جمله توضیح دهم. از اینجا شروع می کنم که در این متن برای نخستین بار نه از اکثریت و اقلیت که از اکثریت و اقلیت ها صحبت می شود. با ابعاد کنونی طبقهء کارگر ایران و لزوم شکل گیری اقشار متفاوت آن، هر تشکل کمونیستی که خود را  جزئی د از حزب کمونیست سراسری ایران می داند، نه تنها شایسته است تا از «اقلیت ها» صحبت کند، بلکه بایستی حتی با عدم وجود «اکثریت»، ادامه کاری را تضمین نماید.

 

رفقا بیائید جزمی نیندیشیم و مشخصا به شرایط اختلاف در یک تشکل کمونیستی بپردازیم. در این کوشش می خوانیم: « اقلیت یا اقلیت های سازمان موظف به اجرای آن دسته از نظریات اکثریت نیستند که با آن اختلافاتی اصولی دارند» خوب بنظر من لازم است تا در همین کوشش مشخص کنیم که این اختلافات «اصولی» چه می توانند باشند؟

 

آیا منظور از اختلاف در اصول، تفاوت در سیاست هاست؟

 

آیا اختلاف در اصول، تفاوت در تاکتیک ها و روش های پیشبرد برنامهء تشکیلات است؟

 

آیا اختلاف در اصول، تفاوت درک از تنظیم روابط سازمانی ست؟

 

بعبارت دیگر این اختلاف در اصول، در زمینهء سیاسی، یا تاکتیک های پیشبرد مبارزه و یا در تنظیم روابط فی مابین پیش بینی می شود؟

 

از نظر من اختلاف در اصول که در این سند به آن اشاره شده است محدودهء نامشخصی را در بر می گیرد و بی تردید در هر یک از این موارد بطور یکسان و از پیش تعیین شده نمی توان برخورد کرد. بنظر من تیز کردن اختلاف بر سر اصول بدون روشن کردن حوزهء این اختلافات، به سهم خود در یک تشکل کمونیستی اختلاف برانگیز خواهد گردید.

 

چه اختلاف بر سر سیاست ها که خود در محدودهء اختلاف بر سر اصول طبقه بندی می شوند حیات سیاسی یک تشکیلات را دچار معضل خواهد نمود و عملا راهی بجز انشعاب در مقابل اقلیت و یا اقلیت ها نخواهد گذاشت. از این رو اگر چه من اختلاف بر سر اصول در زمینهء سیاست را غیر قابل پیشگیری می دانم، اما تنها راه ادامه کاری را در صورت بُروز چنین اختلافاتی «انشعاب» و جدائی  می دانم. انشعاب بر سر اصول سیاسی از نظر من نه تنها عملی انقلابی در جهت روشن کردن سیاست کمونیستی از دیگر سیاست های طبقات  میانی، در صحنهء سیاسی عمومی ست بلکه از نظر تشکیلاتی نیز بنوبهء خود مبارزه ای واقعی با فرقه گرائی غیر کمونیستی خواهد بود و از این رو قابل فهم و پذیرش است.

 

از نظر من با وجود دو و یا چند سیاست، یک سازمان کمونیستی قادر به ایجاد شرایطی برای «ادامه کاری» نخواهد بود. تجربهء کنگرهء سیزدهم سازمان و تدارکات آن این امر را به خوبی به اثبات می رساند که وجود دو و یا چند سیاست؛ برغم وزن هر یک از آنها در درون یک تشکیلات کمونیستی؛ دیرتر و یا زودتر انشعاب را به صفوف مختلف این سازمان تحمیل خواهد نمود. رفقا براستی با اختلاف در مورد «اصول» سیاست های سازمان، چگونه قادر به ادامهء فعالیت مشترک خواهیم بود؟

 

اما اختلاف بر سر «اصول» منحصر به سیاست های تشکیلات نیست. در یک تشکل کمونیستی از نظر من می توانیم اختلافات «اصولی» بر سر روش های پیشبرد یک سیاست مشترک در میان اقشار و طبقات پرولتری و غیر پرولتری داشته باشیم. در این صورت اگر ذهنی نباشیم و به صحنهء واقعی مبارزه در سراسر ایران توجه کنیم می بینیم که چه اکثریت (در صورت وجود) و چه اقلیت و یا اقلیت های موجود برای پیشبرد یک سیاست واحد کارگری؛ در میان اقشار محتلف طبقهء کارگر امروز ایران؛ می توانند دارای نظرات گوناگون باشند. در این صورت مشکلی نخواهیم داشت بشرط اینکه اکثریت (فرضا موجود) و اقلیت ها بپذیرند که در بین دو کنگره هر گرایشی برای پیشبرد سیاست یگانهء اتخاذ شده در هر کنگره، آنطور که خود درست می داند؛ در رابطه با اقشار مختلف طبقهء کارگر ایران؛ عمل کند. این سیاست اجرائی باعث خواهد گردید تا گرایشات مختلف یک تشکل حزبی، با تمام قوا در جهت پیشبرد سیاست واحد؛ هر بخش به اقتضای درک خود از شرایط؛ در زمان و مکان ِخود،اقدام کنند. یک مجموعهء کمونیستی تنها در پایان زمانبندی و دورهء پیش بینی شده برای پیشبرد این سیاست ها، قادر به جمعبندی زمینی تر نسبت به امکان پیشبرد سیاست تشکیلات از طریق هر یک از روش ها خواهد بود. از نظر من این امر نه تنها به عینی تر شدن هر گرایش ها، نسبت به موفق بودن و یا عملی نبودن روش مورد نظر خود کمک خواهد نمود بلکه تنها با بررسی «رفیقانه»ی نتایج عملکرد گرایشات متعلق به اقشار گوناگون طبقهء کارگر ایران،  کل تشکیلات امکان بررسی جمعی عملکرد خود و اتخاذ روش های مناسبتر را، بعنوان مثال در یک کنگره فراهم خواهد آورد.

 

        اختلافات دیگری نیز می تواند در اصول تشکیلات و تنظیم روابط فیمابین عناصر تشکیل دهندهء یک سازمان کمونیستی بُروز کند. بطور مثال برخی از رفقای ما در دوران کنونی و عصر انقلاب ارتباطات، از سازماندهی مخفی برای مبارزهء علنی عبور کرده اند و مبارزات علنی فورومی را برای سازماندهی پرولتاریا؛ آنهم در سراسر جهان و حتی ایران!؛ مناسبتر ارزیابی می کنند. از نظر من این اختلافات اگر چه از اهمیت برخوردارند و حزب کمونیست سراسری ایران نمی تواند این اختلافات را نادیده بگیرد و روابط گوناگون و حقوق مساوی برای اعضای تشکیل دهندهء خود قائل نشود اما در مقطع کنونی و قبل از تشکیل حزب کمونیست سراسری ایران، سازمان های کمونیستی شایسته است تا این نوع تنظیم روابط مابین خود را با انعطاف هر چه بیشتر به پیش ببرند. در حال حاضر نه تنها بایستی سعی کنیم تا در یک پراتیک مبارزاتی، انواع مناسبات کمونیستی را در درون تشکل های خودآموزش دهیم و جاری سازیم، بلکه شایسته است تا انواع سازماندهی اقشار گوناگون طبقهء کارگر ایران را؛ چه در داخل و چه در خارج از کشور؛ برای ایجاد سازمان سراسری سیاسی طبقهء کارگر ایران به رسمیت شناسیم، پیروز باشید.

 

پیش بسوی تشکیل حزب کمونیست سراسری ایران

 

هادی میتروی، شانزدهم ژوئن دو هزار و ده 

 

hadi.mitravi@yahoo.com