حافظه عمومی ، مرگ جاوانگی، در تحریم انتخابات

هادی ستار زاده

جاودانگی مرده ها تا زمانی ست

که تاونشان با حافظه پرداخت می شود.

این نرخی شناور دارد.روزی نیست که کسی

جاودانگی خود را از دست نداده باشد.

ویسواوا شیمبورسکی

 

- تغییر وضعیت موجود- در ردای  تحریم، اسم شب، مخالفین نا باور به شکست  تراژیک انقلاب اسلامی ، وآکثریتی  که صدای خوردشدن پیکر زندگی شان را می شنوند ، و کوس شوم جنگ ناخواسته رادر پشت دیوار های کشوراحساس می کنند.و از جانبی دیگردر بزنگاهی که، ،در نیتجتأ سیاست مشترک جمهوری اسلامی و غرب ازدو سوء با هم گره خورده است وحاصل آن ، تحریم ها اقتصادی  به شکنجه فرودستان از طریق گرسنگی اقدام کرده اند. دو پایه اساسی مخالفین تشکیل می دهندند. یکی درپی اصلاح نظام و اکثریتی درپی عغییر نظامند. و رهائی خود ازبند وقید پیوند دین و مذهب و بر قراری نظمی که آزادی ونان را در چشم انداز خود داشته باشد.از این رواست نام تغییر سبب وحشت ولایت مداران اصولگراست. در این شرایط ،آزادی و زندانی بودن در سیاست های ماجراجویانه جمهوری اسلامی، هردو طرف  در سنگرهای خود، در تحریم و یا شرکت در انتخابات به موضع گیری نشسته اند. اگرعقلانیت و سیاست انقلابی ، خیال پردازی از میدان بدر کند، وپرده های توهمات به کنار زده شود. ونور شفاف  صحنه  روشن کند. ، توازان قوا شاقول سیاست باشد.  تحریم انتخابات ، در شرایط موجود با تحلیل مشخص از اوضاع مشخص،  می تواند پاشنه اشیل رژیم را  نشنه بگیرد. نتایج نه بیشروی به سوی براندازی، بلکه به نوعی بازسازی جسارت از دست رفته و سرکوب شده خواهد شد. یا به شکلی رخدادی می تواند باشد که به نحوی دیگر خیزش عمومی سال 88 را تداعی کند.

انتخابات در یک فضای دموکراتیک امکانی است ،که در آن ره چند ساله به چند روز پیموده می شود . تجربه و شناخت از سیاست و موضوعات اساسی که در زندگی روزمره و مشکلات هستی آدمیان دوران تقدیرگرانه را زیر سئوال می ببرد.  برای  پاسخ گیری بر هر چهار راه و برزن به گوش می ایستاد. و تفکر، جانشین، تحمل و صبر و تقدیرمی شود. فضای دمکراتیک و پر التهاب گزنیش و تصمیم گیری در مورد سرنوشت خویش، بستری می گردد ، که حاصل آن می تواند، اگاهی و سازمانیابی و یافتن یکدیگر در میدان عمل گردد.  شرکت در حیات سیاسی به صورت عینی رخ می دهد. و گزنینش آزادانه « دیگری» به صورت خود گزینی و خودیابی میگردد. و هویت فردی  واستقلال در پیوند با جمع به انرژی و قدرت اجتماعی مبدل می گردد.  این تجسم قدرت، خود را در حضور داشتن در امر سیاست روز به صورت بر گزیدن و کنترل قدرت ازپائین می تواند باشد و دمکراسی مستقیم با مشورت مداوم صورت عملی به خود می گیرد. نظارت  عمومی بر دست و پای برگزیدن گان را، از گریختن  از وظیفه شان می بندد.

برعکس در سیمای یک سیستم بسته و تک صدا، قدرت اجتماعی و فعال در خدمت تحکیم پایه  های سیاست ثبات وضع موجود قرار می گیرد . رژه های پر شکوه ، آمار ها دائما از پله های صعود کننده، الغا این اندیشه که همه چیز در حال پیشرفت به سوی جامعه موعود است. اما در زیر این هیاهو،سیاست مردمی غایب و دار ودسته گمارده شده همچنان به تک تازی وحصار کشی بر منافع شخصی و یا حزبی و محفلی خود مشغول خواهند بود. در فضای سرکوب شده  و اخته شده، سر به فرمان و خاموش که حس مقاومت در مانده است،، به زیر سایه ترس رانده شده . و فرج  و گشایش به دیگری بزرگتر واگذار می شود. تجربه ویرانی درارودگاه سوسیالیسم  حزب - دولت به خوبی نشانگر این روند بوده . در چنین شرایطی جامعه ، آماده برای هر پذیرشی از هر سوئی است چرا که تعلیم دیده ، نبود خویش را بپذیرد. وبه نفی استقلال تفکر و عمل خویش رای داده و بدهد. 

جمهوری اسلامی رسوا تر از آنست که لازم باشد در باره آن، داد سخن  داد و ناله کرد.  تنها با نگاهی به ورق پاره های دولتی می توان به هم ریختگی  در ساست و اقتصاد آنرا دریافت. قدرت های نامرئی در پستو ها و نهاد های امنیتی و نظامی به تدوین سیاست بر پایه رقابت دست می زنند.یک دیگر از سکه می اندازند. دولت سیاسی  و روی دست مانده به نافرمانی و قانون گریزی و طایفه گرائی، زندگی حقارت بار خویش را طی می کند.و سیاست نه از حوزه منافع ملی و سیاست مدبرانه بلکه از حلقوم خواب نما شدهگان  حوزه وی  و نظامی بررسانه ها جاری می شود. در واقع، سیاست عمومی امری است و فضا آزاد اما برای ولایت مداران که تلاش دارند هسته قدرت را هرچه فشرده تر سازند و خصلت توتالیتری آنرا واقعی تر کنند. ودراین  میان، دفتر رهبری کانون دسیسه های سیاسی است. وتا آنجا که هاشمی رفسجانی این رکن اساسی تحکیم جمهوری اسلامیمشروعیت نظام را مورد تردید قرار داده و می رود تا در قم حوزه نشین شود. می توان بیان داشت دوران تراژدی انقلاب اسلامی نمایش خویش را آغاز کرده است.  حتی کسانی در چارچوب این نظام خواستار اصلاح هستند یا در حصر وزندان، یا گوشه عزلت بر گزیده اند.و حکومتاسلامی در شرایطی به مانند تام در کارتون تام و جری  که ، تام متوجه نیست که زیر پایش خالی است . اما همچنان در رویای جری در فضا می دود. از گفتار شیرین در باره جهانی شدن خود دست بر نمی دارد.شاه بیت  این کارتون در نکته است که علی لاریجانی در مصاحبه اعلام می دارد «من نمی دانم چرا اصلاح طلبان در انتخابات شرکت نکرده اند.».

تغییر نماد خواست عمومی است ،خود را در تحریم انتخابات باز نمائی می کند. با غیبت عمومی و ترک جایگاه تماشاگران  که کارگردان می خواهد آنها را به سبک تئاتر برشتی  به بازی در نمایش بکار گیرد. بزرگترین نقد را بر نمایش کمیک دولتی بکار برده اند. بدین طریق می توان امید داشت که جسارت سرکوب شده  خود را  باز سازی کند. در این غیر اینصورت تحریم به شکل یک روز تعطیل در خواهد  آمد.و قادر نخواهد شد اعتراضی را نمایان گر باشد. عدم استقبال از انتخابات بعد از این همه تجربه و سیاه روزگاری مردم و سرکوب اعتراضات سال 88 یک امر قعطی باید تلقی شود.  اما به دلایل گوناگون از جانب حکومت  به فرموده «آقا» انتخاباتی پر شور ، دشمن شکن و شرکت حداکثری، که خون تازه در رگهای انقلاب ترزیق خواهد کرد بر گزار خواهد شد.با وجود گفته با هنر «  در تهران بیست درصدد در انتخابات شرکت خواهد داشت» و از ارتش کاسه لیسان و مدعیان هوادار ولایت گروهی به مجلس می روند تا فضل الخطاب بودن کلام مقدس «آقا» را جیغ بزنند. و این بار خانه ملت شاهد بی خاصیت ترین مرد مان نسبت به ملت خواهد بود. چرا آنچنان که همگان می دانند جمهوری اسلامی دیگر حاضر نیست شکافی بر اندیشه ولایت مداری خود را پذیرا باشد. خانه آنچنان لرزان است که به وزش نسیمی پایه ها آن فرو خواهد ریخت.  بایست نسیم را به بند کشید. اما در این میان کسانی هستند که شم خوبی برای بو کشیدن بوی نان و کباب را دارند. و کسان دیگری که گرفتار در توهمات تاریخی خویش هستند.  و از آتش فردا قیامت بیشتر از جهنم امروز می ترسند.و گسترده مقلدانی دست در سفره  پدرخوانده حوزه ها و ارگان نظامی وامنیتی  و رانت خواران دفتر و نهادی ولایت دارند.  وبا حضور این جماعت میکروفن ها و رسانه ها به نمایندگی از جانب همه فرمایش خواهند کرد.

اما کارگران و زنان پیشرو و مادران نگران و دانشجویان  و جوانان و سربازان همدرد و مخالفین ضد جنگ و اکثریت لگد کوب شده گان  که هر روز نگران فرو غلیدن خویش به پایه  فرودست اجتماعی هستند  و شاهد عبور ماشین از روی مردممان بودند. در این رای گیری شرکت نخواهد کرد و خود را از هم اکنون در توطئه تحریم شریک می بیند.و جمهوری هم این را به خوبی دریافته است که بهتر است  بازار را زیاد گرم نکند که در زمستان کسی پاسخ سلامت نخواهد داد. با چراغ خاموش و بی صدا هیاهو این مرحله از سر بگذارند . غمش نیست که بیایند و یا نیایند سیاست قدرت چنین است.

اما درخشانترین صحنه ی این نمایش عمومی « خیابان مرده » می تواند باشد خیابانی، که گویی خاک مرده بر آن پاشیده اند.خیابانی که کمتر کسی در آن قدم می زند . زندگی و حیات در آن نیست جز اشباع که هراسان از فریادیند .که کودکان را به خانه فرا می خوانند. یا به ره مهمانی اقوانم نمی روند و عاشقانش  قرار خویش با معشوق را به روز دیگر موکول کرده اند. خیابانی سرد و خاموش بی هیچ راه گذر مشکوکی. و این می تواند می تواند به مانند نمایش نامه خاموشی دریا کمر دشمن را بشکند. همانطور در آن نما یشنامه افسر فاشسیم در هم می شکند.در این شرایط یکی از بهترین تاکتیک ها در کنار تمامی ابتکاری فردی و جمعی و قومیمی می تواند  باشد . این رویا نیست و تنها تصمیم عمومی می تواند آنرا به بکار گیرد . با  هزینه ای کمتر. و این اعتراضی است مستقل و زنده کننده جسارت سرکوب شده و یک همبستگی انسانی و ملی با خود و به دیگرانی که در تیره بختی به سر می برند.

و این همان رخداد می تواند باشد که حکومت هیچ عملی را در برابر آن نمی تواند صورت دهد. چرا که نا بهنگام و و غیر قابل پیش گیری برای جمهوری اسلامی می باشد. حداقل این نتیجه دارد که علاوه بر یافتن یکدیگر در صحنه سیاست و کشاندن تردید کنندگان به عمل و تفکر وا می دارد. وحکومت را از اسب یکه تازی به زیر خواهد انداخت اورا به در جایگاه کمیک خود بنشانند. و روح آسمانیش  در پشت در های بسته سرگردان در خیابان مرده آواره سازند.