شورش های عربی  در حال حاضر کجا قرار دارند؟

Graswurzelrevolution

برگردان ناهید جعفرپور

جنبش های اعتراضی در کجا خطا های استراتژیکی تعیین کننده نمودند؟ آیا تمایل سقوط به جنگ داخلی وجود دارد و یا این روند می تواند متوقف شود؟

نویسنده الجزایری بوآلم سنسال با رمانش به نام " دهکده آلمانی ها" توجه ها را بخود بر انگیخت. وی بعنوان اولین نویسنده عرب حمایت های نظامی نازی های پنهان در الجزایر را به سازمان آزادی بخش " لیبراسیون ناسیوناله" ( جبهه آزادی بخش ملی) که در سال های 50 در جنگ ضد استعماری بر علیه فرانسه مبارزه می کردند، به نقد می کشد.

سنسال از جنگ آزادی بخش الجزایر بنام جنگ داخلی یاد می کند و می نویسد: ما بر علیه ارتش استعماری و بر علیه خودمان مبارزه می کردیم. جبهه آزادیبخش ملی بر علیه مسالی ها، عربها بر علیه بربرها و مذهبی ها بر علیه لائیک ها. این چنین ما نفرت آینده و انشعابات آینده را بر روی سرزمینمان تدارک  دیدیم (.....) مبارزات آزادیبخش برای ما ارمغان آزادی بهمراه نیاورد و اصولا هیچگونه آزادی به همراه نداشت. 2

   سنسال بعنوان نویسنده هنوز در الجزایر زندگی می کند. کتاب هایش ممنوع می باشند. وی در سخنرانیش بهنگام دریافت جایزه صلح از بنگاه نشر آلمان در تاریخ 16 اکتبر 2011 می گوید:

" ما همه این را لمس می کنیم که از زمان انقلاب مخملی درتونس در جهان چیزی تغییر نموده است. مسئله ای که در جهان عرب جنجال آفرین و پیچیده و وحشت زده غیر ممکن بنظر می رسید، بالاخره اتفاق افتاد: (....) آنچه در حال حاضر در حال وقوع است بنظر من تنها شکار دیکتاتورهای کوته فکر و ناشنوا نیست و به جهان عرب هم خلاصه نمی شود بلکه یک تغییر جهانی است و یک انقلاب کوپرنیکانی است: انسانها خواهان دمکراسی واقعی بدون مرز و بدون تابو هستند. انسانها دیکتاتور ها را رد می کنند، افراط گرایان را رد می کنند، دیکته بازار ها را رد می کنند، آنها سیاست بدبینانه و متکبرانه و بزدلانه کنونی جهان را رد می کنند. آنها حاضر به تن دادن به سرنوشت نیستند هر چند که حرف آخر را بزند. آنها در مقابل هر گونه آلودگی بر می خیزند. همه جا در جهان انسانهای خشمگین در مقابل هر آنچه به انسان و این کره خاکی آسیب می رساند به اعتراض بر می خیزند". 3

سنسال در سخنرانی خود یاد از خانمی مبارز الجزایری دارنده جایزه صلح می کند که تنها زنان الجزایر را نمایندگی نمی کند بلکه برای تمامی زنان انقلاب عربی ایستادگی می نماید و می گوید: در سال 2000 در اینجا ازهموطن من خانم آسیه جبار قدر دانی شد. زنی که برای جا افتادن این تفکر بسیار تلاش نموده است که در کشورهای مسلمان عربی ما هم زنان موجودی آزاد هستند و بدون آزادی کامل زنان عدالت در جهان برقرار نخواهد شد بلکه تنها جهانی مریض، مضحک و نفرت انگیز خواهد بود که مردن زنان را درک نمی کند.

من در اینجا اعلام می کنم که مبارزه آسیه اکنون بار داده است: مقاومت واقعی و مبارزه ای سرشار از عزت و غرور در الجزایر (و کشورهای عربی ـ خانم کارمن توکل را بیاد بیاوریم) اکنون عمدتا از سوی زنان در حال انجام است." 4

لیبی و آسیب های جنگ ساحل

آغاز جنگ داخلی در لیبی را می توان در رابطه با فروش تسلیحات، منافع نفتی غرب و بمباران های ناتو دانست. باید بخاطر آورد که بیشماری از انقلابی های لیبی  همان آغاز روبروی تمامی دوربین ها گفتند که آنها از اسلحه هایشان تنها برای سرنگونی قزافی استفاده می کنند و بعد از سرنگونی این اسلحه ها را تحویل خواهند داد و بدنبال مشاغل مورد علاقه خود خواهند رفت.

بله یک چنین توهماتی غالبا در آغاز هر مبارزه مسلحانه ای وجود دارد. قیام کاملا مشروع بر علیه رژیم خونین قزافی بعد از سرنگونی قزافی به هیچ وجه به تحویل اسلحه از سوی شبه نظامیان نیانجامید. لیبی امروز کشوری تحت کنترل اسلحه است. کشوری که وضعیت سیاسی داخلی اش با در حدود 60 مقر شکنجه تحت کنترل بخشا شبه نظامیان با هم دشمن است. 5

مدتهاست که جنگ داخلی لیبی به خارج از لیبی صادر می شود و آتش جنگی را در منطقه ای که همواره با درد و رنج همراه بوده است را می گستراند.

در مالی در تاریخ 22 مارس 2012 یک کودتا توسط شبه نظامیان جوان بر علیه آ. ت. توره که بصورت نیمه دمکراتیک انتخاب شده بود انجام پذیرفت. آنها وی را متهم کرده بودند که او فعالانه بر علیه شبه نظامیان شمال مالی عمل نکرده بود. این کودتا باعث بلند شدن شبه نظامیان جوانی شد که از سال 2011 به خود جبهه آزادی بخش ملی ازواد نام نهاده اند و هوادار انصار الدین سلفی که با القاعده مغرب رابطه تنگاتنگ و همکاری دارد، می باشند و به همراه القاعده شبه نظامیان شمال را کنترل می کنند.

این درگیری بخشا ریشه تاریخی دارد. شمال اشغال شده مالی در واقع 65% مساحت کل مالی را دارد ( دو برابر مساحت آلمان) با 14 میلیون سکنه. انسانهائی که در حال حاضر 200000 نفرشان متواری شده اند.

کودتاگران جنوب مالی حاضر نبودند که قدرت را به یک دولت غیر نظامی جدید بدهند که با ائتلاف با کشورهای همسایه تلاش دارد به شبه نظامیان جنوب و سلفی های شمال که کمی بعد از پیروزیشان با هم درگیر شدند و از هم جدا گشتند، بصورت نظامی حمله نماید.

جالب اینجاست که بدانیم چه کسانی به همراه سلفی های جنوب مبارزه می کنند. در تازه ترین گزارش لوموند دیپلماسی آمده است که: جبهه آزادیبخش ملی در حدود 1000 جنگجو دارد که 400 نفر آنها از وابستگان اسبق ارتش  (...) قزافی هستند". 6     

 این روند بی معنی همچنان ادامه دارد: اینکه سلفی ها شبه نظامیان که بخش بزرگی از آنان از خود لیبی بودند را به کمک القاعده طوری سامان می دادند که مثلا افراد سابق ارتش قزافی و شبه نظامی های اسلامی ضد قزافی دوش به دوش هم در شمال مالی بر علیه ارتش مالی می جنگیدند.

یک گزارشگر از لوموند دیپلماسی به نقل ازمنابع خبری غرب آفریقا و خبرگزاری رسمی موریتانی " ال مالی " خبر از هسته های دیگر جنگجویان شبه نظامی که در لیبی شکل گرفته اند، می دهد. وی می گوید این هسته های جنگجو ذخیره هستند. در تاریخ 23 مارس جنگجویان القاعده یک رژه نظامی خویش را فیلم برداری کردند. این فیلم بزبان عربی در یوتوپ پخش گردید. در این فیلم نشان داده می شود که یک کاروان از سی کامیون مسلح به موشک انداز (.....) با سه ماشین آتش نشانی در آخر که روی یکی از آنها نوشته شده است " شبه نظامیان سیرته تروگ". 7

یکبار مسلح ـ همیشه مسلح

مبارزه مسلحانه بسرعت تمامی جبهه های گذشته را در بر می گیردو شیوه های مبارزاتی قدیمی ثانوی می شوند. کسی که یکبار مسلحانه جنگید بعد از پیروزی برای خود اهداف جدیدتری برای مسلح جنگیدن پیدا می کند. یک چنین حرکاتی را در همان آغاز می توان جلویش را گرفت زیرا بعد از مدتی که این قطار براه افتاد دیگر نمی توان کاری کرد.

در پرتو جنگ داخلی جدید در مالی در منطقه حتی از سوی سیاستمداران از یک افغانی شدن منطقه ساحل صحبت می شود و از تشدید اخیر جنگ بعنوان " خسارات ناخواسته بحران لیبی" نام برده می شود. 8

منطقه ساحل بر روی بشکه ای از باروت قرار گرفته است که اکنون توسط شبه نظامیان و تسلیحات  لیبی منفجر می شود: جنگ داخلی در مالی، جنگ برای نفت میان سودان و جنوب مستقل سودان، جنگ داخلی در سومالی، یک " جنبش برای عدالت" معنی این چیست؟ ـ در حال حاضر در دارفور مجددا مبارزه مسلحانه آغاز می شود. یک گروه چریکی اسلامی سال هاست در شمال نیجریه بر علیه استخراج اورانیوم برای شرکت های نئواستعماری اتمی فرانسوی با ارتش نیجریه مبارزه می کند. همین اخیرا ادریس دبی رئیس جمهور جاد که به تازگی به ارتش فرانسه کمک نمود تا قدرت خویش را حفظ نماید 9، خواهان یک اتحاد بزرگ میان جبهه آزادیبخش ملی و القاعده و چریک های صحرای غربی و دولت خودش شد.

در همین حال خشکسالی و قحطی و گرسنگی ساحل را محاصره نموده است و بین 5  تا 7 میلیون سکنه آن فورا نیاز به مراقبت های پزشکی می باشند.

سوریه: تغییر استراتژی از دست رفته

زمانی که در هفته اول بعد از 15 مارس 2011 مردم غالب شهرهای سوریه قدرتمند و گسترده و مسالمت آمیز به خیابان ها گسیل شدند، هنوز وحدت غیر فرقه ای جنبش اعتراضی بر جای بود.

هیتم مانا رئیس کمیته عربی برای حقوق بشر در 15 آپریل 2011 توانست از 16 شهر شرکت کننده در اعتراضات از جمله دمشق و حلب گزارش بدهد وی گفت: شورش در حال پیشرفت خوبی است. در یک ریتم مناسب و عاقلانه. همه فرقه ها در کنار هم قرار دارند، اقلیت ها، مسیحی ها همچون علوی ها( اقلیت شیعه طرفدار اسد هستند) عربها و همچنین کردها". 10

 پشتکار و شجاعت تظاهر کنندگان صلح جو سوریه برای ماه ها باور نکردنی بود.

 جنبش اعتراضی در سوریه در هر حال این موفقیت را بدست آورد که امروز حکومت خاندان اسد و سازمان های اطلاعاتی اش در کل سوریه منفور و انکار شوند. تمامی چپ های آلمانی، روزنامه مارکسیستی دنیای جوان و آن ضد امپریالیست هائی که هنوز همواره اعتقاد دارند که اسد سوریه به نوعی درسنگر ضد امپریالیستی سوسیالیستی قرار دارد و باید از او حمایت نمود باید توجه کنند که رئیس دولتی که ماه ها مردم خودش را با وحشیانه ترین شیوه های نظامی سرکوب می کند، هر گونه اعتبار ایدئولوژیکی خویش را از دست داده است.

رونی براومن روشنفکر فرانسوی و فعال " پزشکان بدون مرز" در پایان نوامبر 2011 بعد از سرنگونی قزافی در لیبی از شورش مسالمت آمیز مردم سوریه بعنوان الگوئی در مقابل لیبی تعریف نمود. 11  

امروز با این وجود همچنان مبارزات مسالمت آمیز و کمیته مسالمت آمیز هماهنگی محلی و کمیته عمومی انقلاب سوریه در کشور وجود دارند که از سوی کمپین حقوق بشر پشتیبانی می شوند. اما این به آن معنی نیست که همه کمیته ها مسالمت آمیزند. کمیته " اتخاذ یک انقلاب" در وب سایت خود نشانی از مبارزه مسالمت آمیز ندارد با این حال اطلاعات دقیق در این باره را  مشکل می توان بدست آورد.12

در طول توسعه مقاومت خواست مقاومت مسلحانه حتی متاسفانه در ابتدا از سوی کمیته های پایه مطرح گشت. شورای ملی سوریه (اس ان س) که خارج از سوریه تشکیل شده بود در آغاز مارس 2012 خواهان مداخله نظامی غرب گشت. در حال حاضر این ( اس ان س) به استراتژی غرب و آمریکا متکی است و از این حرکت می کنند که این شدنی است که اسد را با ارتش 330000 نفری با یک آکسیون مستقیم ناتو سرنگون نمود. آنها به این لحاظ با عربستان سعودی که منافعی هم دارد و مهمترین کشوری است که تسلیحات در اختیار آنها می گذارد، ملاقات می نمایند.

آلن گرش از لوموند دیپلماسی می نویسد که شورای ملی سوریه در این فاصله بعنوان جریانی زیر نفوذ اسلامی ها با برخی از چهره های لیبرال در رابطه است. 14

وی همچنین می نویسد" رژیم سوریه موفق شده است وحدت فرا فرقه ای روز های آغاز اعتراضات را دچار انشعاب نماید. اپوزیسیون نفوذ خویش را بر علوی ها و کردها از دست داده است".

اپوزیسیون آنطور که نشان می دهد از این ناتوان است که تضمین های لازم و جدی برای آینده عرضه نماید. او اکنون در مقابل این واقعیت قرار گرفته است که تنها پشتیبانانش از وی روی برگردانده اند. کردها که جزء اولین ها بودند در تظاهرات ها (....) اکنون وحشت زده از اینکه اپوزیسیون از شناخت حق آنها خودداری می کند، کنار کشیده اند". 15

جالب اینجاست که آلن گرش برای کمیته ملی برای تغییرات دمکراتیک ( ان س س) به ارزیابی دیگری از کریستینه شوایتزر در پاسخ خود به نقد ماریشکا واگنر می رسد: کمیته ملی سوریه از جانب بسیاری از فعالانش به این متهم می شود که علوی ها و ترکمن ها را به حاشیه می راند. بخصوص از سوی کمیته ملی برای تغییرات دمکراتیک که در مقابل فرقه ای شدن و نظامی شدن جنبش ایستادگی می کند. همچنین در مقابل مداخلات نظامی از خارج. 16

بر سر ارزیابی اپوزیسیون مبنی بر اینکه مبارزه جنگجویان کمیته ملی سوریه بر علیه ارتش سوریه ازهیچ شانسی برخوردار نیست، اختلاف نظر وجود دارد. در گزارش اخیر دیدبان حقوق بشر آنها متهم شده اند که حملات با انگیزه مذهبی به علویان و شیعیان نموده اند.  17

به لحاظ فرقه ای شدن جنبش و پیش برد مقاومت مسلحانه، بسیاری از اقلیت های درون جنبش مجددا به آغوش ارتش رژیم روی خواهند آورد و خود را آنجا سازماندهی می کنند.

  بنظر ما مشکل در اینجا دینامیک جنبش اعتراضی بود. جنبشی که در سوریه بیش از 9 ماه از سال در خیابانهای سوریه به اعتراض پرداخت و آنهم زمانی که پلیس و سازمانهای امنیتی و ارتش بدون خجالت به مردم تیراندازی نمودند.  این جنبش از پایه 100% مسالمت آمیز بود. یک چنین حملات مسلحانه ی علنی آنهم برای مدت های طولانی در هرحال دیر یا زود جائی برای تفکر در ذهن کسانی که آسیب دیده اند باز می کند. کسانی که به هیج وجه استراتژی آکسیون های بدون خشونت را نمی شناسند. این مسئله واقعیت تلخ عدم وجود یک استراتژی برای خیزش مسالمت آمیز و از سوی دیگر اشکال دیگر آکسیونهائی که کمتر برای پایه جنبش آسیب پذیری دارد را نشان می دهد. مانند زمان گاندی و یا مقاومت بدون خشونت آنهم طی سال ها در برمه. در واقع منظور مخلوطی از استراتژی های بایکوت، اعتصاب و یا اشغال کارخانه جات، خرابکاری در ابزار تولید بخصوص در کارخانه جات تولید تسلیحات و یا کارزارهای " نه " به بوروکرات های دولتی و محافل نظامی و... است. در این رابطه می بایست بجای استفاده از استراتژی مقابله نظامی در مقابل ارتش، آلترناتیو تمرد گزینش شود. بنا براین از آنجا که از یک برهه زمانی مشخص بکار گیری یک چنین استراتژی های اقدام هدفمند و آگاهانه وجود نداشت آن قوت مبارزه مسالمت آمیزی که در آغاز اعتراضات خود بخودی مردم سوریه وجود داشت کم کم به تضعیف خودآگاهی برای مبارزه بدون خشونت منجر گشت: تجربه اعتراضات عمومی در خیابان های باز و همواره گوشت جلوی گلوله شدن این خواست را بخصوص در بسیاری از کمیته های پایه تقویت نمود که مسلح شدن جنبش را خواستار بشوند. این چنین بود که امروز سوریه در جنگی داخلی فرو رفته است که بسختی راه خلاصی برای آن وجود دارد.

تونس و مصر: کم بها دادن به فرهنگ اسلامی

تونس و مصر سنتا خاستگاه شورش های عربی بوده اند که در آنها امروز هم هنوز فرو رفتن به جنگ داخلی نسبتا در سطحی بسیار نازل قرار دارد. با این وجود بخصوص در مصر تمایلاتی مشاهده می شوند که یک چنین مسیری را نشان می دهند.

در آن روزهائی که مردم شورش عمومی مسالمت آمیز برگزار می نمودند، احزاب اسلامی در هر دو کشور آگاهانه پشت صحنه قرار داشتند. این چنین بود که بسیاری از ناظرین این امید و برداشت غلط را در سر پروراندند که اسلامی ها در این شورش ها نقشی نفوذی بازی نمی کنند.

مردمی که شورش مسالمت آمیز را انجام دادند را نمی توان با مجموعه مردمی هم سان نمود که در انتخابات بعدی تصویر دیگری را نشان دادند. این کاملا ساده لوحی است که این طور فکر کنیم ـ دقیقا این همان تصویری است که رهبریت رسانه های غربی خواهان آن هستند 18 ـ . مانند وائل گونم که مدیر گوگل است و یکی از نمایندگان نشان دادن چنین شورشی بود.

تنها 10 تا 20 درصد خانه های تونس و مصر امروز دارای انترنت هستند. دقیقا شورش های آغازین توانستند پیروز شوند زیرا که بخش بزرگی از مردم که از آموزش خوب برخوردار نبودند و وضعیت مالی خوبی نداشتند به خیابان ها و میدانها گسیل شدند ـ اولا اینها در تونس و مصر تهیدست بودند و دوما بدون ابزار انترنتی و سوما کم و بیش وابسته به فرهنگ اسلامی و سنت های آن.

پیش زمینه های فرهنگ اسلامی بخش بزرگی از مردم در این شورش ها را نمی توان نادیده گرفت ـ امیدی که رسانه های غربی و بسیاری از چپ های ضد آلمانی و یا بهتر بگوئیم بسیاری از کمونیست ها بر روی آن توافق داشتند که این شورش ها از طریق رودرروئی طولانی مدت با فرهنگ اسلامی و سنت اسلامی به اثبات رسیده است، بطوری غم انگیز با انتخاباتی که انجام پذیرفت از بین رفت.

در مصر اختلافات از نوامبر 2011 تعیین کننده بود. دومین اشغال میدان تحریر که از سوی بسیاری سریعا بعنوان " انقلاب دوم" مهر خورد با یک تحصن از سوی حدود 600 تظاهرکننده در 19 نوامبر آغاز شد. در این دوره تحصن های گسترده همواره انجام پذیرفت و تا اواسط دسامبر 2011 همچنان ادامه داشت. 19 و طبق گزارش خبرگزاری ها درگیری های خونین در میدان تحریر و یکی از خیابان های اطراف آن از سوی جوانان مسلح انجام پذیرفت که قربانی هائی بدنبال داشت.

درون این جنبش انگیزه رهائی بخشی وجود داشت که برای اولین بار علنا در برابر ارتشی که بعد از سرنگونی مبارک قدرت را عملا در دست گرفته بود، جبهه گرفته و به ارتش حمله نمود. بدین طریق بود که باور عمومی و یا همدردی و یا حداقل بی طرفی نسبت به ارتش شکسته شد. این باور وجود داشت که می توان درون ارتش انشعاب به وجود آورد همانطور که در اولین شورش در میدان تحریر انجام پذیرفت اما ارتش و سربازان هم در مقابل حملات میلیتانت جوانان ایستادند و بروشنی طرف مقابل جوانان قرار گرفتند و به همراه پلیس به جمعیت حمله مسلحانه نمودند. از ترس یک جنگ داخلی در این انقلاب " دوم" جای حمایت گسترده توده ها چون انقلاب " اول" خالی بود.  در تاریخ 1 فوریه 2012 پلیس و ارتش از جوانان میلیتانت میدان تحریر که غالبا طرفداران کلوپ فوتبال الاهلی قاهره ( در حدود 5000 عضو) بودند انتقام گرفتند و که در نتیجه در استادیوم فوتبال پورت سعید حدود 70 نفر که غالبا طرفداران تیم فوتبال الاهلی بودند کشته شدند. جنبش میدان تحریر با این شکست نظامی تا به امروز نتوانسته است دوباره نیروی خود را باز یابد.20   

    در این فاصله احزاب اسلامی ( اخوان المسلمین و سلفی ها) بر مجلس موءسسان در مصر نفوذ پیدا کردند ( 6 زن و 6 مسیحی از 100 عضو)، نیروهای چپ  و نیروهای سکولار به خاطر اعتراض مجلس را ترک کردند.21

اخوان المسلمین بر خلاف تعهدات قبلی بر این مبنی که از دادن کاندیدای ریاست جمهوری صرف نظر خواهند نمود، همین اخیرا اعلام نمودند که آنها کاندیدهای خود را معرفی خواهند نمود.

آنها بدین طریق ادعای هژمونی بر زندگی سیاسی مصر را دارند و در این صورت است که اقلیت ها و زنان تحت کنترل آنها قرار خواهند گرفت و همچنین تقسیم قدرت گسترده با ارتش زیر سئوال خواهد رفت و این مسئله باعث درگیری های بیشتری خواهد شد. 22

آنچه که امید دهنده است، ساختار تثبیت شده مقاومت در مصر و تونس است. ساختاری که تا بحال همواره نشان داده است که هیچگاه آماده پذیرش ظلم و ستم  بدون مقاومت نیست.

باید قبول کرد که توانائی مقاومت و اعتراض تنها درون اقشار مرفه و مدرن و سکولار این دو کشور وجود ندارد بلکه آنچه که برای قدرت موثر آنها تعیین کننده است، توانائی همبستگی پایه جامعه برای درگیری های آینده است که امیدواریم مسالمت آمیز باشد.

(1) Boualem Sansal: Das Dorf des Deutschen oder Das Tagebuch der Brüder Schiller, Merlin Verlag, Gifkendorf 2009

(2) Boualem Sansal: "Das Prinzip des Friedens", Rede in der Frankfurter Paulskirche, 16.10.2011, abgedruckt u.a. in der FAZ, 17.10.2011, S. 9

(3) Ebenda

(4) Ebenda

(5) Vgl. Erklärung von Médécins Sans Frontières zu den Folterungen in Miliz-Lagern, vgl. Spiegel-Online, 26.1.2012

(6) Vgl. Philippe Leymarie: "Comment le Sahel est devenue une poudrière", in: Le Monde diplomatique, frz. Ausgabe, April 2012, S. 8

(7) Isabelle Mandraud: "La riposte s'organise contre une partition du Mali", in: Le Monde, 17.4.2012, S. 9

(8) In diesem Falle zwar vom Präsidenten des Niger, die Bezeichnung halte ich dennoch für zutreffend; vgl. Philippe Leymarie, a.a.O., S. 9

(9) Vgl. Bernhard Schmid: Frankreich in Afrika, Unrast, Münster 2011, S. 238ff. Leider kaum etwas in dem Buch über den Niger und den Uranabbau durch Areva sowie den dadurch bedingten Bürgerkrieg

(10) Haytham Manna, zit. n. Jean-Pierre Perrin: "La Syrie dans la spirale de la révolte", in: Libération, 16./17.4.2011, S. 7

(11) Rony Brauman in einem Streitgespräch in: Le Monde, 25.11.2011, S. 24f.; siehe dazu auch: "Libyen: Wem sollen wir glauben?", in: GWR 365, Januar 2012, S. 9f.

(12) Siehe die Selbstdarstellung der LCCS auf: www.lccsyria.org/about

(13) vgl. Jürgen Wagner: "Syrien: Die Militarisierung der Proteste und die strategische Unvernunft der Gewalt", IMI (14) Alain Gresh: "Onde de choc syrienne dans une région en ébullition", in: Le Monde diplomatique, frz. Ausgabe, April 2012, S. 11

 (Informationsstelle Militarisierung), 20.3.2012

(15) Alain Gresh, a.a.O., S. 10

(16) Ebenda

(17) Siehe den Text "Bürgerkriegspatenschaft?" von Marischka/Wagner in dieser GWR.

(18) Vgl. bereits die Skepsis gegenüber Wael Ghoneim als Revolutionsheld in: "Zweifelhafte Helden der Revolution", in: GWR 357, März 2011

(19) Vgl. Johannes Stern: "Ägyptisches Militär greift friedliche Demonstranten brutal an", in: www.wsws.org/de/2011/dez2011/egyp-d21.shtml

(20) Siehe dazu z.B.: "Die roten Teufel", in: Spiegel, Nr. 8/2012, S. 104ff.

(21) Marwan Chahine: "Egypte: les islamistes écriront la Constitution", in: Libération, 29.3.2012, S. 8

(22) Marwan Chahine: "En Egypte, les Frères rompent le pacte", in: Libération, 2.4.2012, S. 8