از شورش در توتنهایم تا دمکراسی ستیزی

 

 

      کمتر کشوری را در جهان میتوان سراغ گرفت که از آثار بحران اقتصادی در امان باشد. نارضایی عمومی، بی توجهی دولت ها به خواست های روزمره اکثریت مردم و قربانی کردن آن‌ها در مسلخ کنسرن ها و سرمایه های بانکی و کازینویی بین المللی, وضعیت اسف بار مشابهی را در اغلب کانون های اصلی سرمایه داری بوجود آورده است. نادیده گرفتن نیازهای ابتدایی اکثریت مردم، بخصوص نسل جوان، شگفت انگیز است و نشان از کور ذهنی تاریخی ی دولت مردانی دارد که درمان همه مشکلات جامعه را در سرکوب میدانند و در نتیجه به فضای بی اعتمادی، بدیینی، سرخوردگی، بی تفاوتی و عصیان دامن می زنند. شیوه برخورد، در این دور جدید بحران اقتصادی و سیاسی، همه جا یکسان است: بر چسب زدن‌های نابجا و به گلوله بستن معترضین تحت بهانه‌های واهی.

      قتل مارک دوگان روز پنج‌شنبه ۴ اوت بدست پلیس در محله توتنهایم لندن یکی از همین نمونه هاست که از شمال آفریقا تا انگیس به یکسان پیش آمده و شورشی سراسری را در پی داشته است. چهار روز غارت مغازه ها، سوزاندن وسایط نقلیه و خانه‌ها ی مسکونی بی شباهت به شورش جوانان حومه پاریس در سال ۲۰۰۵ نبود، با این تفاوت که این بار جوانان نه قلب پایتخت و اماکن دولتی بلکه محل کسب و کار جماعت های آسیایی و آفریقایی امریکایی تبار را هدف قرار داده بودند. به همین دلیل بود که جوانان ساکن این جماعات به دفاع از محل زندگی خود بر خاستند.  هنوز مشخص نیست که انگیزه کسانی که هارون جهان ۲۱ ساله و دو برادر، شهزاد علی ۳۱ ساله و عبدل موسویر ۳۰ ساله را با ماشین زیر گرفته و کشتند چه بوده است و یا راننده آفریقایی اهل کاریبیک بوده یا اینکه باند هایی در رقابت بایکدیگر دست به انتقام جویی زده اند، ولی آنچه مسلم است اینکه اهالی این جماعات چه آسیایی چه افریقایی در آرامش در کنار یکدیگر زندگی می‌کرده اند و بنابر این علت بسط عصیان به دیگر شهرهای انگلیس را نمیتوان صرفاً به حساب آشوبگران واریز کرد، گیرم که در چنین موقعیت هایی احتمالا عده‌ای از هرج و مرج پیش آمده سوء‌ استفاده کرده باشند.

     برخورد طارق جهان پدر هارون جهان بخوبی نشان می‌دهد که سرپرستان و اولیاء جوانان بر اوضاع مسلط بوده و اکنون که با کشته شدن این سه جوان غافلگیر شده‌اند، می‌خواهند  زودتر وضعیت عادی به محل باز گردد. طارق جهان که تلاش بسیاری کرده بود تا فرزند خود را از مرگ نجات دهد، با وقار و آرامش در جلوی دوربین خبر نگاران حاضر شد و گفت: « نمی‌خواهم بیش از این درد سر وجود داشته باشد و کسی با مشکل روبرو شود. فرزند من در دفاع از جماعتی که در آن زندگی می‌کرد کشته شد. سیاه پوست، آسیایی، سفید پوست، ما همه در یک جماعت زندگی می کنیم. اگر می‌خواهید پسران خود را از دست بدهید جلو بروید و گرنه آرام بگیرید و به خانه ها یتان بازگردید. » ( ۱ ) در عین حالیکه تنش همچنان  ادامه داشت، مردم در محل قتل سه جوان با دسته های گل گرد آمدند تا نگرانی و اندوه خود از اعمال خشونت بار را نشان دهند. و همین جا بود که آقای آلتون برنت از مرکز « جماعت هزاره آفریقایی های اهل کاریبیک  » ضمن دادن دسته گلی به طارق جهان گفت : « ما رنج و اندوه شما را احساس می کنیم. اجازه نمی‌دهیم این رنج و اندوه بین ما تفرقه بیاندازد. » سپس طارق را در آغوش گرفت.

     این گرایش قوی به همزیستی متمدنانه اهالی جماعات بایکدیگر اگر چه دیوید کمرون، نخست وزیر و مسئولین پلیس لندن را بنوعی خلع سلاح کرد، ولی تأثیری بر رویکرد سرکوبگرانه نخست وزیر نداشت. او در چند مصاحبه تلویزیونی اضطراری به منظور سرکوب آنچه او « آشوبگران » می‌نامد، به پلیس قول همه نوع کمک را داد و به آن‌ها اجازه داد از گلوله پلاستیکی و ماشین آب

 

 

 

 پاش که تا کنون فقط در ایرلند شمالی مورد استفاده قرار می‌گرفت، استفاده کنند. کمرون پا را از این هم فراتر گذاشت و در مورد عصیانی که سراسر انگلیس را فرا گرفته این‌گونه قضاوت کرد: « آشوبگران پایه‌ای ترین ارزش‌ها را فاقدند، ارزش‌هایی چون احترام، .. پاره‌ای هم « بیمارند » ( ۲ ) این همان دیوید کمرونی است که در سال ۲۰۰۶ در خصوص « جنایت » این نظر را داشت: « درک زمینه، دلائل و علل جنایت. این البته به معنی توجیه جنایت نیست، بلکه بما کمک می‌کند باآن بر خورد کنیم. » ( ۳ ) اکنون باید پرسید چه مشکلی باعث شده است که این عصیان فقط کار « آشوبگران » باشد؟ چه چیز آقای کمرون را بوحشت انداخته است که جوانانی که از بیکاری، بی آیندگی و تبعیض به تنگ آمده‌اند یا تلاش کرده‌اند از دارایی خود در مقابل عده‌ای غارتگر دفاع کنند را آشوبگر و بخشی را نیز« فاقد ارزش » و « بیمار » توصیف کند؟ جوان سیاه پوستی که به شهردار لندن باخشم می‌گوید که شما هرروزه میلیون‌ها پوند در لیبی هزینه می‌کنید ولی به وضعیت مردم اینجا بی توجهید، چه ارتباطی با آشوبگری دارد؟

     صحنه تکان دهنده جوانی که بر زمین افتاده و جوانان دیگری کوله پشتی اش را زیر و رو می‌کنند و به وضعیت آسیب دیده جسمی او بی توجهند، سند آشکار سیاست شکست‌ خورده دولت در خصوص وضعیت زیستی ی این جوانان است. بی تفاوتی جوانان گرسنه،  بیکار و بی چشم انداز که از مغازه ها کارتن میوه، تلویزیون  یا بطر شراب به غارت می‌برند، نه به ارزش‌های انسانی جامعه بلکه به جهان سنگ دل سرمایه است که چشم اندازش برای آن‌ها آیینه دقی است که هیچ جای مناسبی برای خود در آن نمی بینند.

این‌ها بخشی از همان جوانانی هستند که روز بعد از پایان عصیان جارو بدست به پاک سازی محیط خود مشغول شدند و کمر به حمایت از منزل و ماوای خود بسته بودند. سه جوان بریتانیایی پاکستانی الاصل که در برمینگام کشته شدند مسلمانانی بودند که از مسجد بیرون آمده بودند و باهمسایگان خود در باره چگونگی دفاع از محله خود صحبت می‌کردند. در پوستر ها از آن‌ها بعنوان رزمندگان مصممی یاد می‌کنند که می‌خواستند از مسیحیان و سیک ها هم محافظت کنند،  بنابر این نمی‌توان آن‌ها را در یک قالب به نام « آشوبگران » ریخت و مانند نخست وزیر انگلیس خود را از مسئولیت های خطیر اجتماعی و اقتصادی گریبانگیر تهیدستان جامعه رها کرد. این همه بمعنی آن نیست که باید معدودی دزد یا غارتگری که فاجعه آفریدند را بدون مجازات گذاشت تا به شرارت ادامه دهند. باید انگیزه های اصلی آن‌ها روش شود تا بتوان سیاست روشنی را در خصوص آنان اتخاذ کرد. آیا تخریبی که بخشی از عصیانگران جوان موجب شدند « تخریبی برخاسته از دفاع نومیدانه نیست ؟ » دفاع از حق زیستی با کرامت و انسانی که هرگز نداشته اند؟ ( ۴ )

       بر مینگام که خاستگاه اصلی انقلاب صنعتی بود چرا امروزه باید بیشترین محلات محرومان و فلاکت زدگان را داشته باشد؟ یا به اصلی‌ترین محل درگیری بین آسیایی ها و ساکنین آفریقایی امریکایی تبدیل شود؟ در همین شهر بود که شش سال پیش شایع شده بود که به زن سیاه پوست تجاوز شده و شهر دو روز به صحنه جنگ خیابانی تمام عیار تبدیل شد.

     طبق آماری که همه رسانه‌های بین‌المللی در این روزها از وضعیت انگلیس منتشر کردند، بیست در صد مردم انگلیس بیکارند و بیست در صد جمعیت شش برابر بقییه مردم ثروت دارند و در سالهای گذشته لندن به دو بخش مرفه و حلبی آباد بیشتر شباهت پیدا کرده است. در مناطق جنوبی لندن بیش از پنجاه در صد مردم فقیر و با بی چشم اندازی مطلق روبرویند. در توتنهایم  چهل در صد مردم ناحیه هارینگی در خانواده‌ هایی زندگی می‌کنند که رسما تهیدست اعلام شده است.  این اهالی باید با شصت در صد در آمد متوسط زندگی کنند. وضعیت این اهالی مشابه فقیرترین ناحیه جنوب لندن است. ( ۵ ) آقای کامرون و دولت منتخبش راه حل این وضعیت را در محاکمه جوانان یازده به بالا و دستگیری هزار و پانصد جوان جستجو می‌کنند، بدون اینکه برنامه‌ای

 

 

 اثباتی جهت رفع نابسامانی های اجتماعی ارائه دهند !!

      دولت محافظه کار کمرون با کاهش بودجه کشور به میدان آمد و برناهه صرفه جویی سفت و

سختی که کمر به نابودی بقایای جامعه رفاه بسته بود را ارائه داد، بودجه آموزش، امنیت و کمک به جوانان را بطرز چشم گیری کاهش داد. تنها در بخش امنیت اجتماعی ۳۰ هزار کارمند را بیکار کرد. ( ۶) . بزرگترین نیرویی که از این برنامه آسیب دید جوانان بودند. برنامه این دولت، برنامه اقتصادی نور چشمی ها ست. در پرتو همین برنامه است که  برای ماه عسل شاهزاده انگلیس یک جزیره کامل را به شبی پنجاه هزار یورو اجاره می کنند. شاید آقای کمرون و اعضاء دولتش چنین ولخرجی هایی را امری طبیعی بدانند ولی برای جوان یازده ساله‌ای که دست به غارت مغازه ها می‌زند بسیار غیر طبیعی و ناعادلانه است. این وظیفه دولت است که پیش از آنکه چنین جوانانی به این سطح از یأس و خشونت سقوط کنند به نجات آن‌ها بشتابد.

    آقای کامرون نه تنها هیچ برنامه‌ای برای مبارزه با نا بسامانی های موجود ارائه نداد بلکه تصمیم به اقدامی در راستای محدود کردن دمکراسی ی پارلمانی نهادینه گرفت، که تا کنون بی سابقه بوده است: سانسور شبکه‌های اجتماعی ای چون فیس بوک، تویترووو، آن هم برای مقابله با  « اخلال گران بالقوه ای که احتمالاً مقاصد جنایت کارانه دارند،»! ( ۷ ) این اقدام  آقای کمرون اعتراض گروه های حقوق بشر را بهمراه داشت، بطوریکه رئیس گروه حقوق شهروندی موسوم به « گروه حقوق علنی »، آقای جیم کیلک، در انتقاد به سانسور رسانه‌ های اجتماعی گفت : « چگونه میتوان پی برد که کسی نقشه خرابکاری در پیش دارد؟ این داوری [ قصد جنایت ] شامل چه کسی میشود؟. »  ( ۸ )  

     مختصر اینکه برنامه کنونی دولت انگلیس را میتوان در دو بخش اساسی خلاصه کرد:

۱ـــ ایجاد رعب و حشت از طریق دادگاه های شتابزده شبه نظامی. ۲ ــــ محدود کردن دمکراسی برای جلوگیری از شکل‌گیری سازمان های سراسری مبارزاتی ی مردم، بخصوص جوانان. این دو مولفه نه مرهمی بر زخم های کهنه جامعه که کبریتی است بر هیزم داغ عصیان های آتی.

 

 

                       ۱۴.۸.۲۰۱۱                                           ح. ریاحی

 

 

 

پانویس ها :

 

۱ ــ روزنامه هرالدتریبون بین المللی. جمعه ۱۲ اوت ۲۰۱۱

۲ ـــ روزنامه دی چایت. دهم اوت ۲۰۱۱                                                                      

۳ــــ روزنامه لموند دیپلماتیک ۱۱ اوت ۲۰۱۱           

۴ ـــ نقل از مارکس در باره اتهام « آتش افروزی ای که به  کمون پاریس نسبت میدادند. در کتاب « معضل اخلاقی و پیمان های شکسته: بررسی تاریخی ـــ فلسفی خشونت پرهیزی. » صفحه ۹۱

۵ ـــ روزنامه پرسه ۱۴ اوت ۲۰۱۱        

۶ ـــ همان روزنامه. ۱۴ اوت ۲۰۱۱  ( مصاحبه تلویزیونی آقای کمرون )

۷ ـــ  روزنامه استاندارد ۱۳ اوت ۲۰۱۱   

۸ ـــ همان روزنامه