بحران سیاسی- اقتصادی رژیم و تشدید اقدامات سرکوبگرانه علیه کارگران و فعالین کارگری

 

صدیق اسماعیلی

 

همزمان با گسترش اعتراضات کارگری، رژیم اسلامی بار دیگر فشار و تهدیدات علیه کارگران و فعالین کارگری را از سر گرفته است. روز چهارشنبه 18 خرداد ماه 1390، شاهرخ زمانی یکی از فعالین کارگری در حالی که از تهران به تبریز می رفت، توسط ماموران وزارت اطلاعات دستگیر و بازداشت شد. ٢٦ روز بعد، وی طی تماسی با خانواده‌اش، اطلاع داده است که در سلول انفرادی است و حدود بیست روز در اعتراض به دستگیری خود در اعتصاب غذا بسر می برد. از سوی دیگر بهنام ابراهیم زاده فعال کارگری و عضو کمیته پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری و نیز از فعالین عرصه ی لغو کار کودک و عضو جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان که پس از ماه ها بازداشت، در شعبه ی 15 دادگاه انقلاب به 20 سال حبس محکوم شده بود، شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران، او را به 5 سال حبس تعزیری محکوم کرد. محمد جراحی، کارگر اخراجی عسلویه و عضو کمیته پیگیری ایجاد تشکل های آزاد کارگری، اوایل تیر ماه ١٣٩٠ توسط ماموران وزارت اطلاعات دستگیر و بازداشت شد. وفا قادری و صدیق سبحانی از فعالین کارگری و از اعضا کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری که در آستانه اول ماه مه دستگیر و بازداشت شده بودند، مجددا به دلیل شرکت در گلگشت حمایت از فعالین کارگری زندانی، پس از دادگاهی و محاکمه، هر کدام به یک سال زندان محکوم شدند که حکم صادره به جزای نقدی یک میلیون تومانی تبدیل شد. یداله قطبی از فعالین کارگری و عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری نیز طی احضاریه ای که از طرف دادگاه انقلاب سنندج برای وی ارسال شده، باید در تاریخ 22 تیر 1390 خود را به شعبه 2 این دادگاه معرفی نماید. همچنین دادگاه انقلاب شهر سنندج، خالد حسینی از فعالین کارگری و عضو کمیته هماهنگی را به یک سال حکم تعزیری محکوم کرد. غالب حسینی از فعالین کارگری و عضو کمیته هماهنگی نیز در انتظار حکم است. یکی دیگر از کارگران راه آهن تبریز با نام "سید" مدتی پیش دستگیر و بازداشت شد. رضا شهابی فعال کارگری عضو سندیکای کارگران شرکت واحد، علیرغم وخامت جسمی بیش از یک سال است که در حالت بازداشت "موقت" در زندان اوین بسر می برد. این در حالی است که هنوز ابراهیم مددی از اعضای سندیکای واحد حکم خود را می‌گذراند و بعد از چهار سال بلاخره به منصور اسالو مرخصی استعلاجی داده‌اند. بر اساس اخبار منتشره، اداره کار شهرستان شوش نیز به کارگران اخراجی و نمایندگان کارگران شرکت نیشکر هفت تپه و اعضای هیات مدیره ی این سندیکا اعلام کرده است که اگر دست از فعالیت کارگری بردارند و از کار خود استعفا دهند و تسویه حساب کنند، آنها را به صورت موقت به سر کار باز خواهند گرداند. طی ماههای اخیر شمار زیادی از فعالین کارگری در شهرهای مختلف ایران و مشخصا اعضای کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری، به نهادهای امنیتی و قضایی رژیم احضار و مورد تهدید قرار گرفته و شماری از آنان نیز برای مدتی بازداشت شده اند.

 

تشدید اقدامات پلیسی و سرکوبگرانه علیه کارگران و فعالین کارگری بر متن تشدید بحران اقتصادی و آثار ویرانگرش، موقعیت را برای طبقه کارگر دشوار کرده است. تهاجم وحشیانه‌ایی که طبقه سرمایه‌دار و محافظ اسلامیش علیه زندگی و معیشت طبقه کارگر سازمان داده و نیز طرح هدفمند کردن یارانه‌ها که بخشی از دستمزدهای پرداخت نشده طبقه کارگر است، حمله مضاعفی است بر سفره خالی طبقه کارگر و اقشار ستمدیده جامعه. رژیم اسلامی برای برون رفت از بحران اقتصادی، هزینه مشکلات خود را از جیب طبقه کارگر پرداخت می‌کند و با ایجاد مشکلاتی از جمله بیکاری فزاینده، اخراج و قراردادهای موقت، تورم و گرانی سرسام آور و نداشتن امنیت شغلی، خیل عظیمی از کارگران قراردادی را به ارتش بیکاران ملحق کرده است. این در حالی است که صاحبان صنایع و سرمایه نیز با به خطر انداختن امنیت شغلی، به اختیار خود دستمزدها را تعیین کرده و راه هر گونه اعتراضی را مسدود می‌کنند و به این طریق می‌کوشند تا بر بحران اقتصادی خویش فایق آیند. بر خلاف آنچه که سبزها و ناسیونالیستهای پرو سبز و آن دسته از بورژوازی زخم خورده اخراج شده از حاکمیت که سرکوب ناشی از این سیاست های اقتصادی را به دولت احمدی نژاد محدود می‌کنند، این سیاست‌ها دقیقا ادامه برنامه‌های نیمه تمام ریاست جمهوری رفسنجانی و خاتمی است. جنبش بورژوائی اصلاحات سیاسی، البته از تاب و توان افتاده و بحران سیاسی و لاجرم اقتصادی رژیم، مرهمی بورژوائی نیافته است. اکنون دولت احمدی نژاد به نمایندگی از کل نظام جمهوری اسلامی و تمام جناح های آن، این سیاست های اقتصادی را برای پیوستن به بازارهای جهانی و به توافق رسیدن با دولت های غربی دنبال می کند و هزینه این توافقات هم، مستقیما از سفره کارگران و زحمتکشان پرداخت می شود.

رژیم اسلامی که کانون های خطر برای این نظام و کانون های قدرت مردم را بخوبی می شناسد، بعد از موجی از آزار و اذیتها، جمع آوری ماهواره، طرح مبارزه با بد حجابی و شبیخون زدن به دانشگاهها، اکنون به شکار فعالین کارگری روی آورده و بار دیگر آنها را آماج یورش خود قرار داده است. در مقابل، عكس العملهای طبقه كارگر نیز محدودیتهای زیادی را برای راه حلهای روتین آنها جهت غلبه بر بحران بوجود آورده است. همین واقعیت است که آنها را ناچار به زیگ زاگ زدن و پی گرفتن راه حلهای تعرضی بازدارنده و پیچیده تر برای اعمال فشار بر كارگران كرده است. صف طبقه سرمایه‌دار و سنگر طبقه کارگر، سیر تاریخی کشمکش‌ها و جدال بین این دو طبقه حکایت از آن دارد که اولا؛ حرص و ولع سیری ناپذیر سرمایه داران با كشیدن شیره جان كارگران، باعث شده است که هیچگاه نتواند سیاست تحمیل بحران بر كار و زندگی و معیشت طبقه كارگر را به سادگی از سر بگذراند و ثانیا؛ کوچکترین حرکت‌ اعتراضی کارگران، همیشه وحشت و هراس بزرگی را در دل طبقه سرمایه‌دار ایجاد کرده است. بی جهت نیست که هر زمان که اختناق سیاسی بر جامعه حاکم باشد، طبقه سرمایه‌دار با کمک دولت محافظش اولین حملات و سرکوب‌های خود را متوجه جنبش اجتماعی طبقه کارگر و دستآوردهایش کرده‌ و به طبع، قوانینی را وضع کرده‌اند که بر مبنای آن بتوان فضا را به نفع سرمایه تغییر داد. علیرغم این وضعیت دهشتناک و فلاکتبار اقتصادی و نیز گسترش اقدامات سرکوبگرانه، جنبش کارگری ایران با اتکا به دستاوردها و سنت‌های مبارزاتی اش و بویژه دستاوردهای چند سال اخیرش می تواند بر این شرایط سخت و دشوار غلبه کند و از این برزخ عبور نماید.

بدیهی است که حکومت اسلامی سرمایه در یک کشمکش جدی سیاسی - اقتصادی به سر می برد و بحران اقتصادی ابعاد ویرانگرش را بیش از پیش نمایان ساخته است. نه تنها تشدید اقدامات پلیسی و سرکوبگرانه نمی‌تواند جلو رشد مبارزات کارگران را بگیرد بلکه کارگران در جریان مبارزات رو به رشد خود در مقایسه با گذشته در ابعاد وسیعتری اعتراض و مبارزه می‌کنند. اعتراضات و مبارزات کارگری در این سالها و دخالت و رودر روئی نیروهای امنیتی و سرکوبگر رژیم با کارگران در جریان این مبارزات، جنبش کارگری ایران را در راه رسیدن به خواست‌ها و مطالبات خویش جسورتر کرده است. شرایط عینی ناشی از پیامدهای ویرانگر بحران اقتصادی، ناگزیر کارگران و اقشار تهیدست جامعه را به سوی عمل رادیکال و انقلابی سوق می دهد. رژیم  آگاه است که در روند این مبارزه و تلاشهای شبانه روزی فعالین و پیشروان کارگری برای ایجاد تشکل های طبقاتی و توده ای کارگران به ثمر می رسد و این تحول، بحران سیاسی موجود را وارد فاز دیگری می کند. اعتراضات گسترده کارگران آن هم در شرایطی که استبداد بی پرده در حال دریدن معترضین و مخالفین است، این مساله مهم و کلیدی را یادآوری می‌کند که کارگران برای رسیدن به خواست و مطالبات واقعی خود به تشکل‌های خودساخته و مستقل خود نیازمندند. در کنار رزمندگی جنبش طبقه کارگر اگر به اعتراضات و سنت‌های مبارزاتی آن به دقت نگاه کنیم، متوجه این نکته می شویم که کارگران آن گاه که اعتراضات خود را متشکل پیش برده اند، بارها و بارها توانسته اند که خواست و مطالبات خود را هم به دولت  به عنوان بزرگ کارفرمای این سیستم و نیز به کارفرمای خصوصی که بسیاری از آنان کماکان بند نافشان به بزرگ کارفرما متصل است، تحمیل کنند. احضار، دادگاهی، محاکمه و صدور حکم زندان برای فعالین کارگری دقیقا به خاطر جلوگیری از این واقعه است.

واقعیت این است که طبقه کارگر هنوز در سازمان اجتماعی و رادیکال خود متشکل نیست. با وجود این، جنبش کارگری در ایران آتش زیر خاکستر است و هر آن احتمال زبانه کشیدن و شعله ور شدن آن می رود.

رژیم اسلامی طی ماههای اخیر ضربات مهلکی را از مبارزات توده ای خورده است. نباید اجازه داد با سلاح زندان و سرکوب صفوف مبارزات  جنبشهای اجتماعی پیشرو را مرعوب نماید. تنها یک مبارزه طبقاتی همه جانبه است که می‌تواند سپری محکم در برابر سرکوب ها و سرمایه داری تا بن دندان مسلح و تنها تضمین برای مبارزه متحدانه برای آزادی فعالین سیاسی و کارگری دربند باشد. با عزم و اراده و همبستگی طبقاتی، می توان رژیم جمهوری اسلامی را در دستیابی به اهداف خود ناکام گذاشت. به طور قطع فعالین کارگری، نهادها و کمیته‌های همبستگی کارگری در خارج از کشور نیز در دل تلاش برای راه انداختن این مبارزه، باید در جهت جلب حمایت همه جانبه بین‌المللی از کارگران و فعالین کارگری در ایران، بار دیگر نقش آفرینی کنند.

 

17 تیر 1390